حوادث/ دختر پناهنده ایرانی چگونه از هتل تیم ملی فرار کرد!

دختر پناهنده ایرانی چگونه از هتل تیم ملی فرار کرد!

دختر وزنه‌بردار ایرانی که چند روزی سوژه اصلی رسانه های ورزشی و غیرورزشی ایران بود، سکوتش را شکست.

به گزارش تابناک ورزشی، یکتا جمالی که این روزها می توانست در رسانه های داخلی سرگرم گفتگو بابت مدال جهانی اش باشد، خارج از ایران با یک رسانه فارسی زبان گفتگو کرد و در این مصاحبه نحوه خروج خود از هتل محل اقامت کاروان اعزامی وزنه برداری ایران به یونان را افشا کرد.

مطابق آنچه یکتا جمالی گفته او به بهانه گفتگوی تلفنی با خانواده اش از محوطه هتل خارج شده و دیگر به اردو برنگشته است.

این وزنه بردار که چند روز اول شایعه مفقود شدنش در یونان به گوش می رسید، حالا در آلمان اقامت دارد. یکتا جمالی خروج خود از اردو را این گونه روایت کرده است.

یک نفر هر روز مراقب من بود. یک روز که این شخص خواب بود، برای خوردن صبحانه به رستوران هتل رفتم و آنجا به این بهانه که می خواهم تلفنی با خانواده ام حرف بزنم، از محوطه هتل خارج شدم و بلافاصله با ماشینی که از قبل هماهنگ کرده بودم، از هتل فرار کردم.

حمله سالانه سگ‌ها به ۲۰۰ هزار ایرانی

سگ‌های ولگرد تعدادشان آنقدر زیادشده است که به معضلی برای جوامع شهری، روستایی و حیات‌وحش تبدیل شده‌اند. در کشور‌های توسعه‌یافته که قوانین سخت و آزمون پس‌داده‌ای در حمایت از حیوانات دارند، هیچ سگ بدون صاحب واکسینه‌نشده‌ای وجود ندارد. سگ‌ها یا در صف واکسیناسیون، عقیم‌سازی و واگذاری هستند یا به دلایل معتبر پزشکی اوتانازی می‌شوند.

                                                   حمله سالانه سگ‌ها به ۲۰۰ هزار ایرانی                                       به گزارش همشهری، سگ‌های ولگرد در حوالی کرج دختربچه سه‌ساله‌ای را از بغل مادرش قاپیدند و جلوی چشمان مادرش هرکدام پنجه و دندانی بر جسمش کشیدند که در نهایت تن نیمه‌جانش را یک راننده عبوری با کمک قفل‌فرمان از میان سگ‌ها بیرون کشید و به بیمارستان برد. حالا کودکی که یک بند به مادرش با وحشت می‌گوید: «مامان هاپو منو خورد» شب‌ها کابوس می‌بیند و بی‌گمان جای زخم‌های روح و جسمش تا پایان عمر با او باقی خواهد ماند.

سگ‌های ولگرد تعدادشان آنقدر زیادشده است که به معضلی برای جوامع شهری، روستایی و حیات‌وحش تبدیل شده‌اند. در کشور‌های توسعه‌یافته که قوانین سخت و آزمون پس‌داده‌ای در حمایت از حیوانات دارند، هیچ سگ بدون صاحب واکسینه‌نشده‌ای وجود ندارد. سگ‌ها یا در صف واکسیناسیون، عقیم‌سازی و واگذاری هستند یا به دلایل معتبر پزشکی اوتانازی می‌شوند.

چندی پیش مصطفی نادری، کارشناس محیط‌زیست به خبرگزاری تسنیم گفته بود که جمعیت سگ‌های ولگرد در کشور از مرز ۲میلیون قلاده گذشته است. به‌منظور کنترل جمعیت این‌گونه و جلوگیری از آسیب رسیدن به سایر گونه‌های حیات‌وحش و حتی انسان، غذارسانی به سگ‌های ولگرد باید ممنوع شود.

هاله میرابریشمی، افسر ارشد حیوانات در ایالت مریلند آمریکا نیز اعلام کرد که تنها ۱۰ درصد از سگ‌ها و گربه‌های بدون صاحب به مرحله اوتانازی می‌رسند. او در لایو اینستاگرامی خود می‌گوید: دلیل موفقیت‌آمیز بودن برنامه‌های این ایالت در کاهش سگ‌های بدون صاحب اجرای برنامه TNR (زنده‌گیری، واکسیناسیون، عقیم‌سازی و واگذاری) با همکاری حامیان حیوانات در قبول سرپرستی است.

