گزارش

واکاوی چرایی متروپل آبادان و حوادث مشابه؛

مرثیه­‌ای بر مرگ «اخلاق و نظارت­‌های قانونی»

محمدرضا رئیسی
مرثیه­‌ای بر مرگ «اخلاق و نظارت­‌های قانونی»

 نوشتن از رخدادهایی که فاجعه و «مرگ انسان» محور اصلی آن است، یکی از دشوارترین وظایف روزنامه­‌نگاران است؛ به­‌ ویژه اگر با جان هم‌وطنانی پیوند خورده باشد که در سخت­‌ترین شرایط جنگ تحمیلی، پاسدار راستین حریم این آب و خاک بوده‌اند.

حادثه متروپل آبادان از آن­ فجایعی است که علاوه بر جریحه­‌دار کردن احساسات و عواطف میلیون­‌ها ایرانی، تلنگری به حافظه ما می­‌زند و حوادث تلخ مشابه را به ذهن یادآور می‌شود؛ از آتش­‌سوزی و ریزش ساختمان پلاسکوی تهران در دی‌ماه ۹۵ تا همین چند روز پیش که اعلام شد یک پاساژ در تهران آتش گرفته؛ از ریزش ساختمان ۵ طبقه در نسیم­‌شهر (بهمن ۱۴۰۰)، تا آتش‌سوزی ساختمان دیگری در خیابان جمهوری (دی‌ماه ۹۲)، ریزش ساختمان ۷ طبقه در خیابان سعادت‌آباد (تیرماه ۱۳۸۷) و ده­‌ها حادثه مشابه دیگر.

پیامدهای روانی و رسانه‌­ای
در رخدادهای ساختمانی مشابه، آنچه در نگاه نخست جلب توجه می­‌کند، تاثیرپذیری احساسی و دردناکی بار هیجانی آن است که عواطف انسانی را برمی­‌انگیزد؛ همین بار احساسی ماجرای متروپل است که نماینده ولی فقیه در خوزستان را برآن داشت که در آبادان و خرمشهر عزای عمومی اعلام کند و حضرت آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی از مراجع معظم تقلید را ناگزیر به انتشار اطلاعیه کرد؛ تا ضمن ابراز همدردی و تسلیت «از مسئولان و دست‌اندرکاران امر» انتظار داشته باشد «در جهت رفع آلام آسیب‌دیدگان، تلاش نمایند و با اتخاذ تمهیدات لازم از تکرار چنین حوادث تلخی، پیشگیری کنند»

ماجرای آبادان اما بازتاب­‌های گسترده‌ای هم در افکار عمومی داشت و همچون حادثه پلاسکوی تهران، موجی از اندوه و احساس ناایمنی جمعی و فردی آفرید. دست­ به­ دست شدن کلیپ­‌های لحظه ریزش ساختمان و تصاویر رنج و درد هموطنان، فراتر از آنچه تصور می­‌شود مایه ایجاد اضطراب، ناامیدی و کاهش سرمابه اجتماعی شده و چه­ بسا بر شدت و وسعت آسیب­‌های روانی ناشی از کرونا و گرانی­‌های ۱۰ سال اخیر بیفزاید.

اینگونه حوادث، همچنان که مورد انتظار است، به سرعت مورد توجه رسانه­‌های لندنی-صهیونیستی قرار می­‌گیرند و دست­مایه تهیه و پخش انواع تولیدات راست و دروغ رسانه­‌ای می­‌شوند. از نگاه اجتماعی نیز، باعث تحمیل اضافه­‌بار بر نظام امنیتی_اجتماعی کشور شده و چنانچه به درستی و با تدبیر مدیریت نشود، چه بسا پیامدهایی فراتر از یک ابراز خشم و اعتراض ساده را در پی داشته باشد.

