ساماندهی فضای مجازی کودکان و نوجوانان چرا و چگونه؟
تهران – ایرنا – کارشناس ارتباطات و کنشگر فضای مجازی کودک با تاکید براینکه فضای مجازی نیز مانند فضای واقعی نیازمند محیط اختصاصی برای کودکان و نوجوانان است، گفت: اینترنت کودکان و نوجوانان با هدف پیادهسازی این سیاست تربیتی، سازوکارهایی را بکار میگیرد تا فضای اختصاصی مناسبی را برای آنان تدارک ببیند.
اینترنت، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی از جمله محصولات نوپای فناوری های ارتباطی هستند که حالا دیگر عضوی ناگسستنی از یک خانواده به شمار می رود که از طلوع صبح تا پاسی از شب همراه و گاه یار آنان شده اند.
با توسعه اینترنت، سن استفاده از فضای مجازی نیز بسیار پایین آمده است به صورتی که حالا دیگر از هر سه کاربر اینترنت در جهان، یک نفر کودک است؛ کودکانی که زمان زیادی را صرف بازی یا حضور در شبکههای اجتماعی میکنند و بیشتر اوقات نیز بدون نظارت والدین، از اپلیکیشنهای مختلف تلفن همراه استفاده میکنند که ضرورت تولید نرم افزارهایی ویژه نظارت والدین و محدود کردن میزان فعالیت کودکان در فضای مجازی را دوچندان کرده و مسوولان را به راه اندازی اینترنت برای کودکان و نوجوانان واداشته است.
تا آنجا که عیسی زارعپور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات بتازگی از راهاندازی اینترنت کودک و نوجوان تا پایان سال خبر داده و تاکید کرده است که در اینترنت کودک و نوجوان آسیبهای موجود در فضای مجازی وجود نخواهد داشت و زیرساخت لازم برای استفاده پاک از اینترنت ایجاد میشود.
وی ذات فضای مجازی را یک پدیده اجتماعی دانسته که با برخی آسیبها هم همراه است اما نگاه بر این فضا، نگاه فرصتآفرینی و استفاده حداکثری از قابلیتهای آن و پیشگیری از آسیبها است.
البته اینترنت پاک و حمایت از کودکان و نوجوانان در فضای مجازی موضوع تازهای نیست با این حال این پدیده هنوز برای خیلی از مخاطبان شناخته شده نیست. برای روشن شدن ابعاد و ماهیت اینترنت کودک و نوجوان خبرنگار حوزه زنان و خانواده ایرنا به گفت و گو با محمد آزمون کارشناس ارتباطات و مدیر عامل یک شرکت دانش بنیان در حوزه فضای مجازی کودک و تولید کننده تبلت کودک پرداخت.
ضرورت راه اندازی اینترنت کودک و نوجوان چیست؟
آزمون در گفتوگو با ایرنا درباره لزوم اینترنت ویژه کودک و نوجوان گفت: فضای مجازی هم مانند فضای واقعی نیازمند محیط اختصاصی برای کودکان و نوجوانان است؛ در فضای واقعی محیط بازی کودکان، استخر کودکان، محیط آموزشی، بیمارستان و پزشک کودکان داریم. برای پدران و مادران مهم است که فرزندان با افراد موجه از گروه همسالان ارتباط دوستانه برقرار کنند، به هر محیطی وارد نشوند و با هر پدیدهای مواجه نشوند و حتی زودتر از رده سنی خود از کانال نامناسب اطلاعات دریافت نکنند.
وی افزود: اینترنت کودکان و نوجوانان با هدف پیادهسازی همین سیاست تربیتی، سازوکارها و ابزارهایی را بکار میگیرد که فضای اختصاصی برای کودکان و نوجوانان تدارک ببیند و سطح دسترسی و زمان دسترسی تعریف کند و محتوای مناسب برای آنها تامین کنند.
این کارشناس ارتباطات با تاکید بر اینکه اینترنت ویژه کودکان در گام نخست از مدیریت درگاههای ورود کودکان به اینترنت آغاز میشود، توضیح داد: نخستین درگاه دستگاه هوشمند ارتباطی مانند تبلت و گوشی هوشمند است. در این زمینه تبلت ویژه کودک و نوجوان و نرمافزارهای کنترل تبلت توسط والدین (پرنتال کنترل) مدیریت تمام امکانات تبلت و گوشی هوشمند را در اختیار پدر و مادر قرار میدهند. والدین میتوانند با آنها استفاده از این دستگاه هوشمند، اینترنت، برنامکها و حتی درگاههای ورودی و خروجی را مدیریت و سطح دسترسی و زمان استفاده از تبلت را هم برنامهریزی و کنترل کنند.
این کنشگر فضای مجازی کودک ادامه داد: در لایه سیستم ارتباطی، سیم کارت عنصر شاخص است، سیمکارت کودک و نوجوان در همین راستا طراحی و پیادهسازی شده است که اینترنت آن برپایه فهرست سپید است یعنی کودک و نوجوان از طریق اینترنت این سیم کارت تنها امکان دسترسی به سایتهای مناسب کودکان و نوجوانان را دارند.
چه کنیم تا با محدودشدن دسترسی، کودک و نوجوان جذب فضای جدید شوند؟
آزمون در پاسخ به این پرسش تصریح کرد: در کنار محدود کردن سطح دسترسی لازم است محتوای مناسب ویژه کودکان و نوجوانان مطابق الگوهای تربیتی و فرهنگی هر کشوری هم تولید و تامین بشود در این زمینه جا برای کار زیاد است.
وی یادآور شد: در بیشتر کشورهای دنیا محتوای کودک و نوجوان از بازی، کارتون تا کتاب و اسباب بازی و برنامکها برپایه نظامنامههای مشخص، دستهبندی سنی میشوند. تمام اینها در این سالها در ایران هم تدارک دیده شده، نمونهاش سامانه رایگان «چیخوبه» است فقط کافی است در این حوزه اطلاعرسانی و آگاهیبخشی شود. به همین دلیل می گوییم اینترنت کودک و نوجوان موضوع تازهای نیست و در سالهای اخیر هم درباره آن صحبت شده و هم کارهایی انجام شده است.
آزمون با بیان اینکه موضوع اینترنت پاک برای کودک و نوجوان یک دغدغه جهانی است، اظهار داشت: از سال ۲۰۰۴ کمیسیون اروپا به عنوان نخستین گام از پروژه «حاشیههای امن» اتحادیه اروپا و با هدف بالابردن آگاهی عمومی در زمینه چالشهای اینترنت و نگرانیهای خانوادهها درباره آسیبهای ناشی از حضور فرزندان در فضای مجازی، یک روز در سال را با نام روز جهانی اینترنتامنتر نامگذاری کرده است.
وی افزود: روز اینترنت امنتر که در ایران با نام روز اینترنت پاک شناخته میشود، اکنون تقریباً در ۱۷۰ کشور جهان جشن گرفته میشود.
والدین چه نقشی در معرفی و راه اندازی اینترنت پاک دارند؟
این کارشناس فضای مجازی کودک تصریح کرد: آگاهی شرط اول امنیت است، از همین رو تمام این سازوکارها زمانی به کار میآید که پدران و مادران دانش خود را از فناوریهای ارتباطی، قابلیتهای فضای مجازی و آسیبهای آن افزایش دهند و تلاش کنند کودک را در مسیری هدایت کنند که با اراده و شناخت خودش از آسیبهای فاصله بگیرد. یکی از اهداف مهم روز اینترنت پاک هم همین است. خوشبختانه وزیر ارتباطات هم براین موضوع تاکید دارند که در کنار سالمسازی فضای مجازی باید دانش و مهارت خانواده ها و به ویژه کودکان و نوجوانان را در استفاده از این فضا ارتقا بدهیم و سطح دانش و مهارت مردم در استفاده از فضای مجازی باید به حدی برسد که مردم خودشان بدانند که نباید هر محتوا و مطلبی را مشاهده کنند.
آزمون در پاسخ به این پرسش که آیا دولت باید متولی اینترنت کودک و نوجوان باشد یا بخش خصوصی، اظهار داشت: معتقدم دولت نه میتواند و نه لازم است که وارد کار اجرایی در این حوزه شود، دولت باید کار تنظیم مقررات، نظارت و تسهیلگری را انجام دهد، بستر سازی، سیاستگذاری و پشتیبانی کند و در حوزه آگاهی بخشی از ظرفیتهای دولتی بهره بگیرد و اجازه بدهد بخش خصوصی کار اجرا را انجام بدهد.
نکاتی که باید در نصب و استفاده از وسایل گرمایشی رعایت کنیم
نکات ایمنی در نصب و استفاده از وسایل گرمایشی در فصول سرد سال بسیار مهم است.
محمد اسماعیل مطلق مشاور معاون بهداشت وزیر بهداشت در گفتوگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان، درباره رعایت اصول نکات ایمنی در نصب وسایل گرمایشی در فصول سرد سال اظهار کرد: رعایت اصول ایمنی برای جلوگیری از یک پیشامد همیشه مهم است اما با توجه به اینکه در فصول سرد سال هستیم باید برخی نکات را رعایت کنیم.
او افزود: یکی از نکات اساسی که باید به آن توجه شود تخلیه هوای خانه به محیط بیرون از منزل است یعنی باید روزانه ورود و خروج هوای داخل منزل بررسی شود زیرا با سوختن بخاری گازسوز به مروز زمان ممکن است اتفاقات خطرآفرین برای افراد به وجود بیاید؛ بنابراین توصیه میشود روزنههای دربها را با اشیایی همچون پارچه، پتو و … مسدود نکنید.
مطلق بیان کرد: از تبدیل بخاری و سایر دستگاه هایی که با سوختهای غیره کار می کنند جدا خودداری کنید، همچنین بخاری یا وسیلههای گاز سوز دیگر را به یک دودکش مجزا و مجهز به کلاهک متصل کنید.
