آزادی زندانی با وثیقه جعلی
به گزارش «ایران»، چندی پیش مأموران اداره سیزدهم پلیس آگاهی تهران مطلع شدند اعضای یک باند با ارائه سندهای جعلی به مراجع قضایی، زندانیان را از حبس آزاد میکنند. با جمعآوری اطلاعات به دست آمده تحقیقات در این خصوص آغاز شد و مأموران با رصد اطلاعاتی موفق شدند ۲ نفر از اعضای این باند را که قصد داشتند با ارائه یک سند ۱۰ میلیارد تومانی بهعنوان وثیقه یک زندانی را آزاد کنند، شناسایی کنند.
سرهنگ جهانگیر تقیپور معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره گفت: پس از آن مأموران هر ۲ متهم را دستگیر کردند و هر دوی آنها به بزه انتسابی اعتراف کردند. در شاخه دیگری از تحقیقات، دیگر عضو این باند نیز در ترمینال جنوب دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد. تحقیقات در خصوص اعمال مجرمانه احتمالی بیشتر این باند ادامه دارد.
خالکوبی پدر راز شکنجه پسر جوان را فاش کرد
بهگزارش «ایران»، چند روز قبل پسر جوانی هراسان قدم به پلیس آگاهی پایتخت گذاشت و از شکنجه خودش در خانه دختر مورد علاقهاش خبر داد و گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با دختری آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم. اما وقتی به خواستگاریاش رفتم خانواده او جواب منفی دادند. خیلی ناراحت شدم اما وقتی خودش نیز گفت راضی به این ازدواج نیست فکر کردم شاید بهخاطر خانوادهاش به من جواب منفی داده است بههمین خاطر تصمیم گرفتم آنقدر سماجت کنم تا راضی شوند.
پسر جوان ادامه داد: من همچنان به خواستگاری اصرار داشتم تا اینکه روز حادثه پسر عموی این دختر با من تماس گرفت و خواست باهم صحبت کنیم. بهمحل قراری که گفته بود رفتم و سوار خودروی پژو او شدم. بعد بین راه عمویش را هم سوار کرد و بهخانه آنها رفتیم. اما وقتی وارد خانه شدم چهار مرد دیگر که بعداً متوجه شدم یکی از آنها خواستگار دختر مورد علاقهام بوده و بهخاطر ثروت او، به من جواب منفی دادهاند شروع به کتک زدن من کردند. بعد از ۴ ساعت شکنجه، مرا رها کردند و یک ساعت بعد هم فیلمی که از کتک زدن من گرفته بودند را برایم فرستادند.
با شکایت پسر جوان به دستور بازپرس رحیم دشتبان تحقیقات آغاز شد و کارآگاهان متوجه شدند یکی از متهمان خالکوبی اژدها روی بازویش دارد.
به دستور بازپرس جنایی، پدر دختر جوان بازداشت شد اما مرد میانسال منکر اتهام خود بود. بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت وقتی انکار وی را دید دستور داد تا بازوی او را مورد بررسی قرار دهند. اما به محض مشاهده علامت خالکوبی روی بازوی مرد میانسال مشخص شد وی همان کسی است که در فیلم شکنجه حضور داشته است.بدین ترتیب متهم مجبور به اعتراف شد و گفت: این پسر دست از سر دخترم بر نمیداشت بههمین دلیل تصمیم گرفتیم کاری کنیم که از مزاحمتهایش راحت شویم.بازپرس جنایی دستور بازداشت سایر متهمان این پرونده را نیز صادر کرد.
سرقت ۲ عروس از خانه مادرشوهر
سرهنگ مقصود رستگار، رئیس پلیس آگاهی خراسان شمالی با اعلام جزئیات این خبر اظهار کرد: در پی وقوع یک مورد سرقت خانه و تخریب اموال، بلافاصله موضوع با جدیت در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی استان قرار گرفت.
وی با اشاره به اینکه بلافاصله کارآگاهان در محل وقوع سرقت حاضر و اقدامات اولیه را آغاز کردند، افزود: با بررسیهای انجام شده مشخص شد که سارق یکی از آشنایان شاکی است.