پرسش مهم این است که چه بر سر هنجارهای اخلاقی بخشی از مردم آمده و کجای کار نهادهای آموزشی و تربیتی ما ایراد داشته که تربیت­‌یافتگان آن­ها، چنین بی­‌تقوا، بی­‌تعهد و نسبت به اخلاق و وظایف اجتماعی خود، سهل­‌انگار شده‌اند؟مرگ اخلاق و تعهد
اما شدت و تاثربرانگیزی حادثه آبادان به‌اندازه‌ای است که ماجرا را فراتر از سهل­‌انگاری یک فرد یا اشتباه محاسباتی افراد دخیل در پروژه برده است. بر اساس اطلاعاتی که تاکنون منتشر شده، مجموعه­‌ای از عوامل ساختمانی، مالکیتی و مدیریت شهری در پیدایش این فاجعه دست داشته‌اند و خشم و عصبانیت عمومی بخش­‌هایی از مردم آبادان نیز به همین موضوع برمی­‌گردد.

این وجه ماجرا اگر نگوییم همیشه، در بیشتر رخدادهای تلخ ساختمانی در دو دهه اخیر، حضور داشته و به طور قطع محصول پدیده بی­‌تعهدی و بی­‌اخلاقی است؛ پدیده‌ای که آرام و خزنده به­ پیش می­‌رود و کاهش یا غیبت وجدانِ کاری، فردی و اجتماعی را هرچه بیشتر برملا می­‌کند.

در این شرایط، پرسش مهم این است که چه بر سر هنجارهای اخلاقی بخشی از مردم آمده و کجای کار نهادهای آموزشی و تربیتی ما ایراد داشته که تربیت­‌یافتگان آن­ها، چنین بی­‌تقوا، بی­‌تعهد و نسبت به اخلاق و وظایف اجتماعی خود، سهل­‌انگار شده‌اند؟

این نوشتار فرصت و قصد واکاوی دلایل سقوط اخلاقی بخش­‌هایی از جامعه را ندارد و آن را به متخصصان امور وامی­‌گذارد اما در همین حد گوشزد می­‌کند که همه افراد و نهادهای آموزشی، دینی، تربیتی و اخلاقی کشور، باید احساس وظیفه کنند و پیش از غلتیدن جامعه به ورطه هولناک بی­‌اخلاقی­‌های بزرگتر، روش­‌ها و منش­‌های تربیتی خود را بازبینند و با نگاهی عبرت­­‌آموز، ریشه­‌های چنین حوادثی را بررسند؛ از نهادهای آموزشی رسمی و غیررسمی، تا صداوسیما و رسانه­‌های جمعی، روحانیون، معلمان، روان‌شناسان، صاحبان تریبون و خطابه، علمای علم اخلاق، جامعه­‌شناسان، حقوق‌دانان، قانون‌گزاران، مدیران رده­‌های میانی و بالایی و همه مجموعه­‌هایی که از بودجه عمومی ارتزاق می­‌کنند و متولی اصلی اوضاع فرهنگی_تربیتی جامعه هستند.

فقدان یا ضعف نظارت­‌های قانونی
از نگاه دیگر، بررسی حادثه آبادان و دیگر حوادثی که به طور عمده ناشی از فقدان ایمنی هستند، نشان می­‌دهد در کنار ضعف­‌های اخلاقی، متهم اصلی و شماره نخست آنها، چرخه معیوبی است که در آن:

_ نظارت وجود ندارد یا حداقلی است؛
_ مقام مسئولی با رشوه یا سهل­‌انگاری وظیفه نظارتی خود را انجام نداده است؛
_ مهندس ناظر اغلب یا بخشی از مقررات ملی ساختمان را نادیده گرفته است؛
_ فرد یا افرادی استانداردهای ایمنی را رعایت نکرده‌اند؛
_ صاحب­‌امضایی بدون توجه به معیارهای فنی و قانونی، مجوز ساخت یا بهره­‌برداری را صادر کرده است؛
_ کس یا کسانی به هشدارهای قبلی بی‌توجهی کرده‌اند؛

