گزارش/

 گزارشی از بحران جمعیت در ایران؛

از شرایط اقتصادی تا تعلل نهادهای مرتبط/ حداکثر ۵ سال فرصت داریم

از شرایط اقتصادی تا تعلل نهادهای مرتبط/ حداکثر ۵ سال فرصت داریم

در حالی که پنجره باز جمعیتی ایران تا پنج سال دیگر بسته شده و پس از آن کشور ما به سرعت به سمت پیرشدن حرکت می‌کند؛ قانون حمایت از خانواده همچنان منتظر اقدام عملی مسئولین است.

به گزارش مهر آینده جمعیتی ایران تماشایی نیست و ما حداکثر پنج سال فرصت داریم تا با ابر بحران جمعیت مقابله کنیم. این نظر قطعی بسیاری از جمعیت شناسان در کشور ما و با استفاده از داده‌های آماری است. در حالی که امروزه جمعیت سالمندان در کشور ما به ۱۱ درصد جمعیت رسیده است. پیش بینی می‌شود تنها هشت سال بعد یعنی در سال ۲۰۳۰ درصد سالمندان کشور به ۲۰ درصد افزایش یابد و حتی تا سال ۲۰۵۰، این جمعیت به مرز ۳۰ درصد هم نزدیک شود.

نرخ زاد و ولد که بر میزان جمعیت اثرگذار است شرایط مساعدی ندارد؛ از آنجایی که نرخ جمعیت در طول ۳۵ سال گذشته همواره روند کاهشی داشته است؛ با یک حساب ساده می‌توان دریافت تمایل به فرزندآوری در تمامی این سال‌ها آب رفته است.

امسال برای اولین بار نرخ جمعیت کاهشی نبوده و در همان عدد هفت دهم درصد مانده است؛ امری که به اعتقاد کارشناسان دلیلش چندان اقدامات دولت‌ها نبوده است بلکه ثابت بودن نرخ جمعیت نتیجه طبیعی چندین سال افت این نرخ است.

صالح قاسمی کارشناس مسائل جمعیت در برنامه گفت و گوی ویژه خبری بیست و هفتم فروردین ماه با بیان اینکه وقتی به عملکرد نهادها در این زمین نگاه می‌کنیم دولت نمره خوبی نمی‌گیرد گفت: ما همچنان رشد ۷ دهم درصدی داریم؛ در حالی که نرخ سالمندی به ۱۱ درصد رسیده است و افق ۵ ساله پیش رو آخرین فرصت‌های ما برای جبران عقب ماندگی‌ها در این زمینه است.

قاسمی با اشاره به قانون جوانی جمعیت گفت: ماده یک قانون جوانی جمعیت که مربوط به تشکیل ستاد ملی جوانی جمعیت به عنوان نهاد بالادستی است هنوز در کشور تشکیل نشده است. ما حداکثر ۵ سال فرصت داریم و بعد از آن با بحرانی مواجه هستیم که تمامی عرصه‌های کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که سال گذشته به تصویب مجلس و تأیید شورای نگهبان رسید؛ باید زیر نظر ستاد ملی جمعیت اجرایی شود، آن طور که در ابتدای این قانون آمده است؛ ستاد ملی جمعیت به ریاست رئیس جمهور تشکیل می‌شود و نهادهای گوناگونی در تشکیل این ستاد حضور دارند؛ از وزرای کشور، بهداشت،، علوم،، ورزش و جوانان، راه و شهرسازی، تعاون، کار و رفاه اجتماعی،، فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش تا رؤسای سازمان‌هایی همچون صدا و سیما، برنامه و بودجه کشور، تبلیغات اسلامی، دادستان کل کشور و حتی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و رئیس سازمان بسیج مستضعفین می‌بایست عضو این ستاد باشند. شاید یکی از دلایل ناکامی در تشکیل ستاد ملی جوانی جمعیت همین گستردگی اعضای آن است.

وظایف ستاد ملی جوانی جمعیت نیز متنوع است. تهیه برنامه عمل همراه با تقسیم کار ملی – ایجاد هماهنگی و هم افزایی بین نهادهای عضو و نظارت بر نقش‌های تعیین شده. پیشنهاد اعتبار دستگاه‌های مرتبط با این قانون در بودجه – دریافت گزارش سالانه عملکرد و ارزیابی فعالیت‌های صورت گرفته – سنجش اقدامات اثربخش بر رشد ازدواج و فرزندآوری به تفکیک بخش‌های مختلف – اهدای سالانه «جایزه ملی جوانی جمعیت» – پایش زمانی و مکانی مستمر تغییرات جمعیتی در سطح ملی، استانی و شهرستانی با مشارکت مرکز آمار ایران – پایش جامع وضعیت سقط جنین در کشور بر اساس جمع بندی گزارش‌های دستگاه‌های ذی ربط همین تنوع وظایف موجب شده است تا در قانون جوانی جمعیت مقرر شود جلسات ستاد حداقل هر سه ماه یک بار با حضور اکثریت اعضا تشکیل شود. امری که هنوز محقق نشده است.

امیرحسین بانکی پور رئیس کمیسیون مشترک طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در مجلس؛ که در آن این قانون طراحی شده است؛ در خصوص میزان تحقق قانون جوانی جمعیت با اشاره به اینکه همه بخش‌ها تقریباً در این زمینه فعال شده‌اند گفت: به عنوان مثال از سوی شرکت‌های خودروسازی ۱۰ هزار خودرو به مادرانی که مشمول این طرح می‌شدند داده شده یا بانک مرکزی همراهی خوبی برای اعطای تسهیلات با ما داشته است. البته در بخش‌هایی نیز از سرعت اجرای مصوبات ناراضی هستیم. مثلاً در آموزش عالی در بخش خوابگاه‌های متاهلی به خوبی عمل نشده اما اگر به طور کلی بخواهیم نمره‌ای به میزان تحقق مصوبات بدهیم من نه نمره ضعیفی می‌دهم و نه نمره قوی.

 

از شرایط اقتصادی تا تعلل نهادهای مرتبط/ حداکثر پنج سال فرصت داریم

 

آیا دلایل اقتصادی مهم‌ترین عامل در کاهش فرزندآوری است؟

در حالی که بر اجرای این قانون تاکید زیادی شده است؛ به نظر می‌رسد در عمل، اجرای این قانون چندان توفیقی ندارد. عده‌ای بر این باورند که عوامل اقتصادی از مهم‌ترین موانع اجرای قانون جوانی جمعیت است.

دکتر خدیجه نصری فوق تخصص پره ناتالوژی (طب مادر و جنین) در گفت و گو با خبرنگار مهر با بیان اینکه وضعیت نامناسب اقتصادی در عدم تمایل به فرزند آوری خیلی اثر داشته است؛ گفت: در سال‌های اخیر بسیاری از مادران بارداری که متوجه می‌شوند بیش از یک جنین در رحم خود دارند؛ از ما می‌خواهند حداقل یکی از آن‌ها را سقط کنیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اراک گفت: من در یک بیمارستان دولتی فعالیت می‌کنم؛ حدود ۷۰ درصد خانم‌های بارداری که به ما مراجعه می‌کنند برای زایمان با مشکل مالی مواجه اند.

علی پژهان استاد جمعیت شناسی هم در گفت‌وگو با خبرنگار مهر مهمترین عاملی را که در کاهش زاد و ولد نقش دانسته است؛ بلاتکلیفی مردم نسبت به آینده خصوصاً در زمینه‌های اقتصادی دانست و گفت: مردم شاهد بدعهدی برخی مسئولان و بی وفایی دولت‌ها بوده‌اند.

با این وجود پژمان معتقد است نمی‌توان دلایل اقتصادی را تنها علت کاهش زاد و ولد دانست.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه امروز خانواده‌هایی وجود دارند که به لحاظ اقتصادی وضع خوبی دارند؛ اما اقدام به فرزند آوری نمی‌کنند؛ گفت: تغییر نگرش خانواده‌ها به فرزندآوری در کنار کاهش رشد اقتصادی، از جمله موارد اصلی کاهش زاد و ولد است. تحولات اجتماعی و نگرشی یکی از عوامل عمده در بروز این کاهش زاد و ولد بوده است. ذات مدرنیسم به شکل‌گیری این نگرش منجر شده است. محصول مدرنیسم خانواده‌های کوچک‌تر و کاهش فرزندآوری و یا ازدواج نکردن است.

تعلل دستگاه‌های مربوط تا چه حد به کاهش فرزندآوری منجر شده است؟

ستاد فرماندهی اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت هنوز تشکیل جلسه نداده است؛ اگرچه طبق قانون، به هر یک از نهادها وظایفی محول شده است؛ به نظر می‌رسد تا زمانی که ستاد ملی جوانی جمعیت تشکیل جلسه نداده و از دستگاه‌های مرتبط گزارش عملکردی نخواسته است؛ دستگاه‌ها چندان تمایلی به تن دادن به وظایف خود ندارند و تنها به گزارش مصوبات بسنده خواهند کرد.

تنها در یک نمونه؛ طبق قانون جوانی جمعیت، بانک‌ها در دو زمینه تسهیلات وام مسکن و تسهیلات قرض‌الحسنه تولد فرزند به ازای اولین فرزند ۲۰ میلیون و تا سقف ۱۰۰ میلیون تا فرزند پنجم تعهداتی دارند؛ مهدی سحابی رئیس گروه بانک‌های تخصصی اداره اعتبارات بانک مرکزی پیش از این وعده داده بود تا اردیبهشت ماه بانک‌ها این تعهدات را اجرایی خواهد کرد. اما در عمل همچنان بانک‌ها از پرداخت این تعهدات سر باز می‌زنند.

 

از شرایط اقتصادی تا تعلل نهادهای مرتبط/ حداکثر پنج سال فرصت داریم

 

نیازمند گزارش عملکرد هستیم / ‏‬ گزارش مصوبات نمی‌خواهیم

صالح قاسمی کارشناس مسائل جمعیت در همین رابطه می‌گوید: ما گزارش مصوبات نمی‌خواهیم. هر وقت پدر خانواده‌ای به بانک مراجعه کرد و به راحتی توانست تسهیلات مصوب شده را دریافت کند؛ می‌توان به مصوبات این قانون امیدوار بود.

مصوبات بر زمین مانده تنها به بانک‌ها ختم نمی‌شود؛ تسهیلات مسکن برای حمایت فرزندآوری همچنان منتظر عملکرد وزارت راه و شهرسازی است و وزارت بهداشت نیز به عنوان یکی دیگر از متولیان اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت کاستی‌هایی در عملکرد خود دارد.

صابر جباری فاروجی سرپرست اداره جوانی جمعیت وزارت بهداشت در برنامه گفت و گوی ویژه خبری با اشاره به اینکه قبول داریم در این زمینه کاستی‌هایی داشته‌ایم؛ تصریح کرد: البته باید قبول کرد تغییر روندی که در ۲۰ سال گذشته مبنی بر کاهش باروری بر وزارت بهداشت حاکم بوده کمی سخت است.

وی چالش برانگیزترین بخش قانون جوانی جمعیت در وزارت بهداشت را عدم هوشمندسازی تمامی وظایف وزارت بهداشت دانست و گفت: زایمان، باروری و کنترل سقط جنین از مواردی هستند که برای تحقق آنها ما نیازمند هوشمندسازی هستیم. به طوری که هر مادری که بارداری برایش رقم می‌خورد باید روند بارداری وی تا تولد فرزند در یک سامانه‌ای الکترونیکی مانند نسخه الکترونیک مور درصد قرار گیرد.

خطر سقط‌های جنین غیرقانونی با عملکرد ناموفق وزارت بهداشت

جباری فاروجی در حالی از لزوم هوشمندسازی وظایف وزارت بهداشت در این زمینه سخن می‌گوید که برخی کارشناسان معتقدند محدودیت در اجرای غربالگری جنین به رشد سقط‌های جنین زیرزمینی دامن خواهد زد. منتقدان به کنترل سقط جنین بر این باورند عملکرد ناموفق وزارت بهداشت و محدودیت‌های غلط در غربالگری جنین به تولد سالیانه ١۵ تا ١٧ هزار جنین با اختلالات ژنتیکی منجر می‌شود که شایع‌ترین این اختلالات ژنتیکی سندروم داون است.

مرضیه وحید دستجردی وزیر اسبق بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با حمایت از طرح غربالگری جنین گفته است: مادران باردار با یک تست ساده و ارزان قیمت می‌توانند از سلامت جنین با خبر شوند و این اطمینان خاطر والدین از سلامت جنین بسیار حائز اهمیت است.

مساله اینجاست که با اجرایی شدن این مصوبه در وزارت بهداشت، طبیعی است که سقط‌های غیرقانونی افزایش خواهد یافت؛ بسیاری از مادران باردار که حتی با تأیید پزشکان مجوز سقط درمانی ندارند؛ ممکن است برای فرار از زایمان یک نوزاد بیمار با اختلالات ژنتیکی یا با اختلالات خونی به سراغ روش‌های غیرقانونی برای سقط جنین بروند.

ترس از زایمان فرزند بیمار به رشد تصاعدی سقط‌های جنین زیر زمینی منجر می‌شود.

در شرایطی که وزارت بهداشت هنوز ساختار مناسبی برای رصد مادران باردار و حمایت از وضع سلامت مادر و جنین ایجاد نکرده است؛ ممنوعیت کلی طرح غربالگری جنین نه تنها منجر به رشد مطلوب جمعیت نمی‌شود؛ تولد هزاران کودک با اختلالات ژنتیکی هزینه هنگفتی را سالیانه بر دوش دولت‌ها خواهد گذاشت.

 

از شرایط اقتصادی تا تعلل نهادهای مرتبط/ حداکثر پنج سال فرصت داریم

 

پنجره باز جمعیتی و فرصتی که همیشه نیست

امکان رشد جمعیت به اعتقاد جمعیت شناسان در زمانی است که جامعه پنجره باز جمعیتی داشته باشد. بر اساس تعاریف جهانی در صورتی که نسبت جمعیت افراد ۱۵ تا ۶۵ سال به دیگر افراد به بیش از ۱.۵ برابر برسد به این وضعیت باز شدن پنجره جمعیتی گفته می‌شود.

