طـــــلاق به خاطر دستنوشتههای جادویی
در طبقه اول دادگاه و پشت در شعبه شماره سه زوج جوانی ایستاده بودند که صدای فریادهای زن جوان توجه حاضران را به خود جلب کرده بود. شوهرش با صدایی آهسته از او میخواست آرام باشد اما زن جوان مدام از مادرشوهرش بدگویی و او را به برهم زدن زندگی مشترکش متهم میکرد. در همین موقع منشی اتاق قاضی با صدایی بلند به آنها تذکر داد و گفت: آهستهتر حرف بزنید اینجا دادگاه است، بیایید داخل نوبت جلسه رسیدگی شماست.
به محض ورود به اتاق قاضی، زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی مادرشوهرم میخواهد زندگی ما را به هم بزند.
قاضی نگاهی به او کرد و گفت: فکر کنم شما کمی عصبی هستید اجازه بدهید از همسرتان که آرامتر است بپرسم ماجرا چیست؟
میلاد که رنگ به چهره نداشت و صدایش میلرزید با نگرانی گفت: آقای قاضی حدود یکسال قبل این خانم را در مراسم عروسی یکی از بستگانمان دیدم و با هم آشنا شدیم، بعد از چند هفته هم از او خواستگاری کردم که قبول کرد و خیلی زود نامزد کردیم، کل زمان آشنایی تا ازدواجمان دو ماه طول کشید. چند ماه اول زندگی خوبی داشتیم تا اینکه یک روز که سرکار بودم همسرم تماس گرفت و در حالی که از ناراحتی فریاد میکشید، گفت در خانه چند تکه کاغذ پیدا کرده که رویش چیزهایی نوشته شده و شبیه جادو است. به او گفتم صبر کند تا من کارم تمام شود شب که به خانه برگشتم صحبت کنیم. همان شب وقتی به خانه رفتم همسرم مانند اسپند روی آتش این طرف و آن طرف میرفت و حرفهایی میزد که من اصلاً متوجه نمیشدم، میگفت موقع تمیز کردن خانه زیر وسایل و داخل کمد لباسها کاغذهای جادو پیدا کرده و مادرم برای اینکه زندگی ما را بر هم بزند آنها را در خانهمان انداخته است، ولی من به او گفتم اشتباه میکند و خرافاتی شده است.
در حالی که صحبتهای مرد جوان به اینجا رسیده بود زن جوان وسط حرف او پرید و گفت: چرا میخواهی خودت را از همه جا بیخبر نشان دهی؟ مگر خودت نبودی که اوایل ازدواج به من میگفتی برای اینکه جواب بله را از من بگیری مادرت پیش رمال و دعانویس رفته و دعا و جادو گرفته و آن را به هزار بدبختی به خورد من دادهاید. آقای قاضی من در خانوادهای بزرگ شدم که اصلاً به این موضوعات اعتقادی نداریم و حتی آن را بد میدانیم اما حالا میبینم که داخل خانه خودم و زیر لباسها و وسایل خانه جادو و دعاهای عجیب و غریب انداختهاند. این موضوع روح و روانم را درگیر کرده است. او سپس دست در کیفش کرد و یک برگه کوچک بیرون آورد و گفت جناب قاضی این چیست؟ آیا من خرافاتی شدم؟
قاضی رو به میلاد کرد و گفت همسرت درست میگوید؟ مرد جوان سرش را پایین انداخت و گفت: باور کنید من نمیدانم.
زن جوان ادامه داد: جناب قاضی ما در طبقه بالای خانه پدرش زندگی میکنیم آنها کلید خانه ما را دارند، وقتی من نیستم به خانه من میآیند و این کارها را میکنند. من همان هفته اول بعد از عروسی متوجه شدم که وسایل اتاق خوابمان تغییر میکند و جابهجا میشود، به میلاد گفتم، گفت نه خیالاتی شدی اما الان فهمیدم که خیالاتی نشدم و کار خانواده میلاد بوده است.
