آزادی مرد اعدامی پس از ۱۵ سال
مرد جوان که به خاطر اختلافات ملکی دوستش را کشته و پس از محاکمه به قصاص محکوم شده بود با گذشت ۱۵ سال از این ماجرا با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران و یکی از نیکوکاران موفق شد با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند.
به گزارش ایران، کشف جسدی داخل خودروی نیسان آبی در منطقه حسن آباد، اسلامشهر آغازگر این پرونده جنایی بود. وقتی گزارش کشف جسد ساعت ۱۱ صبح پنجشنبه ۹ آبان سال ۸۵ به تیم جنایی اسلامشهر اعلام شد آنها با حضور در محل با جسد مرد جوانی روی صندلی خودرو مواجه شدند در حالی که طنابی زرد رنگ دور گردنش پیچیده شده بود. پزشکی قانونی علت اولیه مرگ را خفگی اعلام کرد.
از آنجا که هیچ مدرک هویتی همراه مقتول نبود و استعلام شماره پلاک خودرو نیز نشان داد که خودرو متعلق به مقتول نیست، تحقیقات ادامه یافت اما در بازرسی از نیسان وانت، برگه جریمهای پیدا شد که هویت قربانی روی آن ثبت شده بود و بدین ترتیب، هویت مرد جوان به نام فرزاد برملا شد.
دستگیری تنها مظنون
با شناسایی هویت وی مأموران راهی خانهاش شده و همسر مقتول در تحقیقات گفت: همسرم خودروی نیسان یکی از دوستانش را گرفته بود تا با آن به همدان بار ببرد. حتی از فرزاد پرسیدم چرا با خودروی خودت نمیروی که او پاسخ داد وسایل زیاد است. صبح اول وقت بود که از خانه خارج شد و بعد از یک ساعت دوباره به خانه برگشت. او به سراغ گاوصندوقش رفت و دفتر حساب و کتابهایش را برداشت و گفت برای یکی از دوستانش مشکلی ایجاد شده و میخواهد برای او سند بگذارد تا آزادش کند. بعد هم رفت و دیگر خبری از او نداشتم.
در ادامه بررسیها مشخص شد مرد جوانی به نام بابک چندین بار در طی چند روز گذشته با فرزاد تماس داشته است. از سویی بررسیها حکایت از آن داشت که بابک و مقتول بر سر ملکی باهم اختلاف داشتهاند. این در حالی است که در تحقیقات میدانی، مدارکی به دست آمد که نشان میداد، آنها لحظاتی قبل از مرگ با هم ملاقات داشتهاند.
اظهارات متناقض
مرد جوان پس از بازداشت منکر جنایت شد و گفت: مدتی قبل من واسطه فروش زمینی به مقتول شدم اما بعد از این معامله مشکلاتی پیش آمد. از آنجایی که از فروشنده خبری نبود و من واسطه این ماجرا بودم، مقتول مدام به سراغم میآمد. روز حادثه هم بعد از اینکه از خانه خارج شدم به محل کارم رفته و کارگرم نیز شاهد ماجرا است. حتی آن روز چک حقوق کارگرم را دادم و او میتواند شهادت دهد که من روز حادثه تمام مدت با او بودهام.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان به سراغ هوشنگ، کارگر بابک رفتند. اما هوشنگ در تحقیقات اظهارات صاحبکارش را رد کرد و گفت: ساعت از ۱۰ صبح گذشته بود و من در حال کار کردن بودم که بابک آمد و چکی به من داد و گفت این حقوقت است و اگر کسی از تو در مورد من سؤال کرد، بگو از صبح اول وقت اینجا بودم.
