نقشه تبهکارانه مرد هزار چهره برای زنان بیوه
به گزارش «ایران»، مدتی قبل زن جوانی قدم در اداره آگاهی گذاشت و از سناریوی تلخی که برایش رقم خورده بود خبر داد: مدتی قبل بهعنوان مسافر سوار بر خودروی پژویی شدم. راننده خودش را مهندس برج ساز معرفی کرد و مدعی شد که برای کمک مرا سوار کرده وگرنه مسافربر نیست. کم کم با راننده که خودش را بهروز معرفی کرده بود آشنا شدم. او مدعی شد که سالها قبل از همسرش جدا شده و به تنهایی زندگی میکند. این ارتباط چند هفتهای طول کشید تا اینکه بهروز به من پیشنهاد ازدواج داد و من هم قبول کردم و به عقد موقت او درآمدم و باهم راهی آپارتمانی در غرب تهران شدیم.
زن جوان ادامه داد: ۴۰ روزی باهم زندگی کردیم و من در این مدت یک فرش و تلویزیون به خانه او آوردم و رمز عابربانکم را نیز بهروز متوجه شد. تا اینکه یک روز بعد از خوردن آبمیوه بیهوش شدم وقتی ساعاتی بعد با صدای زنگ در خانه از خواب بیدار شدم گیج و خواب آلود بودم اما در را که باز کردم مرد ناشناسی را پشت در دیدم. او خودش را صاحب خانه معرفی کرد و مدعی شد که این خانه اجارهای بوده و دیگر اجاره به پایان رسیده است. از بهروز خبری نبود و تلویزیون و فرش و کارت عابربانکم هم به سرقت رفته بود. تازه آن موقع بود که متوجه شدم قربانی نقشه مرد شیاد شدهام.
با شکایت زن جوان، تحقیقات به دستور بازپرس محمد امین تقویان آغاز شد. در حالی که کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت تحقیقات در این خصوص را ادامه دادند آنها با شکایتهای مشابه دیگری مواجه شدند.
یکی دیگر از شاکیها که زن جوانی بود در تحقیقات گفت: من راننده تاکسی اینترنتی هستم. متهم از من خواست بستهای را برای او جا به جا کنم، به این بهانه مرا به دماوند کشاند و پس از دادن آبمیوه مسموم به من، بیهوش شدم. به هوش که آمدم متوجه شدم او به من تعرض کرده و حتی از من فیلم هم تهیه کرده است. بهروز مرا تهدید کرد که اگر شکایت کنم فیلمها را پخش میکند.
شاکی دیگری مدعی شد: «بهعنوان مسافر سوار خودرو بهروز شدم و در راه از مشکلاتم برایش گفتم. او خود را بازپرس یکی از دادسراها معرفی کرد و به من وعده داد که در مدت یک ماه مشکلم را حل میکند. به این بهانه به من نزدیک شد و ۳۵ میلیون تومان از من اخاذی کرد. ۵۰۰ هزار تومان هم پول دستی از من گرفت و یک جفت کفش چرم من را سرقت کرد.»
یکی دیگر از شاکیها گفت: یک روز که بهدنبال خانه اجارهای بودم با بهروز آشنا شدم او خود را بنگاهی معرفی کرد. با این ترفند که میتواند برایم وام تهیه کند، از من مبلغی بهعنوان بیعانه خواست. من هم سیم کارتم و طلاهایم را فروختم و به حساب خانمی ریختم که مدعی بود وکیلش است اما بعد مشخص شد که حساب یکی از مالباختهها بوده است.یکی از شاکیها هم مرد بنگاهداری بود که متهم هنگام اجاره خانه از او کلاهبرداری کرده بود.
زن جوان دیگری که مدتی قبل از همسرش جدا شده بود نیز از شاکیهای بهروز بود. او گفت: بهعنوان مسافر سوار بر خودروی پراید بهروز شدم. او خودش را کارمند یکی از ادارات دولتی معرفی کرد و مدعی شد که میتواند برایم کاری معتبر پیدا کند. چند روز بعد به من گفت کاری خوبی پیدا کرده اما برای این کار از من وثیقه ۵۰ میلیون تومانی خواست و من با این تصور که واقعاً کار مناسبی برایم پیدا شده، خودروام را به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان فروختم. بهروز به بهانه صحبت برای شرایط کاری مرا به خانهای در غرب تهران برد. بعد به من آبمیوه داد و با خوردن آن بیهوش شدم، زمانی که به هوش آمدم با صاحب خانه مواجه شدم و متوجه شدم که خانهای که به آن قدم گذاشتهایم یک روزه اجاره شده و بهروز پس از بیهوش کردنم، کارت عابر بانک و طلاهایم را سرقت کرده بود.
شکایتهای سریالی ادامه داشت تا اینکه مأموران مدتی قبل رد او را در یکی از محلهها شناسایی کردند. زمانی که کارآگاهان برای دستگیری او وارد عمل شدند، بهروز یکی از مأموران را با خودرو زیر گرفت. مأمور جوان که بهشدت آسیب دیده بود روانه بیمارستان شد و متهم که تصور میکرد مأمور جوان کشته شده است، از ترس اتهام قتل متواری شد. در نهایت کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند، مخفیگاه بهروز را در اطراف تهران شناسایی کنند و مرد ۵۰ ساله بازداشت شد. وی زمانی که در مقابل بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت قرار گرفت به جرم خود اعتراف کرد. به دستور بازپرس جنایی، متهم در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در رابطه با این موضوع که مدعی است قبلاً مدیر مدرسه بوده و شناسایی سایر شاکیهای احتمالی ادامه دارد.گفتوگو با متهم
چه شد که تصمیم به کلاهبرداری گرفتی؟من آدم با آبرویی بودم و بدبیاری باعث شد که وارد کار خلاف شوم. همسر اولم بعد از مدتی درخواست طلاق داد و با وجود یک بچه از من جدا شد. مجبور شدم مهریه ۵۰ سکهای او را پرداخت کنم. مدتی بعد با همسر دومم آشنا شدم، اما زندگی با او نیز با وجود یک بچه به جدایی ختم شد و این بار مقداری از مهریه ۱۵۰ سکهای او را پرداخت کرده و ماهی ۴۵۰ هزار تومان قسط مهریه را به حساب همسرم واریز میکردم. اما این تمام بدبیاریهای زندگی من نبود.
چه مشکل دیگری داشتی؟من مدیر یک مدرسه بودم. حتی سه سال هم بهعنوان مدیر نمونه انتخاب شدم، در همان سالها بود که با مردی دوست شدم و شراکت را با او آغاز کردم. اما او کلاه سرم گذاشت و من آن زمان ۱۰۰ میلیون تومان بدهکار شدم. چون توانایی پرداخت بدهیام را نداشتم ۳سال به زندان افتادم و بعد از آزادی، از کارم اخراج شدم. من مانده بودم و کلی بدهی و تنهایی و نمیدانستم چکار کنم که ناگهان این ایده به ذهنم خطور کرد. تصمیم گرفتم تحت عنوان خواستگاری تحصیلکرده و ثروتمند به سراغ زنان مطلقه و دختران پولدار بروم.
شگردت برای سرقت چه بود؟بیشتر اوقات بهعنوان مسافرآنها را سوار بر خودروام میکردم و با معرفی خودم بهعنوان مهندس، برج ساز، نماینده دادستان، بازپرس، یا حتی شخصی که کار معتبر دولتی دارد اعتماد آنها را جلب میکردم. با شگردهای مختلف از جمله اینکه خانهای مبله و یک روزه در غرب تهران اجاره میکردم و به بهانه صحبت در رابطه با زندگی آینده یا کار، آنها را به آنجا کشانده و با خوراندن آبمیوه مسموم، قربانیان را بیهوش کرده و نقشهام را اجرا میکردم. پول، طلا، لوازم خانه و حتی خودروهایشان را سرقت میکردم و برای فریب طعمههای بعدی از خودروی آنها استفاده میکردم.
ازدواج مالباخته با کلاهبردار!
بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک از همسرم طلاق گرفتم تا به آسایش برسم اما از چند ماه قبل گرفتار چرب زبانی های مردی شدم که از کلاهبرداران سایت دیوار بود و مرا تا مرز نابودی کشاند. به گونه ای که …
به گزارش تابناک، زن ۴۶ ساله که مدعی بود یکی از کلاهبرداران سایت دیوار که با شگرد آگهی های ارزان قیمت و گرفتن بیعانه فروش کالا، روزگارش را سیاه کرده است درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: در یک خانواده پدر سالار ۱۰ نفره به دنیا آمدم اما هیچ گاه پدرم به من محبت نمی کرد و دست نوازش بر سرم نمی کشید.
او حتی یک بار هم مرا نبوسید یا در آغوشش نگرفت به همین دلیل وقتی در ۲۰ سالگی جعفر به خواستگاری ام آمد خیلی زود به او دل بستم و عاشقش شدم چرا که احساس می کردم در کنار او خوشبخت می شوم و طعم مهر و محبت را می چشم اما بعد از آغاز زندگی مشترک و در حالی که صاحب دو فرزند شده بودم رفتارهای همسرم تغییر کرد او راننده خودروهای سنگین بود و بیشتر شب ها را در جاده سپری می کرد.
وقتی به خانه بازمی گشت به بهانه های مختلف کتکم می زد و مانند یک کنیز با من رفتار می کرد. مدتی بعد فهمیدم او با زنان غریبه نیز ارتباط دارد و بیشتر درآمدش را برای آن ها هزینه می کند با آن که بیش از اندازه سیگار می کشید اما معتاد نبود با این حال حاصل دسترنج مرا نیز صرف زنان غریبه می کرد و هیچ توجهی به من نداشت به همین دلیل یک سال قبل و بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم. جعفر هم بدون آن که خم به ابرو بیاورد به دنبال زندگی خودش رفت حالا که تنها شده بودم به دنبال یک منزل اجاره ای وارد سایت دیوار شدم.
منزلی با اجاره بسیار اندک آگهی شده بود. از ترس این که خانه را از دست ندهم به پیشنهاد آگهی دهنده، مبالغی را به عنوان بیعانه به حساب فرج ریختم، اما بعد از آن همه تماس هایم بی پاسخ ماند فهمیدم به دام کلاهبرداران سایت دیوار افتاده ام به همین دلیل پیام هایی از مشکلات و بدبختی هایم برایش فرستادم تا احساساتش تحریک شود و پولم را بازگرداند.
بعد از آن پیام ها روزی فرج با من تماس گرفت و با چرب زبانی مدعی شد قصد کمک به مرا دارد و پولم را پس می دهد او نشانی منزلم را گرفت و روز بعد از کرمانشاه به مشهد آمد.
زمانی که در منزلم مشغول گفت وگو بودیم ناگهان سه مرد لباس شخصی با دستبندهای پلیس وارد خانه ام شدند و فرج را با خود به کرمانشاه بردند. چند روز بعد او از زندان با من تماس گرفت و با بیان این که قصد ازدواج با مرا داشته است التماس کرد تا او را از زندان نجات بدهم. تازه فهمیدم که او با همین شیوه از افراد زیادی کلاهبرداری کرده است خلاصه از سر دلسوزی و برای آن که به پولم برسم، سراغ افراد مختلف رفتم و با قرض گرفتن مبالغ زیادی پول و سفته های ضمانت موفق شدم او را از زندان آزاد کنم بعد از این ماجرا فرج به مشهد آمد و مرا متقاعد کرد تا به مدت یک سال به عقد موقت او در بیایم. او همچنین قول داد که دیگر به دنبال خلاف نرود و کمک کند تا بدهی ها را بپردازد ولی چند روز بعد متوجه مکالمه های تلفنی مشکوک او شدم طوری که مدام به طور پنهانی و با افراد ناشناس صحبت می کرد.یک روز که من خواب بودم و فرج هم مشغول استحمام بود زنگ تلفنش به صدا درآمد. از روی کنجکاوی پاسخ دادم زن جوانی برای یک آگهی در سایت دیوار زنگ زده بود.
در همین حال متوجه شدم فرج به کلاهبرداری هایش ادامه می دهد این ماجرا به درگیری بین ما انجامید. به طوری که دیگر به شدت مرا کنترل می کرد و کتکم می زد. یک روز در غیاب او با یکی از دوستانم که وکیل بود قرار گذاشتم تا از او مشورت بگیرم اما نمی دانستم که فرج نرم افزار ضبط صدا را روی گوشی من نصب کرده است هنگامی که به خانه بازگشتم او در حالی که صدایم را پخش می کرد به طرز وحشیانه ای کتکم زد و مرا تهدید به قتل کرد.
از آن روز به بعد مرا آزار می داد و فیلم و عکس های زننده ای تهیه می کرد. حالا دیگر برای آبرو و حیثیتم التماس می کردم مرا رها کند و اجازه دهد به دنبال سرنوشت خودم بروم ولی گوش او بدهکار التماس های من نبود. بالاخره یک شب از خانه فرار کردم و از منزل همسایه با برادرانم تماس گرفتم و به ناچار همه ماجرا را برای آن ها بازگو کردم.
وقتی برادرانم به آن جا آمدند فرج با چرب زبانی آن ها را به خانه برد و از عشق و علاقه اش به من سخن گفت. برادرانم نیز فریب او را خوردند و تاکید کردند که باید با این مرد مهربان زندگی کنم.
به همین دلیل دوباره در دام فرج افتادم و ملتمسانه خواستم تا مرا رها کند. بالاخره یک روز او همه لوازم زندگی مرا بار کامیون کرد و با خودش برد و مرا با همه پول هایی که برای آزادی او قرض کرده بودم و سفته های ضمانت در حالی تنها گذاشت که حتی مبلغ کلاهبرداری از مرا نیز نپرداخت و …
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) تلاش پلیس با توجه به ادعاهای این زن برای ردیابی و دستگیری متهم به کلاهبرداری از طریق آگهی های سایت دیوار آغاز شد.