متهم بعد از ورود به منزل تعداد زیادی از اموال موجود در منزل را تخریب و تعدادی را نیز به سرقت برده بود. در بررسی اظهارات شاکی مشخص شد که وی دو عروس دارد که یکی از آنها با همسر خود مشکلات متعدد دارد و مدام مادرشوهر خود را تهدید میکرده است.
بنابراین با سرعت عمل و تیزهوشی کارآگاهان مشخص شد که متهم در روز سرقت با عروس اول خانواده در ارتباط بوده که به همین ترتیب هر دو عروس با همکاری یکدیگر نقشه سرقت از منزل مادرشوهر خود را کشیدهاند.
این مقام انتظامی با اشاره به اینکه متهم ردیف اول نیز در نهایت بعد از انجام تحقیقات میدانی و تکمیل تحقیقات دستگیر شد، خاطرنشان کرد: این فرد در بازجوییهای انجام شده به تخریب تعداد زیادی از اموال موجود در منزل و سرقت تعدادی دیگر اعتراف کرد. هر دو عروس بعد از تشکیل پرونده برای انجام مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی شدند.
تخریب ۱۰ خودرو از سوی خواستگار شکست خورده
خواستگار عصبانی که پس از شنیدن جواب منفی از خانواده عروس ۱۰ خودرو را تخریب کرده بود، دستگیر شد.
به گزارش «ایران»، در پی تخریب ۱۰دستگاه خودرو در یک محل طی ۲ روز در محدوده شهرری، با توجه به حساسیت موضوع و ایجاد رعب و وحشت برای شهروندان، شناسایی و دستگیری عاملان این تخریب در دستور کار عوامل پلیس امنیت این فرماندهی و تیم عملیاتی کلانتری ۱۳۱شهرری قرار گرفت و با رصدهای میدانی و تحقیقات تخصصی هویت عامل اصلی تخریبها و محل آن شناسایی شد.
سرهنگ دوستعلی جلیلیان فرمانده انتظامی شهرستان ری در این باره گفت: پساز هماهنگیهای قضایی متهم را دستگیر و به پلیس امنیت این فرماندهی انتقال دادند که وی در بازجوییها انگیزه خود را از تخریب خودروها عصبانیت ناشی از شنیدن جواب رد به درخواست ازدواجش از سوی خانواده عروس که ساکن آن محله بودند اعلام کرد.
پس از دریافت شکایت شاکیان و پایان تحقیقات، متهم تحویل مرجع قضایی شد.
جنایت به خاطر یک میلیون تومان
با اعلام موضوع به محمد عنبری بازپرس، کشیک قتل جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان علت مرگ را خفگی به علت نرسیدن اکسیژن بر اثر چسب زدن به دهان اعلام کردند. از آنجا که هنگام پیدا کردن این پسر جوان دست و پا و دهانش بسته بود و داخل یک چاردیواری مخروبه رهایش کرده بودند فرضیه جنایت قوت گرفت بنابراین ردیابیهای تخصصی برای شناسایی عاملان این جنایت آغاز شد تا اینکه چند هفته بعد با دستگیری ۵ شرور که در پوشش مسافربری از پسران جوان زورگیری میکردند در بازجوییها سه نفر از آنها به قتل این پسر جوان اعتراف کردند.
بدین ترتیب با حل معمای این جنایت سه متهم به قتل در شعبه یکم دادسرای جنایی کرج به ریاست بازپرس محمد عنبری تحت بازجویی ویژه قرار گرفتند. پسر ۳۰ سالهای که سرکرده این باند است در بازجوییها گفت: من یک قمه بزرگ پشت صندلی جاسازی کرده بودم و با شناسایی سوژهها آنها را به بهانه مسافربری سوار خودرویمان میکردیم البته قبل از اینکه به شکار سوژهها که اغلب پسران جوان و نوجوان بودند برویم مواد مخدر از نوع شیشه مصرف میکردیم. یکی از اعضای باند نقش راننده را ایفا میکرد و همدست دیگرمان کنار راننده مینشست و من هم سوژهها را انتخاب میکردم. وقتی مسافر را سوار میکردیم با تهدید قمه او را به بیابانها کشانده و پس از ضرب و جرح و آزار و اذیت، اموالشان را سرقت و آنها را رها میکردیم.