بر همین اساس پنجره جمعیتی ایران در سال ۲۰۰۰ باز شده و تا سال ۲۰۲۸ بسته می‌شود و این همان فرصت پنج ساله ماست که باید از آن برای جلوگیری از یک بحران در نرخ جمعیت استفاده کنیم؛ در غیر این صورت پس از گذشت این دوران، نسبت افراد در سنین کار به افراد بیکار کمتر از ۱.۵ برابر می‌شود؛ ابربحرانی با چالش کمبود نیروی‌کار و هزینه‌های سنگین بازنشستگی.

 

 

 

جراحی بی‌سابقه بانک ها توسط دولت سیزدهم؛

بانک‌ها از هرگونه سرمایه‌گذاری غیر مولد ممنوع می‌شوند

بانک‌ها از هرگونه سرمایه‌گذاری غیر مولد ممنوع می‌شوند

وزارت اقتصاد دستورالعمل اجرایی راهبردهای بانکی را با محوریت هایی از جمله رفع ناترازی موسسات اعتباری و هدایت اعتبار به سمت شرکتهای دانش بنیان و اشتغال آفرین تهیه کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، نظام بانکی در اقتصاد ایران با مشکلات متعددی مواجه است. نظام بانکی از سوی صاحبنظران و کارشناسان یکی از علت‌های اصلی مشکلاتی اقتصادی و حتی افزایش نرخ تورم عنوان می‌شود که نه‌تنها نتوانسته در راستای نیل به اهداف اقتصادی کشور گام بردارد، بلکه به عنوان عامل مخربی با خلق پول بی رویه، بی‌انضباطی مالی و اضافه برداشت از بانک مرکزی، نرخ بهره بالا و… اقدام کرده است.

یکی از مباحث بااهمیت در حوزه بانکی، اصلاح قوانین و مقررات در راستای کنترل نقدینگی و تورم و جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی است. برای این منظور، تمرکز بر کل‌های پولی از طریق اصلاح نظام بانکی و بودجه‌ای کشور از اولویت‌های اساسی وزارت امور اقتصادی و دارایی است. البته باید توجه داشت که اصلاح نظام بانکی یک شبه انجام نمی‌شود، بلکه نیازمند توسعه زیرساخت‌های اساسی برای رفع معایب موجود است.

در اقتصادی که نرخ سود حقیقی منفی است، تمایل بازیگران آن به اخذ تسهیلات و عدم پرداخت به موقع آن سوق پیدا می‌کند. در چنین اقتصادی عرضه و تقاضای پول در تعادل نیست بنابراین اعتبارات بانکی، جیره بندی و همین جیره بندی نیز منجر به ایجاد تضاد منافع و فساد در فرآیند اعطای تسهیلات می‌شود. در این مکانیسم، افراد کم برخوردار جامعه، کمتر منتفع و افراد غنی در جامعه بیشتر از منابع بانکی استفاده می‌کنند که همین امر عدالت اجتماعی در توزیع عادلانه ثروت در جامعه را مختل می‌کند و زمینه‌های ایجاد فسادهای اجتماعی و اقتصادی را فراهم می‌آورد. در چنین وضعیتی منابع بانکی تحت هیچ شرایطی، بهینه توزیع نمی‌شود و نه تنها منجر به ایجاد سرمایه نمی‌گردد بلکه بهره‌وری نیز قابل تحقق نیست و رشد اقتصادی نیز محقق نمی‌شود.

برای برون رفت از چنین وضعی، نیاز است تا در ابتدا ریل‌گذاری مناسبی برای شبکه بانکی انجام شود که وزارت امور اقتصادی و دارایی با توجه به شرایط فعلی ریل گذاری را انجام داده و لذا در راستای تحقق بخشی به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین و با هدف عملیاتی کردن سند تحول دولت سیزدهم و با چشم‌انداز اصلاح نظام بانکی به نفع آحاد مردم، دستورالعمل اجرایی راهبردهای بانکی وزارت امور اقتصادی و دارایی با محوریت‌های رفع ناترازی مؤسسات اعتباری، هدایت اعتبار به سمت شرکت‌های دانش بنیان و اشتغال آفرین، تسهیل دسترسی برای تولیدکنندگان و خانوارها به منابع بانکی و تقویت ساختارهای نظارت در اجرای صحیح ضوابط و مقررات بانکی تهیه شده است.

جزئیات دستورالعمل اجرایی راهبردهای بانکی

بر این اساس، اهداف دستورالعمل اجرایی راهبردهای بانکی شامل هدایت اعتبار بانکی به سمت تولید دانش‌بنیان مبتنی بر اشتغال‌آفرین، رفع ناترازی مؤسسات اعتباری، کنترل تورم، تنوع بخشی به شیوه‌های تأمین مالی، اصلاح رابطه مؤسسات اعتباری با مردم و حاکمیت، تسهیل دسترسی برای تولیدکنندگان و خانوارها به منابع بانکی و تقویت ساختارهای نظارت بانکی بر اجرای صحیح ضوابط و مقررات بانکی می‌شود.

برای دستیابی به اهداف فوق، دستورالعمل اجرایی راهبردهای بانکی در حوزه‌های رفع ناترازی صورت وضعیت مالی مؤسسه اعتباری، راهبردهای اعتباری، راهبردهای فن‌آورانه و راهبردهای تنظیمی تدوین شده است.
مهمترین سیاست‌های حوزه رفع ناترازی بانک‌ها عبارت است از برنامه‌ریزی هدفمند در راستای فروش دارایی‌های مازاد بانک‌ها، بهبود نسبت مانده مطالبات غیرجاری به مانده تسهیلات اعطایی(NPL)، تمرکز بر رشد نقل و انتقالات ارزی بانک‌ها در سطح بین‌المللی و اهداف برای سودآوری بانک‌ها در سطح عملیاتی.

مهمترین سیاست‌ها در بخش راهبردهای اعتباری نیز عبارت است از هدایت اعتبار به سمت شرکت‌ها و مؤسسات دانش بنیان اشتغال آفرین، برنامه‌ریزی برای رشد تأمین مالی از طریق ابزارهای زیرخطر ترازنامه از جمله اعتبار اسنادی داخلی-ریالی و اوراق گام، توسعه شمولیت دامنه وثائق بانکی و تسهیل دریافت تسهیلات خرد برای آحاد جامعه و اجتناب از ایجاد عقود مشارکتی صوری.

در راهبردهای فنآورانه بر فرآیندهای غیرحضوری اعطای تسهیلات خرد کمتر از دو میلیارد ریال و سایر خدمات بانکی و پیاده سازی و اجرای برنامه‌های تحول بانکداری دیجیتال تمرکز شده است.

در نهایت در راهبردهای تنظیمی نیز شفافیت اطلاعات از جمله ارائه صورت‌های مالی مؤسسات اعتباری در سامانه کدال و افشا فهرست تسهیلات و تعهدات کلان تاکید شده است.

 

 

 

با گزارش جدید رگولاتوری مشخص شد؛

تناقض آمارهای مسئولان درباره ارتباطات روستایی

تناقض آمارهای دولت قبل درباره ارتباطات روستایی

آخرین آمار منتشر شده توسط سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی نشان می دهد که ۷۵ درصد روستاهای کشور دارای تلفن خانگی هستند و تعداد روستاهای دارای ارتباط طی ۴ سال قبل کاهش یافته است.

به گزارش خبرنگار مهر، طبق به روزترین گزارشی که از آمار و اطلاعات بخش ICT توسط سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات منتشر شده است، ۸۲.۴۷ درصد روستاهای کشور دارای ارتباط هستند.

این در حالی است که تیرماه گذشته و در پایان دولت دوازدهم، محمدجواد آذری جهرمی وزیر وقت ارتباطات در توئیتی با اعلام عملکرد دولت دوازدهم در اتصال روستاها، اعلام کرده بود که ۹۸.۵ درصد روستاییان از نظر جمعیتی به اینترنت متصل هستند.

با این حال اما تازه‌ترین گزارش رگولاتوری نشان می‌دهد که تا پایان سال ۱۴۰۰ حدود ۵۱ هزار و ۳۷۹ روستاها دارای ارتباط هستند و آمار روستاهای دارای ارتباط نیز نسبت به سال ۹۹ با کاهش همراه است.

طبق این آمار تنها ۸۲ درصد روستاهای کشور دارای ارتباط هستند و این ارتباط نه تنها مختص ارتباطات اینترنت نیست، بلکه بر مبنای اتصال خط تلفن ارزیابی می‌شود.

تعداد روستاهای دارای ارتباط در سال ۹۹ از سوی رگولاتوری ۵۲ هزار و ۱۸۲ روستا اعلام شده بود که در پایان سال ۱۴۰۰ تعداد روستاهای دارای ارتباط به ۵۱ هزار و ۳۷۹ روستا رسیده است.

آمارهای رگولاتوری نشان می‌دهد که از سال ۹۶ تا سال ۱۴۰۰ تعداد روستاهای دارای ارتباط در کشور با سیر نزولی همراه بوده و دلیل آن مشخص نیست.

سال ۹۶ آمارها نشان می‌داد که ۵۵ هزار و ۳۲۵ روستا در کشور دارای ارتباط بودند که این آمار در سال ۱۴۰۰ با کاهش ارتباطات حدود ۴ هزار روستا همراه است.

همچنین طبق این گزارش، تعداد ۴۷ هزار و ۲۵۱ روستا در کشور که ۷۵ درصد روستاها را تشکیل می‌دهند دارای تلفن خانگی هستند و ۲۵ درصد روستاها هنوز به تلفن خانگی مجهز نشده‌اند. سال ۹۹ تعداد روستاهای دارای تلفن خانگی ۴۷ هزار و ۸۳۷ روستا اعلام شده بود.

تناقض آمارهای دولت قبل درباره ارتباطات روستایی

در گزارش رگولاتوری آماری از وضعیت روستاهایی که به اینترنت تجهیز شده‌اند مشاهده نمی‌شود.

هم اکنون ضریب نفوذ تلفن ثابت در کشور ۳۴.۹۶ درصد است که این رقم در سال ۹۹، ۳۴.۶۸ درصد اعلام شده بود.

بالغ بر ۲۹ میلیون و ۳۸۳ هزار خط تلفن در کشور دایر است و تاکنون ۳۸ میلیون و ۸۳۸ هزار خط تلفن ثابت در کشور نصب شده است. این آمار نشان می‌دهد که حدود ۱۰ میلیون خط تلفن ثابت هم اکنون در کشور بلااستفاده است.

در حوزه تلفن همراه نیز ضریب نفوذ هم اکنون ۱۶۶ درصد است و بیش از ۱۴۰ میلیون خط موبایل در کشور دایر است. ضریب نفوذ موبایل در پایان سال ۹۹ در کشور ۱۵۵ درصد گزارش شده بود و تعداد مشترکان موبایل نیز ۱۳۱ میلیون نفر بود.

همچنین ۹۴ درصد از جاده‌های اصلی، فرعی و ریلی کشور در پوشش موبایل قرار دارد.

 

 

 

بیش از ۷ دهه جنایت؛ نگاهی به آتش‌افروزی صهیونیست‌ها و شکل‌گیری جبهه مقاومت

بیش از ۷ دهه از اشغال‌گری فلسطین توسط صهیونیست‌ها می‌گذرد و در طول این سالها جریان‌های مختلفی برای مقابله با این رژیم توسط گروه‌های مختلف سازماندهی شده‌اند. نگاهی به روند ظهور و افول رژیم صهیونیستی

بیش از 7 دهه جنایت؛ نگاهی به آتش‌افروزی صهیونیست‌ها و شکل‌گیری جبهه مقاومت

به گزارش فارس فلسطین حدود ۷۴ سال است ( اگر تاسیس اسرائیل[۱] را از زمان صدور اعلامیه استقلال بدانیم) که در چنگال گله‌ی کفتارهای استکبار به رهبری اسرائیل و آمریکا است. در طی این سال‌ها جنایت، قتل، غارت و نژادپرستی و…  نبوده است که صهیونیست‌ها علیه فلسطینیان انجام نداده باشند.

اشغال فلسطین، آغاز آشوب‌های طولانی خاورمیانه

با شکل‌گیری جنبش سیاسی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ و بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ میلادی، جامعه ملل، در پایان جنگ جهانی اول و پس از سقوط امپراتوری عثمانی، قیمومیت بر فلسطین را به بریتانیا اعطا کرد. طبق اصل قیمومیت بریتانیا می‌بایست در جهت سر و سامان گرفتن اوضاع فلسطین تلاش می‌کرد و مقدمات لازم برای تشکیل یک حکومت مستقل با نظر مردم فلسطین را فراهم می‌کرد. اما بریتانیا با حیله و مکر خود، روش استعمار سابق را با رنگ و لعابی جدید دنبال کرد.

با شروع جنگ جهانی دوم و حملات آلمان به اروپا، و از طرفی چیدن یک مسیر برای نیل به این هدف که یهود در جهان امنیت ندارد، مسئله هلوکاست و کوره‌های آدم سوزی هیتلر مطرح شد. البته در رد هلوکاست کلام مفصل است ولی صهیونیسم با علم کردن آن و مواردی مثل اتحاد قوم یهود و تشکیل حکومت تلاش کرد تا از این آب گل آلود غربی ماهی بزرگی در خاورمیانه یعنی فلسطین را به تور بیندازد. حال اولین سوال این است که جنگ جهانی که در غرب ایجاد شد. تبعات فراوانی هم داشت حال چرا باید برای سرزمین یهودی در فلسطین یعنی سرزمینی در خاورمیانه با اکثریت مسلمان ایجاد شود؟!