چنین حمایتی از حیوانات شهری بدون صاحب، علاوه بر اینکه مانع از هجوم این حیوانات به حیات‌وحش شده، بیماری‌های مشترک بین انسان و حیوان را نیز به حداقل ممکن رسانده و مانع ازدیاد جمعیت آن‌ها می‌شود.

او در مورد نحوه حمایت از حیوانات بدون صاحب می‌گوید: در این روش حقوق حیوانات باید به تمامی رعایت شود. هر سگ یا گربه یک حامی و مسئول مشخص دارد که غذارسانی نیز توسط آن‌ها انجام می‌شود. پسماند غذای انسان‌ها به حیوانات داده نمی‌شود. غذارسانی بدون پذیرش مسئولیت حیوان در عقیم‌سازی و واکسیناسیون جرم است و فرد خاطی به ازای هر حیوانی که غذارسانی کند ۵۰۰ دلار جریمه می‌شود؛ ضمن اینکه ۱۰۰ دلار نیز باید برای ثبت حیوان به دولت پرداخت کند.

هیچ‌کدام از این قوانین در ایران وجود ندارد و شهرداری‌ها با استناد بند ۱۵ ماده ۵۵ قانون شهرداری‌ها به‌منظور جلوگیری از شیوع امراض ساریه انسانی و حیوانی و جمع‌آوری حیوانات بلاصاحب و دفع حیوانات مریض، مزاحم و ولگرد دستورالعمل ۲۰ صفحه‌ای دارند که به همه بند‌های آن نیز عمل نمی‌کنند.

مهدی‌نبی‌یان، مدیر پروژه بین‌المللی حفاظت مشارکتی میش‌مرغ می‌گوید: براساس آمار‌های موجود در سال ۶۶ در کشور کمتر از ۷۰۰ تزریق واکسن هاری گزارش شد. این آمار در سال ۹۸ به ۲۳۴ هزار مورد می‌رسد. ۲۰۰ هزار مورد از این گزش‌ها مربوط به سگ‌ها (۱۸۰ هزار سگ صاحب‌دار و ۲۰ هزار سگ بدون صاحب) و ۳۴ هزار مورد آن مربوط به سایر گونه‌هاست. سال گذشته این آمار به ۲۵۰ هزار مورد رسید. یک دوره درمان هاری ۵۰ تا ۲۵۰ دلار برای کشور هزینه دارد. یعنی دولت روزانه ۷۷۰ میلیون تومان برای جلوگیری از انتقال بیماری هاری بر اثر سگ‌گزیدگی هزینه می‌کند.

مهدی نبی‌یان می‌گوید: وقتی جمعیت سگ‌ها بیشتر می‌شود تقابل و تعارض‌شان با انسان و سایر گونه‌ها افزایش می‌یابد. مدام شاهد بیشتر شدن سگ‌های بیمار با عفونت‌های شدید در شهر‌ها و روستا‌ها هستیم؛ بنابراین همانطور که نباید در جوی آب به‌دلیل افزایش جمعیت موش پسماند غذا ریخت، نباید جمعیت سگ‌ها را با غذادهی افزایش داد. افزایش موش‌ها به‌معنای افزایش ابتلا به ۷۰ نوع بیماری مشترک با انسان است. راه‌اندازی کمپین‌های حمایت از سگ‌های ولگرد درست مثل این است که برای حمایت از موش‌ها کمپین راه انداخت.

به گفته او، وجود سگ‌های بلاصاحب به جمعیت حیات‌وحش زادآور کشور لطمه وارد کرده است. این متخصص حیات‌وحش می‌گوید: برای تامین بودجه حفاظت از یوزپلنگ، در خطر انقراض‌ترین گونه کشور با محدودیت‌های شدید مالی در حد یک تا ۲ میلیارد تومان مواجهیم.

به‌گفته مدیر پروژه بین‌المللی حفاظت مشارکتی میش‌مرغ، در قوانین کشور چیزی به نام «پناهگاه نگهداری از سگ‌های ولگرد» وجود ندارد. براساس دستورالعمل «کنترل و مدیریت سگ‌های ولگرد» مصوب سال ۸۷ که توسط وزارت کشور ابلاغ شد باید سگ‌هایی که بیماری یا معلولیت شدید دارند، اوتانازی شوند.

