گروگانگیری برای تصاحب خانه ۴۰ میلیاردی مرد تاجر
به گزارش «ایران»، پنجشنبه هفته گذشته مأموران گشت یکی از کلانتریهای تهران هنگام عبور از خیابانی در شمال شهر متوجه خودروی پژویی شدند که مقابل خانهای ویلایی توقف کرده بود و راننده با چهرهای نگران و مضطرب انگار منتظر کسی بود.
مأموران خودروی پژو را زیر نظر گرفته و هنوز چند لحظه نگذشته بود که سه مرد جوان هراسان از خانه ویلایی بیرون آمده و بدون آنکه درب خانه را ببندند، سوار پژو شدند. مأموران با دیدن سه مرد جوان و پوشهای که به نظر داخل آن مدارک و اسناد بود، با این احتمال که مردان جوان سارقان خانه ویلایی هستند، به آنها دستور ایست دادند. اما پژوسواران اقدام به فرار کرده و بدین ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد. بعد از چند دقیقه تعقیب و گریز، در نهایت مأموران موفق شدند راه را بر پژوسواران مسدود کرده و آنها را دستگیر کنند.
آدمربایی سه ساعته
سرنشینان پژو ابتدا منکر سرقت بودند اما در بازرسی از خودرو و کشف مدارک و اسنادی که متعلق به همان خانه ویلایی بود، متهمان به ناچار لب به اعتراف گشودند. یکی از آنها گفت: صاحب خانه، مردی تاجر و مقیم یکی از کشورهای خارجی و از آشنایان دور است. او مدتی قبل به ایران آمد و تصمیم داشت که خانه ۴۰ میلیاردیاش را بفروشد و به همین دلیل مشخصات خانهاش را آگهی کرده بود. زمانی که از این ماجرا باخبر شدیم، تصمیم گرفتیم خانهاش را تصاحب کنیم.
او ادامه داد: چند روز قبل به عنوان خریدار، راهی خانه مرد تاجر شده و بعد از بازدید خانه، با او تماس گرفته و مدعی شدم که قصد خرید خانه او را دارم. به این بهانه عصر پنجشنبه با وی در خیابان قرار گذاشته و از او خواستم مدارک و اسناد خانه را با خود بیاورد تا آنها را بررسی کنیم. وی هم بیخبر از نقشهای که ما در سر داشتیم، به محل قرار آمد، او را سوار خودرو کرده و سه ساعت گروگان گرفته و با تهدید از او خواستیم که وکالتنامه و چندین برگ سفته را برایمان امضا کند.
سرقت مدارک
مرد جوان ادامه داد: مرد تاجر که بسیار ترسیده بود و چارهای نداشت، برگهها را امضا کرد. بعد از گرفتن امضا سراغ سند و مدارک رفتیم تا آنها را بررسی کنیم که متوجه شدیم او اصل سند را نیاورده و کپی مدارک را به همراه دارد. از آنجا که با کپی مدارک نمیشد سند را به نام خود منتقل کنیم، در نتیجه تصمیم گرفتیم همراه گروگان راهی خانه وی شده و اصل مدارک را از او بگیریم.
وقتی به خانه ویلایی او رسیدیم، یکی از همدستانم به عنوان زاغزن داخل خودرو ماند تا در صورت مشاهده مورد مشکوک، به ما خبر دهد. در حال برداشتن مدارک و اسناد از خانه بودیم که همدستم از داخل ماشین پیام داد خودروی پلیس در حال گشتزنی در آن حوالی است. ما هم بلافاصله مدارک را برداشته و گروگان را دست و پا بسته داخل خانه رها کرده و سوار ماشین شده و قصد فرار داشتیم که دستگیر شدیم.
به دنبال اعترافات ۴ مرد جوان، مأموران بلافاصله راهی خانه مرد ثروتمند شده و او را که دست و پا بسته داخل خانه ویلاییاش بود، آزاد کردند. با آزادی گروگان، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفتند. تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
درخواست دیه از پدر برای قتل برادر
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از ۲۲ مرداد سال ۹۹ با گزارش کشف قطعهای از بدن یک مرد در سطل زباله یکی از خیابانهای جنوبی پایتخت آغاز شد. پس از آن مأموران بلافاصله به محل اعزام شدند و تحقیقات را برای شناسایی هویت مقتول آغاز کردند.
ساعاتی بعد به مأموران خبر رسید که قطعه دیگری از جسد در سطل دیگری در یکی دیگر از مناطق تهران کشف شده است. این گزارشها تا کشف همه اعضای بدن مقتول ادامه پیدا کرد.
پس از آن مأموران موفق شدند با استفاده از اثر انگشت مقتول هویت او را شناسایی کنند. در ادامه مشخص شد که او رضا ۲۴ ساله نام داشته و در یکی از محلههای نازیآباد زندگی میکرده است.