البته برای تشکیل و گردآوری یهودیان کشورهای دیگری مثل اوگاندا و آرژانیتین هم پیشنهاد شده بود. اما آیا این مکان‌ها می‌توانست نظر یهودیان را به خود جلب کند؟ چیزی که فلسطین داشت و پیشنهادات دیگر نداشت شاید ظرفیت آن برای تولید گزاره‌هایی مثل سرزمین موعود و تجدید بنای معبد سلیمان در ظاهر، و استراتژیک بودن این منطقه و منابع سرشار معدنی و فسیلی آن در باطن  بود. چیزی که صهیونیسم از آن استفاده کرد تا یهودیان را به خود جلب کند. این همان جرقه بحران و آشوب در خاورمیانه بود که آتش آن هنوز که هنوز است می سوزد و می سوزاند.

هاگانا ماشین قاتل صهیونیستی

هاگانا که در ترجمه آن معنای دفاع را مطرح می کنند، نام منسجم‌ترین سازمان یهودی است که سال‌ها قبل از اعلام استقلال اسرائیل تشکیل شد. وظیفه تعریفی این سازمان نظامی امنیتی مقابله با اعراب و به زعم صهیونیست ها دفاع از یهودیان در فلسطین بود. از این رو این سازمان با هر وسیله‌ای علیه فلسطینی‌ها اقدام می‌کرد و در ذیل خود جوخه‌های متعدد ترور و عملیات ویژه تعریف کرده بود، همچنین در بسیاری از موارد با تکیه بر نظریه: « اگر قرار بود کسی علیه تو اقدام کند پس تو برخیز و اول بکش…» اقدامات پیش دستانه‌ای را هم رقم می زدند و قتل و ترور بسیاری از فلسطینی‌ها را با این عمل توجیه می کردند. بسیاری معتقدند اقدامات این سازمان مخوف از عوامل ایجاد یک وحشت عمیق در جامعه فلسطین شد.

هاگانا با اعلام استقلال اسرائیل تبدیل به ارتش کارآزموده آن شد. و توانست با کمک‌هایی که از طرف کشورهای غربی، خصوصا آمریکا می‌شد توانایی نظامی و امنیتی خود را بسیار ارتقا بخشد. این توانایی شگفت انگیز برای ارتشی تازه تاسیس فقط یک دلیل می تواند داشته باشد و آن دفعی نبودن پروژه حضور صهیونیست در فلسطین است یعنی برخلاف تصور برخی که تاسیس اسرائیل را ناظر به اتفاقی خاص در برهه‌ای از تاریخ می بینند و یا غصب فلسطین را به خرید و فروش زمین خلاصه می کنند، هاگانا نشان داد اسرائیل در ۱۹۴۸ آمادگی دفاعی بسیار بالایی برای حفظ مناطق اشغالی دست و پا کرده است.

بلافاصله پس از اعلام موجودیت صهیونیست‌ها در فلسطین، مجموعه‌ای از درگیری‌های نظامی بین نیروهای آنها و کشورهای عرب رخ داد که جنگ ۱۹۴۸، جنگ ۱۹۵۶، جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ و جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ مهم‌ترین آن‌ها بوده‌اند. در این جنگ‌ها، اعراب با وجود نیروی انسانی بیشتر ارتشی فرسوده داشتند و در مقابل ارتش مدرن و کلاسیک اسرائیل راه به جایی نبردند. البته در برخی از این جنگ‌ها اعراب پیشروی‌هایی هم داشتند اما با کمک‌های غربی به اسرائیل دوباره مجبور به عقب نشینی شدند و حتی برخی از مناطق که اصلا جزء فلسطین هم نبود به اشغال صهیونیست‌ها درآمد. هاگانا در طی این جنگ‌ها به ارتشی شکست ناپذیر در خاورمیانه تبدیل شد و پس از گذشت آن سال‌ها و استقرار یافتن دولت اسرائیل، هاگانا هسته اصلی ارتش کنونی اسرائیل شد.

فتح و سازمان آزادی بخش، راه حل مقابله یا بازوی امنیتی اسرائیل

در مقابله با دولت و ارتش نژادپرست اسرائیل که اشغال قسمتی از فلسطین بهانه‌ای برای آنها بود تا بر کل فلسطین سیطره یابند، مردم فلسطین هم به فکر ایجاد تشکیلاتی برای مقابله با آنها افتادند. شاید اولین تشکیلات به معنای مصطلح کنونی برای فلسطینی‌ها سازمانی سیاسی نظامی به نام فتح باشد که در سال ۱۹۵۹ توسط عرفات و خلیل الوزیر ایجاد شد (البته قبل از آن هم فلسطینی‌ها علیه نیروهای اشغالگر حملاتی انجام می دادند ولی خیلی منسجم نبود) هدف اولیه این سازمان مبارزه با اسرائیل برای نابودی آن به وسیله جنگ‌های چریکی بود. این سازمان هر چند نقص‌های بسیاری داشت و خیلی از توانایی دفاعی و نظامی برخوردار نبود، اما توانست در برخی نبردها با اسرائیل، گزاره شکست ناپذیری را برای ارتش آن، نقض کند. که نمونه آن را در نبرد کرامه در اردن می توان ذکر کرد.

سازمان آزادی بخش فلسطین در سال ۱۹۶۴ به وجود آمد این سازمان اشتراکات بسیاری با فتح دارد و بسیاری از افرادی که در فتح هستند و یا بودند اکنون در این سازمان حضور دارند. جنبه سیاسی در این سازمان بیشتر از فتح است. سازمان آزادی بخش فلسطین از سوی بسیاری از کشور ها به عنوان نماینده مردم فلسطین پذیرفته شده و در سال ۱۹۷۴ هم به عضویت در سازمان ملل رسیده است.

پس از شکست اعراب از اسرائیل در جنگ‌هایی که به آن اشاره شد یک فضای ناامیدی و خفقان در میان مردم فلسطین پدید آمد به نحوی که آنها امکان صف آرایی در برابر صهیونیست را در خود نمی‌دیدند از طرفی دیگر جو ناسیونالیستی که پیش از آن ایجاد شده بود و از آن برای مقابله با اسرائیل استفاده می‌شد با کنار رفتن جمال عبدالناصر و امضای پیمان انور سادات با اسرائیل در کمپ دیوید نابود شد. از آن پس جمع‌بندی برخی کشور‌های خودفروخته غربی مثل مصر و اردن که با اسرائیل پیمان امضاء کرده بودند پایان دادن به جنگ و پذیرفتن غاصب در سرزمین‌های اسلامی بود. از این رو کمک‌ها به فتح و سازمان آزادی بخش قطع شد و فشار خارجی برای رفتن به سمت مذاکره ایجاد شد.

در این حین بسیاری از فرماندهان سلحشور فتح هم توسط اسرائیل در عملیات‌های مخفی یا نبردهای رو در رو شهید شدند و این سازمان در دست یاسر عرفات افتاد. عرفات که به زعم خود، تنها بود و حمایت خارجی نداشت به سمت مذاکره با اسرائیل رفت. و قرار داد های اسلو ۱ و ۲ بین اسرائیل و فلسطینیان امضاء شد. این عمل یعنی مشروعیت دادن به دزدی که در خانه مردم فلسطین وارد شده بود و از آن بدتر ایجاد دولتی موسوم به تشکیلات خودگردان برای فلسطینی‌ها که در باطن بازوی امنیتی اسرائیل علیه مردم فلسطین شد. و بدین طریق اسرائیل توانست از فلسطینی‌ها علیه خودشان بهره گیرد و تصویر اشغال‌گر را هم با ارائه این قرار داد به افکار عمومی کمرنگ کند.

رشد نیروهای نظامی اسلامی

یکی از عواملی که باعث نزول فتح و سازمان‌هایی مانند آن در مبارزه با اسرائیل بود، نداشتن مبنای صحیح است که با توسل بتوانند راه روشنی را در مقابله با اسرائیل در پیش گیرند. در کنار این سازمان‌ها، سال‌ها بعد، جنبش مقاومت اسلامی(شاخه‌ای از اخوان المسلمین) با نام اختصاری حماس در سال ۱۹۸۷ شکل گرفت. بنیانگذاران حماس شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و محمود الزهار بودند که هدف این جنبش را نابودی کامل اسرائیل و آزادی کل فلسطین اعلام کردند.

این جنبش برخلاف فتح از همان ابتدا تقابل با اسرائیل را برگزید و توانست در عملیات‌های بسیاری تنه به تنه ارتش مدرن اسرائیل بزند و حتی در مواردی آن را مغلوب کند. از همین رو بسیاری از کشور های همکار و همدست اسرائیل حماس را تروریستی خواندند و حتی وقتی اسماعیل هنیه توانست در انتخابات سال ۲۰۰۶ در فلسطین پیروز شود و نخست وزیر تشکیلات خودگردان شود با ایجاد توطئه‌هایی یک جنگ داخلی را ایجاد کردند تا حماس مجبور شود به نوار غزه برود و در آنجا حکومت و جبهه‌ای علیه اسرائیل ایجاد کند. البته این به معنای قطع ارتباط با کرانه باختری و جنوب فلسطین نیست بلکه همانطور که در تحولات کنونی هم مشاهده می‌کنیم حضور حماس و هماهنگی‌های آن با سایر گروه‌های فلسطینی در حال افزایش است.

در کنار حماس گروه دیگری که در نوار غزه حضور دارد و دیدگاه اسلامی را دنبال می‌کند، جنبش جهاد اسلامی است که در سال ۱۹۸۱ توسط شهید فتحی شقاقی، عبدالعزیز عوده و بشیر موسی به وجود آمد. این جنبش ابتدا در مصر تحت عنوان جهاد اسلامی مصر ایجاد شد و بعدها به فلسطین و نوار غزه منتقل شد. هدف این جنبش مبارزه مسلحانه با اسرائیل و برپایی کشوری به نام فلسطین است. نکته حائز اهمیت درباره این جنبش این است که این جنبش بسیار تحت تاثیر امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران است و رهبران آن حتی کتاب‌هایی هم درباره انقلاب اسلامی ایران نوشته‌اند. [۲] این جنبش و حماس همکاری‌های تنگاتنگی با یکدیگر در نوار غزه دارند و این امر باعث شده در بسیاری از موارد بر صهیونیست‌ها غلبه کنند و آنها را به عقب نشینی وادار کنند که نمونه اخیر آن نبرد سیف القدس در سال ۲۰۲۱ بود. البته در برابر این اقدام‌ها اسرائیل با محاصره نوارغزه و حملات هوایی به این بخش از فلسطین باعث گسترش مخروبه‌ها و افزایش سطح فقر و مشکلات اقتصادی و زیرساختی در غزه شده است.

شروع دور جدیدی از جنگ و درگیری‌ها

با گذر زمان و افزایش ارتباط و همکاری‌های گروه‌های فلسطینی، اسرائیل روش‌های مختلفی را برای ضربه زدن به آنها به کار گرفته است. در ادامه به ۴ مورد از آنها اشاره می کنیم:

۱) پیمان صلح ابراهیمی: در مقابل جبهه مقاومت که به طرفداری از فلسطین برخواسته است، اسرائیل در سطحی گسترده به دنبال عادی سازی روابط با کشورهای عربی رفت. اسرائیل با تکیه بر توانایی‌های خود در زمینه‌های اقتصادی، تکنولوژی و امنیتی خود را به عنوان یک شریک خوب برای کشورهای عرب معرفی کرد تا بتواند هم آنها را به نحوی وابسته به خود کند و در این مسیر آرمان فلسطین را هم از اذهان پاک کند و از طرفی دیگر به دلیل آنکه تعامل یک امر دو طرفه است یعنی نیاز است دو طرف قرارداد و معامله مشروعیت کافی داشته باشند، لذا پیوستن بحرین، امارات، مراکش و سودان،مصر و اردن و… به این پیمان مشروعیت دهی به اسرائیل و اقدامات آن بشود.

۲) سطح بندی دشمنان: آنچه از تحلیل کارشناسان اسرائیل بر می‌آید این است که اسرائیل سه سطح دشمن را برای خود متصور است: ایران، محور مقاومت در سوریه و لبنان و مردم و گروه‌های فلسطینی. از این رو برای مقابله با هر یک از آنها روشی برگزیده است البته برخی کارشناسان نظامی اسرائیل معتقدند در این مقابله هدف اصلی ایران است و مقابله و نبرد واقعی باید در برابر ایران صورت گیرد از همین رو هم اسرائیل تلاش کرده است که صنایع نظامی هوایی خود را در طی این سال‌ها افزایش دهد.

با وجود این امر آنچه در تحولات کنونی اسرائیل مشاهده می شود توسعه جدی گروه های فلسطینی خصوصا حماس و جهاد اسلامی در زمینه نظامی است. تهدید و حملات راکتی و موشکی و جدیدا پهبادی که در سرزمین های فلسطینی علیه صهیونیست ها صورت می گیرد نشان می دهد که این سطح بندی و اقدامات متقابل برای مقابله با آن از سوی اسرائیل موفق نبوده است

۳) حضور در عرصه بین الملل و مظلوم نمایی: این عمل یکی از راهبردی ترین اقدامات اسرائیل در طول سال‌های مختلف بوده که در دوره جدید هم با ابزارهای رسانه‌ای و ارتباطی گسترده دنبال شده است. نمونه‌ای از این اتفاق در تلاش نفتالی بنت برای میانجیگری بین روسیه و اوکراین برای القای یک چهره صلح طلب بود در حالی که در اثنای جنگ روسیه و اوکراین، در قدس شریف و اردوگاه‌های فلسطینی در جنین شاهد جنگ فلسطینی ها با پلیس اسرائیل و شهرک نشین ها بود.

۴) جنگ سایبری و امنیتی: رژیم صهیونیستی با تکیه بر توانایی خود در عرصه تکنولوژی و سایبری، عرصه تهاجم جدیدی را برای خود ایجاد کرده است. در واقع اسرائیل با ابزاری که در اختیار دارد و همکاری با کشورهای دیگر ازجمله آمریکا و کشور هایی که به صلح ابراهیمی پیوسته اند در تلاش است تا با استفاده از اقدانات مخفی سایبری و امنیتی به دشمنان خود خصوصا ایران آسیب بزند.