مقتول هم یکی از طعمه هایمان بود او را حدود ساعت ۷ صبح در محدوده حصارک کرج سوار کردیم. بین راه قمهام را بیرون کشیدم، پسر جوان خیلی تلاش کرد در خودرو را باز کند اما نتوانست چون دستگیره را از قبل خراب کرده بودیم. بعد همدستم از صندلی جلو به عقب آمد و بهزور گوشی تلفن او را گرفت. با بررسی پیامکهای بانکی اش متوجه شدیم در کارتش پول زیادی است اما وی مدعی شد کارگر است و این پولها متعلق به صاحب کارش بوده است با این حال او را به بیابانهای کمالشهر بردیم ، دست وپای او را با بند کتانیهای خودش بستیم و دهانش را هم چسب زدیم بعد از کتک زدنش گوشی اش را ربودیم و کارت بانکیاش را که فقط ۴۵۰ هزار تومان داخلش بود برداشتیم و رفتیم . گوشیاش را هم حدوداً ۶۰۰ هزار تومان فروختیم و بین خودمان تقسیم کردیم. البته فکر نمیکردیم او بمیرد.هرسه متهم پس از اعتراف به اتهام سرقت مسلحانه ومشارکت در قتل عمد بازداشت شدند. بازپرس عنبری گفت: در حال حاضر اولیای دم مقتول شناسایی شدند و قرار است بزودی با مراجعه به دادسرا شکایت خود را مطرح کنند.همچنین رسیدگی به سایر اتهامات اعضای این باند ۵ نفره در شعبه دوم دادسرا به ریاست بازپرس آبیار برگزار میشود و از آنجا که این افراد به بیش از چهل فقره سرقت و زورگیری اعتراف کردهاند با افزایش شاکیها روند رسیدگی به پرونده در دادسرا ادامه دارد.
۷ سال بلاتکلیفی قاتل به خاطر اسناد گمشده مقتول
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال ۹۳ با گزارش زنی علیه همسر سابقش شروع شد. این زن مدعی شد همسر سابقش به نام ناصر چند سال قبل مردی را در شهریار کشته و جسدش را به داخل چاه خانه انداخته است اما از ترس جانش حرفی نزده است تا اینکه بعد از جدایی تصمیم به افشای این راز گرفته است.
به این ترتیب ناصر دستگیر شد، اما گفت همسر سابقش به خاطر انتقامگیری چنین موضوعی را مطرح کرده است. با این حال دختر متهم با تأیید حرفهای مادرش عنوان کرد: پدرم مرد خشنی است و من هم با وجودی که میدانستم مرتکب جنایت شده اما از ترس جانم سکوت کردم. پدرم همیشه در دعواهایش مادرم را تهدید میکرد.
در ادامه ناصر دوباره بازجویی شد که این بار گفت: من سجاد را کشتهام؛ ما سالها با هم دوست و در یک بنگاه همکار بودیم. تا اینکه متوجه شدم به همسرم نظر دارد و به همین خاطر با کمک برادرم او را کشتیم؛ با این اعتراف، مأموران برادر ناصر را نیز بازداشت کردند اما بازجویی از او نشان داد که متهم دروغ گفته و برادرش هیچ دخالتی در قتل نداشته است.
بعد از آن متهم در اظهارات جدیدش عنوان کرد که با همدستی همسر سابقش سجاد را کشتهاند که تحقیقات و بازجویی مأموران نشان داد متهم باز هم دروغ گفته و همسر سابق متهم گفت: مقتول مرد محترمی بود و به من نظر نداشت.
در ادامه خانواده مقتول برای متهم درخواست قصاص کردند و وی به قصاص محکوم شد.
مدتی بعد برای ناصر وقت اجرای حکم تعیین شد و او پای چوبه دار رفت. در جلسه اجرای حکم بعد از درخواستهای متهم، اولیای دم پذیرفتند در ازای دریافت مبلغی پول و اسناد چند قطعه زمین که از مغازه مقتول به سرقت رفته بود، گذشت کنند.
