نخستین اعترافات سارقان بانک ملی:
هدیه ۵۰ میلیون تومانی سارقان برای تولد عمه
به گزارش «ایران»، صبح دوشنبه ۱۶ خرداد، زمانی که کارکنان بانک ملی شعبه دانشگاه به محل کارشان رفتند، در کمال ناباوری متوجه سرقت محتویات ۱۶۸ صندوق امانات بانک شدند. با اطلاع از این خبر، کارآگاهان اداره آگاهی راهی محل شده و تحقیقات در این خصوص آغاز شد.
بررسیها نشان میداد که سارقان بامداد ۱۳ خرداد پس از بالارفتن از در پارکینگ وارد بانک شده و سرقت خود را اجرا کردهاند. آنها پس از بریدن در ورودی با دستگاه هوابرش وارد محوطه صندوقها شده و پس از ۱۲ ساعت با سرقت از ۱۶۸ صندوق بانک را ترک کرده بودند.
این در حالی بود که بررسیهای پلیسی نشان میداد اعضای این باند، همان سارقانی هستند که ۱۵ اردیبهشت امسال نیز وارد بانک تجارت شعبه بهار شده، اما از آنجایی که موفق نشده بودند دوربینها و آژیر را از کار بیندازند، سرقت ناتمام مانده بود.
در ادامه تحقیقات مشخص شد این سارقان سال گذشته نیز به بانک قائمشهر مازندران دستبرد زده و با تخریب دیوار وارد بانک شده و ۶۰۰ میلیون تومان اسکناس سرقت کرده بودند. اما متهمان خیلی زود بازداشت و روانه زندان شده بودند، با این حال پس از تحمل چند ماه حبس با وثیقه از زندان آزاد شده و نقشه سرقت بانکها را طراحی کردند.
۱۰ متهم این باند در تهران و شهرهای اطراف و سه نفر از آنها در ترکیه بازداشت شدند. بررسیها نشان میداد که سردستههای این باند سه برادر به همراه یکی از اقوامشان بودهاند. در تحقیقات یکی از متهمان گفت: ما خانهای را بهصورت موقت و با مدارک جعلی در خیابان پیچ شمیران کرایه کرده بودیم. پاتوقی که به هر دو سرقت نزدیک بود و بعد از اجرای نقشه سرقت دوم، به پاتوق برگشتیم. وسایل سرقتی را روی تخت چیده و از آنها فیلم و عکس تهیه کردیم.
او ادامه داد: بعد به دو نمایشگاه اتومبیل رفته و با پرداخت ۱۸۰ سکه دو خودروی خارجی از دو نمایشگاه خریداری کردیم. به غیر از ۱۸۰ سکه، ۳۰۰ میلیون تومان از این پولهای سرقتی را خرج کردیم. ۲۵۰ میلیون تومان را برای بدهیهایمان دادیم و ۵۰ میلیون تومان دیگر را هم به عمهمان به عنوان هدیه تولد دادیم.
متهم جوان گفت: مقداری از طلاهایی را که در فرودگاه کشف شده قرار بود بستگان و دوستانمان به عنوان طلاهای شخصی از کشور خارج کنند و مقدار دیگر را هم با کمک یک قاچاقچی از مرز خارج کنیم.
باتوجه به اینکه متهمان از وسایل سرقتی عکس و فیلم گرفتهاند، تحقیقات برای علت این موضوع در حالی ادامه دارد که بررسی اظهارنامه مالباختگان و تطبیق آنها با اموال کشف شده نیز چند هفتهای زمان خواهد برد.
سهلانگاری و ضعف مدیریتی در سانحه قطار مشهد – یزد
وی در تذکری شفاهی در جریان جلسه علنی روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی گفت: سهلانگاری، ضعف مدیریتی و ترک عمل کاملاً مشهود است. وزیر راه و شهرسازی و کمیسیون بررسی سوانح ریلی که تشکیل شده است باید این موضوع را با جدیت دنبال کرده و گزارش نهایی آن را به مردم و قوه قضائیه اعلام کنند.آمار قربانیان ۱۴ نفر است
فریبرز آیتی یزد مدیرکل پزشکی قانونی استان یزد ضمن اعلام آخرین نتایج ژنتیک اعلامی از آزمایشگاه پزشکی قانونی استان اصفهان، پایان کار تشخیص هویت و تحویل اجساد را اعلام کرد.