با وجود همه این موارد رهبران نظامی اسرائیل به صورت علنی به ناتوانی و عجز خود در برابر ایران، محور مقاومت و فلسطینیان اشاره کرده‌اند. از سویی داده‌های آماری هم این امر را اثبات می‌کند. و نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است در حال حاضر مردم فلسطین و حامیان آنها در مقابل هر عمل رژیم یک واکنش مناسب را برگزیده اند تا در صورت تخطی اسرائیل، علیه آن اقدام کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

پایان مهلت تحقق کامل نسخه الکترونیک؛

سرانجام پرونده الکترونیک سلامت

امیر پروسنان
سرانجام پرونده الکترونیک سلامت

طرح نسخه الکترونیک از اول دی‌ماه ۱۴۰۰ به صورت رسمی در کشور اجرا و با مهلت‌خواهی برخی از ارکان اجرایی تا اول اردیبهشت ۱۴۰۱ فرصت‌داده شد و حالا با رفع برخی اشکال‌ها، به مسیر خود ادامه می‌دهد تا به تحقق آرزوی دیرینه نظام سلامت، یعنی پرونده الکترونیک سلامت کمک کند.

پرونده الکترونیک سلامت شامل همه اسناد و مدارک تشخیصی و درمانی و دارویی بیماران است. پرونده‌ای که باید بتوان با یک کد ملی و شماره تلفن همراه به آن دسترسی پیدا کرد و در کشور و در ۲۴ ساعت شبانه‌روز توسط مراکز بهداشتی و درمانی قابل مشاهده باشد. پرونده‌ای که تحقق آن، در قوانین برنامه توسعه کشور و حتی قوانین بودجه سالانه مورد تاکید قرار گرفته و هنوز خبری از تشکیل آن در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیست.

طرح نسخه الکترونیک، گام نخست و اساسی در تحقق پرونده الکترونیک سلامت است. طرحی که به تنهایی بخش بزرگی از پرونده الکترونیک سلامت را تشکیل می‌دهد و اگر جایگاه مناسبی از طرف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایجاد می‌شد، داده‌های نسخه الکترونیک به صورت مستقیم در آن بخش ته‌نشین شده و هر لحظه توسط پزشکان و با اجازه بیمار (از طریق رمز دو مرحله‌ای) قابل دسترسی خواهد بود.

تشکیل پرونده الکترونیک سلامت که سال‌هاست در دولت‌های مختلف مورد تاکید قرار گرفته و هر وزیری که آمد، بر تشکیل آن تاکید کرد، هنوز محقق نشده است. اگر پرونده الکترونیک سلامت یا حداقل پوسته اولیه آن، به عنوان ظرفی که بتواند مظروفی با عنوان نسخه الکترونیک را در خود جای دهد، تاکنون تشکیل شده بود، نظام سلامت می‌توانست از مزایای فراوان آن بهره‌مند شود.

در دو استان مشارکت کمتری در استفاده از نسخه الکترونیک مشاهده شده؛ کمترین مشارکت در استان خراسان رضوی با حدود ۸۹ درصد و همچنین در استان تهران با حدود ۹۲ درصد است.صدور ۹۸ درصدی نسخه الکترونیک در بیمه سلامت
اگر پیگیری و اجرای نسخه الکترونیک بر اساس قانون برعهده سازمان‌های بیمه‌گر گذاشته نمی‌شد، این طرح بزرگ ملی تاکنون ابتر مانده بود. طرحی که به‌دلیل ورود سازمان‌های بیمه‌گر تامین اجتماعی و بیمه سلامت، در مدت یک سال به سرعت رشد کرد.

«مهدی رضایی» معاون بیمه و خدمات سلامت سازمان بیمه سلامت درباره وضعیت نسخه الکترونیک در سازمان بیمه سلامت گفت: در حال حاضر بیش از ۹۸ درصد نسخ بیمه‌شدگان به صورت الکترونیک است و بیشتر استان‌ها نیز بیش از ۹۸ درصد نسخ خود را به صورت الکترونیک صادر می‌کنند. در دو استان مشارکت کمتری در استفاده از نسخه الکترونیک مشاهده شده؛ کمترین مشارکت در استان خراسان رضوی با حدود ۸۹ درصد و همچنین در استان تهران با حدود ۹۲ درصد است.

سرانجام پرونده الکترونیک سلامت
 درصد تحقق نسخه الکترونیک از فروردین ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ در سازمان بیمه سلامت

روند درصد تحقق نسخه الکترونیک در سازمان بیمه سلامت بیانگر جهش قابل توجه در فاصله آذر تا دی‌ماه ۱۴۰۰ است. روندی که از اول فروردین ۱۳۹۹ در حد یک درصد تحقق بود و در فروردین ۱۴۰۱ به تحقق ۹۹ درصدی رسیده است.

هرچند برخی نمایندگان مجلس اعتقاد دارند این عددها صحت ندارد اما در واقعیت چیز دیگری مشاهده می‌شود و استقبال مردم از نسخه الکترونیک قابل توجه است. هرچند در این زمینه مشکلاتی از طرف برخی پزشکان یا مشکلاتی مانند کندی و قطعی اینترنت رخ می‌دهد و باعث آزار بیماران می‌شود اما در مجموع می‌توان نسخه الکترونیک را طرحی موفق در راستای تحقق دولت الکترونیک دانست.

سرانجام پرونده الکترونیک سلامت
 درصد تحقق نسخه الکترونیک در استان‌ها تا ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ در سازمان بیمه سلامت

در زمینه تحقق نسخه الکترونیک در استان‌ها نیز به جز خراسان رضوی و تهران، بقیه استان‌ها در زمینه صدور نسخه الکترونیک تا ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ به ۹۹ و ۱۰۰ درصد رسیده‌اند.
با توجه به جدیت رئیس‌جمهوری در زمینه تحقق دولت الکترونیک در دولت سیزدهم، به نظر می‌رسد طرح‌های الکترونیک در نظام سلامت می‌تواند در این دوره جهش قابل توجهی داشته باشد.

مشکل تعدد درگاه‌های نسخه الکترونیک ادامه دارد
یکی از مشکلاتی که در طرح نسخه الکترونیک وجود دارد، تعدد درگاه‌ها و پنل‌های سازمان‌های بیمه‌گر و نداشتن زبان واحد است. یعنی اگر شخصی با بیمه درمانی تامین اجتماعی به پزشک مراجعه کند و همزمان بیماری با بیمه سلامت مراجعه داشته باشد، پزشک باید از دو پنل مجزای تامین اجتماعی و بیمه سلامت استفاده کند. این ماجرا در داروخانه‌ها نیز مشکل‌ساز است. همچنان تعدد درگاه‌های نسخه الکترونیک وجود دارد و این مشکل مورد انتقاد پزشکان است.

«مهدی یوسف‌زاده» مدیر طرح ملی سلامت الکترونیک شورای فناوری اطلاعات درباره آخرین وضعیت طرح نسخه الکترونیک گفت: نسخه الکترونیک پیشینه طولانی نزدیک به ۱۷ تا ۱۸ سال دارد و از سال ۱۳۸۳ در دستور کار وزارت بهداشت بوده و حتی در قوانین برنامه چهارم و پنجم و ششم نیز اعلام شده است.

از دو سال پیش حتی گفته شد در قانون برنامه هفتم نیز تاکید شود. نسخه الکترونیک در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ و حتی اوایل سال ۱۳۹۸ افتتاح شد اما مردم هیچ خدماتی دریافت نمی‌کردند. در واقع این طرح به صورت داخلی در وزارت بهداشت افتتاح شده بود و مردم شناختی از آن نداشته و استفاده‌ای نمی‌کردند. اتفاقی که از سال ۱۳۹۹ رخ داد، این بود که سازمان‌های بیمه‌گر وارد این طرح شده و از اواخر این سال، جمع‌بندی انجام و از سوم فروردین ۱۴۰۰ با دستور رئیس‌جمهوری سابق افتتاح شد.
در این مرحله، مراکز خصوصی بیشتر وارد طرح شده و مراکز دولتی و بیمارستانی وارد نشده بودند اما از اول دی‌ماه ۱۴۰۰ و با توجه به الزام قانونی، همه مراکز و به خصوص بیمارستان‌ها باید وارد طرح نسخه الکترونیک می‌شدند. هرچند فراز و نشیبی در این زمینه رخ داد، اما دستور صریح آیت‌الله رئیسی به اجرای طرح نسخه الکترونیک از همان تاریخ اول دی‌ماه ۱۴۰۰ منجر شد. اگر دستور رئیس‌جمهوری در این زمینه وجود نداشت، شاید اجرای طرح نسخه الکترونیک برای چند سال دیگر به تاخیر می‌افتاد.

برخی مشکلات هنوز وجود دارد؛ از جمله، نبود درگاه واحد نسخه الکترونیک. پزشک می‌گوید با چند درگاه مواجه است و حتی داروخانه‌ها و بیمارستان‌ها نیز این مشکلات را دارند. این موضوع نیز الزام داشت تا بر اساس مقررات پیش‌بینی شده، درگاه یکپارچه ایجاد شود.وی ادامه داد: هرچند بعد از انجام این کار، برخی مشکلات هنوز وجود دارد. یکی از مشکلات، نبود درگاه واحد نسخه الکترونیک است. پزشک می‌گوید با چند درگاه مواجه است و حتی داروخانه‌ها و بیمارستان‌ها نیز این مشکلات را دارند. این موضوع نیز الزام داشت تا بر اساس مقررات پیش‌بینی شده، درگاه یکپارچه ایجاد شود.
نزدیک به ۱۷ صندوق بیمه‌گر در کشور داریم که بزرگترین آنها، سازمان بیمه سلامت و سازمان تامین اجتماعی هستند که ۹۳ درصد افراد را تحت پوشش دارند. تعدد درگاه‌های نسخه الکترونیک، چالشی ایجاد کرد که هنوز برطرف نشده است. البته تعدد درگاه‌ها مشکل فنی نیست و بستگی به این دارد که چرا اراده آن هنوز شکل نگرفته است.

در اول دی‌ماه ۱۴۰۰ که قرار بود نسخه الکترونیک به صورت سراسری اجرا شود، به یکی از بیمارستان‌ها و چند مرکز درمانی و داروخانه مراجعه کردیم. در همان اول دی‌ماه ۱۴۰۰ می‌توان گفت ۹۰ درصد پزشکان و پرسنل مراکز برای نخستین‌بار با سامانه آشنا شده بودند و همان لحظه تماس می‌گرفتند که نام کاربری و کلمه عبور برای آنها تعریف شود. این در حالی است که اجرای اولیه طرح از سوم فروردین ۱۴۰۰ بود و تا آن زمان حدود ۹ ماه از اجرای اولیه گذشته بود اما تا آن زمان از سامانه استفاده نشده بود.

یوسف‌زاده بیان کرد: به طور قطع از اول دی‌ماه ۱۴۰۰ تاکنون تغییراتی ایجاد شده و به هر حال سیستم اطلاعات بیمارستانی(HIS) به سامانه‌های نسخه الکترونیک متصل شده‌اند. یکی از مشکلات در بیمارستان‌ها، مشکل قواعد بود و این به ۸ تا ۹ سال پیش بر می‌گردد که وزارت بهداشت باید اقدامات لازم را شروع می‌کرد.
به طور مثال پزشک می‌گفت از این نظر دچار مشکل است که چند دستیار دارد و آنها نمی‌توانند به سامانه نسخه الکترونیک متصل شوند. در سیستم پیشین، پزشک خودش نام کاربری و کلمه عبور را در اختیار بقیه می‌گذاشت اما این در قاعده تعریف نشده بود و وزارت بهداشت هم اقدامی در این زمینه انجام نداده بود. این مشکلات فنی نیست و مشکلات قواعد است. البته تاکنون تا حد زیادی این مشکلات برطرف شده است.

وزارت بهداشت فقط مقررات‌گذاری کند

نکته قابل تاملی که در یک سال اخیر میان کارشناسان نظام سلامت در حوزه خدمات الکترونیک مورد بحث قرار گرفت، بحث تشکیل نظام رگولاتوری و اپراتوری سلامت بود. بر این اساس، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید در مسند مقررات‌گذاری نشسته و در زمینه اجرا دخالت چندانی نداشته باشد یا دخالت نکند و نقش ناظر را برعهده بگیرد. تعدد بازیگران عرصه سلامت الکترونیک و به خصوص در طرح نسخه الکترونیک، چالشی بود که هنوز هم دست از سر این طرح برنداشته است. در این زمینه، تشکیل نظام مقررات‌گذاری مهمترین اتفاق است.

«امین بیگلرخانی» مدیرکل فناوری اطلاعات وزارت بهداشت پیش از این در حساب توئیترش اعلام کرده بود: وزارت بهداشت مصمم به توسعه اکوسیستم سلامت الکترونیک سلامت. نظام رگولاتوری اوپراتوری (کنسرسیومی) با پیشنهاد مرکز فاوای وزارتخانه به منظور چابک‌سازی و توسعه فضای کسب‌وکار این حوزه برای استارتاپ‌ها با حمایت قاطع وزیر بهداشت و معاونان به تصویب رسید.

موضوعی که در فضای مجازی با استقبال‌هایی مواجه شد. «بهمن برزگر» کارشناس بیمه سلامت در همین زمینه در توئیتر نوشت: خبر امیدوارکننده‌ای است. نکته قابل تامل اینکه راه‌اندازی نظام مقررات‌گذاری اپراتوری بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر از اجرای یک پروژه پیچیده مانند پرونده الکترونیک سلامت و نسخه الکترونیک است. در اجرای این مصوبه از همه تجربه‌های کشور در راه‌اندازی رگولاتوری ارتباطات و بانک باید بهره گرفت.