و …

نقطه اشتراک همه این موارد، ضعف­‌های اساسی و مبنایی در اعمال قانون، رعایت مقررات و نظارت بر فرآیند کار است و پیش یا بعد از وقوع حادثه، برخی از کارشناسان، کارگران و متخصصان ساختمان، کارشناسان ایمنی، مدیران منطقه­‌ای و شهری و نظام مهندسی در انجام وظایف خود کوتاهی کرده بودند.
بنابراین تا زمانی که این‌گونه دهن­‌کجی­‌ها به قانون وجود دارد، متاسفانه باید گفت «متروپل» آخرین نمونه از این حوادث نخواهد بود؛ چه بسا در آینده‌ای نزدیک، فاجعه‌ای بزرگتر در یک مجتمع مسکونی پرجمعیت­‌تر رخ دهد و آنگاه تعداد تلفات و زخمی­‌ها به‌اندزه‌ای بالا رود که نتوان پیامدهای اجتماعی بعدی را پیش­‌بینی یا کنترل کرد.

دراین باره نیز لازم است از سوی نهادهای بازرسی و نظارتی، هرگونه قانون­‌گریزی، ترک فعل، کوتاهی و سهل­‌انگاری در برابر مقررات بررسی و نتیجه به صورت شفاف برای مردم و نهادهای ذیربط اعلام شود.

تا زمانی که دهن­‌کجی­‌ها به قانون وجود دارد، متاسفانه باید گفت «متروپل» آخرین نمونه از این حوادث نخواهد بود؛ چه بسا در آینده‌ای نزدیک، فاجعه‌ای بزرگتر در یک مجتمع مسکونی پرجمعیت­‌تر رخ دهد.برگزاری علنی دادگاه و بازدارندگی مجازات
فراتر از سطوح فردی و فرهنگی ماجرای متروپل، این سازوکارهای قانونی و قضایی هستند که ابزار اصلی بازدارندگی به شمار می­‌روند و برگزاری دادگاه علنی مقصران، می­‌تواند زمینه­‌ساز کاهش یا محو چنین فجایعی شود.
این وجه قضیه اگر با پوشش رسانه­‌ای مناسب همراه باشد، علاوه بر خنثی­‌سازی تبلیغات معاندان، باعث دلگرمی و افزایش کارآمدی و اعتقاد به کارایی نظام و انقلاب خواهد شد.

شاید بی‌مناسبت نباشد این مطلب را با اشاره به گزارش نهایی دادسرای جنایی تهران از شناسایی ۱۴ نهاد و شخص به‌عنوان مقصران نهایی حادثه پلاسکو و سرنوشت آنها به پایان بریم. بر اساس اظهارات خردادماه ۱۳۹۷ محمد شهریاری (سرپرست دادسرای جنایی تهران)، همه افراد حقیقی و حقوقی سبب­‌ساز حادثه پلاسکو، شناسایی و با اعلام مشخصات، در رسانه­‌ها معرفی شدند. شاید اگر حکم قطعی متهمان آن حادثه صادر شده بود، امکان ریزش متروپل و حوادث مشابه وجود نمی­‌داشت یا بسیار کمتر بود.

 

سیگار خریدن ارزان‌تر از تفریح سالم!

رئیس فراکسیون مبارزه با دخانیات مجلس گفت: هزینه ورزش و تفریحات سالم گران‌تر از خرید سیگار یا کشیدن قلیان شده است.

آقای مرتضی خاتمی گفت: ایران پس از افغانستان، کمترین مالیات را نسبت به دخانیات در کشور وضع کرده‌ است.

بر اساس برخی آمارها، سالانه حدود ۷۰ هزار نفر در ایران به علت بیماری‌های ناشی از استعمال دخانیات فوت می‌کنند.

۱۰ درصد این آمار اما به این علت است که این افراد در معرض دود سیگار دیگران هستند و  ۲۰ درصد از این تعداد را هم کودکان تشکیل می دهند.

به همین جهت برخی کارشناسان و تعدادی از نمایندگان مجلس خواستار افزایش مالیات بر دخانیات برای کاهش مصرف دخانیات هستند.

مخالفت مجلس با افزایش عوارض سیگار در بودجه

با این حال نمایندگان مجلس در جریان بررسی لایحه بودجه ۱۴۰۱ که حالا به قانون تبدیل شده، با نظر کمیسیون بهداشت برای افزایش قیمت سیگار مخالفت کردند.