او تاکید کرد: از قراردادن هرگونه وسایل سوختنی از جمله پرده، لباس، رختخواب، ظروف پلاستیکی و سایر اشیاء قابل اشتعال در مجاورت با بخاری بپرهیزید، همچنین درصورتیکه سوخت بخاری ناقص یا شعله های بخاری به رنگ استاندارد یعنی آبی رنگ نبود یا اگر لوله دودکش بخاری شما سرد بود و محصولات احتراق و گازهای سمی از دودکش خارج نمی شد به این موارد بی تفاوت نباشید و سریعا درصدد تکمیل نقایص بکوشید.
مشاور معاون بهداشت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی خبرداد: بخاری، آب گرم کن، پکیچ و دستگاههای گازسوز که در کف مکان ها نصب میشود باید از هر طرف فاصله ۴۵ cm و از بالا فاصله ۷۵ cm را داشته باشند.
فاصله اجاق گاز خانگی از بالا ۷۵ cm
فاصله بخاری دیواری از اطراف و بالا ۱۰۰ cm
دودکش و اتصالات باید از جنس مقاوم و بدون هیچ منفذ نشتی در سرتاسر آن باشد
از قرار دادن لوله خروجی بخاری به داخل ظرف آب جدا، خودداری کنید
طول شیلنگ گاز حداکثر یک ونیم متر باشد
در صورت خروج از منزل حتما شیر اصلی گاز بسته شود
از خروج لوله دودکش در داخل شیشه پنجره نیز خودداری کنید
شیلنگ آب برای انتقال گاز به بخاری نیست
در صورتیکه بعد از فصل سرما بخاری را جمع آوری میکنید حتما انتهای شیر را با در پوش مسدود کنید.
خطر از دست رفتن ارزهای دیجیتال، مردم ایران را تهدید میکند؟
تهران- ایرنا- ارزهای دیجیتال با به چالش کشیدن هژمونی دلار آمریکا اثرگذاری تحریمها را کاهش دادهاند، بنابراین واشنگتن در صدد افزایش نظارت بر معاملات ارزهای دیجیتال برآمده که این موضوع میتواند باعث بلوکه شدن و توقیف داراییهای ارز دیجیتال شهروندان کشورهای تحت تحریم از جمله ایران شود.
به گزارش روز جمعه ایرنا، «تحریمهای اقتصادی» جزو ابزارهای فشاری است که روسای جمهوری آمریکا از آن به عنوان «سلاح اقتصادی» بهره گرفتهاند. آنها از هر فرصتی که مبادلات مالی و اقتصادی رقبا را محدود کند، استفاده میکنند.
سیاست آمریکا در مقابل کشورهای تحریم شده، استفاده از فشار اقتصادی است که البته این مساله به ضرر آمریکا نیز بوده، چرا که تحریمهای چند ساله این کشور باعث کاهش جایگاه دلار در جهان شده، به طوری که بر اساس آمار سوئیفت در اکتبر سال گذشته میزان تراکنشهای یورو از دلار بیشتر بوده است.
در مقابل، کشورهای تحریم شده به راهکارهای مختلفی برای عبور از تحریمها دست پیدا کردهاند. مدتی قبل وزیر خارجه روسیه برای کاهش خطرات تحریمها خواستار کنار گذاشتن دلار و جایگزین کردن آن با پولهای ملی شد.
چین نیز اکنون با بینالمللی سازی «یوآن» در کشورهای شرکتکننده در طرح «کمربند و جاده» به رهبری پکن؛ طرح تضعیف دلار را پیش میبرد. این گونه اقدامات تا جایی پیش رفت که اروپاییها با عبرت گرفتن از تحریمهای اعمال شده علیه سایر کشورها از سوی آمریکا، در حال تدوین طرحی هستند تا وابستگی اقتصادِ منطقهِ خود به دلار را کاهش داده و موقعیت جهانی یورو را تقویت کنند.
همزمان با تقویت پولهای ملی در مقابل دلار، جایگاه ارزهای دیجیتال نیز به سرعت در حال ارتقا است به طوری که برخی کشورها اقدام به پذیرش ارزهای دیجتال در نظام پرداخت خود کردهاند. در این میان، میزان استقبال از ارزهای دیجیتال در کشورهایی که دچار تحریم هستند نیز رو به افزایش است.
کشورهای تحت تحریم، از دلار به عنوان ابزاری برای مقابله با هژمونی دلار استفاده می کنند که این موضوع با نگرانی آمریکا مواجه شده است.
در مواجهه با این رویکرد جهانی، دولت آمریکا تلاش کرده است که نظارت بر مبادلات ارزهای دیجیتال را افزایش دهد، آمریکا ارزهای دیجیتال را یک چالش جدی در مقابل کارایی تحریمها میداند و در این راستا، مدتی قبل وزارت خزانهداری آمریکا با انتشار بیانیهای اعلام کرد که جهت جلوگیری از سوء استفاده افراد تحریم شده و دیگر استفادههای غیرقانونی از ارزهای دیجیتال، تمهیداتی در نظر گرفته است.
بر اساس این بیانیه، الزامات تابعیت از تحریمها در صنعت ارزهای دیجیتالی – مانند موسسات مالی سنتی- اعمال میشود و برای عدم رعایت آنها، مجازاتهایی در نظر گرفته شده است.
در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا بر این مساله تاکید شده که این کشور باید با تغییرات سیستم مالی جهانی همگام شود تا بتواند کارایی تحریمهای خود را حفظ کند. برخی از دشمنان آمریکا در حال کاهش استفاده از دلار در مبادلات برونمرزی خود هستند و این موضوع میتواند اثربخشی تحریمها را کاهش دهد. فناوریهای جدیدی مانند ارزهای دیجیتال، پلتفرمهای پرداختی جایگزین و روشهای جدید دیگری که از آنها برای پنهانکردن پرداختهای برونمرزی استفاده میشود، همگی میتوانند اثربخشی تحریمهای آمریکا را کاهش دهند.
بیانیه آمریکا نشان میدهد نگرانی این کشور از کم اثر شدن تحریمها به واسطه فناوریهای جدید تا اندازهای است که ممکن است در مقابل داراییهای دیجیتال کشورهای تحریم شده مانند ایران، تمهیدات تازهای بیندیشد. تمهیداتی که ممکن است داراییهای دیجیتال افراد را به خطر بیندازد.
رصد دارایی ارزهای دیجیتال
مدیرعامل انجمن بلاکچین روز جمعه در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی ایرنا، درباره تهدیدها و راهکارهای تامین امنیت ارزهای دیجیتال، گفت: بستر بلاکچین توسط کلیدهای خصوصی و عمومی، نگهداری یا منتقل میشود که به آن، امضای دیجیتال و آدرس کیف پول میگویند. از آنجایی که شبکه بلاکچین دارای شفافیت است، تمام جابهجایی داراییهای دیجیتال در شبکه بلاکچین برای تمام مردم، قابلیت دیده شدن را دارد.
«عباس آشتیانی» اضافه کرد: بهطور مثال یک رمز دارایی مانند بیتکوین پس از اینکه در یک بلاک تولید یا «ماین» میشود، از آدرس کیف پول مالک به کیف پول دیگر انتقال پیدا میکند، آن مقدار ارز دیجیتال منتقل شده و آدرس کیف پول مقصد کاملاً شفاف است.
وی تصریح کرد: نکته مهم این است که مالکیت آدرس کیف پولها برای کسی عیان نیست مگر این که بر اساس IP (کد یا آدرسی که به دستگاههای متصل به اینترنت اختصاص داده میشود) خصوصا در استخرهای ماینینگ یا انتقال به یک کیف پول شناخته شده، بتوانیم به آن دارایی دیجیتال برچسب بزنیم.
آشتیانی افزود: اگر کسبوکاری، آدرسهای خود را اعلام کند یا رصد شده باشد و دارایی دیجیتالی وارد کیف پول شود، هر زمانی که خارج شود برای همه قابل رؤیت است. اگر دولت متخاصمی در این میان باشد، میتواند به کیف پولی که عیان شده، برچسب بزند و دیگران را از پذیرش آن در کسبوکارهای خودشان منع کند.
اگر کسبوکاری، آدرسهای خود را اعلام کند یا رصد شده باشد و دارایی دیجیتالی وارد کیف پول شود، هر زمانی که خارج شود برای همه قابل رؤیت است. اگر دولت متخاصمی در این میان باشد، میتواند به کیف پولی که عیان شده، برچسب بزند و دیگران را از پذیرش آن در کسبوکارهای خودشان منع کند.
وی خاطرنشان کرد: از طرفی برخی از کوینها مانند دلار «تتر» که یک استیبل کوین (یک نوع کریپتوکارنسی است که برای حفظ ارزش دارایی دیجیتال از نوسانات قیمت، طراحیشده و معمولا معادل یک واحد ارزی است) با ارزش یک دلار است مخاطرات دیگری را نیز درون خود دارند.
آشتیانی افزود: این بلاکچین، عمومی نیست بلکه قرارداد هوشمندی بر بستر بلاکچینهای دیگر مانند «ترون» و «اتریوم» است که طبق متن قرارداد هوشمند، شرکت صادرکننده، امکان فریز و قفل کردن داراییهای دیجیتال در کیف پول مقصد را برای خودش محفوظ نگه داشته است.
این کارشناس بازار سرمایه تاکید کرد: در این نوع از کوینها بعد از برچسبزنی و شناسایی دارایی دیجیتال از طریق تراکنش با کیف پولهای معلوم یا بر اساس IP میتوان علاوه بر اینکه دیگران را از پذیرش آن دارایی دیجیتال منع کرد، دارایی را در همان کیف پول فریز کرد.
مدیرعامل انجمن بلاکچین تصریح کرد: اسناد بسیاری وجود دارد که تمامی این امور از جمله عدم پذیرش دارایی دیجیتال در یک کسب و کار بینالمللی و همچنین فریز کردن دارایی در کیف پول مالک انجام شدهاند و شرکتهای بزرگی در زمینه جاسوسی بلاکچین، فعالیت خود برای برچسبزنی داراییهای دیجیتال را آغاز کردهاند. به طور مثال شرکت «تتر» تا کنون سابقه فریز کردن بیش از ۴۰۰ هزار دلار تتر در آدرس کیف پول مالکین خود را داشته است.