«رضا باقری‌اصل» دبیر شورای اجرایی فناوری اطلاعات و معاون وزیر ارتباطات نیز در حساب توئیتر خود در همین زمینه نوشت: اجرای مصوبه شورای اجرایی فناوری اطلاعات در خصوص تفکیک سیاست‌گذاری از تنظیم‌گری و خدمات حاکمیتی از خدمات اپراتوری سلامت الکترونیک بسیار ضروری است.

بیگلرخانی در این زمینه گفت: نظام رگولاتوری و اپراتوری خدمات الکترونیک سلامت را در وزارت بهداشت به رسمیت شناختیم و تلاش می‌کنیم به عنوان سیاستگذار، از اجرا فاصله بگیریم تا فضا برای کسب‌وکارهای نوپا و استارتاپ‌ها و بخش خصوصی آماده شود که با چابکی لازم فعالیت کنند.
وزارت بهداشت به عنوان سیاستگذار به همراه سازمان‌های بیمه‌گر مشغول طراحی بانک قواعد و لایه اپراتوری است تا شرکت‌ها در تعامل با این لایه بتوانند به داده‌های سلامت به صورت امن دسترسی داشته باشند. در هفته‌های اخیر جلسه‌هایی با شرکت‌های استارتاپی داشته و گفتیم که با آنها همکاری می‌کنیم.

چالش امنیت اطلاعات در استفاده از نرم‌افزارهای شرکت‌های خصوصی تا حدی نگران‌کننده است و حتی رئیس سازمان نظام پزشکی استان تهران نیز چند ماه پیش در این زمینه اعلام نگرانی کرده بود. با این حال نمی‌توان شرکت‌های خصوصی را از فضای ارائه خدمات دور نگه داشت و انتظار پیش رفت و رقابت داشته باشیم.مدیرکل فناوری اطلاعات وزارت بهداشت اظهار کرد: در حال حاضر ۱۵۰ شرکت خصوصی و استارتاپ از آزمایشگاه‌های نرم‌افزاری سازمان بیمه سلامت و سازمان تامین اجتماعی مجوز گرفته و در حال کار هستند. درگاه‌هایی که استارتاپ‌ها ارائه کرده‌اند، مزیت‌های رقابتی دارد. چالش موجود، موضوع امنیت است که با تدبیر دستورالعمل حریم خصوصی حوزه سلامت تلاش می‌کنیم با ایجاد ابر سلامت، از اطلاعات مردم بهتر حفاظت کنیم.

هرچند این نکته اخیر، یعنی چالش امنیت اطلاعات در استفاده از نرم‌افزارهای شرکت‌های خصوصی تا حدی نگران‌کننده است و حتی رئیس سازمان نظام پزشکی استان تهران نیز چند ماه پیش در این زمینه اعلام نگرانی کرده بود. با این حال نمی‌توان شرکت‌های خصوصی را از فضای ارائه خدمات دور نگه داشت و انتظار پیش رفت و رقابت داشته باشیم.

رضایی، معاون سازمان بیمه سلامت نیز درباره ورود شرکت‌های خصوصی به نسخه الکترونیک گفت: تا پیش از دی‌ماه ۱۴۰۰ تمایلی وجود نداشت که بزرگان فناوری اطلاعات وارد حوزه سلامت شوند. در سه ماه اخیر بسیاری از شرکت‌های فناوری اطلاعات این باور را پیدا کرده‌اند که حوزه سلامت می‌خواهد وارد عرصه دیجیتال شود. این فرصتی برای توسعه زیرساخت‌های سلامت محسوب می‌شود.

«سعید کریمی» معاون درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز در همین رابطه اظهار کرد: وزارت بهداشت متولی سلامت است. نسخه الکترونیک و پرونده الکترونیک سلامت در واقع مگا پروژه محسوب می‌شود. وزارت بهداشت باید سیاستگذار باشد و موارد دیگر باید به شرکت‌ها واگذار شود. حتی در بودجه ۱۴۰۱ نیز اعتبارهایی برای سایر سازمان‌ها و دستگاه‌ها در نظر گرفته شد تا پای کار اجرای نسخه الکترونیک بیایند.

نسخه الکترونیک نیازمند همکاری همه است
طرح نسخه الکترونیک در چند برنامه توسعه کشور مورد تاکید قرار گرفته و در برنامه ششم توسعه نیز وزارت بهداشت مکلف شد توسعه نظام سلامت الکترونیک را پیش ببرد. در سال ۱۳۹۹ در قانون بودجه نیز تاکید شد که نسخه الکترونیک باید توسط سازمان‌های بیمه‌گر اجرایی شود.

بر اساس اعلام سازمان بیمه سلامت ایران، حدود ۱۱۱ هزار پزشک شامل طرف قرارداد و غیر طرف قرارداد در سامانه‌های این سازمان ثبت شده‌اند که از این میزان، ۸۹ درصد نسخه الکترونیک می‌نویسند و حدود ۱۱ درصد به هیچ عنوان نسخه الکترونیک ثبت نمی‌کنند.

رضایی، معاون بیمه و خدمات سلامت سازمان بیمه سلامت درباره بزرگترین مشکل نسخه الکترونیک به ایرنا گفت: بزرگترین مشکلی که در حال حاضر در طرح نسخه الکترونیک داریم، عدم ورود همزمان دستگاه‌های مسئولی است که باید وارد این عرصه می‌شدند اما همه به این نتیجه رسیدند که گذر از روش سنتی و دیجیتالی‌شدن خدمات سلامت، ضرورتی انکارناپذیر است. این مفهوم و نیاز به واسطه اجرای نسخه الکترونیک، در حوزه سلامت جا افتاده و بسیار ارزشمند است. تا پیش از اجرای نسخه الکترونیک، هیچ شبکه ارتباطی منسجمی بین ارائه دهنده و خریدار خدمات و متولی خدمات سلامت وجود نداشت و با اجرای نسخه الکترونیک، این شبکه ارتباطی شکل گرفته که می‌تواند نقطه‌ای برای آغاز اقدامات بزرگ در خدمات الکترونیک سلامت باشد.

طبق آمارهای سازمان بیمه سلامت، از مجموع ۸۶ هزار و ۲۵۸ پزشک طرف قرارداد با این سازمان، ۷۷ هزار و ۳۰ نفر، نسخه‌های ۱۰۰ درصد الکترونیک می‌نویسند و ۴ هزار و ۱۲۱ نفر بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد نسخه‌ها را تا پایان فروردین‌ماه ۱۴۰۱ به صورت تمام الکترونیک نوشته‌اند. همچنین تعداد ۳ هزار و ۴۳۳ نفر نسخه الکترونیک ننوشته‌اند.چه تعداد از پزشکان نسخه الکترونیک نوشته‌اند؟

بر اساس آمارهای سازمان بیمه سلامت که در اختیار ایرنا قرار گرفت، از مجموع ۸۶ هزار و ۲۵۸ پزشک طرف قرارداد با این سازمان، ۷۷ هزار و ۳۰ نفر نسخه‌های ۱۰۰ درصد الکترونیک می‌نویسند و ۴ هزار و ۱۲۱ نفر بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد نسخه‌ها را تا پایان فروردین‌ماه ۱۴۰۱ به صورت تمام الکترونیک نوشته‌اند. همچنین تعداد ۳ هزار و ۴۳۳ نفر نسخه الکترونیک ننوشته‌اند.

نکته دیگر در آمار پزشکان غیر طرف قرارداد با سازمان بیمه سلامت است. از ۱۶ هزار و ۷۰۹ پزشکی که با سازمان بیمه سلامت قرارداد ندارند، ۱۴ هزار و ۳۴۱ نفر تا پایان فروردین‌ماه، نسخه‌های خود را به صورت الکترونیک نوشته‌اند.

جدیت دولت، حرکت نظام سلامت

دولت سیزدهم نشان داده در مسیر تحقق خدمات الکترونیک در نظام سلامت جدی است. ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ روزی بود که رئیس‌جمهوری در شورای عالی اداری کشور گفت: اگر دستگاهی در ایجاد دولت الکترونیک و تجمیع داده‌ها و اطلاعات کشور کوتاهی کند، برخورد خواهیم کرد.

حتی در موضوع استمهال اجرای نسخه الکترونیک نیز آیت‌الله رئیسی با جدیت در این زمینه ایستادگی کرد و این نشان از اهمیت خدمات الکترونیک سلامت در دولت سیزدهم دارد.

هرچند سازمان‌های بیمه‌گر با اجرای نسخه الکترونیک، حتی در زمینه تحقق پرونده الکترونیک سلامت هم گام‌های جدی برداشته‌اند و بیمه‌شدگان از طریق سامانه خدمات شهروندی بیمه سلامت و سامانه خدمات الکترونیک سازمان تامین اجتماعی می‌توانند به نسخه‌های الکترونیک تجویز شده دسترسی داشته باشند اما این جدیت باید در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان تولیت سلامت کشور نیز مشاهده شود و موانع موجود در این مسیر با همکاری سازمان‌های بیمه‌گر و سازمان نظام پزشکی برطرف شود.

بارها گفته شده که نسخه الکترونیک گام اساسی در راستای تحقق پرونده الکترونیک سلامت بوده و همکاری و حرکت پر شتاب همه ارکان نظام سلامت در مسیر تحقق این فرآیندهای قانونی لازم و ضروری است.

 

 

نادر طالب‌زاده پسر تیمسار اردوبادی بود

«شبکه تلویزیونی افق در پی درگذشت «نادر طالب‌زاده»، مستندساز، ویژه‌برنامه‌ای را پخش کرد که در آن عنوان شد: او «پسر تیمسار منصور اردوبادی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی بوده است.»»

به گزارش ایسنا، «در پی درگذشت «نادر طالب‌زاده»، مستندساز تلویزیونی که با برنامه‌های تصویری ضد آمریکایی و ضد اسراییلی و گفت‌وگو با شخصیت‌های منتقد غربی شهرت داشت، شبکۀ تلویزیونی «افق» به یاد او ویژه‌برنامه‌ای را پخش کرد؛ شبکه‌ای که طالب‌زاده از پایه‌گذاران آن بود. در این برنامه مجید شاه‌حسینی به تفصیل نکات متنوعی را دربارۀ نادر طالب‌زاده توضیح داد و از جمله تأیید کرد، او «پسر تیمسار منصور اردوبادی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی بوده است.»

با این حال روایت شاه‌حسینی قدری متفاوت بود؛ چرا که از سکوت نادر طالب‌زاده (اردوبادی) در قبال مصادرۀ خانه و باغ پدری در سال ۱۳۶۸ با حکم ستاد اجرایی فرمان امام گفت؛ حال آن که خود مرحوم در مصاحبه با حسین دهباشی گفته بود: «دلیلی برای این کار نبوده چون پدرش خانه‌نشین شده بود.»

مجید شاه‌حسینی گفت: پدر نادر به خاطر همکاری با کودتای نافرجام «قرنی» و مشارکت‌نکردن در سرکوب عشایر کهگیلویه و بویراحمد خانه‌نشین شد.

مهمان برنامۀ «جهان‌آرا» به خاطر همین ویژگی‌ها نادر طالب‌زاده را که در ۱۶ سالگی به آمریکا رفت و در پی پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ زندگی و امکان پیشرفت مادی در آمریکا را رها کرد و به ایران بازگشت شبیه دو شخصیت «مُصعب» و «سلمان فارسی» در تاریخ صدر اسلام دانست و او را همچون «مصعب» شایستۀ لقب «اشراف‌زادۀ قهرمان»؛ هر چند که در ادامه بیشتر با «حاج قاسم سلیمانی» در یک سطح دانست و گفت: «نقش حاج نادر در جبهۀ فرهنگی و رسانه‌ای مثل نقش حاج قاسم در جبهۀ نظامی و مقاومت است.»

مهمان «جهان‌آرا» مرگ برادر نادر طالب‌زاده در آمریکا را هم مشکوک و عوامل اف بی آی را متهم دانست؛ حال آن که خود او گفته بود درگذشت برادرش – ناصر – که در آمریکا کلینیک درمانی داشت، طبیعی بوده است.

از نکات قابل توجه این برنامه این سخن هم بود که سال ۱۳۵۸ به عنوان خبرنگار شبکۀ سی‌بی‌اس آمریکا فعالیت می‌کرد و قرار بود گزارشی دربارۀ اشغال سفارت تهیه کند اما پس از آن ترجیح می‌دهد با صداوسیما همکاری کند و مأموریت به‌عکس می‌شود در حمایت از تصرف سفارت و علیه آمریکا.

بیژن نوباوه، نمایندۀ تهران در مجلس هم روی خط آمد و نادر طالب‌زاده را مستحق دریافت عنوان «شهید» دانست: «هم به اعتبار سابقۀ جانبازی در جبهۀ جنگ مقابل عراق و هم احتمال ترور بیولوژیک در عراق (به صورت آغشتن چمدان با مواد سمی).» مهمان حضوری برنامه اما ترجیح داد با قاطعیت چنین ادعایی را طرح نکند و تنها بگوید: «مثل شهید زندگی کرد و شهادت را زیست.»

از بخش‌های قابل اشارۀ دیگر این بود که مسعود ده‌نمکی هم روی خط آمد و از «‌دل‌خوری و رنجوری» طالب‌زاده از مدعیان گفت؛ حال آن که مجری و مهمان سعی داشتند ناخرسندی مستندساز را متوجه دولت‌های اصلاحات و اعتدال بدانند و ده‌نمکی پیش‌بینی کرد ماجرای آوینی تکرار خواهد شد؛ همان‌ها که او را رنجاندند مدعی خواهند شد.

سخنان ده‌نمکی که با مسیر برنامه کمی زاویه داشت، ادامه نیافت و تریبون بار دیگر به مجید شاه‌حسینی سپرده شد تا بگوید: در نیمۀ دوم دهۀ ۷۰ به خاطر توقف تربیت نیروهای مورد نظر پس از تغییرات وزارت ارشاد و در دهۀ ۹۰ مخالفت دولت روحانی با کنفرانس «افق نو» با او همکاری نشد و مجری برنامه – امیرحسین ثابتی – هم جملاتی را به نقل از مرحوم طالب‌زاده خواند که رییس‌جمهوری (روحانی) و وزیر خارجه (ظریف) مانع برگزاری کنفرانس افق‌ نو شده‌اند.