بر اساس پیشنهاد کمیسیون بهداشت مجلس که در نهایت رد شد، به قیمت خرده فروشی سیگار با نشان ایرانی ۲۳۰ تومان و با نشان بین المللی ۸۰۰ تومان عوارض اضافه می شد.

افزون بر این، قیمت هر نخ سیگار وارداتی ۱۵۰۰ تومان، به بسته های ۵۰ گرمی تنباکوی قلیان داخلی و خارجی ۳۰ هزار تومان افزایش پیدا می کرد.

این درحالی است که مسئولان دولتی و حاکمیتی بر مقابله با قاچاق سیگار به عنوان یک “اولویت” تأکید کرده اند.

ادعای برخی نمایندگان؛ از اطلاعات دروغ تا دست مافیای سیگار

در جریان بررسی لایحه بودجه ۱۴۰۱، رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز نیز با افزایش عوارض مخالفت کرد.

آقای مؤیدی سیگار را “کالای مورد نیاز کشور” خواند و در بخشی از توضیحاتش گفت که “تا ۱۰ سال پیش ۹۰ درصد دخانیات از خارج کشور وارد می شد اما با تولید داخل امروز بیش از ۸۰ درصد سیگار مصرفی در خود کشور تولید می شود.”

از سوی دیگر، نماینده قم با استناد به نامه ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز گفت که آنها با این افزایش عوارض سیگار مخالفت دارند.

آقای امیرآبادی فراهانی گفت: نباید کاری کنیم که سیگار در کشور از شیشه، تریاک و هروئین گرانتر شود؛ با این عوارض دسترسی مردم به سیگار بسیار سخت خواهد شد.

او اضافه کرد که وزیر صنعت، معدن و تجارت در نامه ای به رئیس مجلس تأکید کرده این افزایش عوارض، تولید داخل را با مشکل مواجه می کند.

با این حال پس از اظهار نظرها و مخالفت نمایندگان با افزایش عوارض، برخی از آنها خواستار اصلاح رأی گیری به علت “اطلاعاتی دروغی که به نمایندگان داده اند” شدند.

مجتبی رضاخواه نماینده تهران در نشست علنی ۷ اسفند پارسال گفت که این رأی گیری بر مبنای اطلاعات اشتباه انجام شده و عامل حذف عوارض را “مافیای سیگار” دانست.

ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز: افزایش مالیات زمینه قاچاق دخانیات را فراهم می کند

مدیرکل دفتر پیشگیری ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز دیروز ۸ خرداد گفته افزایش مالیات سیگار زمینه را برای قاچاق دخانیات فراهم می‌کند.

آقای پرهام فر اضافه کرده کاهش مصرف دخانیات اقدام برنامه‌ریزی شده فرهنگی و اقناعی نیاز دارد.

بر اساس آماری که آقای خاتمی عضو کمیسیون بهداشت مجلس ارائه کرد، کمپانی خارجی به سیگار وینستون تولیدی در کشورش باید ۱۴۰ درصد مالیات بدهد اما در ایران ۱۰ درصد مالیات می پردازد.

او گفت: کارخانه های چند ملیتی، بزرگترین برنده نرخ پایین مالیات بر سیگار هستند.

 

 

 

حال و روز ناخوش سینمای ایران/ ناکارآمد، پرهزینه، بدون مالیات، پر از فساد با ژست اپوزیسیون!

سینمای ایران وضعیتی را سپری می‌کند که بررسی عملکرد آن نشان می‌دهد هم ناکارآمد است، هم پرهزینه. آن هم در شرایطی که بازیگران و سینماگران از مالیات معاف هستند و هر روز یکی از روابط نامتعارف آنها در فضای مجازی منتشر می‌شود. ژست همیشگی‌ برخی از این هنرپیشه‌ها هم ژست اپوزیسیون است.

حال و روز ناخوش سینمای ایران/ ناکارآمد، پرهزینه، بدون مالیات، پر از فساد با ژست اپوزیسیون!

به گزارش فارس یکی از هنرپیشه‌های مرد سینما سال ۹۷ در مصاحبه‌ای اینترنتی گفت: «من برای ۱۰ هزار دلاری که ماهانه برای همسر و فرزندم می‌فرستم، زیر فشار هستم!»