عده‌ای از به‌اصطلاح حامیان سگ‌ها و گربه‌ها تصور می‌کنند که اگر سگ و گربه‌ای عقیم شد، دیگر خطری برای جوامع انسانی و حیات‌وحش ندارد؛ درحالی‌که به‌گفته مهدی نبی‌یان، عقیم کردن حیوانات تنها توانایی باروری را از آن‌ها می‌گیرد، اما آن‌ها همچنان می‌توانند به انسان و حیات‌وحش حمله و ناقل بیماری باشند. اما عده‌ای با سوء‌استفاده از احساس مردم و با استدلال غیرعلمی، کمپین‌هایی راه می‌اندازند و دم از حمایت از حیوانات می‌زنند. اگر این افراد دلشان برای سگ‌های ولگرد می‌سوزد، خب آن‌ها را در منازل شخصی خود نگهداری کنند؛ نه اینکه پسماند گوشت بگیرند و خاک، آب و محیط‌زیست را به بهانه غذارسانی به سگ‌ها آلوده‌کنند.

 

 

 

 

 

سرنوشت تلخ رتبه ۱۳۶ کنکور ریاضی که دزد شد

اعضای یک باند سرقت در طرح ویژه‌ مبارزه با سرقت‌های خیابانی دستگیر شدند و سرکرده این باند که ادعا می‌کند در کنکور رشته ریاضی رتبه ۱۳۶ را کسب کرده است درباره جزئیات زندگی‌اش و این‌که چگونه به راه خلاف کشیده شده توضیح داد.

                                                   سرنوشت تلخ رتبه ۱۳۶ کنکور ریاضی که دزد شد
به گزارش تابناک چند روز قبل نیروهای تجسس کلانتری سناباد مشهد، طرح ویژه‌ای را برای مبارزه با سرقت‌های خیابانی آغاز کردند. آن‌ها که با صدور دستوری از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (رئیس پلیس مشهد) وارد یک عملیات ضربتی شده بودند، حوزه استحفاظی کلانتری را زیر چتر اطلاعاتی قرار دادند و به گشت‌زنی در کوچه پس کوچه‌ها پرداختند.

نیمه‌های شب بود که سرنشینان یک دستگاه سمند سفیدرنگ وارد کمین نیروهای انتظامی شدند. آن‌ها که شماره‌های پلاک خودرو را با استفاده از دستمال کاغذی تغییر داده بودند، در حالی که قصد داشتند به اموال داخل یک دستگاه پژو ۲۰۶ پارک شده در حاشیه خیابان دستبرد بزنند، تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند. در عملیات تعقیب و گریز که با هدایت مستقیم سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) انجام شد، سه سرنشین سمند به دام افتادند که اعضای یک باند سرقت بودند. در بازرسی از خودروی سمند سارقان نیز مقادیر زیادی قطعات سرقتی کشف و ضبط شد. سرکرده معتاد این باند سرقت، پس از بررسی‌های روان‌شناختی در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری، به سوالاتی درباره سرگذشت خود پاسخ داد.

ما سه نفر بودیم، سه دوست صمیمی که از یکدیگر جدا نمی‌شدیم، علاقه عجیبی به هم داشتیم و بیشتر اوقات را در کنار یکدیگر سپری می‌کردیم تا این که روزی یکی از همکلاسی‌های ما در مدرسه به من و دوستانم سیگار تعارف کرد. آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشتم و در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کردم. برای این که به دوستانم ثابت کنم «بزرگ شده‌ام»، نخ سیگار را از لای انگشتان او برداشتم و میان دو لبم گذاشتم. دوست دیگرم نیز یکی از آن سیگارهای تعارفی را برداشت ولی نفر سوم به راحتی «نه!» گفت و از کنار ما رفت. همین ماجرا سرآغاز خلافکاری‌های من و دوستم شد و…

سرکرده باند سرقت قطعات خودرو که دیگر اشک‌های گرم پهنای صورتش را پوشانده بود با این ادعا که رتبه ۱۳۶ کنکور در رشته ریاضی را به خود اختصاص داده است، نفس عمیقی کشید و به سوالات پاسخ داد.

چند سال داری؟

۲۳ ساله هستم.