ناصر با قبول تهیه پول مدعی شد از اسناد سرقت شده خبری ندارد. با این حال اولیای دم دیگر اجرای حکم را پیگیری نکردند، تا اینکه متهم بعد از ۷ سال که در حبس بود، با ارسال نامهای به دادگاه، خواستار اعمال ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی شد. او گفت سالهاست در زندان بلاتکلیف هستم و از قضات میخواهم تکلیف من را روشن کنند.
در جلسه رسیدگی به این درخواست، تعدادی از اولیای دم حاضر شدند و عنوان کردند که اگر متهم اسناد سرقتی را به ما بدهد، از شکایتمان صرف نظر میکنیم در غیر این صورت تقاضای اجرای حکم قصاص داریم،سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: من نمیدانم آنها دقیقاً چه میخواهند، اگر رضایت نمیدهند حاضرم اعدامم کنید،چون از بلاتکلیفی خسته شدهام.
بعد از گفتههای متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
نامزد سابق زندگی زوج جوان را به طلاق رساند
بارش باران و باد سرد پاییزی تنها عاملی بود که آن روز حیاط دادگاه خانواده را از حضور زوجهایی که برای جدایی آمده بودند خلوت کرده و باعث شده بود آنها به داخل راهروها و پشت در اتاق قضات پناه ببرند.
یه گزارش ایران, اما طبقه سوم دادگاه آن روز بسیار شلوغتر از سایر طبقات بود و در میان مراجعه کنندگان زوج کم سن و سالی که رفتار و حرکاتشان بسیار کودکانه بود توجهم را جلب کرد.
می خواستم جلو بروم و بپرسم چرا به دادگاه آمدهاند که منشی یکی از شعبهها اسم آنها را صدا کرد و هر دو به داخل اتاق قاضی رفتند. من هم از روی کنجکاوی به دنبالشان وارد اتاق شدم. با منشی دادگاه که مرا میشناخت سلام و احوالپرسی کردم و منتظر شروع جلسه رسیدگی شدم.
قاضی که در حال مطالعه پرونده این زوج بود پس از چند دقیقه سربلند کرد و با تعجب به پسر جوان گفت: واقعاً به خاطر همین موضوع دادخواست طلاق دادهای؟
پسر جوان که کیانوش نام داشت و ۲۲ ساله بود با قاطعیت گفت: بله جناب قاضی مگر دروغ موضوع کوچک و بیاهمیتی است؟ برای من و خانوادهام خیلی مهم بوده و هست، قاضی گفت: خوب توضیح بده ببینم ماجرا از کجا شروع شد.
کیانوش با نگاهی به همسرش مژگان گفت: ما از کودکی همسایه بودیم و کم کم به هم علاقهمند شدیم. وقتی میخواستم به سربازی بروم به مژگان گفتم که او را دوست دارم و میخواهم با او ازدواج کنم او هم قبول کرد و من به خدمت رفتم البته در این مدت کم و بیش با هم در تماس بودیم وقتی سربازیام تمام شد به خواستگاری رفتیم و عقد کردیم و در کمتر از ۴ ماه به اصرار خانواده مژگان عروسی گرفتیم و زیر یک سقف زندگی مشترکمان آغاز شد. اما حالا متوجه شدم در زمانی که من سرباز بودم مژگان با مرد دیگری نامزد کرده اما به هم خورده است.
قاضی رو به مژگان کرد و گفت دخترم چرا نگفتی که قبلاً نامزد داشتی؟ مژگان هم من من کنان گفت اون مدتی که کیانوش خدمت سربازی بود برایم خواستگار آمد و من به اصرار خانوادهام با او نامزد کردم اما خیلی زود نامزدی به هم خورد و من به کیانوش نگفتم چون اصلاً مهم نبود. فکر کردم گفتنش بیشتر از نگفتنش به او آسیب میزند. اما الان او مرا به خیانت متهم میکند و میگوید به من اعتماد ندارد.
کیانوش گفت: اگر همسرم به من میگفت شاید راحتتر با این موضوع کنار میآمدم تا اینکه در یک جمع مردانه ناگهان از زبان نامزد سابقش بشنوم که به من بگوید همسرت قبلاً نامزد من بوده است. باور کنید جناب قاضی آن لحظه دلم میخواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد تا آنقدر خجالت نکشم. بدتر از همه اینکه وقتی از خود مژگان پرسیدم این موضوع را تأیید کرد و من بیشتر عصبانی شدم.