خانواده این فرد ساکن آمریکا بود. متوسط درآمد مردم آمریکا هم حدود ۵ هزار دلار است که بعد از کسر مالیات کمتر نیز خواهد شد. یعنی این بازیگر دست کم “معادل متوسط حقوق ۲ آمریکایی” از ایران برای خانواده محترم‌شان دلار می‌فرستاد! رقم مذکور برای آمریکایی‌ها نیز یک حقوق مطلوب است.

به سال ۱۳۹۸ برگردیم؛ اوج فشارهای اقتصادی و پیرامونی ایران. حداقل حقوق ماهانه کارگران با جمع مزایا ۲/۵ تا ۳ میلیون تومان بود. همان سال روزنامه فرهیختگان آماری از دستمزدهای بازیگران سینما منتشر کرد که طی آن مشخص شد برخی از این بازیگران ارقامی تا سقف ۱/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان برای هر فیلم دریافت می‌کردند. این رقم معادل حداقل حقوق ۴۰۰ کارگر بود!

مضاف بر این، آمار دستمزد گزارش فرهیختگان برای ۳ سال پیش است. قطعاً سقف این اعداد تاکنون بیشتر شده است. خصوصاً اینکه درآمد حاصل از تبلیغات نیز به آن اضافه شده است.

 

معافیت مالیاتی سینماگران از سال ۱۳۸۰

هنرپیشه‌های سینما از سال ۱۳۸۰ (دوران دوم خردادی‌ها) از مالیات معاف شدند! ترانه علیدوستی‌ هم طبق این روال از مالیات معاف است. نکته اینجاست که اظهارات اخیر وی در فرانسه‌ای انجام شد که دولت آن در رابطه با اخذ مالیات مخصوصاً از ثروتمندان و سلبریتی‌های پردرآمد بسیار سخت گیر است.

با استناد به آمار سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) ،‌ فرانسه با نرخ مالیات ۵۵.۴% دومین کشور با بالاترین نرخ مالیات بر درآمد در اروپاست. این رقم یعنی هنرپیشه‌های فرانسوی هر چقدر درآمد دارند، باید بیش از نیمی از آن را تقدیم دولت کنند. نرخ مالیات شامل همه از جمله ستارگان بزرگ جهان نظیر مسی و کیلیان امباپه است.

اما این همه ماجرا نیست. ایسنا به نقل از روزنامه فرانسوی Les Echos با استناد به آمار وزارت دارایی این کشور گزارش داد که صورتحساب مالیاتی بیش از ۸ هزار ثروتمند در سال ۹۱ بالای ۱۰۰ درصد درآمدشان بوده است! این مالیات سنگین در شرایطی اخذ شد که اوضاع اقتصادی فرانسه چندان تعریفی نداشت.

موضوع مالیات در فرانسه به اندازه‌ای مهم است که این احتمال می‌رفت امباپه را عازم مادرید کند ولی پاری سن‌ژرمن تصمیم گرفت برای حفظ این پدیده فوتبال جهان که شده است، هزینه سنگین مالیاتی آن را متقبل شود.

نرخ مالیات بر درآمد کشورهای اروپایی را می‌توانید در پایین مشاهده کنید.

 

نرخ مالیات بر در آمد کشورهای اروپا |‌ منبع: OECD

 

آمارهای فوق نشان می‌دهد سلبریتی‌های ایرانی علاوه بر دریافت دستمزدهای بی‌قاعده، برخلاف تمام هنرپیشه‌های جهان هیچ مالیاتی نمی‌پردازند. از طرفی به دلیل کرختی و سیاه‌نمایی بیش از حد فیلم‌های سینمای داخلی، ارزش افزوده‌ای هم برای کشور ندارند؛ بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که ارزآوری بخش سینما خود می‌تواند در اقتصادشان مثبت ارزیابی شود.

شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۴۰۰ آمار جالبی از یک پیمایش درباره سینما منتشر کرد. خلاصه‌ این بود که قریب به ۸۰ درصد مردم اصلا سینما نمی‌روند. از جمعیت باقی مانده نیز فقط ۱۰ درصد بیش از ۲ بار در سال به سینما می‌روند. این خود جای سوال است که دستمزدهای چند میلیاردی در دوران قهر مردم با سینما چه معنایی دارد؟

 

 

 

معافیت سلبریتی‌ها در حالی وضع شد که کارگر معدن (به عنوان سخت ترین شغل جهان) هم در ایران با کمترین درآمد مالیات می‌دهد؛ کارگرانی که با کمترین مزایا درحال حرکت چرخ دنده‌‌های اقتصادی کشور هستند.

در چنین شرایطی برخی هنرپیشه‌ها نه‌تنها از ناکارآمدی خود شرمنده نیستند بلکه داعیه‌دار مبارزه و سرکوب و … هم هستند. «ترانه علیدوستی» اخیرا در نشست خبری کن گفت: «وقتی همه‌چیز ممنوع باشد، یعنی از صبح که بیدار می‌شوید مشغول جنگیدن هستید، از لباسی که با آن به سرکار می‌روید گرفته تا موسیقی که در ماشین‌ گوشی می‌دهید تا روابط شخصی و روابطی که با همکارانتان در محیط کار دارید، تا شب که به خانه می‌رسید، این یک مبارزه است. مبارزه با یکسری موانع که باعث می‌شود زیست شما حالت غیرعُرفی و غیرقانونی داشته باشد.».

در جشنواره کن،‌ پیمان معادی، سعیدروستایی، اصغر فرهادی هم سخنانی با همین مضمون گفتند.

 

جنبش « می‌تو»

شاید روزی که فرج‌الله سلحشور خبر از فساد در سینمای ایران داد بعید است حتی یک درصد به ذهنش خطور می‌کرد که همین حرفهای او را چند سال بعد خود این هنرپیشه‌ها با ژست روشنفکری فریاد بزنند. اوایل فروردین امسال جمع قابل توجهی از زنان سینماگر ایرانی در اعتراض به خشونت و آزارگری و اعمال قدرت بر زنان در محیط سینما بیانیه صادر کردند و تشکیل کمیته‌ای مستقل در خانه سینما برای رسیدگی به این روایت‌ها را خواستار شدند. آخرین مورد از افشاگری‌های این جنبش هم پست یک بازیگر زن علیه یکی از مردان سینما بود که اکنون در جشنواره کن حضور دارد.

با وضعیتی از سینما مواجهیم که هم ناکارآمد است، هم پول‌های کلان هزینه آن می‌شود، هم مالیات نمی‌دهد، هم به اعتراف خود بازیگران پر از فساد است و هم ژست اپوزیسیون می‌گیرد.

 

نتیجه چنین وضعیتی چه می‌شود؟

این سبک از زندگی فسادآلود و بی‌خدایی، برخی از این سلبریتی‌ها را چنان غرق در دنیا کرده است که شاید خودشان متوجه فضای زندگی خود نباشند اما این حجم خودکشی، افسردگی‌ها و زندگی‌های پوچ و نارضایتی از وضعیتی که به طور ویژه برای این قشر فراهم شده است ناشی از همین موارد باشد.

حجت الاسلام پناهیان در توضیح بخشی از تاثیر گناه بر قوای ادراکی و عقلی انسان می‌گوید: روایاتی داریم که بر اساس آن هر گناه بخشی از عقل انسان را از بین می‌برد و حتی با توبه نیز امکان برگشت این بخش از بین رفته وجود ندارد. طبیعی است چنین شرایطی دیگر امکان زندگی سالم و عقلانی را از انسان سلب می‌کند.

توجه به این نکته مهم است که این بازیگران در فضایی تنفس می‌کنند که اگر نگوییم کاملا سیاه است احتمالا پررنگتر از خاکستری است. شاید ادعای برخی از این سینماگران مبنی بر اینکه تولیداتشان تصویرگری از جامعه است بی‌راه نباشد اما سوال این است کدام جامعه؟ محیطی که خودشان برای خودشان ساخته‌اند و در آن زندگی می‌کنند یا جامعه‌ای که مردم در آن زندگی می‌کنند.