اوضاع خانوادگی ات چگونه است؟

من فرزند آخر یک خانواده هشت نفره هستم اما در خانواده آبرومندی زندگی می‌کنم که از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار هستند. اگرچه پدرم بی‌سواد و مادرم خانه‌دار است اما هرکدام از خواهران و برادرانم تحصیلات عالیه دارند. یکی از آن‌ها وکیل، دیگری دندانپزشک و آن یکی هم مهندس است.

در مشهد به دنیا آمدی؟

بله! تا ۸ سال قبل در منطقه کوهسنگی زندگی می‌کردیم اما بعد از آن پدرم دچار ورشکستگی مالی شد و ما به ناچار در بولوار توس اقامت کردیم.

معتادی؟

الان شیشه و کریستال مصرف می‌کنم.

قبلا چه نوع موادی استعمال می‌کردی؟

به ترتیب از سیگار و مشروبات الکلی شروع شد تا به حشیش، شیره تریاک و کریستال رسید.

خلافکاری را از چه زمانی آغاز کردی؟

از روزی که در ۱۴سالگی دوستم آن سیگار لعنتی را به من تعارف کرد.

گفتی یکی از دوستان صمیمی تو آن روز سیگار نکشید. از او خبری داری؟

بله. آن دوستم از همان زمان که ما مصرف سیگار را شروع کردیم، آرام آرام از ما فاصله گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت. او با کلمه «نه» آینده خودش را تضمین کرد. اکنون نیز در رشته مهندسی دانش آموخته شده و پست و مقام خوبی دارد.

دوست دیگری که آن روز او هم مانند تو سیگار تعارفی را کشید، چه شد؟

(با اشاره به یکی از اعضای باند سرقت که حلقه‌های قانون بر دستانش گره خورده بود) این همان دوست دوران نوجوانی من است که با هم در مدرسه سیگار می‌کشیدیم. بعد از آن هم مسیر تباهی و خلاف را طی کردیم تا امروز که دستانمان به یکدیگر گره خورده است.

تا کلاس چندم درس خواندی؟

دیپلم ریاضی گرفتم و در کنکور شرکت کردم.

قبول نشدی؟

چرا رتبه من در کنکور ریاضی ۱۳۶ بود. در واقع هر رشته‌ای را می‌توانستم در دانشگاه انتخاب کنم ولی شرایط زندگی مسیرم را تغییر داد.

چرا؟

بعد از ورشکستگی مالی پدرم، اوضاع ما به هم ریخت. من هم با آن که رتبه خوبی داشتم اما وارد بازار کار شدم تا درآمد کسب کنم.

سابقه هم داری؟

سابقه سرقت ندارم ولی به جرم رابطه نامشروع ۹۹ ضربه شلاق خورده‌ام.

مجردی؟

بله. ولی با زنی ارتباط داشتم که نمی‌دانستم هنوز در کشاکش طلاق است.

شغلت چیست؟

برنامه‌نویس کامپیوتر هستم و به ۱۲ زبان برنامه‌نویسی تسلط دارم. درآمدم نیز خوب بود.

از نحوه آشنایی خودت با آن زن جوان بگو.

به خاطر تسلطی که به امور رایانه‌ای دارم در زمینه خرید و فروش ارز دیجیتالی هم فعالیت می‌کردم تا این که روزی یک دختر جوان برای آموزش در این باره نزد من آمد. او مدعی بود از همسرش طلاق گرفته است. من هم در اثنای این معاشرت و رفت و آمدها به او دل باختم و به اصطلاح «عاشق» شدم. بعد از آن هم او را به خانه مجردی‌ام بردم.

چه مدت با او ارتباط داشتی؟

از حدود دو سال قبل با هم آشنا شدیم ولی یک سال در کنار هم زندگی کردیم.

چگونه دستگیر شدی؟

ما در همان خانه مجردی بودیم که همسر آن زن متوجه شده بود و روزی با پلیس به سراغ مان آمد و آن جا بود که فهمیدم به من دروغ گفته و هنوز نتوانسته است طلاق خودش را بگیرد به همین دلیل هم هرکدام از ما به تحمل ۹۹ ضربه شلاق محکوم شدیم. او با همسرش از همان دوران نامزدی اختلاف داشت اما من حرف او را برای جدایی از همسرش باور کرده بودم.