میلاد با لحن تندی گفت: اگر یک بار دیگر به خانواده من یا مادرم توهین کنی و بگویی جادوگری میکند مطمئن باش تو را طلاق میدهم. سیما هم با صدای بلند گفت معلوم است که از تو طلاق میگیرم همان بهتر که جدا شویم، این شما هستید که دنبال خرافات و جادو هستید.
با شدت گرفتن دعوای زوج جوان، قاضی صدایش را بلند کرد و گفت: شما به خاطر سن کم و دخالت خانوادههایتان بیشتر با هم لجبازی میکنید بهتر است یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید و اگر با مشاوره مشکلاتتان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم، فعلاً بیاید این صورتجلسه را امضا کنید چون نوبت رسیدگی پرونده بعدی است.
نگاه کارشناس
امیرحسین صفدری /کارشناس حوزه خانواده
آنچه در زندگی این زوج جوان مشهود است اصرار و دفاع شوهر از خانواده خودش است، او سعی دارد با حمایت از مادرش صورت مسأله را پاک کند در حالی که میتوانست با همسرش همراه شده و ریشه این اختلافات را پیدا کند و سعی در ترمیم مشکلات و اصلاح آن داشته باشد. مرد جوان باید این موضوع را نخست با خانوادهاش در میان میگذاشت و چنانچه مشخص میشد این اتفاق کار آنها بوده با آرامش و دلایل منطقی از آنها میخواست دست از دخالت در زندگی او و همسرش بردارند تا هم همسرش متوجه شود که او حامی و پشتیبان اوست و هم خانوادهاش متوجه اشتباهاتشان میشدند.
کلاهبرداری دو و نیم میلیاردی زن رمال
زن رمال به بهانه دعانویسی برای بهبود یک بیمار از خانواده وی ۲۵ میلیارد ریال کلاهبرداری کرد.
به گزارش ایران، حسین ترکیان، رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان اصفهان در تشریح این خبر گفت: چندی قبل پرونده کلاهبرداری از یک خانواده به دست یک زن رمال در دستور کار کارآگاهان اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی استان اصفهان قرار گرفت.
در تحقیقات صورت گرفته، مشخص شد پدر شاکی به دلیل بیماری قلبی به بیمارستان مراجعه کرده و بستری شده بود که بهدلیل طولانی شدن بستری خانواده وی به یک زن رمال و فالگیر متوسل شدند که ادعا میکرد، میتواند با دعانویسی مشکل بیماری پدرش را رفع کند. زن رمال با این ترفند موفق شده بود در مدت دو سال پنج میلیارد ریال طلا و ۲۰ میلیارد ریال وجه نقد از خانواده شاکی کلاهبرداری کند.
رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان اصفهان بیان کرد: کارآگاهان پس از تکمیل تحقیقات خود زن رمال را تحت تعقیب هوشمندانه خود قرار داده و پس از شناسایی محل سکونت وی در یکی از محلههای شهر اصفهان طی هماهنگی با مقام قضایی او را دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل کردند.
متهم در اعترافات خود گفت: مدتها قبل با این خانواده آشنا شدم و بهمنظور گرفتن فال قهوه به خانه آنها رفت و آمد داشتم و پس از اطلاع از بیماری پدر خانواده فرصت را غنیمت دانسته و با ادعای اینکه میتوانم با دعا کردن مشکل بیماری او را رفع کنم هر بار مبالغ هنگفتی دریافت کردم.
ترکیان با بیان اینکه با اعتراف صریح متهم به جرم خود، وی بههمراه پرونده تحویل مرجع قضایی شد، خاطرنشان کرد: شهروندان باید بدانند که رمالان و دعانویسان قادر به حل مشکلات آنان نیستند و اگر میتوانستند مشکلی را حل کنند اول مشکل خود را حل میکردند و نیاز نداشتند که در ازای دعا کردن مبالغ کلان از مشتریانشان دریافت کنند.