حق طبیعی مردم ایران این است که در رسانه‌ و سینمای خود از جامعه‌ای بشنوند و ببینند که در آن زندگی می‌کنند و از ذهنی شدن برخی سینماگران آسیبی به جامعه ایران نرسد.

 

 

 

داستان دوستی انیشتین و چاپلین

داستان دوستی انیشتین و چاپلین

انیشتین گفته بود تنها فردی که آرزوی دیدار او را دارد، چارلی چاپلین است.

به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: «انیشتین گفته بود تنها فردی که آرزوی دیدار او را دارد، چارلی چاپلین است که او را ملاقات هم کرد. اما این دو قبل از اولین ملاقات در نمایش فیلم «روشنایی‌های شهر» در بیستم ژانویه ۱۹۳۱ با هم دوستان نزدیک بودند.

این دو نابغه که توسط «کارل لمله»، رئیس «یونیورسال‌استودیو» به یکدیگر معرفی شده بودند، بلافاصله وجه اشتراک پیدا کرده و یکدیگر را ملاقات کردند. چارلی، آلبرت و همسرش «السا» را به شام دعوت کرد و این دیدار آغاز دوستی زیبای آنها بود. انیشتین مدام به خانه چارلی رفت‌وآمد می‌کرد. چاپلین می‌گفت: انیشتین انسانی بسیار آرام با انرژی فکری فوق‌العاده و خلق‌وخویی بسیار احساسی است. همچنین از السا گفت که درباره نحوه رسیدن آلبرت به نظریه نسبیت توضیح داده بود.

ظاهراً یک روز صبح هنگام خوردن صبحانه رفتار عجیب و بی‌قراری داشت. گویی چیزی را گم کرده است. پس از اتمام صبحانه، پشت پیانو نشست و نیم‌ساعت پیانو نواخت. سپس برای مطالعه به اتاق خود رفت. نزدیک به دو هفته مشغول مطالعه بود و زمانی که از اتاق خارج شد، نظریه نسبیت را بر روی دو ورق کاغذ نوشته بود.

در اولین دیدار، این دو نابغه که هر دو کراوات سیاه بر تن داشتند، وارد سالن نمایش فیلم شدند. دیگر حضار برایشان دست زدند و گفته می‌شود این مکالمه میان آنها ردوبدل شد:

انیشتین: «بیش از هر چیز جهانی‌بودن هنر تو را ستایش می‌کنم. در فیلم‌هایت یک کلمه هم نمی‌گویی با این‌ حال تمام دنیا حرف تو را می‌فهمند.»

چاپلین: «درست است اما شهرتِ تو بیشتر است… کل دنیا تو را ستایش می‌کند؛ در حالی‌ که هیچکس نظریه تو را نمی‌فهمد.»

گرچه قرار بود نمایش فیلم مرکز اصلی توجه باشد اما این دو نابغه موضوع اصلی بحث رسانه‌ها و مهمان‌ها شدند. زندگینامه‌نویس انیشتین ورود مشترک آنها را «یکی از به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌ها در هالیوود» توصیف کرد.

بسیاری تصور کردند انیشتین و همسرش به‌ عنوان مهمانان عادی دعوت‌شده‌اند اما چاپلین آنها را به‌عنوان دوستان نزدیکش دعوت کرده بود. چاپلین درباره تأثیر و موفقیت این فیلم بسیار نگران بود اما روشنایی‌های شهر به یکی از معروف‌ترین فیلم‌های او تبدیل شد.»

 

 

عصیان ستارگان

عصیان ستارگان

صدای اعتراض‌ها به بی‌برنامگی و سردرگمی تیم ملی هر روز بلندتر از قبل می‌شود.