بعد از ترک تحصیل چه می کردی؟

گفتم که آن زمان، پدرم دچار مشکلات مالی بود. من هم در شهربازی یک غرفه اجاره کرده بودم که درآمد خوبی داشت. در واقع به پول بیشتر نیاز داشتم تا درس و مشق! بعد از آن هم که کرونا شیوع پیدا کرد و با تعطیلی شهربازی، من بیشتر مسیر خلاف را در پیش گرفتم.

تا به حال تصمیم به ترک مواد مخدر گرفته‌ای؟

خانواده‌ام مرا در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کردند. من هم حدود دو ماه بود که چیزی مصرف نمی‌کردم. از سوی دیگر ارتباطم با آن زن جوان قطع شده بود چرا که او هم شیشه مصرف می‌کرد و من وسوسه می‌شدم.

پس چه شد که دوباره معتاد شدی؟

بعد از گذشت دو ماه از این ماجرا، روزی سروکله آن زن دوباره پیدا شد! او برای تهیه مواد مخدر به سراغم آمد. من هم به دلیل علاقه‌ای که به او داشتم برایش شیشه تهیه می‌کردم که باز هم خودم آلوده شدم.

یعنی دوباره با همان زن ارتباط داشتی؟

مدت کوتاهی با او بودم چون دیگر طلاق گرفته بود اما خیلی زود فهمیدم او زمانی که من در مرکز ترک اعتیاد بستری بودم به سراغ یکی از دوستان صمیمی من رفته و مدتی با او زندگی می‌کرد. این ماجرا خیلی در روحیه شکننده من تاثیر گذاشت تا جایی که به استعمال «کریستال» روی آوردم.

چرا کریستال؟

چون می‌خواستم ماده جدیدی را تجربه کنم که مرا دگرگون کند و از آن وضعیت وحشتناک روحی بیرون بیایم!

فکر می‌کنی روش درستی را انتخاب کردی؟

نه. چون خودم را بدبخت‌تر کردم.حالا با مصرف کریستال، دچار توهم می‌شوم و احساس می‌کنم همواره کسی مرا تعقیب می‌کند!

خانواده‌ات اطلاع داشتند؟

بله. اول مادرم متوجه شد و به اعضای دیگر خانواده گفت که من دیگر کریستالی شده‌ام به همین دلیل و برای فرار از سرزنش‌های آنان، ارتباطم را با خانواده‌ام تقریبا قطع کردم به ویژه از زمانی که آن دختر شیطانی وارد زندگی‌ام شد.

با پدرت هم ارتباط نداشتی؟

پدرم به مواد مخدر سنتی اعتیاد دارد و از زمانی که دچار ورشکستگی مالی شد ارتباط عاطفی با او نداشتم اما مادرم برایم کم نمی‌گذاشت چه مادی و چه عاطفی!

مادرت تو را نصیحت نمی‌کرد؟

چرا! به همین دلیل خیلی از او خجالت می‌کشم. مرتب می‌گفت با این دوستانت بیرون نرو. روزی آبروی ما را می‌بری که همین طور هم شد. مادرم ما را طوری تربیت کرده بود که حتی خودکار دوستم را هم بدون اجازه برنمی‌داشتم تا چه رسد به سرقت.

خلأ عاطفی هم داشتی؟

از سوی خانواده ام نه! ولی آن دختر مرا بیچاره کرد و درگیر خلأهای عاطفی و روحی شدیدی شدم.او زندگی من را به تباهی کشید و آسیب‌های زیادی به من وارد کرد.

چرا او را مقصر می‌دانی؟

البته مقصر اصلی خودم هستم که دل به یک زن خیابانی دادم اما او باعث شد شلاق بخورم، سابقه‌دار شوم، دوباره مواد مخدر مصرف کنم، از طرف خانواده‌ام طرد شوم و آخر کار هم آبرو و اعتبارم را از دست بدهم.

از رفتارهایت پشیمانی؟

روزی برادر بزرگم به خانه مجردی‌ام آمد تا مرا از آن دختر دور کند و من برادرم را از خانه بیرون انداختم ولی باز هم همان برادر به دادم رسید و مرا به مرکز ترک اعتیاد برد! حالا نه تنها پشیمانم که خیلی هم خجالت می‌کشم.

چه شد که باند سرقت تشکیل دادی؟

یک شب سه نفری پای بساط مواد مخدر نشسته بودیم که خیلی مصرف کردیم. من به پول نیازی نداشتم فقط به خاطر «هیجان» تصمیم به سرقت گرفتم چرا که همان شب وقتی از ساقی محله مواد گرفته بودیم در مسیر برگشت مرد خماری را کنار خیابان دیدم و نیمی از مواد مخدر را با او تقسیم کردم و حتی پول هم در اختیارش گذاشتم.