مجید شاه‌حسینی البته تأکید کرد طالب‌زاده از مخالفت‌ها نمی‌رنجید و تنها بر این نکته تأکید می‌کرد که مقامات دستگاه دیپلماسی نباید خود را مسئول پاسخ‌دادن در قبال سخنان رسانه‌ای‌ها بدانند و هر یک باید کار خود را انجام دهند.

سفرکرده به آمریکا در نوجوانی با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت؛ در حالی که آرزوی پدر برای تحصیل در رشتۀ پزشکی و علاقه اول خود – ادبیات – را محقق نکرد و دانش‌آموختۀ رشتۀ سینما در دانشگاه کلمبیا شد.

او فیلم «بشارت منجی» را کارگردانی کرد تا از زبان مسیحیان بگوید ظهور پیامبر اسلام در انجیلی متفاوت با انجیل آنان نوید داده شده است. مهمان برنامه توضیح داد رهبران مسیحی پس از تماشای فیلم گفتند، اگر چه این روایت را قبول نداریم اما از احترام فیلم به عیسی مسیح سپاسگزاریم؛ فیلمی که پایان آن به زبان انگلیسی هم روایت مسیحان دربارۀ مصلوب‌شدن عیسی را بازگفته و هم باور مسلمانان بر اساس آیۀ قرآن را؛ این که عیسی به صلیب کشیده نشده بلکه به معراج رفته است. (مسیحیان معتقدند پس از سه روز به آسمان عروج کرده است.) نوباوه فاش کرد این گونه پایان‌بندی توصیۀ سیدحسن نصرالله، رهبر حزب‌الله لبنان، بوده است.

مهم‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر انقلاب اسلامی که در این برنامه نادر طالب‌زاده به آنها تشبیه شد، سیدمرتضی آوینی و حاج قاسم سلیمانی بودند و از این رو قابل پیش‌بینی است در برنامه‌های صداوسیما دربارۀ او توصیفاتی بر اساس این تشبیهات را نیز بشنویم.

به گفتۀ مهمان برنامۀ «جهان‌آرا» همسر طالب‌زاده لبنانی است (خانم زینب مهنا) و پس از اعمال تحریم‌ها مشکلات فراوانی برای او ایجاد شده است.

نادر طالب‌زاده که برنامه‌های گفت‌وگومحور اما متفاوت و فارغ از ملاحظات دیپلماتیک … را در شبکه‌های چهار و افق (راز، عصر، مکث) اجرا کرد، روز جمعه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ در بیمارستان خاتم‌الانبیای تهران درگذشت. مجری برنامۀ «جهان‌آرا»ی شبکۀ افق – امیرحسین ثابتی – درگذشت او در روز قدس را حاوی پیام دانست؛ همچنان که ورود پرچم بارگاه امام هشتم به استودیو هم زمان با چنین برنامه‌ای را.»

 

نگاهی به کارنامه نادر طالب‌زاده؛ خستگی‌ناپذیر

مجتبی اردشیری | منتقد سینما
نگاهی به کارنامه نادر طالب‌زاده؛ خستگی‌ناپذیر

نادر طالب‌زاده در چهارم دی‌ماه ۱۳۳۲ در یک خانواده نظامی به دنیا آمد. در نوجوانی به آمریکا رفت و موفق شد در مقطع کارشناسی، در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه راندولف میکن و در مقطع کارشناسی ارشد نیز کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیا فارغ‌التحصیل شود.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، شهریور ۵۷ و زمانی که مبارزات انقلابی، خیزش‌های جدی را به خود می‌دید، طالب‌زاده پس از یک سکونت ده‌ساله به ایران بازمی‌گردد و در نخستین تجربه‌های حرفه‌ای خود، مستندهای نیمه‌بلند با عنوان خوزستان و واقعیت درباره گروگانگیری سفارت آمریکا را برای شبکه سی‌بی‌اس این کشور تولید می‌کند.

نوع نگاه حقیقت‌گرای طالب‌زاده به ماجرای گروگانگیری، چندان مورد استقبال رسانه‌های آمریکایی قرار نگرفت. هم‌چنان‌که روحیه انتقادی وی به جریان جنگ‌ستیزانه آمریکا، کم‌کم سبب قطع همکاری او با رسانه‌ای این کشور شد. هر چند که طالب‌زاده یکی از نخستین چهره‌هایی بود که در همان اواخر دهه ۵۰، رسانه‌های این کشور را به جهت‌داشتن خاص در مورد برداشت‌های سیاسی و اجتماعی از ایران متهم کرد و علیرغم روابط بسیار خوبی که با بسیاری از بنگاه‌های خبری و رسانه‌ای آمریکا داشت، تمرکز خود را بر روی فعالیت در داخل کشور قرار داد.

تهران تایمز

طالب‌زاده که در تمام مدت بازگشت به کشور، به عنوان مترجم و نویسنده، فعالیت‌هایی را در رسانه‌های داخلی ایران نیز به انجام رسانده بود، در اوایل اسفندماه، روزنامه تهران تایمز را منتشر کرد.

خود او در این مورد می‌گوید: وقتی حادثه‌ی سینما رکس آبادان اتفاق افتاد و تیتر اول تمام روزنامه‌ها، حتی روزنامه‌های محلی نیویورک شد، انقلاب برایم رنگ دیگری پیدا کرد و مهم‌تر از قبل شد. دیگر ماندن یا نماندنم در آمریکا دست خودم نبود با اینکه اواخر مقطع فوق لیسانس بودم، تصمیم گرفتم به ایران بازگردم همیشه صحبت‌های امام خمینی(ره) را در مجلات فرهنگی – سیاسی آمریکا دنبال می‌کردم و به شدت جذب شخصیت ایشان شدم و خود امام (ره) برایم یک موضوع شد و به ایران آمدم تا ببینم چه کمک و خدمتی می‌توانم به ایشان بکنم.

طالب‌زاده ادامه می‌دهد: من همیشه به این فکر بودم که ایران چگونه می‌تواند متحول شود، وقتی من سخنان امام خمینی(ره) و صدای ایشان را در مطبوعات آمریکایی برای اولین بار و چند ماه قبل از آمدن ایشان به پاریس شنیدم، بسیار متأثر شدم و فهمیدم الان زمانی است که می‌توانم به ایران کمک کنم. آن زمان شاهد یک دوره تاریخی در آمریکا بودم که نمی‌دانستم آمریکا با ایران چه خواهد کرد و یک تجربه‌ی شهودی سلوکی داشتم. درست سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمدم و با خبرگزاری‌های مختلف از جمله CBS آمریکا که یکی از مهم‌ترین شبکه‌های خبری آن کشور است، کار کردم این هم خط امام (ره) بود که همه کمک کنیم تا اخبار انقلاب به گوش جهانیان برسد.

حضور در جبهه

طالب‌زاده که بیشتر سال ۵۹ را مشغول ساخت دو مستند بود، در سال ۶۰، به‌عنوان مامور صداوسیما، به جبهه‌ اعزام می شود و در همین زمان، با سیدمرتضی آوینی آشنا می‌شود. البته که حضور طالب‌زاده در جبهه، به تولید مستندهایی چون شوش و شهر شهیدان گمنام ختم شد.

طالب‌زاده درباره نحوه آشنایی خود با شهید آوینی گفته بود: آشنایی من با مرتضی از فیلم‌هایش، مجموعه کارهای تلویزیون جهاد و روایت فتح آغاز شد. یعنی قبل از این که خودش را ببینم، کارهایش را دیدم. من سال ۵۷ از آمریکا آمدم و فیلم‌های ترکمن صحرا، خان گزیده‌ها، حقیقت و . . . را که مرتضی در سال‌های اولیه انقلاب ساخته بود، به مرور زمان دیدم و از طریق این آثار با آوینی آشنا شدم. حس می‌کردم این فیلم‌ها زنده هستند.

طالب‌زاده در سال ۶۲، طی عملیات آبی – خاکی خیبر، مستند والعصر را به تولید رساند. این فیلم که به ماجرای پروژه عظیم مهندسی جنگ، یعنی احداث جاده‌ ۱۳ کیلومتری سیدالشهدا (ع) در دل مرداب‌های هور می‌پرداخت، سال ۶۳ به نمایش درآمد. نمایش این فیلم، فتح‌بابی شد برای آشنایی نزدیک و صمیمانه او با شهید آوینی.

آشنایی با شهید آوینی

طالب‌زاده درباره شهید آوینی می‌گوید: من توفیق همکاری مستقیم با شهید آوینی را بعد از جنگ پیدا کردم و مستندهای فجر و شقایق و ساعت ۲۵ زیر نظر ایشان ساخته شد؛ ساعت ۲۵ نامی بود که مرتضی آوینی برای مستندی که در ۱۰ قسمت، بی‌برکتی در آمریکا و آغاز فروپاشی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر می کشید، انتخاب کرد. آوینی حکیمی بود که من در آن روزها هفته‌ای چند بار او را می‌دیدم. آن موقع هیچ کس او را نمی‌شناخت و خود او هم اهل ظاهر شدن و خودنمایی نبود و این برای من یک فرصت بود که از نزدیک ایشان را می‌دیدم، اما بعد از شهادتش همه آن را شناختند.

اعزام به بوسنی

بعد از پایان جنگ، طالب‌زاده، حضور رسانه‌ای خود را قوی‌تر کرد و تلاش های بسیار به عمل آورد تا با تلفیق مشاهدات خود از جنگ و سیاست آمریکایی، به تولید آثار سینمایی بپردازد که در این مسیر با سنگ‌اندازی‌های بسیاری مواجه شد. در اواخر دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰، در قالب خبرنگار به جنگ بوسنی اعزام شد و با ارشادهای شهید آوینی، مستند ۱۰ قسمتی خنجر و شقایق را تولید کرد که در آن زمان به یکی از مستندهای پرتماشاگر و بجث برانگیز تلویزیون تبدیل شد.

پس از این اتفاق، طالب زاده، مستند بیداری خاموش را به تولید می رساند. تجربه ای در مورد جانبازان شیمیایی که در آن برای نخستین بار به موضوع غرامت جنگ و پشت پرده اتفاق هایی که در ارتباط با تامین گاز خردل عراق و کشورهای جنایتکار این حوزه پرداخته شد.

طالب زاده در دهه ۷۰، تمرکز بیشتری بر روی تربیت نسل مستندساز داشت و در این مسیر، علاوه بر شیفتگان مستند حقیقی در داخل کشور، به آموزش گروهی از جوانان لبنانی نیز مشغول شد. با استقبال از این متند آموزشی، جوانان افغانستانی نیز به مدت ۲ سال، زیرنظر نادر طالب‌زاده، مستندسازی را فرا گرفتند.

بشارت منجی

طالب‌زاده در اوایل دهه ۸۰، مهم‌ترین فیلم کارنامه خود یعنی بشارت منجی را جلوی دوربین می برد. فیلمی که به گفته خودش، قرار بود با همکاری شهید آوینی به تولید برساند. بشارت منجی خیلی زود سروصدای بسیاری به پا کرد و در ده‌ها کشور به روی پرده رفت و جوایز بسیاری را از جشنواره های مختلف جهانی دریافت کرد و میزان استقبال از این فیلم به اندازه‌ای بود که بعدها تلویزیون، آن را به صورت سریال برای مخاطبان پخش کرد و این سریال به یکی از رکوردداران میزان بیننده تبدیل شد.

موفقیت بشارت منجی، زمینه تولید کار بعدی طالب‌زاده را فراهم کرد. مسیح عنوان فیلمی بود که روایت اسلامی از درگذشت حضتر مسیح را بازگو می‌کرد و به همین دلیل با بازخوردهای متفاوتی در سطح جهان مواجه شد.

راز

او مدتی بعد برنامه راز را به روی آنتن تلویزیون برد که محوریت این برنامه، بررسی مفاهیم وقایع روز ایران و جهان بود. این برنامه با چنان استقبالی مواجه شد که در طول یک دهه، برای چند فصل تمدید شد و حتی نسخه انگلیسی آن نیز در شبکه پرس تی‌وی به روی آنتن رفت.

طالب‌زاده البته معمار برنامه های دیگری برای تلویزیون نظیر عصر و ساعت ۲۵ بود که هر کدام از آنها توانستند در جذب مخاطب، بسیار خوب عمل کنند.

طالب‌زاده همچنین مستند رنسانس در رنسانس را ساخت که به ۵ زبان زنده‌ دنیا ترجمه شده است. این مستند درباره‌ چگونگی انتقال علم در قرون وسطی از مسلمانان به غربی‌ها است. در این مستند، این سوال مطرح شده که چگونه علم از دست مسلمانان به دست اروپاییان افتاد؟ طالب‌زاده برای ساخت این مستند به سیسیل رفت و با بسیاری از دانشگاهیان و دانشمندان رمی صحبت کرد.

افق نو

در ابتدای دهه ۹۰، طالب‌زاده بانی یک حرکت بزرگ می‌شود و یک کنفرانس جهانی با عنوان افق نو را پایه گذاری می‌کند. کنفرانسی که طی آن، افراد مطلع و آگاه از سیاست‌های آمریکایی، به افشای حقایق می‌پردازند. این سلسله کنفرانس‌ها که طی چند سال به صورت متوالی برگزار شد، آمریکا را حسابی خشمگین کرد تا جایی که برای برخی از مدعوین این کنفرانس، مجازت‌هایی از جمله ۲۰ سال زندان و تحریم، ممنوع‌الخروجی و جریمه مالی سنگین در نظر گرفت. طالب‌زاده، همسرش و چندین فرد دست‌اندرکار در این کنفرانس را تحریم کرد و این رخداد را یک کار سیاسی برشمرد.