وی تصریح کرد: شرکت تجزیه و تحلیل ارزهای دیجیتال «سایفر تریس» (CipherTrace) که در زمینه شناسایی و برچسبزدن داراییهای دیجیتال در سطح جهان کار میکنند، مدتی قبل اعلام کرد بیش از ۴.۵ میلیون بیتکوین از طریق ۷۲ هزار IP مستقل ایرانی گردش شده است.
این کارشناس بازار سرمایه با بیان اینکه به دو صورت داراییهای ارز دیجیتال مورد تهدید قرار میگیرند، گفت: در برخی موارد، دارایی ارز «تتر» فریز شده و در سایر موارد، کیف پولهای مشکوک، «برچسبگذاری» میشوند.
این کارشناس بازار سرمایه با بیان اینکه داراییهای ارز دیجیتال به دو صورت مورد تهدید قرار میگیرند، گفت: در برخی موارد، دارایی ارز «تتر» فریز شده و در سایر موارد، کیف پولهای مشکوک، «برچسبگذاری» میشوند.
آشتیانی خاطر نشان کرد: در صورتی که دارایی ارز دیجیتال، برچسبگذاری شود، امکان مبادله آن در صرافیها و همچنین پرداخت به عنوان وجه وجود ندارد، زیرا با وجود انتقال در ولتهای (کیف پول) مختلف قابل رصد است.
وی یادآور شد: برخی ایرانیان که قصد نقد کردن بیت کوین خود در خارج از کشور را داشتهاند، به دلیل برچسب خوردن دارایی خود نتوانستند اقدام به فروش کنند.
راهکارهای فرار از نظارت سیستم مالی آمریکا
مدیرعامل انجمن بلاکچین درباره راهحلهایی که با استفاده از آن میتوان از این تهدیدات جلوگیری کرد، گفت: مقالاتی در آمریکا منتشر شده که نشان میدهد داراییهای دیجیتال و رمز داراییها میتوانند اثرپذیری تحریمها را کمرنگ کنند. با کنار قراردادن هر سه نکته مطرح شده، این مسئله به ما گوشزد میشود که با استفاده از روشهای فنی و علمی مانند تغییر IP، استفاده از ولتهای HD (کیفپولهای HD) و عدم تجمیع داراییها در یک کیف پول، از داراییهای دیجیتال خود محافظت کنیم. ضمن اینکه داراییهای دیجیتالی که قابلیت فریز کردن دارند را نیز از سبد دارایی خود حذف و آن را با داراییهای غیرمتمرکزتر تعویض کرده و به سبد استیبل کوینهای خود تنوع ببخشیم.
وی درباره راهحلهای قانونی برای مقابله با این مسئله افزود: مدتی است در انجمن، سندهای امنیتی و استانداردهای نگهداری اطلاعات در فضای تبادل اطلاعات را تدوین کردهایم. باید شرایطی فراهم شود تا با بالا بردن امنیت نگهداری دارایی دیجیتال، چشم خود را بر روی این ثروت نبندیم. تدوین سند میتواند از سمت بخش خصوصی با مشارکت کسبوکارها انجام شود.
آشتیانی برای مقابله با مخاطراتی که در این عرصه وجود دارد نیز پیشنهادهایی ارائه کرد و افزود: با فاصله گرفتن کسبوکارها از رویکرد مجوز محوری، برجسته کردن کسبوکارها در شرایط حساس و فضای تحریم، نقش مستقل دادن به کسبوکارها و الزام آنها به رعایت «استانداردهای امنیت نگهداری دارایی دیجیتال» باعث میشود، ضمن حمایت و توسعه رمز ارزها، مخاطرات آن را به حداقل برسانیم.
وی خاطر نشان کرد: مشکل رصد داراییها در صرافیهای متمرکز بیشتر است، بنابراین توصیه میشود که افراد از صرافیهای غیرمتمرکز و «استیبل کوین» (ارزهای باثبات) دیگری به جز تتر استفاده کنند.
رازهای مجسمه ابولهول از زبان پسری که خود را مریخی می داند
بوریسکا کیپریانوویچ روسی که به نام پسر مریخی معروف شده، میگوید مجسمه ابولهول رازهای زیادی را در خود پنهان کرده است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از thesun، یک کوک نابغه روسی به نام بوریسکا کیپریانوویچ که مدتها پیش با ادعای به دنیا آمدنش در مریخ مورد توجه قرار گرفت و به پسر مریخی مشهور شد به تازگی ادعا کرده که مجسمه ابولهول مصر رازی را در خود نگه میدارد که برای همیشه زندگی روی زمین را تغییر خواهد داد. این پسر روسی میگوید که باز کردن قفل این بنای باستانی اطلاعاتی از انسان اولیه را آشکار میکند.
این پسر از دوران کودکی و جوانی خود به دلیل خرد و دانشی که از جهان خارجی و فضا داشت، دانشمندان را در سراسر جهان غافلگیر کرده است. او سابقا مدعی شده بود پیش از تولد دوباره روی زمین یک مریخی بوده و برای نجات مردمش روی سیاره سرخ زندگی میکرده است. زمانی که اولین ویدئو از اظهارات بوریسکا منتشر شد او فقط ۱۱ سال سن داشت.
دهانهای که به نظر در زیر گوش مجسمه ابولهول قرار دارد
او ادعا کرد که گونه او ارتباط قوی با مصریان باستان دارد و در زندگی قبلی خود به عنوان خلبان سفینه فضایی در مریخ به آنجا پرواز کرده است. بوریسکا که خودش را را کودک نیل مینامد، میگوید وقتی اسرار ابولهول بزرگ در جیزه فاش شود، زندگی در روی زمین دیگر شبیه به قبل نخواهد بود. ابولهول مدت هاست که به موضوعی مهم بین نظریه پردازان تبدیل شده، زیرا ساخت آن شبیه به یک معجزه و باعث گیج شدن جهانیان شده است.
بوریسکا معتقد است که کلید حل این مشکل در جای پشت گوش این بنای مشهور جهانی پنهان شده است. او گفت: “زندگی انسان با باز شدن ابوالهول تغییر میکند. دقیقا به خاطر ندارم، اما مکانیزم باز شدن آن در جایی پشت گوش این بنا قرار دارد. ”
ویژگی های ساکنان مریخ از زبان پسر روسی
او میگوید به یاد دارد که یک خلبان مریخی بوده و پس از ویران شدن سیاره اش در جنگی که بین دو مجموعه از موجودات در گرفت، به زمین سفر کرده است. او ادعا کرد که به همراه دیگر بازماندهها که از درگیری جان سالم به در برده اند، دوباره در زمین متولد شدند. به گفته بوریسکا، بسیاری از مریخیها جاودانه هستند و از ۳۵ سالگی به بعد دیگر پیر نمیشوند. به گفته او مریخیها بسیار بلند قد بوده و از نظر فناوری به اندازهای پیشرفت کرده اند که قادر به سفرهای بین ستارهای هستند.
دکتر مگدی شاکر، باستان شناس ارشد وزارت آثار باستانی مصر، معتقد است که آنچه بوریسکا گفته را نمیتوان رد کرد یا پذیرفت، مگر اینکه تحت تحقیقات علمی قرار گیرد، زیرا علم حرف آخر را در این ادعاها میزند.
ترک تحصیل یک میلیون دانشآموز؛ فقط کرونا مقصر است؟
اوضاع نامناسب آموزشی در مدارس کشور که با ورود کرونا بدتر شده بود اکنون به حدی نگرانکننده شده که زنگ خطری جدی را به صدا درآورده است.
به گزارش ایرناپلاس، شنبه این هفته (۱۵ آبان) اعلام شد شمار دانشآموزان ترک تحصیلی کشور امسال به حدود ۹۷۰ هزار نفر رسیده است؛ با توجه به پایینبودن دقت آمارهای رسمی، دور از واقعیت نیست که رقم واقعی ترک تحصیلکنندگان را یک میلیون یا حتی بیشتر برآورد کنیم زیرا شمار ۹۷۰ هزار نفر را اگر به تعداد «بازماندگان از تحصیل» از اول دبستان اضافه کنیم و گزارشهای غیررسمی را نیز در نظر بگیریم، به نظر میرسد با رقمی بزرگتر مواجهباشیم.
در همین رابطه زمستان سال گذشته، احمد حسین فلاحی سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی آماری تکاندهنده ارائه داده و گفته بود: «آموزش درحال آسیبدیدن است؛ ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دانشآموز در آستانه ترک تحصیل هستند».
چندی بعد سید جواد حسینی معاون وزیر وقت آموزش و پرورش، در نشست با جمعی از خیران اعلام کرده بود: «با وجود اهمیت آموزش مجازی، هماینک ۳۰ درصد دانشآموزان یعنی حدود پنج میلیون دانشآموز از وسایل هوشمند آموزش بیبهره هستند».
بعد از این صحبتها سرانجام محسن حاجیمیرزایی وزیر آموزشوپرورش دولت دوازدهم وادار به اظهارنظر شد و گفت: «در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹، از بیش از ۱۴ میلیون دانشآموز سراسر کشور، حدود ۱۰ میلیون نفر در سامانه شاد عضو شدند و بیش از سه میلیون به دلایلی همچون نداشتن گوشی هوشمند یا تبلت یا عدم دسترسی به اینترنت، امکان استفاده از این سامانه را پیدا نکردند و در خطر ترک تحصیل قرار گرفتند».
یک سال پیش از آن نیز چندی بعد از آغاز سال تحصیلی ۹۹-۹۸ که نخستین سال تحصیلی متاثر از نقض برجام از سوی آمریکا و رشد قیمتها بود، 《فتاح نیازی》 معاون وقت آموزشی «مؤسسه آموزش از راه دور» اعلام کرده که در سطح کشور بیش از ۱۳ میلیون کمسواد بین ۱۱ تا ۴۵ سال وجود دارد که سه میلیون نفر از آنان، دانشآموزان ترک تحصیل کردهاند که لازمالتعلیم هستند و بین ۱۱ تا ۱۷ سال سن دارند.
یک آمار مستند دیگر در همان سال نشان میداد ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار لازمالتعلیم از تحصیل در سال تحصیلی ۹۸-۹۹ بازمانده و متاسفانه در یکی از مقاطع تحصیلی ابتدایی تا پایان متوسطه، تحصیل را ترک کرده بودند.
به این ترتیب اگر در نظر داشته باشیم که از پارسال تا کنون تغییری در قیمت لوازم دسترسی به کلاس آنلاین رخ نداده است، بخشی از کسانی که پارسال گوشی و اینترنت یا حتی تلویزیون نداشتهاند، امسال قید تحصیل را زدهاند.
از طرفی حتی اگر افزایش اندک جمعیت دانشآموزی را در دو سال گذتشه لحاظ نکنیم و مبنا را همان آمار رسمی سال تحصیلی ۹۹-۹۸ (قبل از ورود کرونا) درنظر بگیریم، جمعیت دانشآموزان ثبت نامکننده باید بیش از ۱۵ میلیون و ۲۰۰ هزار نفری باشد که ادعا شد در سال ۹۸ نام نویسی کردهاند اما آمار اول مهر امسال، به زحمت به حدود ۱۴ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رسیده است؛ ضمن آنکه معمولا برخی ترک تحصیلها بعد از شروع سال تحصیلی و در ماههای بعدی رخ میدهند.
پذیرش همین آمار حدودی یک میلیون دانشآموز ترک تحصیلی، نشان میدهد، حداقل ۷ درصد دانشآموزان لازمالتعلیم کشور تنها در دو سال اخیر، به جای زنگ تفریح و تدریس، یا ناگزیر به شنیدن زنگ کار و صدای کارفرما شدهاند یا در گوشه خانهها گرفتار و از تحصیل بازماندهاند؛ وضعیتی که (به غیر از ابتدای دهه ۹۰ خورشیدی)، حتی در ایام دفاع مقدس نیز رخ نداده بود؛ در آن سالها برخی دانشآموزان سنگر مدرسه را با «سنگر جهاد» عوض کردند و برخی خانوادهها به دلایل جنگی، مجبور به مهاجرت و بازماندن موقت یا دائمی فرزندانشان از تحصیل شدند.
بر اساس آمارهای منتشره در طول ۸ سال دفاع مقدس، بیش از ۵۵۰ هزار دانشآموز «به تدریج در ۸ سال» وارد کارزار دفاع از کشور شدند که حتی با احتساب خانوادههای مهاجر و نسبت جمعیت دانشآموزی آن سالها، غیبت دانشآموزان از محیطهای درسی به اندازه سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ نبوده است.
جدا از ارقام و درصدها، عوامل اقتصادی-اجتماعی دیگری (غیر از دسترسی نداشتن به کلاسهای حضوری و آنلاین) باعث محرومیت چندصدهزار دانشآموز از مدرسه شده است.
به نظر میرسد تحولات اقتصادی-اجتماعی سه سال و نیم اخیر مهمترین عامل ناتوانی خانوادهها در برآوردن نیازهای اولیه از جمله خرج تحصیل باشد؛ تحولاتی نسبتا مشابه ابتدای دهه ۹۰ شمسی که نخستین موج گسترده ترک تحصیل تا آن زمان روی داد؛ سالهایی که خبری از کرونا نبود و ظاهرا مهمترین عامل بازماندن از مدرسه، مربوط به دور نخست گرانی بیسابقه (ارز و طلا و اقلام دیگر) و متاثر از نخستین تحریمهای همهجانبه کشور بود.
در حال حاضر نیز همه شاخصها و متغیرهای اقتصادی، در مقایسه با ابتدای سال ۹۷ به گونهای تغییر کرده است که تقریبا هیچ حوزهای را نمیتوان سراغ گرفت که با جهش قیمتی و تورم افسارگسیخته مواجه نبوده باشد.
اگر خودرو و برخی اقلام و کالاهای به ظاهر لوکس را لحاظ نکنیم، همه ساحتهای زندگی اقشار و طبقات پایین جامعه متاثر از گرانی و تورم آسیبدیده است؛ از خورد و خوراک و سرانه کالری و گوشت و لبنیات و میوه تا قیمت لباس، اقلام لوازم تحریر، کتاب، کرایه خانه و قیمت حملونقل؛ پس طبیعی است که طبق رفتار آشنای همه جوامع انسانی، خانوادهها در مرحله نخست، از مخارج غیرضروری خود بکاهند و در ادامه، تفریح و بهداشت و مدرسه را از سبد معیشتی حذف کنند تا امکان «زیست حداقلی» داشته باشند.
این همه ماجرا نیست؛ با ورود کرونا بسیاری از مشاغل کشور تعطیل یا کمرونق شدهاند؛ بخش بزرگی از خانوادههایی که درآمدشان متکی به شغلهای کارگری و کارمندی غیردولتی بود، با آغاز کرونا و تعطیلیهای گسترده، بدون درآمد شدند و بخشی دیگر با مرگ یا بستری نانآور خانواده، در وضعیت بیدرآمدی مطلق گرفتار و احتمالا ناگزیر به فرزندان خود روی آوردهاند تا به هر راهی شده، با اشتغال به کار، فقر مطلق خود را کاهش دهند.
رقم تفکیکی 《علیرضا کاظمی》 سرپرست وزارت آموزش و پرورش به خوبی گویای این وضعیت است؛ او گفته «در حال حاضر حدود ۲۱۰ هزار دانشآموز دوره ابتدایی و ۷۶۰ هزار دانشآموز دوره متوسطه، تارک تحصیل داریم».
بنابراین اگر برخی خانوادهها به دلایل فرهنگی نظیر اولویت نداشتن تحصیل دختران، آنها را مجبور به ماندن در خانه کردهاند، برخی دیگر از پسران دبیرستانی، قید تحصیل را زده و به سراغ درآمدزایی رفتهاند تا کمکی به معیشت خانواده کرده باشند.
در این میان نباید از یک عامل دیگر یعنی ازدواج اجباری یا اختیاری برخی دختران دانشآموز گذشت که آمار آن از جمله به دلیل رشد فقر و رقم وام ازدواج؛ رو به رشد بوده است.
به هرحال دلایل این ترک تحصیل بزرگ هرچه باشد، کرونا مقصر باید یا اوضاع معیشتی یا هر عامل اجتماعی دیگر، دوری صدها هزار دانشآموز از مدرسه چنان تلخ است که نمیتوان بیتفاوت ماند و نسبت به پیامدهای ناگوار آن بیتامل.
در نوشتار بعدی، مهمترین پیامدهای این رویداد مهم را بررسی خواهیم کرد.
اسدالله عَلَم، بذر عرب در زمین پارس
یکی از مشهورترین سیاستمداران عصر پهلویِ پسر و از نوادگان خُزَیمه بن مُدرِکه از اعراب مشهور جنوب خلیج فارس، سلسله مراتب قدرت را به جای عربستان در ایران و با وزارتخانه های کشاورزی، کار و کشور آغاز کرد و با نخست وزیری و وزارت دربار محمدرضا شاه به اوج رساند و رفاقت با خاندان سلطنت را با کولی دادن به دختران کوچک شاه به حد اعلا رساند و تاسیس ساواک، سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و طرح انقلاب سفید شاه را به قیمت منفور کردن همیشگی خود نزد مردم ایران، به سلطانِ عجم هدیه داد.
به گزارش ایسنا، امروز ۱۹ آبان ماه پنجاه و پنجمین سالروز انتصاب اسدالله عَلَم به وزارت دربار پهلویِ دوم در سال ۱۳۴۵ است.
کمتر کسی خبر دارد که این شخصیت طراز اول سیاسیِ عصر پهلویِ پسر، عربتبار و از ریشهدارترین خاندانهای عرب عربستان سعودی است.
او و اجدادش جزو خاندان خُزَیمه از کهنترین و سرشناسترین خاندانهای عربتبار جنوب خلیج فارس و بودند. خاندانی که ۱۰ نسل قبل از پیامبر اسلام از خُزَیمه بن مُدرِکه به دنیا آمدند و طبق فرمایش رسول مکرم اسلام، خاستگاه ۱۰ پیامبر الهی بود.
در عصر منصور دومین خلیفه عباسی، خازم بن خُزَیمه از سرداران عرب، در سال ۱۵۳ شمسی برای سرکوب شورش خراسان مامور به ایران شد و این لشکرکشی و سرکوب موجب استقرار و سکونت همیشگی نوادگان خازم در منطقه کُهستان یا قهستان در حد فاصل جنوب استانهای خراسان رضوی و جنوبی و ورود تدریجی آل خُزَیمه به تمدن و فرهنگ ایرانزمین و راهیابی به سلسله مراتب قدرت در عصر پادشاهان شد.
طایفه خُزَیمه در طول تاریخ دو دسته شد. شاخه اصلی نام خُزَیمه را حفظ کرد و شاخه انشعاب یافته نیز نام امیر عَلَم خان را بر خود گذاشت.
معروفترین عضو خاندان خُزَیمه در ایران، امیر اسماعیل خان خُزَیمه حاکم قائن و فراه در عصر نادر شاه افشار بود که در اواخر قرن هجدهم میلادی سه نفر از روسای این طایفه پی در پی نام امیر عَلَم خان را بر خود گذاشتند و از خاندان اصلی، منشعب شدند و شاخه امیر عَلَم خان را بنیان گذاشتند.
معروفترین امیر عَلَم خان، پدر اسدالله عَلَم، امیر محمدابراهیم خان عَلَم ملقب به شوکت الملک دوم در عصر پادشاهی مظفرالدین شاه، امیر بیرجند و قائنات و از مباشران و معتمدان رضا شاه پهلوی بود.
اسدالله کیست؟
اسدالله در سال ۱۲۹۸ شمسی در دوره سلطنت احمدشاه قاجار در بیرجند به دنیا آمد و در سن ۵-۶ سالگی مکتبدار خصوصی، خواندن و نوشتن فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسه به او آموخت.