آیتی تعداد قربانیان را ۱۴ نفر اعلام کرد و در مورد تفاوت آمارهای ارائه شده در مورد جانباختگان این حادثه نیز گفت: آمار ۲۱ کشته از مبادی غیر رسمی و براساس تعداد کاورهای حمل قطعات اجساد بوده است. در ابتدا ۹ پیکر شناسایی و تحویل بستگان شد و شناسایی مابقی اجساد غیرممکن بود بنابراین نمونههای مربوطه به اصفهان منتقل و پنج جسد باقیمانده نیز شناسایی شد.
اسامی جانباختگان حادثه قطار
۱- مهری ساکت یزدی فرزند محمود ۲- مرضیه ساکت یزدی فرزند محمود ۳- فرزانه آخوندی دهج فرزند منصور ۴- فاطمه چوبداری فرزند احمد ۵- زینب ابراهیمیان فرزند علی ۶- اکرم دهقان بنادکوکی فرزند رمضان ۷- ابوالفضل زارع ارنانی فرزند قاسم ۸- کیان زارع فرزند ابوالفضل ۹- عزت آخوندی فرزند امیر ۱۰- فاطمه رحیمی فرزند محسن ۱۱- کبری میرزایی دهج فرزند یدالله ۱۲- یکتا کلانتریزاده فرزند محسن ۱۳- منیژه میرجلیلی فرزند محمدحسین ۱۴- فاطمه بمانی هنزایی فرزند علی
مرگ عجیب پسر نوجوان با اسلحه بادی
به گزارش «ایران»، ساعت ۱۱ صبح ۲۲ خرداد، مأموران کلانتری ۱۳۴ شهرک غرب در تماس با بازپرس محمد وهابی از مرگ مشکوک پسر ۱۷ سالهای خبر دادند. بهدنبال اعلام این خبر تحقیقات در رابطه با این پرونده آغاز شد. در تحقیقات صورت گرفته، والدین پسر نوجوان گفتند: امروز صبح پسرمان در خانه بود که ما برای خرید نیم ساعتی از خانه خارج شدیم اما زمانی که برگشتیم، هر چه زنگ زدیم پسرمان در را باز نکرد. با کلید وارد خانه شده و ناگهان با بدن نیمه جان پسرمان در حالی رو به رو شدیم که به سرش شلیک شده بود و اسلحه بادی ۴ و نیم میلیمتری نیز در کنارش افتاده بود. فوراً او را به بیمارستان منتقل کردیم اما در بیمارستان فوت کرد.
در ادامه بررسیها اینطور به نظر میرسید که پسر نوجوان در حال بازی یا بررسی تفنگ بادی بوده که ناخواسته تیری شلیک شده و گلوله به سر او اصابت کرده و مرگش را رقم زده است.
شلیک مرگبار به مرد زندانی در مرخصی
سرهنگ روحالله عبداللهی فرمانده انتظامی حاجیآباد استان هرمزگان در تشریح این حادثه گفت: حدود ساعت ۱۰ شب بیستم خرداد خبر تیراندازی منجر به قتل در یکی از خیابانهای شهر به پلیس اعلام شد و بلافاصله عوامل گشتی به محل اعلامی اعزام شدند. با حضور مأموران کلانتری و کارآگاهان پلیس آگاهی مشخص شد فردی ناشناس در حالی که صورتش را پوشانده بود از یک دستگاه خودروی سواری پراید بدون پلاک پیاده شده و با اسلحه به طرف فردی دیگر شلیک کرده و بسرعت از محل متواری شده است.
فرد مجروح بلافاصله توسط اورژانس ۱۱۵ به بیمارستان فاطمه زهرا(س) منتقل شد که به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان جان باخت. بلافاصله اقدامات تأمینی و انتظامی برای کشف علت تیراندازی، شناسایی و دستگیری قاتل آغاز شد.