اعتراف به قتل
با اظهارات کارگر جوان، تحقیقات از بابک دوباره انجام شد و این بار به قتل اعتراف کرد: با فرزاد سر خرید زمین آشنا شدم، اما فروشنده ملک را به او تحویل نداد و سر همین مسأله مدام مقتول به سراغ من میآمد. صبح روز حادثه برای رفتن به محل کار از خانه خارج شدم و به انتظار تاکسی بودم که مقتول را سوار بر خودروی نیسان آبی در حال عبور دیدم. او با دیدن من جلوی پایم توقف کرد. از او خواستم مرا به خانه دوستم ببرد بین راه به بهانه اینکه من تازه رانندگی یاد گرفته ام و میخواهم تمرین کنم،
از او خواستم اجازه دهد که من رانندگی کنم. به سمت محل قتل رفتم و بعد هم خودرو را نگه داشتم. چون من رانندگی میکردم، مقتول داخل ماشین خوابش برد و من هم از فرصت استفاده کرده و با طناب زرد رنگ او را خفه کردم. بعد مدارک، گوشی تلفن همراه و پولهایش را سرقت کرده و فرار کردم. بعد از جنایت هم بشدت پشیمان شدم.
رضایت به شرط دیه
با اعترافات متهم پرونده پس از تکمیل تحقیقات به دادگاه کیفری استان تهران رفت و با توجه به درخواست اولیای دم، قضات رأی بر قصاص دادند. با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور پرونده برای اجرا به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت ارجاع شد.
حدود سه سال قبل وقتی مرد زندانی برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران با برگزاری جلسات متعدد با خانواده مقتول در نهایت موفق شدند پای چوبه دار رضایت اولیای دم به شرط دریافت دیه را جلب کنند.
با گذشت سه سال از این مهلت برای پرداخت دیه خانواده مرد زندانی موفق شدند که مقداری از دیه را تهیه کنند اما ۳۰ میلیون تومان از مبلغ کم بود. این بار نیز واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی پایتخت وارد عمل شده و با کمک یکی از نیکوکاران توانستند این مبلغ را فراهم کنند بدین ترتیب با پرداخت دیه کامل به اولیای دم، مرد جوان پس از ۱۵ سال حبس آزاد شد و به زندگی بازگشت.
پدر دختر ۱۷ ساله اهوازی:
دخترم از سوی یک باند اغفال شده بود
با گذشت ۴ روز از قتل فجیع دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست همسرش و در حالی که هنوز برخی از زوایای پنهان این جنایت تلخ روشن نشده است، پدر مقتول به بیان جزئیاتی از این ماجرا پرداخت.
پدر غزل در گفتوگو با فارس با بیان اینکه دخترش با رضایت خود با پسرعمویش ازدواج کرده بود و یک پسر ۳ ساله نیز داشتند گفت: دامادم اهل هیچ خلافی نبود حتی سیگار هم نمیکشید و ورزشکار بود او بهترین زندگی را برای دخترم فراهم کرده بود، البته گاهی باهم دعوا میکردند و دخترم چند روزی با حالت قهر به خانه ما میآمد اما بعد با وساطت بزرگان فامیل به خانه برمیگشت. درست است که دخترم در سن کم ازدواج کرد اما چون از نظر جسمی مشکلی نداشت ما موافقت کردیم و در زمان عقد هم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم.
وی در ادامه گفت: یک روز دخترم ناگهان خانه و زندگیاش را رها کرد و رفت. من و پدر سجاد تا دو ماه پیگیرش بودیم و شکایت هم کردیم پلیس اینترپل دنبالش بود اما در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است. بالاخره به ترکیه رفتیم و او را برگرداندیم آنجا فهمیدیم دخترم گرفتار باند اغفال دختران شده و قاچاقچیان انسان غیرقانونی او را از ایران و از راه زمینی خارج کرده بودند و در ترکیه او را به مرد سوری به نام عبد جمونگ داده و در این مدت در یک کمپ بوده است. دخترم خودش فهمیده بود فریب خورده و پشیمان بود.
وقتی وارد فرودگاه ایران شدیم از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب گذشته به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را به مأمور پلیس تحویل دهیم اما من گفتم مادرش او را ببیند. پس از آن فکر کردم که با کمک غزل شکایت قبلی را پیگیری کنیم تا بتوانیم باند خرید و فروش دختران در اهواز را به پلیس معرفی کنیم. صبح شنبه من از خانه بیرون رفتم و پدر سجاد به خانه ما آمد و از غزل خواسته بود تا به همراه او به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را گرفته و بعد او را کشت. پدر غزل در پایان با بیان اینکه از دامادش شکایت دارد گفت: از پلیس هم میخواهم اعضای این باند اغفال دختران را شناسایی و دستگیر کنند.