برای همدستانت هم پول مهم نبود؟

یکی از آن ها مغازه دارد و اوضاع مالی‌اش خیلی خوب است، همدست دیگرم نیز به تازگی از سفر خارج کشور برگشته و تنها برای تمدید پاسپورت این جا مانده بود.

خانواده‌ات اطلاع دارند که به جرم سرقت دستگیر شده‌ای؟

بله. وقتی به همراه ماموران کلانتری سناباد به منزلمان رفتیم تا آن جا را بازرسی کنند پدرم سرش را میان دو دستش گرفته بود و به من نگاه نمی‌کرد. به چشمان اشکبار مادرم نیز نمی‌توانستم نگاه کنم، از همه خجالت می‌کشیدم به دروغ گفتم اموال سرقتی داخل خودروی دوستم بود که مرا هم دستگیر کردند.

چه شد که به فکر سرقت از خودروها افتادید؟

فقط برای هیجان! با هم پای بساط صحبت می‌کردیم که یکی از دوستانم گفت من کلیپ بازکردن در خودروهای ۲۰۶ را دیدم و یاد گرفتم که چگونه می‌توان به راحتی آن را سرقت کرد. با همین گفت‌وگو به راه افتادیم و سیستم‌های صوتی را از روی خودروهای پژو ۲۰۶ باز می‌کردیم که در محاصره پلیس قرار گرفتیم.

نمی‌ترسیدید؟

چرا، سرقت اول ترس داشت اما بعد طبیعی شد یعنی اگر ماموران انتظامی ما را دستگیر نکرده بودند تا صبح به تعداد زیادی از خودروهای پژو دستبرد می‌زدیم.

کلام آخر؟

کاش زمان به عقب بازگردد و من در ۱۴ سالگی قرار بگیرم اما امروز دوست دارم مقابل مدارس راهنمایی و دبیرستان بروم و فریاد بزنم، آهای دوستان! بزرگ شدن به سیگار کشیدن نیست، باد به گلو انداختن نیست! به درست اندیشیدن است! می خواهم جیغ بکشم آهای عزیزان ۱۴ ساله، ما هم سه نفر بودیم که…

 

 

 

 

همدستی خواهران دوقلو برای جیب بری

خواهران دوقلو که با همدستی برادرشان از مردم در بازار تجریش جیب‌بری می‌کردند از سوی پلیس دستگیر شدند.
سرهنگ محمدباقر قدم‌زاده؛ سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری تهران بزرگ با اعلام خبر بازداشت سه جیب‌بر حرفه‌ای، درباره جزئیات این خبر اظهار کرد: در پی افزایش سرقت تلفن ‌همراه و اشیای قیمتی شهروندان در بازار تجریش و اطراف امام‌زاده صالح(ع)، رسیدگی به موضوع در دستور کار عملیات کلانتری ۱۰۱ تجریش قرار گرفت و مأموران تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند و مأموران در تحقیقات و پی‌جویی‌های انتظامی هویت متهمان را شناسایی کردند. در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد دو خانم و یک پسر جوان با شگردهای مختلف اقدام به سرقت و جیب‌بری می‌کنند که مأموران حین گشت‌زنی با اطلاعات کسب‌شده، متهمان را با همان مشخصات در حال درگیری با خانمی مشاهده کردند که بلافاصله در محل حاضر و متهمان بازداشت شدند.
در بررسی بیشتر مشخص شد سارقان حین سرقت از آن خانم بودند که وی متوجه و با سارقان درگیر شد همچنین در بررسی از سارقان یک دستگاه تلفن‌همراه سرقتی که لحظاتی قبل سرقت شده بود کشف شد.
این مقام انتظامی بیان کرد: متهمان که دو خواهر دوقلوی ۲۰ ساله و برادر ۱۷ ساله و از اتباع کشور همسایه بودند در تحقیقات اولیه به جرم انتسابی و جیب‌بری در محله تجریش و ۱۵ فقره سرقت مشابه اعتراف کردند.
قدم‌زاده با اشاره به اینکه تحقیقات بیشتر برای کشف جرایم متهمان و شناسایی مالباختگان ادامه دارد، خاطرنشان کرد: متهمان برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شدند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*