او در سال ۱۳۱۳ به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه عالی کشاورزی کرج درس خواند و دیپلم گرفت و ادامه تحصیلش را در همانجا گذراند و در پنجم مرداد ۱۳۲۱ لیسانس کشاورزی گفت.
پدرم پیشنهاد رضا شاه پهلوی مبنی بر ازدواج با دختری از خاندان قوامالملک شیرازی را ناغافل داد و من حیرت زده در پی فهمیدن چرایی مطرح شدن این پیشنهاد، استدلال های پدر را گوش کردم و در نهایت خواسته اش را اجابت کردم.
و به این ترتیب اسدالله در سال ۱۳۱۸ با ملکتاج ازدواج کرد و سال ها بعد دخترانش رودابه و ناز در سال های ۱۳۲۳ و ۱۳۲۶ متولد شدند.
فرهنگ سیاسی عَلَم
مهمترین اثر فرهنگی که اسدالله عَلَم به جا مانده، یادداشتهای روزانه اوست. عَلَم در ماه هشتم از سال اول دوران ۱۰ ساله وزارت دربار محمدرضا پهلوی، نوشتن یادداشتهای روزانه را شروع کرد و این یادداشتها سال ها بعد توسط علینقی عالیخانی که خود در نوشته نوشته شدنشان، وزیر اقتصاد دولت هویدا و دوست نزدیک اسدالله عَلَم بود و بعدها به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد و سرانجام مدیریت یک بانک و چند موسسه بزرگ اقتصادی را به عهده گرفت، تصحیح و منتشر شد.
او یادداشت های روزانه عَلَم را سال ها پس از مرگ عَلَم و محمدرضا پهلوی با همکاری انتشارات ایبکس در مریلند آمریکا چاپ کرد.
سیاست عَلَم
نقطه اتصال این نوادهِ خُزَیمه بن مُدرِکه با خاندان پهلوی، ازدواج علیمحمد، برادر ملکتاج با اشرفالملوک پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا بود. این وصلت موجب شد خاندان امیر عَلَم خان با یک تیر دو نشان بزند. هم رابطه فامیلی با خانواده قوامالملک شیرازی از خاندانهای صاحب نفوذِ و قدرتمند استان فارس پیدا کرد و هم با خانواده قَدَر قدرت، سلطانِ پهلوی پیوند خورد و جایگاه و موقعیت سیاسی خود در ساختار قدرت آن روزگار ایران را بیش از پیش تحکیم بخشید.
البته بعد از اخراج رضا شاه توسط انگلیس از ایران در شهریور ۱۳۲۰ اشرف پهلوی از این فرصت استفاده کرد و از شوهر اولش علی محمد قوامالملک شیرازی جدا شد.
اسدالله و ملک تاج پس از فارغالتحصیلی اسدالله در سال ۱۳۲۱ برای رسیدگی به املاک خانوادگی و مباشرت پدر، راهی بیرجند شدند و تا سال ۱۳۲۸ که اسدالله به وزارت کشاورزی کابینه محمد مساعد رسید، در بیرجند ماندند و دخترانشان به دنیا آمدند.
به دلیل شناخت خوب از وضعیت خانوادگی و نفوذ خاندان امیر عَلَم خان در شرق کشور به خصوص شمال استانهای سیستان و بلوچستان و جنوب استان خراسان، اسدالله جوان در شهریور ۱۳۲۶ با حکم احمد قوام السلطنه صدراعظم وقت محمدرضا شاه، فرماندار استان سیستان و بلوچستان شد.
او این سمت را تا سال زمستان ۱۳۲۸ حفظ کرد. کاردانی و توانایی اسدالله جوان در اداره امور توجه سلطان و صدراعظم را به خوب جلب کرد به خصوص گزارشهایی که او از اوضاع شرق کشور و استان سیستان و بلوچستان به همراه گزارشهای تکمیلی و کلیتر به صورت مستقیم برای سلطان می فرستاد. با این گزارشها، اعتماد محمدرضا و صدراعظم به اسدالله را بیش از گذشته کرد. با تقویت اعتمادها، اسدالله در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۲۸ در سن ۳۰ سالگی به عنوان وزیر کشاورزی به کابینه محمد مساعد وارد شد.
این اتفاق برای عَلَم به پله ای برای ارتقاء سازمانی و نزدیک شدن هر چه بیشتر به دربار و شخص محمدرضا تبدیل شد. اسداله در دولت منصورالملک که پس از دولت مساعد روی کار آمد نیز وزیر کشاورزی باقی ماند. او در سومین کابینه که دولت سپهبد علی رزمآرا بود به عنوان وزیر کار منصوب شد اما با ترور رزم آرا در اسفند همان سال توسط خلیل طهماسبی از اعضای گروه فداییان اسلام، از ترکیب کابینه دولت کنار رفت.
عَلَم در حوادث سیاسی منجر به ملی شدن نفت کشور در سالهای ۱۳۲۹ و به دنبال آن کودتا انگلیسی – آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت دکتر مصدق، وفاداریش به شاه جوان که هم سن خودش بود را حفظ کرد و به پاس این وفاداری در تیر ۱۳۳۱ به عنوان سرپرست املاک و مستغلات خانواده پهلویِ منصوب شد و از این تاریخ به بعد نفوذش در دربار پهلوی روز به روز بیشتر و بیشتر شد.
از جمله مهمترین اقدامی که عَلَم پس از منصوب شدن به عنوان سرپرست املاک و مستغلات پهلوی انجام داد، تقسیم زمینهای سلطنتی استان گرگان بین کشاورزان بود. این اقدام با چراغ سبز محمدرضا انجام شد و مقدمه ای برای اصلاحات ارضی تحت عنوان انقلاب سفید بود.
البته عَلَم در پست سرپرستی املاک پهلوی فقط به این کار نمی پرداخت، بلکه در فعالیتهای سیاسی و ملاقاتهای پشت پرده شاه هم دخالت داشت. اقدامات پشت پرده شاه که از طریق اسدالله عَلَم انجام می گرفت در موارد متعددی به منافع ملی و اقدامات دولت در تضاد بود و موجب نابسامانی در اداره کشور بود به همین دلیل دکتر محمد مصدق او را محترمانه به بیرجند تبعید کرد
جهانگیر تفضلی، وزیر مشاور اسدالله عَلَم در یادداشتهایش نوشت: «… دکتر مصدق گفت شایعهای که میگویند دولت میخواهد عَلَم را به بندرعباس تبعید کند، دروغ است. به او بگویید که پدرش حق عظیمی به گردن من داشت. وقتی رضا شاه مرا به بیرجند تبعید کرد، امیر شوکتالملک از من پذیرایی بسیار گرم و محترمانهای کرد تا جایی که رضا شاه از او رنجید و رنجش وی در آن دوران دیکتاتوری برای شوکتالملک خطرناک بود. رضا شاه به شهربانی بیرجند دستور داد مرا به زندان ببرند و امیر شوکت الملک برای زندان من لولهکشی کرد و اگر محبت او نبود، من در آن زندان تلف شده بودم. به او بگویید دست از سیاستبازیهای خود با خارجیها بردارد و لزومی هم ندارد به اروپا برود. از قول من به او بگویید برو سر املاکت و عوض سیاستبازی برو شکار. …»
با سقوط دولت مصدق، عَلَم به تهران بازگشت و از بار دیگر سرپرست املاک و مستغلات پهلوی شد و بیش از گذشته مورد اعتماد شاه قرار گرفت. او در انتخابات هجدهمین دوره مجلس شورای ملی در بهمن ۱۳۳۲ به همراه رقیب خود جهانگیر تفضلی از شهرستان زابل شرکت کرد و در این رقابت پیروز شد، اما از رفتن به مجلس منصرف شد و به جای او تفضلی وارد مجلس شد.
محمدرضا شاه در فروردین سال ۱۳۳۴ تصمیم به برکناری رییس دولت کودتا یعنی سپهبد فض الله زاهدی گرفت. او عَلَم را مامور ابلاغ درخواست خود و قانع کردن زاهدی به استعفا کرد. اسدالله بعد از موفقیت در انجام این مسؤولیت به عنوان وزیر کشور در کابینه حسین علاء منصوب شد.
او در این مسؤولیت که تا فروردین ۱۳۳۶ ادامه یافت، استانداران و فرمانداران سراسر کشور را به نحوی تغییر داد که اوامر محمدرضا شاه به اجرا درآید.
با پایان کار دولت حسین علاء، اسدالله عَلَم تا تابستان ۱۳۴۱ که به عنوان نخست وزیر منصوب شد در سه کابینه منوچهر اقبال، جعفر شریف امامی و علی امینی هیچ مسؤولیتی نداشت.
عَلَم یک ماه بعد از روی کارآمدن کابینه دکتر منوچهر اقبال در فروردین ۱۳۳۶ «حزب مردم» را تاسیس کرد و دبیرکل حزب شد و با پایان دوره نخست وزیری منوچهر اقبال در شهریور ۱۳۳۹ و در پی رخدادهای منجر به انتخابات تابستان ۱۳۳۹ از این سمت استعفا داد.
عَلَم در این دوره، انتخابات مجلس نوزدهم را برگزار کرد، کنترل مطبوعات و جلوگیری از انتشار مطبوعات مخالف را انجام داد، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اجرا و لایحه تاسیس ساواک را تقدیم مجلس کرد.
بنیانگذار ساواک
۲۸ شهریور ۱۳۳۵ لایحه تأسیس ساواک در دولت حسین علاء تدوین و برای تصویب به نوزدهمین دوره مجلس شورای ملی ارایه شد و پس از بحث فراوانی در این مجلس، به تصویب رسید سپس در ۱۰ بهمن ماه در دستور کار دومین دوره مجلس سنا قرار گرفت و به دلیل جنجالی بودن لایحه، مورد انتقادها و مخالفت های فراوان نمایندگان این مجلس قرار گرفت اما در نهایت مورد تصویب این مجلس قرار گرفت و برای اجرا به دولت علاء ابلاغ شد.