خود او درباره این کنفرانس گفته است: افق نو یک ضرورت است که ما امروز باید متوجه آن باشیم این روزها جهانیان بیدار شده‌اند و علیه حکام موضع گرفته‌اند. ما باید از دانشمندان بیداری که آثار مهمی دارند، دعوت ‌کنیم که به ایران بیایند و آثارشان را ارائه دهند، در چند دوره‌ای که این همایش‌ها را برگزار کرده‌ایم، صدای بزرگ‌ترین مرکز صهیونیستی جهان درآمد و علیه‌ ما موضع گرفتند و در تمام روزنامه‌هایشان مطلب زدند که ایران تمام مخالفان آمریکا را در خود جمع کرده است.

جشنواره عمار

جشنواره عمار دیگر برنامه‌ای بود که طالب‌زاده آن را پایه‌گذاری کرد و در طول ۱۱ دوره برگزاری، به عنوان دبیر این رویداد مطرح بود.

ترور بیولوژیک

طالب‌زاده در سال ۹۵ عنوان کرد که مورد ترور بیولوژیک قرار گرفته است. او گفت: با گروهی از بچه‌های لبنان برای راهپیمایی اربعین به عراق رفتم که چمدان من را از هتلی که در نجف بودم از میان صدها چمدان برداشتند و ۵ الی ۶ روز بعد در کربلا نصفه شب تحویلم دادند. لپ‌تاپ من را خالی و بررسی‌های‌ کامل را انجام داده بودند. از همان روز که چمدان‌ را تحویل گرفتم حالم بد شد اما متوجه این ماجرا نبودم.

متاسفانه طالب‌زاده در تمامی این سال‌‍ها با عوارض این بیماری دست‌وپنجه نرم کرد اما این بیماری طولانی نیز سبب نشد تا او از کارهای روزانه و برنامه‌های انتقادمحورانه خود عقب بنشیند. به همین دلیل است که مخاطب در تمام این مدت؛ طالب‌زاده را در موقفعیت های مختلف می‌دید.

کارنامه فعالیت های طالب زاده مملو از مجاهدت‌ها و کوشش‌های است که نشان از تلاش مصاعف او در مسیر تنویر افکار عمومی به شیرینی حقیقت و مبارزه با استبداد مزین شده است.

زنگ خطر برای چندمین‌ بار و این بار بلندتر از همیشه به صدا درآمد؛

بی توجهی به ریاضیات، روزی گریبان همه را خواهد گرفت!

بی توجهی به ریاضیات، روزی گریبان همه را خواهد گرفت!

شاید ریاضیات برای اغلب مردم درسی دشوار به نظر برسد که از بسیاری از مفاهیم آن در طول زندگیشان حالا فقط با جمع و ضرب آن کار دارند! احتمالا برای اغلب ما، در میانه مسائل روزمره زندگیمان و مشکلاتی که با آن ها دست و پنجه نرم می‌کنیم، هم خبر “تعطیلی رشته ریاضی برخی دبیرستان‌ها به دلیل عدم تقاضا” چندان اهمیتی نداشته باشد! اما آن چه در سال‌های اخیر بر سر ریاضیات آمده، آثاری خواهد داشت که دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم گریبان همه‌ی ما را می‌گیرد!

به گزارش ایسنا، علوم پایه که در رشته‌های دانشگاهی به گرایش‌های ریاضیات، فیزیک، شیمی و زیست شناسی گفته می‌شود، در سال‌های اخیر بازی را به رشته‌های پزشکی و تاحدودی مهندسی باخته است. اگر در سال‌های اخیر و میان دوست و آشنا، داوطلب کنکوری‌ای داشته باشید، خوب می‌دانید که انتخاب اول اغلب دانش آموزانی که رشته‌ی دبیرستانشان ریاضی بوده، مهندسی است و داوطلبان رشته‌ی تجربی هم رویای برتَن کردن روپوش سفید پزشکی و دندانپزشکی را در سر دارند. انتخاب داوطلبان کنکور و توصیه مشاوران انتخاب رشته، معمولا این است که گزینه‌های پایانی را به رشته‌های علوم پایه اختصاص بدهد. آن‌ها معتقدند برای این رشته‌ها “کار نیست”!

در میان چهار رشته ریاضی، فیزیک، شیمی و زیست شناسی می‌توان گفت که اوضاع همه بهتر از ریاضیات است. فارغ التحصیلان زیست شناسی و شیمی می‌توانند مشاغلی برای خود در شرکت‌های مرتبط با رشته‌ی خود بیابند و فارغ التحصیلان فیزیک هم بسته به نوع گرایش خود، نسبتاً بازار کار بهتری می‌توانند داشته باشند. ریاضی، ابزاری است عمیق و گسترده که علوم دیگر به آن نیاز مبرمی دارند. از تحقیق و پژوهش در داروسازی و پزشکی تا اثبات یک فرضیه اقتصادی و کنکاش در مسائل اجتماعی. ریاضیات است که به کمک دانشمندان علوم دیگر می‌آید و راه توسعه علم را برایشان هموار می‌کند. به همین دلیل است که سوق دادن دانش آموزان ضعیف‌تر به این رشته و انتخاب آن با اکراه و بی علاقگی، جز تحمیل هزینه به سیستم آموزش کشور و تلف کردن عمر یک جوان، نمی‌تواند اثر دیگری داشته باشد.

اما حالا دیگر سَر این قصه‌ی دراز، انتخاب رشته بعد از کنکور نیست. بحران از قبل‌تر شروع شده است. فقط کمتر از ۱۵ درصد دانش  آموزان متوسطه دوم، رشته‌ی ریاضی را انتخاب می‌کنند و این زنگ هشداری است برای آن چه در انتظار دانشگاه‌های کشور خواهد بود. متخصصان علم ریاضیات دلایل مختلفی برای این کاهش علاقه دانش آموزان به رشته ریاضی دارند.

قربانعلی نصیری، مدیر وقت خانه ریاضیات بروجن، در سال ۱۳۹۷ در گفت و گو با ایسنا و چند سال پیش از آن که آمار و ارقام کاهش داوطلبان رشته ریاضی به این مرحله وحشتناک برسد، گفته بود، کم طرفدار شدن رشته ریاضیات در میان دانش آموزان مهم‌ترین دغدغه وی است زیرا اگر بچه‌ها به ریاضیات علاقمند نباشند، آینده کشور به خطر می‌افتد. او معتقد بود یکی از مهم‌ترین دلایل این امر، دشواری‌های تامین شغل برای فارغ التحصیلان آن است.

گروهی دیگر از ریاضیدانان یکی از مسببان اصلی وقوع چنین وضعیتی برای ریاضیات را کنکور می‌دانند. دکتر علی رجالی، عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان و موسس خانه ریاضیات معتقد است کنکور و آزمون‌های ورودی مدارس خاص، آموزش ریاضی را از بین برده‌اند.

او می‌گوید: دانش‌آموز درصورتی می‌تواند ریاضی را یاد بگیرد که بتواند خودش درباره ریاضیات فکر و مفاهیم را درک کند و وقت حل کردن مساله را داشته باشد؛ نه این که مجبور شود با سرعت مسائل را حفظ کند.

فهم صحیح از ریاضیات فقط مختص دانش آموزانی نیست که رشته ریاضی را انتخاب می‌کنند. دانش آموزان علوم تجربی و انسانی و هنر هم بعدتر، رشته‌هایی را خواهند خواند که ریاضی نقش مهمی در درک دروس تخصصی آن ایفا خواهد کرد و سست شدن پایه‌های ریاضیات در دوران مدرسه، می‌تواند چندین نسل از علم آموزان کشور را در سال‌های آینده درگیر کند.

شما فقط مهندسانی را تصور کنید که درک درستی از ابزارهای ریاضیاتی‌ای که از آن‌ها استفاده می‌کنند ندارند و صرفا به مقلدانی بدون خلاقیت تبدیل شده‌اند! و یا محققان علوم پزشکی را در نظر بگیرید که از آمار و ریاضی آنقدر به دور بوده‌اند که نمی‌توانند پژوهش‌های خود و نتیجه‌های آن را استدلال کنند! در واقع به بن بست رسیدن ریاضیات در سطح دانشگاهی، می‌تواند ایران را قدم‌ها عقب‌تر از کشورهای دیگر نگاه دارد.

قطعاً کنکور و حاشیه‌های آن مانند موسساتی که با کلاس‌های اضافه و کتاب‌های کمک آموزشی سعی دارند فهم ریاضیات را فدای پاسخ سریع به تست‌های کنکور کنند تنها مقصر افول ریاضیات در ایران نیستند. برخی از استادان ریاضیات دانشگاه و فارغ التحصیلان این رشته معتقدند سیاست گذاری‌ها هم علیه ریاضی خوانده‌ها، عمل کرده است. در سال‌های گذشته، یکی از جدی‌ترین مقاصد شغلی برای بخش قابل توجهی از دانش آموختگان ریاضیات، تدریس ریاضی در مدارس بود. اما حالا آموزش و پرورش نیاز خود به معلم ریاضی را از دانشگاه فرهنگیان و فارغ التحصیلان رشته آموزش ریاضی رفع می‌کند!

دکتر زهرا گویا پیشتر در گفت وگویی با ایسنا، گفته بود: دانشگاه فرهنگیان یک دانشگاه نوپا است که با طرح و برنامه‌اش، نمی‌تواند جایگزین یک دانشگاه جاافتاده در تربیت پایه‌ای یک دانشجوی ریاضی باشد. تربیت معلم ریاضی با تربیت معلم علوم یا زبان فرق دارد. تحقیقات بسیاری هم پشتیبان این ادعا هستند که این آموزش‌ها متفاوت است و نمی‌شود آموزش‌ معلمان هر حوزه یا موضوع درسی را از خود آن حوزه، جدا کنید. یعنی نمی‌شود ریاضی، جدا از آموزش ریاضی باشد.

به گزارش ایسنا، کاهش متقاضیان رشته ریاضیات در سطح متوسطه و نتایج آن از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. از کمبود قابل توجه مهندسان در آینده و عقبگرد کشور در زیرساخت‌های عمرانی و فناوری‌های گوناگون و ساخت و تولید تا بسته شدن راه تحقیق و پژوهش برای دانشجویان و دانش آموختگانی که از نهادهای علوم انسانی و تجربی سر برآورده‌اند. اما پیش از هر چیز، زنگ خطر آن چه بر ریاضیات میگذرد برای چندمین بار و این بار بلندتر از همیشه به صدا درآمده است. باید دید آیا سیاستگذاران نهادهای آموزشی کشور تصمیم دارند از نظرات متخصصان علوم پایه و راهکارهای مدنظر آن ها استفاده کنند یا خیر.

 

 

 

آتش دیگری از گور انگلیس/ «شرکت خصوصی» که حاکم یک کشور شد!

وقتی انگلیس سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را در حوزه اقتصاد به کار بگیرد، نتیجه‌اش می‌شود «کمپانی هند شرقی»؛ یک شرکت خصوصی که برای خودش در هند ارتش و حکومت داشت و برآورد می‌شود ۴۵ تریلیون دلار از اقتصاد هند ریخت به جیب انگلیس!

آتش دیگری از گور انگلیس/ «شرکت خصوصی» که حاکم یک کشور شد!

گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: «کمپانی هند شرقی» واقعا یک شرکت خصوصی بود که در سال ۱۶۰۰ میلادی تأسیس شد و از ملکه انگلیس اجازه انحصاری داشت که برود با هند قراردادهای تجاری ببندد. از اواسط قرن ۱۸ میلادی هم وضع مالی‌اش توپ شده بود؛ از حمایت دولت انگلیس برخوردار بود و برای خودش ارتش خصوصی درست کرده بود و شروع کرد به اشغال هند. حکومت گورکانیان هند را که آخرین امپراتوری بزرگ «دوران طلایی اسلام» بود همین کمپانی هند شرقی منقرض کرد.

بعدها که فعالیت کمپانی هند شرقی رو به افول گذاشت در سال ۱۸۵۸ میلادی حکومت را داد دست «راج بریتانیا» که یعنی حکومت بریتانیا در هند و رسما هند شد بخشی از امپراتوری سلطنتی بریتانیا و این وضعیت تا تجزیه شبه‌قاره هند و استقلال کشور هند ادامه داشت.

القصه، از روزی که این کمپانی هند شرقی به بازار و اقتصاد هند طمع کرد دیگر هند روی خوش ندید و جنگ‌های فرقه‌ای و طایفه‌ای و منطقه‌ای و مذهبی از همان‌موقع شروع شد؛ کار هم کار انگلیسی‌ها بود و سیاست تفرقه‌اندازی مشهورشان و این‌بار هدف، کسب ثروت بود.

ارتشی ۲۶۰ هزار نفری داشت!

کمپانی هند شرقی از هر نظر بسیار قدرتمند بود و وضعیتش در دوران اوج قدرتش این‌طوری بود: «این کمپانی نیمی از کنترل تجارت دنیا را در اختیار گرفت به‌ویژه تجارت پنبه، ابریشم، رنگ نیل، نمک، ادویه، چای و تریاک… کمپانی هند شرقی بریتانیا در اوج اقتدار خود در سال ۱۸۰۳ میلادی ارتش حرفه‌ای ۲۶۰ هزار نفری داشت که ۲ برابر نیروی زمینی بریتانیا بود».

حالا یک شرکت تجاری ارتش برای چی لازم دارد؟ وقتی شرکت تجاری انگلیسی باشد ارتش هم لازم دارد برای تصرف اراضی و حفظ منافع و اعمال قدرت در برابر رقیبان. از سوی دیگر سیاست شرکتی که رسما بر هند حکومت می‌کرد تفرقه‌اندازی بود میان هندو با مسلمان و میان اقوام و میان حکومت‌های محلی. به همین‌دلیل هر بار که گروهی از هندی‌ها علیه استعمارگران قیام می‌کردند گروهی دیگر از هندی‌ها بودند که به ارتش کمپانی هند شرقی کمک می‌کردند برای سرکوب قیام. و این‌طوری دوران استعمار هند و دوره فعالیت کمپانی هند شرقی با تاریخی خونبار و پر از جنگ‌های داخلی و پر از قحطی و گرسنگی و فقر برای مردم هند همراه شد.