من حالا به او به چشم یک زن خیانتکار نگاه میکنم چرا که او قبل از رفتن من به سربازی قول داده بود منتظر بماند تا من برگردم و با هم ازدواج کنیم.
مژگان هم با ناراحتی گفت: من خیانتکار نیستم این قول بین من و تو بود، خانوادهام که نمیدانستند ما با هم قول و قرار گذاشتهایم اصلاً میخواستی قبل از رفتن به سربازی به خواستگاریام بیایی تا نامزد کنیم و خانوادههایمان در جریان باشند. وقتی برایم خواستگار آمد و همه شرایطش از نظر خانوادهام خوب بود، نتوانستم جواب رد بدهم با این حال بعد از نامزدی دنبال بهانهای بودم تا این نامزدی را به هم بزنم آن هم به خاطر تو که البته همین کار را هم کردم حالا این به جای قدردانی و تشکر از من است که مرا به خیانت متهم میکنی؟
وقتی قاضی دعوای این زوج را دید با تحکم از آنها خواست تا آرام باشند و سکوت کنند.
کیانوش با نگاهی به حلقه درون دستش گفت: آقای قاضی من نمیتوانم با این زن زندگی کنم خدا میداند از وقتی فهمیدم حتی یک شب خواب راحت نداشتم. من به مژگان اعتماد ندارم مدام فکر میکنم او در مورد بقیه مسائل زندگی هم به من دروغ گفته و پنهانکاری کرده است.
مژگان نیز رو به قاضی کرد و گفت: از وقتی این ماجرا فاش شده کیانوش دیگر اجازه نمیدهد پایم را از خانه بیرون بگذارم. ارتباطم را با تمام دوستانم قطع کرده و میگوید حق نداری با دوستانت بیرون بروی. مگر من زندانی او هستم؟
کیانوش که از شنیدن این حرفها عصبانی شده بود، گفت: من برای طلاق به اینجا آمدهام و نمیخواهم تسلیم خواستههای این زن بشوم.
قاضی که از لجبازی این زوج خسته شده بود، گفت: بیایید صورتجلسه را امضا کنید هنوز برای طلاق زود است شما باید یک ماه مداوم و مستمر به کلاسهای مشاوره بروید بعدش اگر نتیجه مناسبی حاصل نشد حکم طلاق را صادر میکنم.
کشف جسد سوخته از سوی سگ گله
پیدا شدن جسد سوخته یک مرد از سوی سگ چوپان در جاده ساوه پرونده جنایی دیگری را مقابل کارآگاهان جنایی پایتخت گشود.
به گزارش ایران، ساعت ۱۳:۷ جمعه ۲۶ آذر، مأموران کلانتری ۱۵۱ یافتآباد در تماس با بازپرس محمد وهابی از کشف جسدی سوخته در بزرگراه آزادگان، ابتدای جاده ساوه، خبر دادند.
با اعلام این خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل که بیابانی در ۵۰ متری جاده ساوه بود، شدند.
جسد را مرد چوپانی کشف کرده بود و در تحقیقات گفت: در حال چرای گوسفندان بودم که متوجه سروصدای سگ گله شدم.
ابتدا توجه نکردم اما سگ مدام پارس میکرد، وقتی به سمتی که در آنجا سروصدا میکرد رفتم زیر خاک و خاشاکها جسد سوختهای را پیدا کردم.
باتوجه به اینکه جسد بهشدت دچار سوختگی شده بود، هویت آن و علت مرگ مشخص نبود و تنها در بررسیهای اولیه مشخص شد که جنازه متعلق به یک مرد است.
به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت جسد برای مشخص شدن علت مرگ و شناسایی هویت به پزشکی قانونی منتقل شد. در تحقیقات میدانی نیز اهالی محل مدعی شدند که ساعت ۸ شب پنجشنبه متوجه آتشسوزی در آن محل شدهاند اما موضوع را جدی نگرفتند.
تحقیقات برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد.