مرگ مرموز پسر ایرانی در آبهای ترکیه
پسر جوان که سودای زندگی در اروپا داشت وقتی به همراه یکی از بستگانش راهی ترکیه شد به طرز مشکوکی در آبهای رودخانه مریچ ترکیه جان باخت.
به گزارش «ایران»، مدتی قبل خانواده پسر جوانی به دادسرای امور جنایی تهران رفته و از قاچاق برهای ترکیهای در رابطه با مرگ پسرشان شکایت کرد. پدر خانواده زمانی که در مقابل بازپرس محمد تقی شعبانی قرار گرفت، گفت: مدتی قبل پسرم به نام پویان به همراه یکی از اقواممان راهی ترکیه شد تا از آنجا به اروپا برود، چون بهصورت قانونی نتوانست اقامت بگیرد، تصمیم گرفت که قاچاقی این کار را انجام دهد اما توسط قاچاقبرها کشته شده است.
مرد میانسالی که با پویان به ترکیه سفر کرده بود نیز در تحقیقات گفت: به همراه پویان به ترکیه رفتیم و تصمیم گرفتیم که برای کار و زندگی به یونان برویم. ابتدا سعی کردیم که بهصورت قانونی به یونان برویم، اما نشد. در ترکیه با فردی آشنا شدیم که پیشنهاد داد بهصورت غیر قانونی و قاچاقی برویم.
او ادامه داد: به پیشنهاد مرد ترک، راهی شهری شدیم که با قایقهای بادی، مسافران را به یونان انتقال میدادند. مبلغی برای این کار به قاچاق بر پرداخت کردیم. در آنجا هر ۱۲ نفر سوار بر یک قایق بادی در رودخانه مریچ راهی یونان میشدند من و پویان قرار بود که سوار آخرین قایق شویم. قاچاقبرها خواستند قایق ما را توی آب بیندازند که متوجه شدند قایق کم باد است و گفتند باید قایق باد شود.
در حین اینکه قاچاقبرها، قایقها را باد میکردند متوجه سر و صدا شدم. من از پویان فاصله داشتم و او نزدیک قاچاقبرها بود.
او گفت: بهدنبال سر و صدا به آنها نزدیک شدم و پویان را دیدم که شاخه درختی را گرفته و یک دفعه داخل رودخانه افتاد. آب پویان را با خودش برد و ما بلافاصله با پلیس و اورژانس تماس گرفته و جست و جو برای نجات او آغاز شد، اما در نهایت حدود ۲۴ ساعت بعد، جسد پویان از آب گرفته شد. با شکایت ما، قاچاق برها دستگیر شدند و آنها مدعی شدند که پویان تعادلش را از دست داده و به داخل آب افتاده و غرق شده است، اما پویان شناگر حرفهای و ماهری بود و با افتادن در آب غرق نمیشد.
با شکایت این خانواده تحقیقات به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت آغاز شد. با انتقال جسد پسر جوان به ایران، جسد به پزشکی قانونی منتقل و در معاینات صورت گرفته علت مرگ صدمات وارده و اصابت جسم سخت به سر اعلام شد. این در حالی بود که پلیس ترکیه علت مرگ را غرقشدگی اعلام کرده بود.
باتوجه به نظریه پزشکی قانونی این احتمال مطرح شد که پویان در درگیری با قاچاقبرها پرت شده و سرش به جایی اصابت کرده باشد. بررسیها به دستور بازپرس جنایی برای رازگشایی از مرگ پسر ۱۸ ساله ادامه دارد.
سارقان خونسرد، پلیس های عصبانی
شخصیتها / زنی ۳۵ ساله، سه پسر ۲۰ تا ۳۰ ساله
یک خودروی پژو ۴۰۵ کنار خیابان توقف کرد و سه پسر جوان در کمال آرامش از خودرو پیاده شدند تا راه را بر زن جوانی سد کنند. گویی قصد صحبت و حل مسالمتآمیز یک موضوع ساده را دارند اما یکی از پسرهای جوان با آرامش کلتش را از پشت کمرش خارج میکند و خیلی آهسته از زن جوان میخواهد که بدون مقاومت با آنها همکاری کند.
پسر دیگر در حالی که یک قیچی آهن بر در دست دارد شروع به قیچی کردن النگوهای طلای زن جوان کرد.
زن ترسیده و بدون هیچ مقاومتی فقط به سرقت طلاهایش و اسلحهای که در دست سارق است خیره مانده است.
پسر جوان پس از بریدن النگوها به سراغ گوشوارههای زن میرود بعد از سرقت طلاها سارقان بدون ترس و لرز و استرس سوار خودرو شده و محل را ترک کردند.
زن جوان هم در حالی که مات و مبهوت پشت به دوربین ایستاده تصویر فید میشود…
سکانس دوم / روز، خارجی، کنار سد لتیان
شخصیتها / دختری جوان، یک سرباز، ۲ مأمور نیروی انتظامی با لباس شخصی
فیلم با صدای فریاد و جیغهای یک زن شروع میشود. دختر جوان ناسزا میگوید و فریاد میکشد و عقب عقب میرود. مرد جوان که به نظر میرسد مأمور است – چون کنار خودروی پلیس ایستاده – با لباس شخصی به سمت دختر میرود و سعی دارد او را داخل خودروی پلیس ببرد اما دختر مقاومت میکند این بار مأمور به زور متوسل شده و طوری او را روی زمین میکشد که قسمتی از لباس دختر جوان بالا رفته و حتی بخشی از بدنش نمایان میشود.
در گوشه دیگر تصویر مأمور دیگری که لباس انتظامی به تن دارد سرباز وظیفه را به سمت دختر جوان هل میدهد و از او میخواهد تا در سوار کردن دختر به خودرو با همکارشان همراهی کند.
دختر جیغ میکشد و مأمور لباس شخصی بدون هیچ توجهی در عقب خودرو را باز میکند و دختر جوان را به گونهای که گویی یک جانی خطرناک است روی صندلی عقب میاندازد و کات.
فیلم نخست صحنه یک سرقت و دومی برخورد پلیس با یک متهم است. این دو سکانس چند ثانیهای دو تصویر از دو حادثه واقعی بود که در دو روز گذشته در فضای مجازی دست به دست شد و انتشار آن بازتابهای گستردهای داشت.
پس از انتشار فیلم سرقت اغلب کاربران از سرقت در روز روشن، سرقت در کمال خونسردی، نبود امنیت و… سخن میگفتند اما وقتی ویدیوی دوم منتشر شد فضا به گونه دیگری تغییر کرد. مشاهده برخورد خشن پلیس با یک زن ولو متهم و مجرم در مقابل مشاهده برخورد خونسردانه چند سارق و مجرم با یک زن عابر سؤالاتی را ذهن بینندگان ایجاد کرد.
اینکه چطور ۳ سارق با آرامش و در عین خونسردی به جان، مال و ناموس مردم دست درازی میکنند اما در مقابل مأموران پلیسی که به انجام رسالت و وظیفه ذاتی خودشان اطمینان دارند چرا در مقابل یک متهم آن هم یک زن دست به چنین رفتار خشونت آمیزی میزنند؟! آیا مأموران پلیس برای برخورد با مجرمان آموزش ندیدهاند؟ چرا از یک مأمور زن برای انجام این مأموریت کمک گرفته نشد؟ اصلاً مأموران برای دستگیری یک متهم تا چه میزانی اجازه استفاده از رفتارهای خشونتآمیز را دارند؟
از سوی دیگر مشاهده این تصاویر از پلیسی که همواره حافظ جان، مال و ناموس شهروندان بوده است میتواند بهانه خوبی برای آنهایی باشد که فقط بهدنبال ضربه زدن به این نیروهای خدوم بودهاند.
هر چند بلافاصله بعد از انتشار این فیلم فرمانده انتظامی تهران بزرگ دستورات لازم را برای پیگیری ویژه این حادثه و برخورد با مأموران متخلف صادر کرد اما ای کاش علاج واقعه قبل از وقوع میکردیم.
کلاهبرداری میلیاردی بنگاهداران لاکچری
چهار مرد شیاد که با راهاندازی دفاتر لاکچری مشاور املاک در شهرهای قم، کرج، آمل، سمنان و شهرقدس از مستأجران کلاهبرداری کرده بودند بزودی محاکمه خواهند شد.
به گزارش روابط عمومی دادگستری قم، حجتالاسلام حسن غریب، دادستان عمومی و انقلاب قم در تشریح این خبر گفت: اعضای این باند چهار نفره با راهاندازی بنگاههای املاک مجهز و دارای امکانات کامل با ظاهری فریبنده اقدام به جذب مشتری میکردند و سپس با نوشتن قولنامه خرید یک واحد مسکونی، برای پرداخت پول معامله از فروشنده ملک مهلت ۱۰ روزه میگرفتند و طی این ۱۰ روز، ملک موردنظر را در سایت دیوار با قیمت مناسب و جذاب برای اجاره آگهی مینمودند.
در ادامه متهمان خانه را به تعداد زیادی از افراد متقاضی اجاره با قراردادهای جعلی اجاره داده و از آنها مبالغی را برای پیشپرداخت دریافت میکردند اما پس از آن متواری میشدند که تاکنون شکایت ۳۰ مالباخته به ارزش تقریبی ۳۰ میلیارد ریال در دادسرای قم وصول و رسیدگی شده است که اغلب این افراد مستأجر و از قشر متوسط و ضعیف جامعه بودهاند.
وی با تأکید بر اینکه متهمان با رصد حرفهای و فنی پلیس آگاهی و دستورهای قضایی استان در مهدیشهر سمنان دستگیر شدند اظهار داشت: متهمان بیش از ۵۰سیم کارت متفاوت برای کلاهبرداری استفاده میکردند همچنین مدارک شناسایی مالباختگان شامل کارت ملی، کارت پایان خدمت، پاسپورت و دیگر مدارک هویتی را نیز دریافت میکردند و با سوءاستفاده از مدارک به دست آمده، خود را با هویت جعلی معرفی مینمودند و برای ثبتنام در سامانه ثبت معاملات و املاک کشور و تنظیم قراردادهای خرید و اجاره از مدارک هویتی دیگران و مالباختگان قبلی خود استفاده میکردند و هیچ ردی از خود بر جا نمیگذاشتند.
این کلاهبرداران سابقهدار با تأسیس بنگاه املاک تقلبی ۱۰روزه در شهرهای قم، کرج، آمل، سمنان و شهرقدس کلاهبرداری کردهاند.
همچنین در پرونده متهمان جرایمی نظیر جعل، استفاده از سند مجعول، پولشویی و استفاده از مدارک هویتی دیگران نیز به چشم میخورد و رسیدگی به پرونده آنها در شعبه ۲۱ دادیاری دادسرای قم ادامه دارد. درادامه بررسیها مشخص شد متهمان در شهر گرگان نیز با ادعای واهی جور کردن وام میلیاردی قرضالحسنه، مبالغی را از افراد دریافت کرده بودند.
دادستان قم درباره پرهیز از اعتماد به افراد ناشناس و آگهیهای فریبنده مندرج در سایتهای نیازمندیها هشدار داد و به منظور جلوگیری از گرفتار شدن در دام اینگونه افراد رعایت نکتههایی را در انعقاد قراردادهای خرید و اجاره ملک ضروری عنوان کرد و افزود: اشخاص در مراجعه به بنگاههای املاک از پروانه کسب معتبر، سوابق و شهرت آنها، تحقیق و اطمینان کسب کنند. همچنین از اکتفا کردن به قولنامههای دستی در معاملههای ملکی بپرهیزند و کد رهگیری دریافت کنند.
دادستان قم بیان کرد: در هنگام واریز مبالغ، ضروری است وجه را به حساب مالکی که سند به نام او است واریز کنند و در آگهیهای خرید و فروش و اجاره ملک در فضای مجازی از شناسایی هویت صاحب آگهی، واقعی بودن سند مالکیت و وجود واقعی ملک اطمینان کسب کنند و هوشیار باشند که همواره قیمتهای جذاب و فریبنده، هشدار و اخطاری برای مشتریان است.
سقوط از طبقه سوم برای پنهان کردن راز خیانت
به گزارش ایران، چند روز قبل صدای مهیبی در یکی از محلههای تهران، همسایهها را به خیابان کشاند. آنها مرد میانسالی را دیدند که به سختی پیکر خونین و نیمهجان دختر جوانی را روی زمین میکشاند. با دیدن این صحنه اهالی محل بلافاصه جلو رفتند تا به آنها کمک کنند اما مرد میانسال با دیدن اهالی پا به فرار گذاشت.
دختر جوان بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که وی به علت سقوط از ارتفاع مجروح شده اما قبل از آن مورد آزار و اذیت نیز قرار گرفته است.
باتوجه به مشکوک بودن ماجرا، بلافاصله موضوع به پلیس و بازپرس محمدامین تقویان اعلام شد. با گزارش این خبر، به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز شد و دختر جوان پس از بهبودی نسبی گفت: در یک شرکت خصوصی کار میکنم. همه به من میگفتند صدای خوبی برای گویندگی دارم به همین خاطر تشویق شدم تا به کلاس گویندگی بروم در همین کلاسها با بهنام آشنا شدم.
او هم از ماهها قبل در این کلاسها شرکت میکرد، چند ماهی که گذشت او به من ابراز علاقه کرد و گفت که همسرش را طلاق داده و بچههایش نیز با همسرش زندگی میکنند. بهنام به من پیشنهاد ازدواج داد. از آنجا که هر دو به هنر علاقهمند بودیم و به نظرم مرد خوبی بود به او پاسخ مثبت دادم. غافل از اینکه پشت این ابراز علاقه، نقشههایی شیطانی پنهان است.
دختر جوان ادامه داد: چند روزی از پیشنهاد ازدواج بهنام گذشته بود که او با من تماس گرفت و گفت پدر و مادرش میخواهند مرا ببینند. از طرفی هم مدعی شد که کار گویندگی مناسبی برایم پیدا کرده که بعد از دیدار با والدینش با آنها نیز قرار ملاقات گذاشته است. ابتدا مخالف رفتن به خانه بهنام بودم؛ اما آنقدر اصرار کرد که راضی شدم. خانه آنها در طبقه سوم ساختمانی بود و مقابل در ورودی نیز چندین جفت کفش زنانه و مردانه بود که مرا متقاعد کرد خانوادهاش خانه هستند. اما زمانی که وارد خانه شدم، کسی آنجا نبود و ناگهان بهنام به من حمله کرد و مرا مورد اذیت و آزار قرار داد. بهنام مرا به بهانه دیدن خانوادهاش و گویندگی به خانهاش کشانده بود تا نقشه شیطانیاش را اجرا کند. در این میان ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد.
صدای زنی به گوش میرسید که مدام بهنام را صدا میزد و از او میخواست در را باز کند. بهنام کلید را داخل قفل گذاشته بود و زن جوانی که پشت در بود نمیتوانست آن را باز کند. بهنام که خیلی ترسیده بود با پدرش تماس گرفت و گفت همسرش پشت در است و نمیداند چه کار کند. پدرش نیز از بهنام خواست تا مرا از پنجره به پایین بیندازد. هر چه مقاومت کردم، زورم به بهنام نرسید از طرفی صدای پدر بهنام را از کوچه میشنیدم که میگفت بندازش پایین من اینجا هستم.
آنها میخواستند مرا به قتل برسانند تا راز خیانت بهنام و آزار و اذیت مرا مخفی نگه دارند. بالاخره بهنام مرا به پایین انداخت و مرگ را با چشمانم دیدم. پدرش به محض افتادن من، به طرفم آمد و مرا در همان وضعیت که خونین و نیمهجان بودم در خیابان میکشاند. کمکم جمعیت زیادی به خیابان آمدند و او به ناچار مرا رها کرد و متواری شد.
با شکایت دختر جوان، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بازداشت پدر و پسر را صادر کرد. اما زمانی که کارآگاهان پلیس راهی خانه او شدند، مشخص شد که هر دو متواری شدهاند و بررسیها برای دستگیری آنها ادامه دارد.