به گزارش همشهری «در فاصله چند ساعت، ابتدا مهدی طارمی و بعد سردار آزمون به‌تندی از بی‌برنامگی تیم ملی انتقاد کردند. ستاره بوشهری پورتو که فصل درخشانی را پشت سر گذاشته است، در توییتر با لحنی طعنه‌آمیز پرسیده: «کسی می‌داند اردوی تیم ملی از کی شروع می‌شود؟» و البته سردار آزمون هم با درج آیکون‌های تشویق، تیم ملی را بی‌برنامه‌ترین تیم دنیا خوانده است. پیش از این دو ستاره، نفراتی مثل علیرضا جهانبخش و کریم انصاری‌فرد هم از روند آماده‌سازی تیم ملی ایران انتقاد کرده بودند اما طارمی و آزمون لحن تندتری در پیش گرفته‌اند. آزمون پیش‌تر هم با یک استوری مفصل به لغو بازی ایران و کانادا واکنش نشان داده بود.

هر چه درخشان‌تر، بی‌پرواتر

به‌ نظر می‌‎رسد بازیکنانی که چهره شاخص‌تری در تیم ملی به‌ شمار می‌آیند، با بی‌پروایی بیشتری روند آماده‌سازی این تیم را مورد نقد قرار می‌دهند. امثال طارمی و آزمون می‌دانند که جایگاه تثبیت‌شده‌ای در تیم ملی دارند و تازه در این مورد خاص افکار عمومی هم دل به دل آنها می‌دهد. بنابراین ابایی از اعتراض ندارند و اگر این رویه ادامه بیابد، شاید لحن آنها تندتر هم بشود. علیرضا جهانبخش هم که این روزها گلایه‌های بیشتری دارد، بازیکن محبوب دراگان اسکوچیچ به شمار می‌رود و به جرأت می‌توان گفت در تیم او بهترین روزهای فوتبال ملی‌اش را پشت سر می‌گذارد. از سوی دیگر بعضی از این بازیکنان یک یا حتی دو جام‌ جهانی دیگر را دیده‌اند و خوب می‌دانند که حضور در این تورنمنت اصلا آسان و ساده نیست. اینکه آنها سکوت نمی‌کنند، ریشه در همین مسائل دارد.

عقب‌افتادگی آشکار

لغو دو بازی دوستانه با اکوادور و کانادا علاوه بر اینکه برنامه تیم ملی را به هم ریخت و شوک بزرگی به فوتبال ایران وارد کرد، به وضوح باعث عقب‌افتادگی تیم ما نسبت به رقبای آسیایی شد. اطلاعاتی که تاکنون از روند آماده‌سازی تیم‌های ملی پیش از جام‌ جهانی ۲۰۲۲ منتشر شده، نشان می‌‎دهد سایر هم‌قاره‌ای‌ها عزم جزمی برای مهیاکردن تیم‌شان داشته‌‎اند. عربستانی‌ها فعلا بازی با چهار تیم کلمبیا، ونزوئلا، اکوادور و کرواسی را قطعی کرده‌اند، کره‌جنوبی نیز با چهار تیم برزیل، شیلی، پاراگوئه و مصر ملاقات می‌کند. ژاپن هم رودرروی پاراگوئه، برزیل، غنا و یکی از دو تیم شیلی یا تونس قرار خواهد گرفت. تیم‌های اروپایی به‌دلیل درگیری در لیگ ملت‌ها در دسترس نیستند، بنابراین رقبا تلاش کرده‌اند از ظرفیت سایر قاره‌ها استفاده کنند و مثلا می‌بینید که مسابقات دوستانه کره واقعا قابل اعتناست. خب طبیعتا بازیکنان تیم ملی و افکار عمومی این برنامه‌ها را با هم مقایسه می‌کنند و سرخورده‌تر می‌شوند.

فردا مدعی نشوید

به هر حال آنچه مشخص است اینکه روند آماده‌سازی تیم ملی خوب پیش نمی‌رود و این مسئله می‌تواند در جام‌ جهانی آسیب جدی به تیم ما وارد کند. مثل همیشه امیدوار به غیرت و همت بازیکنان هستیم؛ مخصوصا که تعداد شکست‌های سنگین ایران در میادین بین‌المللی انگشت‌شمار است. با این حال آیا واقعا اینها کافی است؟ کسانی که امروز فرصت کمک به تیم ملی را دارند و دریغ می‌کنند، مبادا فردا بعد از ناکامی احتمالی این تیم در جلد مدعی‌العموم فرو بروند. آن روز باورتان نخواهیم کرد.»

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*