اسدالله علم وزیر کشور لایحه مذکور را در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۳۵ در صحن علنی دومین دوره مجلس سنا، تقدیم هیات رییسه این مجلس کرد و هیات رییسه این مجلس نیز لایحه مذکور را اعلام وصول کرد.
تا پیش از تأسیس ساواک، شهربانی و بهطور مشخص، اداره اطلاعات شهربانی، مسؤول برقراری امنیت کشور بود و روشی که اداره اطلاعات شهربانی برای برقراری امنیت اعمال می کرد با روش ساواک بسیار تفاوت داشت.
قانون تأسیس ساواک که سه ماده داشت، این سازمان را زیر مجموعه نخستوزیر می دانست که رییس آن توسط شخص شاه انتخاب می شد و رییس سازمان، جایگاه معاونت نخستوزیر را پیدا می کرد.
طبق مواد این قانون، وظیفه ساواک کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد بود.
او در دوره وزارت کشورش اقدامات دیگری هم انجام داد از جمله طرح شش مادهای محمدرضا شاه معروف به «انقلاب سفید» مشتمل بر شش طرح دیگر شامل لایحه لغو رژیم ارباب و رعیتی با تصویب لایحه اصلاحات ارضی، لایحه ملی کردن جنگلها، لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات، لایحه سهیم کردن کارگران در صنایع کارگاههای تولیدی و لایحه ایجاد سپاه دانش را با رفراندومی که برگزار کرد به تایید مردم رساند.
علاوه بر اینها در نشستی فوقالعاده در اسفند ۱۳۴۱ با هیات وزیرانش قانون حق رأی زنان را که چند ماه قبلتر به دلیل اعتراضات شدید امام خمینی (ره) و سایر علما و همراهی مردم مجبور به کنار گذاشتن آن شده بود را در کابینه تصویب کرد. البته این اقدام عَلَم این بار با مخالفت شدیدتری از سوی امام و مراجع تقلید قم روبرو شد.
نخست وزیری اسدالله
به دنبال مخالفت سلطانِ وقت با درخواست علی امینی، نخست وزیر برای کاهش بودجه ارتش، محمدرضا، امینی را کنار گذاشت و یک روز بعد از استعفای علی امینی در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۴۱، عَلَم ۴۳ ساله به حکم محمدرضا شاه به عنوان نخستوزیر جدید ایران منصوب شد.
کابینه عَلَم کارش را با صدور اعلامیه ای به این مضمون که دولت ایران به هیچ کشوری اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران را نمی دهد، آغاز کرد و این پیامی روشن و مثبت برای زدودن تیرگی روابط بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی بود.
محمدرضا شاه عَلَم را مامور کرد تا در این پست هم رفرم بنیادین اجتماعی و همان انقلاب سفید را از طریق برنامه اصلاحات ارضی به سرانجام برساند و هم جلوی اعتراضات روحانیون و مردم را بگیرد.
اولین مخالفت های مردمی با انقلاب سفید شاه از استان فارس آغاز شد که موجب بروز درگیریهای شدید بین شهربانی و مردم شد که البته اعتراضات بعد از دو ماه سرکوب شد. گرفتاری دیگر کابینه عَلَم تظاهرات پراکنده گروههای مخالف در شهرهای تهران و قم بود. مخالفان نخست وزیر مرکب از گروههای چپ، جبهه ملی و برخی بازاریان و روحانیون با حمایتهای پیدا و پنهانِ بعضی خانها و ملاکین بزرگ بودند.
واکنش امام خمینی
در بین مخالفان شاه و عَلَم نقش سید روحالله موسوی خمینی بسیار پررنگتر بود. ایشان اعلامیهای بسیار تند علیه شاه و اقدامات اصلاحی او منتشر کرد. امام(ره) در اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در واکنش به اقدامات عَلَم گفت: «مادامی که این دولت عَلَم مصدر کار است، داخلِ هیچ قِسم مذاکره صلح و مصالحهای نخواهیم شد. ایشان در آبان ۱۳۴۱ نیز طی تلگرافی از عملکرد اسدالله عَلَم به محمدرضا پهلوی با اعتراض شدید به استفاده ابزاری شاه و عَلَم از دختران و زنان در پوشش حق رای قائل شدن برای آنان در انتخابات، نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد و در فروردین همان سال در نامه ای به علمای سراسر کشور، خواستار استیضاح نخست وزیر شد.
در اواسط بهار ۱۳۴۲ گزارشهایی مبنی بر تظاهرات احتمالی روحانیون و مردم در خرداد ماه به دربار و دفتر نخست وزیر رسید. پیش بینی عَلَم این بود وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور بغرنج تر از قبل شود، از این رو هم شاه و هم دستگاه های امنیتی و انتظامی را برای مواجهه با معترضان آماده کرد.
او در گفت و گویی با شاه گفت: «… باید بزنیم» و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد؟ پاسخ داد: «… یعنی با گلوله بزنیم. اگر موفق شدیم که چه بهتر وگرنه مرا مسؤول، معرفی کنید.»
به دنبال حمله ماموران گارد به مدرسه فیضیه قم رهبر فقید کشورمان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ سخنرانی تندی علیه شاه کرد. در بامداد ۱۵ خرداد اطراف بازار بزرگ تهران تظاهرات مردم و روحانیون آغاز شد. عَلَم که آمادگی کامل برای رویارویی با تظاهرکنندگان را داشت به سپهبد علی نصیری، رییس وقت شهربانی، تلفنی دستور تیراندازی به مردم را داد و در برابر تردید نصیری به تیراندازی به وی متذکر شد که به عنوان نخستوزیر، این دستور را میدهد و بعد از آن خود را به دفتر رییس شهربانی رساند. بعد از کشتار مردم کمیسیونی بیطرف متشکل از رضا مجد از بازاریان معتمد و خوشنام، ستاره فرمانفرمایان و یک قاضی بلندپایه، شمار جانباختگان را ۸۶ نفر و زخمی ها را ۱۹۳ اعلام کرد.
سِر آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس و دوست نزدیک اسدالله عَلَم در کتاب خاطراتش نخست وزیر را مسؤول اصلی سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ معرفی کرد و نوشت: «… عَلَم شخصا دستور تیراندازی را صادر کرده بود» و خود او در سال ۱۹۷۵ ضمن صحبت درباره حوادث آن زمان گفت: «من چارهای جز این کار نداشتم. … اعلی حضرت خیلی رقیقالقلب هستند و از خونریزی خوششان نمیآید.»
داریوش همایون، از فعالان سیاسی عصرِ پهلوی نیز نقش قاطع عَلَم در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را مورد تصدیق قرار داد و گفت: «اگر در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسدالله عَلَم نبود چه بسا رژیم پهلوی با خطر سقوط مواجه میشد.»
عَلَم به وزارتخانه های اقتصاد، دادگستری و کشور دستور داد از خانواده قربانیان ۱۵ خرداد، حمایت کنند. بر پایه گزارش کمیسیون سه نفره مذکور، برای هزینه زندگی خانوادههایی که در این واقعه سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری تعیین شد و این مقرری تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۵۷ از بودجه نخستوزیری به صورت ماهیانه به این خانواده ها پرداخت شد.
نخست وزیر پس از مخالفت ها، سخنرانی ها و اعتراضات متعددی آیت الله سید روح الله موسوی خمینی به اقدامات و تصمیمات شاه و نخست وزیر، ایشان را در آبان ۱۳۴۳ در قم دستگیر کرد و به تبعید ۱۴ ساله فرستاد.
مأموریت دیگر عَلم در مقام نخستوزیری برگزاری انتخابات مجلس در جهت اهداف انقلاب سفید بود، در این انتخابات ترکیب نمایندگان با دورههای پیشین، متفاوت شد. برای نخستین بار چند زن به مجلس راه پیدا کرده بودند و گروهی از کشاورزان و کارگران نیز نماینده شده بودند و دیگر از زمینداران و متنفذان محلی خبری نبود.
بعد از سرکوب مردم در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حذف اسدالله عَلَم از پست نخست وزیری، کلید خورد. آمریکاییها با همکاری عناصر داخلی خود، حسنعلی منصور را به عنوان لیدر جریان اصلاح طلب و روشنفکر وارد بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی کردند و فراکسیون کانون مترقی با حضور ۴۰ نفر از نمایندگان همفکر منصور اکثریت مجلس را در اختیار گرفتند و بستر نخست وزیری حسنعلی منصور را به وجود آوردند. به موازات انتخابات مجلس، حزب ایران نوین با دبیرکلی حسنعلی منصور تاسیس شد و اکثر نمایندگان مجلس به عضویت این حزب در آمدند و اسدالله عَلَم در ۱۷ اسفند سال ۱۳۴۲ از نخست وزیری استعفا داد.
عَلَم بعد از استعفا از نخست وزیری به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز انتخاب شد و این مسؤولیت را تا ۱۹ آبان ۱۳۴۵ که به عنوان وزیر دربار انتخاب شد، در اختیار داشت.
عَلَم و وزارت دربار
عَلَم در این منصب بسیار به شاه نزدیک شد. این دو، هر روز با یکدیگر گفت و گو میکردند و چند روز در هفته یکدیگر را میدیدند. آنان اغلب با یکدیگر شام و ناهار میخوردند. او به حدی به شاه، همسر و فرزندان او نزدیک بود که برای شهبانو هدیه میفرستاد یا گاهی با فرحناز پهلوی، دختر شاه هم بازی می شد و فرحناز بر شانه های عَلَم کولی می گرفت. این رابطه تنگاتنگ باعث شد دامنه روابط شاه و عَلَم از حد مسایل کاری فراتر رود و نزدیکی عاطفی پیدا کردند.
او در طول ۱۰ سال وزارت دربار، چند مقام تشریفاتی دیگر از جمله آجودانی مخصوص محمدرضا شاه، نمایندگی ویژه شاه در هیات مدیره بنیاد پهلوی، عضویت در هیات مدیره بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مدیریت عامل کمیته پیکار با بیسوادی، عضویت در هیات مدیره سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و دبیرکلی مجدد «حزب مردم» را هم عهده دار شد. تاجگذاری محمدرضا شاه و برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید نیز در این دوره کلید خورد.