مأموران بلافاصله به خانه مقتول رفتند. نخستین بررسیها نشان داد که او چند سال پیش مادرش را از دست داده و با پدرش زندگی میکرده است. پیدا شدن قطرههای خون در خانه موجب شد تا مأموران به پدر رضا مظنون شوند و به این ترتیب وی مورد بازجویی قرار گرفت. او که در ابتدا منکر هرگونه اطلاع از وضعیت پسرش بود اما در ادامه با تناقضگویی سعی داشت مسیر تحقیقات را منحرف کند، که در نهایت وقتی در مقابل مستندات پلیسی قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و به قتل و مثله کردن پسرش اعتراف کرد. پس از آن متهم برای معاینههای روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان این مرکز اعلام کردند که متهم در زمان ارتکاب جرم مسئول رفتارهای خودش بوده است. از طرفی ۲ خواهر و ۳ برادر مقتول هم با شکایت از پدرشان خواستار اشد مجازات شدند.
در ادامه و پس از بازسازی صحنه قتل و پایان تحقیقات، پرونده متهم با کیفرخواست قتل عمد و جنایت بر میت به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه بعد از قرائت کیفرخواست، اعلام شد که یک خواهر و یک برادر مقتول از پدرشان اعلام گذشت کردهاند اما ۳ فرزند دیگر متهم خواستار دریافت دیه از پدرشان هستند.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من هیچ گاه فکر نمیکردم که روزی به خاطر قتل پسرم محاکمه شوم. به واقع قصد نداشتم پسرم را بکشم. او بیکار و دائم در خانه بود و رفتارهای وسواسی داشت. ساعتها در حمام میماند و وقتی به او اعتراض میکردم با من دعوا میکرد. مدام ناخنهایش را میجوید و کارهایش آزارم میداد. گاهی ساعتها دستمال را برمیداشت و روی میز میکشید و بارها سر رفتارهایش با هم دعوا میکردیم.
وی درباره روز جنایت هم گفت: آن روز ساعت ۱۱ از خواب بیدار شد و به حمام رفت ۳ ساعت در حمام بود. وقتی در حمام را باز کردم، دیدم کناری ایستاده و آب را بیاستفاده بازگذاشته به این کارش اعتراض کردم که با بیتوجهی در را بست. وقتی از حمام بیرون آمد نزدیک به نیم ساعت یک لیوان آب را زیر شیر ظرفشویی گرفت تا مثلاً آب زلال شود. هرچه اعتراض میکردم توجهی نمیکرد. تا اینکه روی مبل نشست و شروع به جویدن ناخنهایش کرد. آنها را میکند و به زمین میانداخت. آنقدر عصبانی شدم که با دستم محکم روی دستش زدم و خواستم تا به رفتارش پایان دهد، اما شروع به فحاشی کرد، به یکباره آنقدر عصبانی شدم که وقتی به خودم آمدم دیدم او را کشتهام.
متهم افزود: پس از آن نمیدانستم باید چکار کنم، تصمیم گرفتم برای اینکه کسی به من شک نکند بدنش را مثله کنم و از خانه بیرون ببرم و در سطل بیندازم. به فرزندانم هم گفتم که رضا با دوستانش به مسافرت رفته است. الان من واقعاً پشیمانم و نمیدانم که چگونه در چشم ۵ فرزند دیگرم نگاه کنم.
بعد از متهم وکیل او به دفاع از موکلش پرداخت و خواستار تخفیف مجازات شد.
در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
شلیک به همسر با لباس زنانه
سرهنگ امیر وهابزاده، فرمانده انتظامی صومعهسرا در تشریح این خبر گفت: در پی تماس مردمی با مرکز فوریتهای پلیس ۱۱۰ مبنی بر وقوع یک مورد درگیری لفظی و متعاقب آن تیراندازی با سلاح گرم، بلافاصله مأموران انتظامی برای بررسی موضوع در محل حاضر شدند و با اقدام بموقع پلیس عامل تیراندازی حین فرار از محل جرم دستگیر شد.
در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد، متهم ۴۶ ساله به علت اختلافات شخصی و مالی با همسر خود با پوشش کاملاً زنانه به سمت خودروی وی تیراندازی کرده است. این مقام انتظامی با اشاره به اینکه از متهم یک قبضه سلاح کلت جنگی کشف شد، افزود: متهم سابقهدار است و با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شد.
سرهنگ وهابزاده در پایان با تأکید بر مقابله قاطعانه پلیس با مخلان نظم و امنیت عمومی از مردم خواست در صورت مشاهده اینگونه موارد، بلافاصله موضوع را از طریق سامانه ۱۱۰ به پلیس گزارش کنند.
مالباختهای که همدست سارق شد
دختر جوان که پس از سرقت کیفش با سارق دوست و همدست شده بود وقتی از سوی پلیس دستگیر شد مدعی بود به خاطر تأمین هزینه درمان مادرش مجبور به این کار شده است.