وی با بیان اینکه کلیپی از این جنایت در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر شده است، گفت: مأموران در بررسیهای تخصصی و اقدامات اطلاعاتی دریافتند مقتول از حدود یک سال قبل به دلیل ضرب و جرح و چند جرم دیگر در زندان بوده که چند روز قبل از این حادثه به علت بیماری با قرار وثیقه از زندان آزاد شده و در مرخصی به سر میبرده است.
فرمانده انتظامی حاجیآباد از شناسایی هویت قاتل خبر داد و افزود: طبق شواهد موجود در صحنه جرم و پیگیریهای انتظامی واطلاعاتی، علت قتل انتقامجویی بوده است و قاتل به محض اطلاع از آزادی مقتول از زندان، به قصد انتقامجویی پس از تعقیب وی اقدام به شلیک با اسلحه و قتل کرده است.
وی با تأکید بر اینکه اقدامات پلیسی
برای دستگیری قاتل بهصورت ویژه در دستور کار مأموران قرار دارد، مبارزه جدی و مستمر با هرگونه اخلال در نظم و امنیت عمومی را مهمترین مأموریت پلیس دانست و گفت: با برهم زنندگان نظم، امنیت و آرامش جامعه هیچ مماشاتی نخواهیم داشت و به شهروندان اطمینان میدهیم بدون هیچ اغماضی با اقدامات شرورانه و ضد امنیت عمومی برابر قانون برخورد خواهد شد.
مردی که ۳ ماه در چنگال آدم ربایان بود!
مرد جوان با اتهام آدم ربایی و حبس غیر قانونی به مدت ۳ ماه از ۳ ناشناس شکایت کرد.
به گزارش رکنا، مرد جوان با اعلام شکایت آدم ربایی از ۳ ناشناس ادعا کرد که او را به مدت ۳ ماه حبس غیرقانونی کرده و حدود ۳۰۰ میلیون تومان از کارتش پول برداشت کردند. رسیدگی به این شکایت در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای جنایی تهران در دستور کار بازپرس محمدرضا صاحب جمعی قرار گرفت.
شاکی در طرح شکایت خود گفت:«حدود سه ماه قبل ۳ مرد ناشناس من را با تهدید شوکر سوار خودرویی کردند و به مکانی نامشخص منتقل کردند.آنها به شدت من را کتک زدند و با مشت و لگد به جانم افتادند و با توجه به اینکه مشکل قلبی هم دارم تا سر حد مرگ رفتم.آنها من را تحت فشار قرار دادند و کلید منزلم واقع در میدان خراسان را گرفتند.بعد سراغ کارت بانکی من رفته و حدود ۳۰۰ میلیون تومان از حسابم پول برداشت کردند.
خانواده من در این مدت به شدت نگرانم بودند و حتی مفقود شدن من را به پلیس هم گزارش دادند، اما ۳ آدم ربا اجازه نمی دادند من با خانواده ام تماس بگیرم.» با اعلام این شکایت تحقیقات برای یافتن ردی از متهمان آغاز شد و یکی از افرادی که از حساب شاکی پول برداشت کرده بود بازداشت شد.
در جلسه مواجهه حضوری متهم و شاکی، شاکی اعلام کرد که فرد بازداشت شده یکی از همان افرادی است که او را حبس کرده بود.همچنین ادله ای مبنی بر اینکه این فرد مبلغی پول از حساب شاکی برداشت کرده وجود دارد. اما متهم با انکار اتهام خود گفت:«من این فرد را نمی شناسم و از ماجرای آدم ربایی خبر ندارم.» تحقیقات در این پرونده برای روشن شدن راز ماجرا ادامه دارد.
ماجرایی عجیب در سومین ازدواج!
وقتی از دومین همسرم طلاق گرفتم اوضاع مالی خوبی داشتم که در یک ماجرای عجیب برای سومین بار ازدواج کردم اما او نیز مرد خسیسی است که …
به گزارش تابناک، زن ۳۴ ساله که به اتهام کتک کاری و ترک انفاق از همسرش شکایت کرده است درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: تازه به ۱۴ سالگی رسیده بودم که یک روز در خیابان عاشق یک جوان تهرانی شدم که برای مسافرت به مشهد آمده بود. این آشنایی خیابانی خیلی زود به ازدواج انجامید و من و لطفعلی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم اما از همان ابتدا بر سر محل اقامت دچار اختلاف شدیم.