در این دوران طولانی چه بسیار افرادی که برای استقلال هند مبارزه کردند از تیپو سلطان تا گاندی و چه بسیار کشتارها که انگلیسی‌ها در هند راه‌انداختند از کشتار وسیع در جریان وقایع شورش‌های ۱۸۵۷ میلادی تا کشتار فجیع و بی‌دلیل غیرنظامیان در آمریتسار.

خرید کالای هندی با پول مالیات هندی!

کمپانی هند شرقی بیش از آنکه یک شرکت باشد یک نهاد کلاه‌برداری و شیادی بود. در واقع روش کار این شرکت در حوزه اقتصاد این‌طوری بود: «بریتانیا پیش از استعمار هند کالاهایی چون منسوجات و برنج را از تولیدکنندگان هندی خریداری می‌کرد و به همان شیوه معمول و عمدتا با نقره، بهای آن را می‌پرداخت، درست همان‌طور که با هر کشور دیگری تجارت می‌کرد. اما اندکی بعد از آنکه کمپانی هند شرقی کنترل شبه‌قاره را در دست گرفت و تجارت هند را به انحصار خود درآورد شرایط تغییر کرد.

نحوه عملکرد این سیستم چنین بود: کمپانی هند شرقی شروع به جمع‌آوری مالیات از هند کرد و بعد حدود یک‌سوم این درآمدها را برای پرداخت وجه کالاهای هندی خریداری‌شده برای مصرف بریتانیا مورد استفاده قرار داد. به عبارت دیگر به جای پرداخت پول بابت خرید کالاهای هندی از جیب خودشان، تجار انگلیسی این کالاها را به رایگان به چنگ می‌آوردند. آنها اجناس رعایا و بافندگان را با استفاده از پولی خریداری می‌کردند که از خود آنان گرفته بودند. این یک شیادی و سرقت در مقیاسی بزرگ بود… مقداری از این کالاها در بریتانیا مصرف می‌شد و بقیه دوباره به نقاط دیگر صادر می‌شد… در واقع انقلاب صنعتی تا حد زیادی به این سرقت سیستماتیک از هند بستگی داشت».

این بود ماجرای کمپانی شرور هند شرقی و آنجا که به‌قول «جیسون هایکل» استاد دانشگاه لندن، تاریخ دروغ گفته بود به غربی‌ها و به دنیا اینجا بود: «در دوره زمانی ۱۷۶۵ تا ۱۹۳۸ میلادی بریتانیا در مجموع حدود ۴۵ تریلیون دلار معادل ۴۵ هزار میلیارد دلار از ثروت‌های هند را به جیب زده است. این رقم سرسام‌آوری است. برای آنکه بهتر معنای این رقم را درک کنید بد نیست بدانید که ۴۵ تریلیون دلار ۱۷ بار از کل تولید ناخالص داخلی سالانه امروز بریتانیا بیشتر است… ظهور صنعتی بریتانیا آن‌گونه که در کتاب‌های درسی به ما گفته می‌شود از دل موتور بخار و نهادهای مالی قدرتمند ظهور نیافته، بلکه متکی بر سرقت خشونت‌آمیز ثروت‌های سرزمین‌ها و مردمان دیگر بوده است».

انتهای پیام/

 

 

 

رونمایی از تازه‌ترین رانتخواری در کنکور سراسری

تصور کنید سهمیه‌ای که برای برقراری عدالت آموزشی در نظر گرفته شده خودش به ضد عدالت تبدیل شود. ورود و ساخت مدارس لاکچری غیر دولتی در منطقه سه استان‌ها و استفاده از امکانات این مدرسه توسط دانش‌آموزانی که ساکن منطقه محروم نیستند و در نهایت استفاده از سهمیه دانش‌آموزان آن منطقه در کنکور!

به گزارش ایران‌ «هدف از سهمیه‌بندی مناطق محروم دستیابی به عدالت آموزشی است. این تقسیم‌بندی به ترتیب از منطقه یک تا منطقه سه نسبت به امکانات و کیفیت داوطلبان به آموزش صورت می‌گیرد. بنابراین مناطق محروم که جزو منطقه سه محسوب می‌شوند، دارای سهمیه پذیرش در کنکور سراسری برای تحصیل و ورود به دانشگاه‌های بهتر و مطرح هستند.

حالا تصور کنید سهمیه‌ای که برای برقراری عدالت آموزشی در نظر گرفته شده خودش به ضد عدالت تبدیل شود. ورود و ساخت مدارس لاکچری غیر دولتی در منطقه سه استان‌ها و استفاده از امکانات این مدرسه توسط دانش‌آموزانی که ساکن منطقه محروم نیستند و در نهایت استفاده از سهمیه دانش‌آموزان آن منطقه در کنکور! این در حالی است که در قانون اعلام شده است که سهم ثبت‌ نام دانش‌آموزان مناطق محروم در مدارس غیر دولتی مناطق محروم باید ۷۰ تا ۸۰ درصد ظرفیت پذیرش باشد اما در همین تهران و منطقه سه این استان نیز مدارسی هستند که اصلاً پول ثبت‌ نام در مدارسش با جیب خانواده‌های آن اهالی جور نمی‌شود و دو سال آخر تحصیل را دانش‌آموزان متمول از مناطق دیگر در این مدارس ثبت‌ نام می‌کنند تا از سهمیه استفاده کنند. مدارسی که عموماً هم در آنها بسته است و کسی راهی به داخل پیدا نمی‌کند تا بتواند گزارشی از این مدارس داشته باشد. اخیراً نیز فیلمی در فضای مجازی از یکی از همین مدارس در منطقه شاندیز مشهد دست‌به‌دست شد.

هامون سبطی، مدیر کارگروه دیده‌بان شفافیت، در گفت‌وگو با «ایران» در واکنش به ساخت مدارس لاکچری در مناطق سطح سه که دارای سهمیه پذیرش در کنکور هستند و سوء‌استفاده مردم غیر بومی از این مدارس برای راه‌یافتن فرزندانشان در دانشگاه‌های سراسری اظهار داشت: متأسفانه بی‌عدالتی در حوزه‌های بسیاری گسترش پیدا کرده ولی خوشبختانه حساسیت مردم و برخی از مسئولان نسبت به این بی‌عدالتی‌ها همچنان برقرار است، حتی حساسیت نسبت به اقداماتی که در آموزش و پرورش انجام می‌شود دوچندان است.

او در ادامه توضیح می‌دهد: اگر به صورت علمی به قضیه نگاه کنیم هر نوع رانتی با هر انگیزه‌ای که بوده باشد در درازمدت محل فساد می‌شود، زیرا افراد سودجو خود را مستحق می‌دانند که خود را در آن رانت و سودجویی جای دهند.

سبطی در ادامه خاطرنشان می‌کند: این موضوع صرفاً در سهمیه مناطق محروم مشاهده نمی‌شود بلکه در سایر سهمیه‌ها نیز وجود دارد. همانند آن شخصی که توانسته با رتبه ۱۶۰ هزار با سهمیه نقل و انتقال فرزند هیأت علمی در رشته دندان‌ پزشکی در اصفهان تحصیل کند. بنابراین شاید میان سهمیه‌های موجود باز هم سهمیه مناطق محروم کم‌مفسده‌ترین باشد اما باز هم مفسده دارد.

مدیر کارگروه دیده‌بان شفافیت با اشاره به این که برخی سهمیه‌ها ماهیت خود را از دست داده‌اند، می‌گوید: هر نوع رانت و سهمیه‌ای در درازمدت باعث ایجاد فساد و ناعدالتی می‌شود. بسیاری از این سهمیه‌ها اکنون موضوعیت خود را از دست داده‌اند. یعنی در برهه‌ای می‌توانستند کمک‌کننده باشند ولی حالا ماهیت خود را از دست داده‌ و به حالت زیان‌بار درآمده‌اند.

زیانبار سبطی افزود: قرار نیست که ما چهل سال پس از یک حکومت انقلابی به برخی مناطق لفظ محروم را اطلاق کنیم و به آنها سهمیه داده شود. اکنون سؤال بزرگ این است که چرا این مناطق محروم آموزشی هستند؟ مناطق محروم باید از محروم‌بودن آموزشی حداقل خارج شوند، زیرا سهمیه مانند یک مسکن موقتی است که باعث می‌شود درد اصلی درمان نشود. واقعیت ناگوار جامعه ما این است که دیگر مناطق محروم نداریم، بلکه وضعیت از این بدتر شده و ما مدرسه محروم و مدرسه برخوردار داریم. یعنی در منطقه یک تهران هم مدارسی را داریم که محروم بوده و امکانات آموزشی و انگیزه آموزشی کمی دارند.

او ادامه می‌دهد: در کنار آن در حاشیه شهرهای بزرگ که همان منطقه سه به حساب می‌آید یا در شهرهایی که در کنار شهرهای بزرگ هستند، می‌بینیم که سرمایه‌گذاری‌هایی شده و مدارسی در آنجا است که بسیار برخوردار است و برای فردی که دارای تمکن مالی است کاری ندارد برای فرزندش سرویس بگیرد و او را طی ۲۰ تا ۳۰ دقیقه به مدرسه بفرستد و از سهمیه منطقه سه استفاده کند.

مدیر کارگروه دیده‌بان شفافیت می‌گوید: به‌ طور کلی باید هر نوع سهمیه‌ای را مورد بازبینی قرار داد و میزان آن سهمیه را به حداقل کاهش داد و با عدالت آموزشی کاری کرد که دیگر کشور نیاز به سهمیه آموزشی نداشته باشد. سهمیه را باید به مدارس اختصاص داد نه مناطق. یعنی به مدارس محروم سهمیه تعلق بگیرد نه مدرسه برخورداری که حتی در مناطق محروم تأسیس شده‌ است تا آن وقت یک مدرسه اشرافی در حومه یک شهر فرصت سوء‌استفاده و بی‌عدالتی ایجاد نکند و حق دانش‌آموزانی که زحمت می‌کشند، ضایع نشود.

او در پاسخ به این سؤال که مقصر اصلی این قضیه آن نهادی است که سهمیه را تعیین می‌کند یا آموزش و پرورش که به ساخت مدرسه غیر دولتی مجوز داده، می‌گوید: ما نمی‌توانیم به ساخت مدرسه غیر دولتی ایرادی بگیریم. در عین حال به همه ارگان‌های کشور دستور داده شده تا جایی که می‌توانند بار بودجه‌ای خود را کم کنند که آموزش و پرورش هم از این قضیه مستثنی نیست اما اینجا نمی‌توانیم بگوییم که آموزش و پرورش حق ندارد مجوز ساخت مدرسه‌ای زیبا و اشرافی در حومه یک روستا را بدهد. اتفاقا از بعضی ابعاد ساخت مدرسه خیلی‌ هم خوب است.

سبطی ادامه می‌دهد: می‌گویند حداقل پایه هزینه ثبت‌ نام ما فلان قدر است ولی در این منطقه کسی نبوده که بتواند در این مدرسه ثبت‌ نام کند ما هم مجبور شدیم از بیرون دانش‌آموز بگیریم. باز هم از نظر قانونی حرجی بر این مدرسه نیست. مشکل از آن کسی است که این سهمیه را گذاشته و نگاه نادقیقی به ابعاد آن داشته است. برخی نقاط را محروم و برخی نقاط را برخوردار متصور شده‌اند؛ در حالی که این طور نیست و باید خیلی مویرگی‌تر موضوع را بررسی کرد.

قوانین باید اصلاح شود

احمد محمودی‌زاده، معاون وزیر و رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و توسعه مشارکت‌های مردمی، در واکنش به ساخت مدارس غیر دولتی و لاکچری در مناطق محروم و سوءاستفاده سایر مناطق از سهمیه منطقه سه کنکور می‌گوید: ما این موضوع را در مدارس دولتی و غیر دولتی هم داریم که خانواده‌ها دو سال آخر مدرسه به جای دیگری می‌روند و در این مدارس ثبت‌ نام می‌کنند و تحصیل خود را ادامه می‌دهند تا از این سهمیه استفاده کنند.

وی اشاره می‌کند: شکل قانونی کار مشکلی ندارد اما نسبت به دلایل این رخداد باید تدبیری صورت گیرد، زیرا در سراسر کشور چنین اجازه‌ای وجود ندارد. قانون می‌گوید اگر مدرسه‌ای در منطقه سه قرار بگیرد دانش‌آموزانی که دو سال آخر متوسطه دوم در آنجا درس می‌خوانند می‌توانند از آن سهمیه استفاده کنند.

معاون وزیر آموزش و پرورش تأکید می‌کند: باید به دنبال اصلاح این موضوع در کشور باشیم تا مناطق سه دیگر مورد سوء‌استفاده مدارس دولتی و غیر دولتی نباشند و دیگر نتوانند دو سال آخر تحصیل چنین کاری به صورت نمایشی انجام دهند، چون این سهمیه حق کسانی است که در مناطق کمتر توسعه‌یافته تحصیل می‌کنند.

محمودی‌زاده در واکنش به این پرسش که آیا ضرورت دارد این سهمیه اصلاح شود، می‌گوید: پیشنهاد من این است که دو سال آخر را ملاک قرار ندهیم و کل سال‌های تحصیلی مد نظر برای سهمیه قرار بگیرد. به هر حال ما پیگیر هستیم تا ببینیم برای این موضوع در آموزش و پرورش چه کاری را می‌توان انجام داد.

رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و توسعه مشارکت‌های مردمی در پایان تأکید کرد: مدارس غیر دولتی چنین اجازه‌ای دارند که خارج از محدوده ثبت‌ نام کنند و برخی از مدارس دولتی مانند استعدادهای درخشان نیز محدود به این موضوع نیستند اما اگر سهمیه‌ها اصلاً شوند، از حواشی موجود نسبت به برخی از آنها کاسته خواهد شد.»

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*