به گزارش ایران، اواخر سال گذشته زن جوانی با پلیس تماس گرفت و خبر از سرقت کیفش داد: در حال عبور از خیابانی در شرق تهران بودم که یک زن و مرد موتورسوار به من نزدیک شده و کیفم را که حاوی مدارک، پول و گوشی تلفن همراهم بود به سرقت بردند. دقایقی بعد از سرقت کیفم، پیامک بانک برایم آمد که از حسابم پول برداشت شده بود. با شکایت زن جوان تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد و در ادامه بررسیها، کارآگاهان با سرقتهای مشابه دیگری مواجه شدند.
در نخستین گام کارآگاهان به سراغ بانکی که از خودپرداز آن پول برداشت شده بود رفته و در بازبینی دوربینهای مداربسته بانک تصویر سارق جوان بهدست آمد. با این احتمال که وی از متهمان سابقهدار باشد، تصاویر بهدست آمده از سارق موتور سوار با تصاویر آلبوم متهمان سابقهدار پلیس آگاهی مورد بررسی قرار گرفت و هویت سارق جوان به نام ایمان شناسایی شد.
ادعای عجیب
با شناسایی هویت متهم او دستگیر شد. ایمان ابتدا منکر سرقتها بود اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به سرقتها اعتراف کرد اما مدعی شد که همه سرقتها را به تنهایی انجام داده و زنی همراهش نبوده است.
این در حالی بود که تمام شاکیها حضور یک زن را در کنار متهم تأیید کرده و مدعی بودند که سارق به همراه یک زن سرقتهایش را مرتکب شده است. بنابراین تحقیقات برای شناسایی همدست وی ادامه یافت. در بررسیهای پلیسی مشخص شد ایمان نامزدی به نام شقایق دارد. با این احتمال که دختر جوان نیز در این سرقت دست دارد، شقایق بازداشت شد.
دختر جوان در تحقیقات اولیه به سرقت با همدستی ایمان اعتراف کرد و پس از شناسایی از سوی مالباختهها زوج جوان در اختیار کارآگاهان پلیس قرار داده شده و تحقیقات برای شناسایی سایر مالباختگان احتمالی ادامه دارد.
گفتوگو با دختر کیفقاپ
چرا با متهم همدستی میکردی؟
ماجرای همراهی من و ایمان، داستانی طولانی دارد من خودم یکی از طعمههای او بودم که کیفم را سرقت کرده بود اما همین مسأله هم باعث آشنایی و دوستی ما شد.
چطور با سارق کیفت دوست شدی؟
من منشی یک شرکت خصوصی بودم و البته کارهای خدماتی و نظافتی شرکت را هم انجام میدادم. مدتی قبل متوجه شدم که مادرم مبتلا به سرطان شده و برای درمان او مدام به بیمارستان و مراکز درمانی میرفتم. یکی از روزها که از شرکت بیرون آمدم تا به خانه بروم، در حالی که تمام مدارک پزشکی مادرم و مقداری پول که برای هزینه درمان او فراهم کرده بودم و مدارک و گوشی تلفن همراهم داخل کیفم بود ناگهان موتورسواری از کنارم رد شد و کیف را در یک چشم برهم زدن با خود برد. هر چه داد و فریاد کردم که دزد را بگیرند، کسی کمکم نکرد. بلافاصله به شرکت برگشتم و شروع به تماس با گوشی تلفن خودم کردم. وقتی دیدم بیفایده است با تلفن همراه همکارم چندین پیام با این مضمون که مادرم بیمار است و مدارک پزشکیاش برایم خیلی مهم است و به آنها نیاز دارم به تلفن همراه خودم که میدانستم دست سارق است ارسال کردم و از او خواستم مدارک را به من برگرداند چون میدانستم که پیامها روی گوشی تلفن همراه میآید و سارق آنها را میبیند.
به پیامها جواب داد؟
بله. در نهایت التماسهای من نتیجه داد و سارق که پیامها را خوانده بود جواب تلفنم را داد و به شرط اینکه به پلیس حرفی نزنم با من قرار گذاشت. به محل قرار رفتم و ایمان هم سوار بر موتورسیکلتش آمد و بعد از اینکه مطمئن شد من تنها هستم، کیف را تحویل داد. من که از سرقت کیفم خیلی ترسیده بودم و باورم نمیشد سارق چنین کاری در حقم کند، از خوشحالی شروع به گریه کردم بعد هم کلی برایش درددل کردم و او هم حرفهایم را شنید و با من همدردی کرد بعد هم پیشنهاد دوستی داد. مدتی که از دوستیمان گذشت به من گفت برای تأمین مخارج درمان مادرت با من همکاری کن.
تو هم این پیشنهاد را قبول کردی؟
چارهای نبود، برای درمان مادرم به پول نیاز داشتم، از طرفی کارم در شرکت خیلی بد بود. من دانشجو بودم اما باید شرکت را نظافت میکردم و ظرفهای پرسنل آنجا را هم میشستم و در ازای تمام کارهایی که میکردم مبلغ کمی پول دریافت میکردم. ایمان میگفت اگر با او همراه شوم هم عابران و هم پلیس کمتر شک میکنند و کمتر احتمال میدهند که سارق باشیم به همین دلیل میتوانیم راحتتر سرقتها را انجام دهیم.