لطفعلی دوست داشت در تهران بماند و در آن جا کار کند اما من حاضر نبودم از خانواده ام جدا شوم به همین دلیل وقتی پسرم به دنیا آمد لطفعلی او را برداشت و با خودش به تهران برد به طوری که من حتی نتوانستم چهره فرزندم را ببینم. از آن روز به بعد خیلی به دنبال پسرم گشتم ولی نتوانستم او را پیدا کنم.
در همین حال همسرم مرا طلاق داد و من به ناچار به خانه پدرم بازگشتم.
در حالی که بسیار افسرده و گوشه گیرشده بودم روزی یکی از همسایگان مادرم مرا برای مردی خواستگاری کرد که همسرش به شدت بیمار بود. اما مادرم به او پاسخ منفی داد و تاکید کرد تا زمانی که «اسکندر» همسرش را طلاق نداده است دخترم نمی تواند با او زندگی کند.
آن زمان من ۱۹ سال بیشتر نداشتم و اسکندر هم به ازدواج با من اصرار می کرد بالاخره او با چرب زبانی مرا به عقد دایم خودش درآورد بدون آن که این ازدواج در شناسنامه اش ثبت شود. حدود دو سال با اسکندر زندگی کردم و در این مدت او نه تنها امکانات رفاهی را برایم فراهم کرد و مرا به مسافرت های خارج از کشور برد بلکه یک خودروی صفر کیلومتر برایم خرید اما در همین زمان همسرش متوجه ماجرا شد و دست به خودکشی زد به همین دلیل اسکندر مدعی شد نمی تواند همسر بیمارش را طلاق بدهد! من که شرایط را این گونه دیدم با گرفتن مهریه و حق و حقوقم از او طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. مدتی بعد از این ماجرا یک روز با خودرو تصادف کردم و آن را برای تعمیر به یک تعمیرگاه در حاشیه شهر بردم.
روزی که قرار بود خودرو را تحویل بگیرم به همراه یکی از دوستانم به تعمیرگاه احمد رفتیم که قرار بود با همان دوستم ازدواج کند به همین دلیل هم «بتول» مرا برای تعمیر خودرو به تعمیرگاه او معرفی کرده بود اما وقتی خودروام را از تعمیرگاه بیرون آوردم احساس کردم احمد مرا تعقیب می کند طولی نکشید که خانواده اش را به خواستگاری من فرستاد و مدعی شد از ازدواج با بتول منصرف شده است خلاصه آن روز من ماجرای دو ازدواج قبلی ام را برایش بازگو کردم و او هم همه شرایط مرا پذیرفت.
اما بعد از آن که زندگی مشترکمان را آغاز کردیم تازه فهمیدم که احمد مردی بسیار خسیس است و برای هر موضوع بی اهمیتی مرا کتک می زند با آن که صاحب سه فرزند شده ام و همه مال و اموالم را در اختیار او گذاشته ام اما رفتارش هیچ تغییری نکرد. او حتی ماشین و طلاهای مرا فروخت و ارثیه پدری ام را هم گرفت تا شغل خودش را توسعه بدهد ولی تاثیری در خسیس بازی های او حاصل نشد. رفتارهای زشت او به جایی رسید که وقتی به دلیل مشغله کاری شب ها به منزل نمی آمد من از مادرم می خواستم که برخی شب ها را نزد من و فرزندانم بماند.
در یکی از همین روزها وقتی احمد به خانه آمد و به سراغ یخچال رفت متوجه شد که پنیر تمام شده است او بلافاصله سروصدا به راه انداخت که هر وقت مادر و برادرت به خانه ما می آیند مواد غذایی هم خیلی زود تمام می شود. هر چه فریاد زدم که بچه ها پنیر را خورده اند فایده ای نداشت و احمد با همین بهانه مرا کتک زد و به همراه کودک شیرخواره ام از خانه بیرون انداخت حالا هم که به خانه مادرم رفته ام نه تنها نفقه ای پرداخت نمی کند بلکه پیام فرستاده است که مرا طلاق می دهد و …
بررسی های بیشتر در این باره از سوی مشاوران زبده دایره مددکاری ادامه دارد.