نفوذ عَلَم بر ساختار قدرت در ایران در این دوره افزایش فراوانی یافت. او در بسیاری از تصمیمگیریهای کشور دخالت داشت. این رفتار عَلَم به شدت بر عملکرد امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت تاثیر منفی گذاشت و از نفوذ هویدار بر شاه کاست. عَلَم در این سمت محرک شاه در برکناری سرلشکر پاکروان رئیس ساواک و انتصاب سپهبد نصیری به ریاست این سازمان بود. با این انتصاب، سازمان اطلاعات و امنیت کشور به مراتب بیشتر از گذشته تحت کنترل و نظارت مستقیم دربار شاه درآمد. در مراحل بعد به تدریج وزارتخانههای خارجه، دفاع، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند.
با انتصاب او به وزارت دربار، امیرعباس هویدا که نفوذ زیادی در دربار داشت تا حد زیادی از تصمیمگیریهای مهم و سیاستگذاریهای کلان کشور کنار گذاشته شد و نقش او محدود به نخست وزیری شد. اما رقابت بین این دو در دربار همواره شاهد فراز و فرودهای زیادی بود.
در سال ۱۳۵۶ نیز که عَلَم برای معالجه بیماری سرطان خون بارها و بارها مجبور به ترک کشور و بستری شدن در بیمارستانهای اروپا شد، به عنوان وزیر دربار، مسائل سیاسی ـ اجتماعی کشور را پیگیری میکرد.
سرطان و مرگ
بیماری سرطان که منجر به مرگ اسدالله عَلَم شد، در سال ۱۳۴۷ توسط پزشکان ایرانی و سوییسی شناسایی شد. او به نوعی از سرطان خون مبتلا بود که طبق پیش بینی پزشکان بیشتر از ۱۵ سال زنده نمیماند. او بزرگترین علامت بیماریش را کاهش تدریجی وزن بدنش عنوان کرد به طوری که وزن او در آخرین روزهای عمرش به ۴۷ کیلوت کاهش یافت. با رو به وخامت گذاشتن سلامت نخست وزیر، محمدرضا شاه از او خواست استعفا دهد و عَلَم هم این کار را کرد و امیرعباس هویدار در روز استعفای عَلَم جانشین وی در پست وزارت دربار منصوب شد.
در سال ۱۳۵۰ به توصیه پروفسور عباس صفویان، پروفسور میلیز، استاد بیماریهای داخلی دانشگاه پاریس به عنوان پزشک معالج عَلَم منصوب شد. بعد از مدتی پروفسور ژان بِرنار، کارشناس سرطان خون شناسی فرانسوی به همکاری فراخوانده شد.
اسدالله عَلَم در حالی که دوران نقاهتش را در شهرستان بیرجند می گذراند در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۶ دچار خونریزی داخلی شد و برای ادامه معالجه به تهران انتقال یافت و روز بعد به پاریس اعزام شد و بعد از چند روز به ایران بازگشت. او بار دیگر در اواخر دی ۱۳۵۶ در بیمارستانی در پاریس بستری شد و با وجود انجام چندین عمل جراحی، حالش رو بدتر شد.
او اواخر سال ۱۳۵۶ برای معالجه بیشتر به آمریکا اعزام شد و در بیمارستانی در شهر نیویورک بستری شد و سرانجام در ساعت ۱۱ روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ درگذشت. جسدش روز بعد به تهران انتقال داده شد و در روز یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۵۷ در آرامگاه خانوادگی خاندان عَلَم در حرم امام رضا (ع) دفن شد.
انتهای پیام
منابع:
صحیفه امام، جلد یک، ص ۱۷۷ – ۱۷۹
مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۱۴۰ – ۱۴۵
در دامگه حادثه، انتشارات شرکت کتاب، ۱۳۹۰ ص۲۱۲
عباس میلانی، معمای هویدا، نشر اختران، ۱۳۸۰، ص ۱۹۳
یادداشتهای عَلَم، جلد اول، انتشارات مازیار ۱۳۸۷، ص ۴۹
ع. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم: نشر تفکر، ۱۳۷۳، ص۳۳۵
آنتونی پارسونز و ویلیام سولیوان، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، چاپ دوم، تهران: نشر علم، ۱۳۷۳، ص۲۹۳
استانداردهای حرفهای برای رسانه انقلابی
جعفر برزگر
تهران-ایرنا- تاکیدات مقام معظم رهبری و وزارت فرهنگ بر بازسازی ساختار رسانهای کشور موجب طرح این پرسش شده که این بازسازی چه الزاماتی دارد. در متن پیش رو به تشریح برخی از این مولفهها پرداخته شده است.
رهبرمعظم انقلاب شهریور امسال در دیدار با هئیت دولت، موضوع مهم بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی کشور را مطرح کردند. ایشان در این باره بیان کردند: «به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور؛ و یک حرکت انقلابی لازم است. البتّه «حرکت انقلابی» یعنی خردمندانه و عاقلانه. معنای «انقلابی بودن» بیهوا حرکت کردن و بیحساب حرکت کردن نیست. [حرکت] انقلابی باید باشد، بنیانی باید حرکت بشود، در عین حال برخاستهی از اندیشه و حکمت باشد. فرهنگ واقعاً زیربنا است؛ خیلی از این خطاهایی که ما در بخشهای مختلف انجام میدهیم، ناشی از فرهنگ حاکم بر ذهن ما است.»
پیرو این سخنان و تاکیدات مقام معظم رهبری، دکتر «محمد مهدی اسماعیلی» وزیر فرهنگ هم خواستار ارائه نظرهای اهالی فرهنگ، هنر و رسانه شد. اسماعیلی از اهالی فرهنگ، هنر و رسانه درخواست کرد نظرات راهبردی و ایدههای کاربردی خود را در موضوعات نقد وضع موجود و بیان مبانی تحول در ساختار فرهنگی، اصول موازین و محدودههای تحول، الزامات و اولویتهای تحول و بازسازی انقلابی در ساختارها، خروج از وضعیت رهاشدگی و انفعال در حوزه فرهنگ، متناسبسازی ساختارهای فرهنگی با پیشرانهای فناوریهای نرم و ظرفیتهای جدید فرهنگی، رسانهای و اجتماعی، تسهیل فعالیتهای فرهنگی و زمینهسازی برای حضور و مشارکت حداکثری عناصر و تشکلهای مردمی و جهادی در عرصههای فرهنگی ارائه دهند.
اگر خبری از خبرنگاران چند سال پیش بگیریم که نگارنده به دلیل الزامات شغلی این کار را انجام داده، اکثر خبرنگاران سالهای ابتدای دهه ۹۰ یا در دیگر مشاغل مشغول شده و یا به روابط عمومیها کوچ کردهاند. وقتی این سوال را طرح میکنیم که چرا این جابجایی انجام شده، پاسخ یکسانی دریافت میکنیم: « مگر با حقوق خبرنگاری میشود زندگی کرد؟
حجتالاسلام «محمد قمی» رئیس سازمان تبلیغات اسلامی نیز به این حرکت پیوست و با استقبال از فراخوان وزیر فرهنگ در بیانیهای نوشت: در این سه سال خدمت در سازمان تبلیغات اسلامی در کنار بحث، حرف و تلاش برای زنده کردن این دغدغهها در مسئولین و متولیان امر، سمتوسوی اغلب عناصر و مجموعههای مرتبط در سازمان تبلیغات اسلامی و مأموریت صندلیهای رسمی و حاکمیتی سازمان در جهت این موضوعات تنظیم شده است.
حال که رهبر انقلاب اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مهم ترین نهاد فرهنگی کشور بر بازسازی ساختارهای فرهنگی و رسانهای کشور تاکید دارند، الزامات این بازسازی خصوصا در حوزه رسانه که امروز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با سنگینترین هجمههای تبلیغاتی و رسانهای مواجه است، چیست؟ برای بازسازی رسانهای کشور که در سال جاری حداقل سه مرتبه از سوی رهبر انقلاب مورد تاکید قرار گرفته، چه اقداماتی ضروری است؟ در ادامه به برخی از مهمترین مولفههای این امر اشاره میشود.
بازسازی ساختار رسانهای کشور در دو بٌعد سختافزاری و نرمافزاری باید پیگیری شود. بٌعد سختافزاری شامل نیروی انسانی، هوشمندسازی رسانهای و حرکت مبتنی بر تحولات فناوری روز، توجه به شیوههای جدید فعالیت رسانهای و پلتفرمهای نوظهور و پرمخاطب است. منظور از بٌعد نرمافزاری هم مساله تولیدات محتوایی در رسانههای کشور است، به نحوی که این تولیدات باید سه شاخص حرفهای و استاندارد بودن، مخاطبپسند بودن و مبتنی بر مبنای انقلاب و اسلام بودن را دارا باشند.
الف: بعد سختافزاری
۱- تربیت نیروی انسانی: یکی از مهمترین مشکلات رسانههای کشور در شرایط فعلی، خلاء نیروی انسانی توانمند، حرفهای و باسواد است. این سخن به این معنا نیست که رسانههای ما از نیروی حرفهای در حال حاضر تهی هستند. بلکه به این معناست که مسیر مشخصی برای جذب، تربیت و به کارگیری نیروی انسانی در رسانههای کشور وجود ندارد. تنها برای نیل به این هدف، دورههای خبرنگاری توسط برخی خبرگزاریها به صورت مقطعی برگزار میشود و دانشکده خبر هم تلاشهایی در این مسیر انجام داده که هیچ کدام نتوانسته هدف مورد نظر را محقق کند.
برای رفع این مشکل، پیشنهاد میشود همانند برخی مشاغل دیگر، «سازمان نظام رسانهای» در کشور تاسیس شده و نیروهایی که مایل به فعالیت در رسانهها هستند، حتما گواهی صلاحیت حرفهای و شغلی را از این سازمان دریافت کنند.
۲- فقدان خبرنگاری تخصصی: نکته مهم دیگر، فقدان خبرنگاری تخصصی در رسانههای ایران است. به این معنا که خبرنگاران عمدتا در تحریریهها و اتاقهای خبر در بین گروهها و حوزههای مختلف خبری در دورههای کوتاه مدت جابجا شده و امکان این که خبرنگاران حرفهای و شناخته شده در حوزههای تخصصی تربیت شود کمتر در رسانههای ایران وجود دارد. در واقع اگر در شرایط کنونی از فعالان رسانهای در کشور این درخواست را طرح کنیم که چند خبرنگار تخصصی حوزه نفت و انرژی، محیط زیست، سیاست خارجی و.. نام ببرید، عاجز خواهند بود.
برای رفع این مشکل پیشنهاد میشود بر اساس راه حل تعبیه شده در بند یک، در ترتیبات صدور گواهینامه حرفهای برای شاغلان در رسانهها برای هر فرد در یک حوزه خبری مشخص گواهینامه صادر شود تا فرد تنها در آن حوزه بتواند فعالیت کند. برای مثال، در آن ذکر شود که گواهینامه صادره برای فرد به عنوان خبرنگار محیط زیست است تا مثلا در حوزه ورزشی بکارگیری نشود.
۳- مشکلات مالی: حفظ نیروی انسانی حرفهای، خلاق و توانمند در رسانههای کشور نیازمند حمایتهای مادی، نظام بیمهای و امنیت شغلی است. کم نبودند خبرنگاران حرفهای که به دلیل فقدان این شاخصها، فعالیت رسانهای را ترک کرده و در دیگر حوزهها مشغول شدهاند. اگر خبری از خبرنگاران چند سال پیش بگیریم که نگارنده به دلیل الزامات شغلی این کار را انجام داده، اکثر خبرنگاران سالهای ابتدای دهه ۹۰ یا در دیگر مشاغل مشغول شده و یا به روابط عمومیها کوچ کردهاند. وقتی این سوال را طرح میکنیم که چرا این جابجایی انجام شده، پاسخ یکسانی دریافت میکنیم: « مگر با حقوق خبرنگاری میشود زندگی کرد؟»
پیشنهاد میشود همانند برخی مشاغل دیگر، «سازمان نظام رسانهای» در کشور تاسیس شده و نیروهایی که مایل به فعالیت در رسانهها هستند، حتما گواهی صلاحیت حرفهای و شغلی را از این سازمان دریافت کنند.
برای رفع این مشکل، گسترش و تثبیت نظام فراگیر و باکیفیت بیمه خبرنگاران، تدوین نظامنامه پرداخت حرفهای در رسانهها و مهم تر اینکه رسانهها به سمت درآمد زایی حرکت کرده و صرفا متکی به کمکهای نهادهای حامی نباشند، راهگشاست. در حال حاضر رسانهها در زمینه رپورتاژ و تبلیغات، فعالیتهایی انجام داده و درآمد اندکی هم کسب میکنند، اما درآمدزایی از محصولات تولیدی در رسانههای ایران مورد توجه نیست که باید در این مسیر قدمهای بلندی برداشته شود. برای مثال رسانههای قدیمی و معتبر کشور میتوانند پروژههای نظرسنجی و افکارسنجی را برای نهادهای دولتی، عمومی و خصوصی انجام داده و درآمد کسب کنند.
نکته مهم دیگر در رسانههای ایرانی که مانعی موثر در حرفهای نشدن نظام رسانهای کشور است، عدم امنیت شغلی خبرنگاران و ناپایداری رسانهها در کشورمان است. پایگاههای خبری، روزنامهها و حتی خبرگزاریها کم نبودهاند که مدتی ظهور کرده و در کوتاه زمانی شمع وجود آنها خاموش شده و به تاریخ پیوستهاند. بررسی دهه ۹۰ به عنوان نمونه مطالعاتی نشاندهنده نمونههای بسیاری در این زمینه است. همین مساله باعث شده که خبرنگاران و مخصوصا شاغلان در رسانههای کوچک و خصوصی کمترین امنیت شغلی را داشته باشند.
برای کاهش این مشکل پیشنهاد میشود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی صدور مجوز روزنامه، پایگاه خبری و خبرگزاری، تنها در صورتی اقدام به صدور مجوز برای متقاضی کند که صلاحیتهای حرفهای را در این زمینه داشته باشد. همچنین میتواند صدور مجوز را به صورت مرحلهای و با بررسی پایداری رسانه انجام دهد. به این صورت که در ابتدا یک مجوز موقت و آزمایشی ۶ ماهه صادره کرده و در صورت پایداری رسانه و کسب دیگر شاخصها، اقدام به صدور مجوز قطعی کند. البته ناگفته پیداست که این امر تنها بخشی از مشکلات عدم امنیت شغلی خبرنگاران و ناپایداری رسانهها را حل خواهد کرد. برای رفع کامل این مشکل باید راههای دیگری هم اندیشید.
۴- اصرار بر شیوههای سنتی: هوشمندسازی و استفاده از پلتفرمهای رسانهای جدید از مهمترین مولفههای سختافزاری بازسازی رسانههای کشور است. در این مسیر تلاش برخی رسانهها برای تقویت تولیدات چندرسانهای و حضور فعالتر در شبکههای مجازی قابل ستایش است اما این تلاشها کافی نبوده و در حد تغییر رویکرد نتوانسته عمل کند. بنابراین همچنان رویکرد رسانههای ایرانی مبتنی بر شیوههای سنتی است.
یک بخش این تغییر رویکرد مرتبط با استفاده از آخرین فناوریهای روز در سیستمهای فنی رسانههاست. به عنوان مثال در نظام توزیع تولیدات رسانهها، این مشکل به شدت به چشم میخورد. درواقع رسانههای ایرانی به جز سایت و صفحات خود در برخی پلتفرمها، هیچ نظام توزیعی ندارند. در حالی که میتوانند اقدام مختلفی برای تقویت نظام توزیع خود انجام دهند، برای مثال بستههای خبری و محتوای خود را به صورت جداگانه برای مشاغل مختلف آماده کرده و از طریق پلتفرمهای مشترک به اشتراک بگذارند. در این حوزه جای کار بسیار است و نیازمند تلاش وافر مدیران رسانهای است.
نکته دیگر اینکه پلتفرمهای جدید و شیوههای جدید خبر رسانی باید مورد توجه قرار گیرند. اکتفای صرف به محتوای متنی، دیگر پاسخگو نیست. استفاده از طرفیت شبکههای اجتماعی برای خبررسانی و جریانسازی میتواند مورد توجه قرار گیرد. راهاندازی مسیرهای تعامل دو طرفه با مخاطب هم میتواند در این مسیر موثر واقع شود.
ب: بعد نرمافزاری
۱- فقدان مخاطبسنجی دقیق :هر تولیدی باید در نسبت با جامعه هدف و مخاطب انجام شود. مشخص شدن مخاطب باعث تعیین نقشه راه هر رسانه و خبرنگار خواهد شد. در حال حاضر تولید محتوا در رسانههای کشور کمتر در نسبت با خواست مخاطب صورت میگیرد. همین امر باعث شده که اثرگذاری و جریان سازی رسانههای داخلی در نسبت با برخی رسانههای فارسی زبان خارج از کشور کمتر باشد. توجه به خواستهها و مطالبات عامه مردم و در یک کلام «مردمیسازی رسانه» از مهمترین اقدامات در این مسیر است. یکی دیگر از مسیرهای تحقیق این امر، دوری از تبدیل رسانه به بنگاه تبلیغاتی است که در بند دوم تشریح میشود.
۲- تداخل مفهومی رسانه با روابط عمومی: رسانه و روابط عمومی هر دو از ضروریات جامعه امروز هستند. این دو مفهوم با اینکه اشتراکات کارکردی با هم دارند، اما از نظر ماهوی متفاوت هستند. یکی از مهمترین آسیبهای رسانههای ایران که عمدتا هم به دولت یا بخش عمومی وابسته هستند، در نوسان بودن بین روابط عمومی و رسانه است. رسانه نقش پیامساز و جریانساز بر عهده دارد و صرفا کارکرد آن اطلاع رسانی نیست. در حالی که در روابط عمومی اطلاعرسانی به نوعی تصویرسازی از نهاد مربوطه مدنظر است.
عدم تربیت خبرنگاران حرفهای، عدم توجه به معیشت و امنیت شغلی خبرنگاران، ناپایداری رسانهها، به روز نبودن فناوری مورد استفاده در رسانهها که در نتیجه همه این مولفهها گزارشهای تحلیلی، تحقیقی و جریانساز کمتر در رسانههای ایرانی منتشر میشود.
این تداخل باعث شده رسانههای ایرانی با ریزش مخاطب مواجه شوند و ما کمتر گزارشها و مطالب دقیق مطالبه گرانه و حتی افشاگرانه از کارکردهای نامطلوب نهادها در رسانهها داشته باشیم. این ضعف در تغییر مرجعیت رسانهای جامعه هم به شدت اثرگذار بوده است. پیشنهاد میشود وزارت فرهنگ در تعامل با اصحاب رسانه خط قرمزهای غیر ضروری را از پیش پای رسانهها بردارد تا خبرنگاران ایرانی با میدان بازتری به تولید محتوای رسانهای بپردازند. همچنین در این مسیر رشد و تقویت رسانههای بخش خصوصی بسیار موثر خواهد بود. چرا که هم از چالاکی و تحرک عمل بیشتری برخوردار هستند و هم محدودیتهای رسانههای وابسته به نهادهای مختلف را ندارند.
۳- فقدان گزارشهای تحلیلی، تحقیقی و دسترسی به اطلاعات: این آسیب در نتیجه مشکلات پیش گفته است. درواقع خروجی رسانه، همه آن مشکلات خود را در ضعف تولیدات رسانهای عمقی خود را نشان میدهد. عدم تربیت خبرنگاران حرفهای، عدم توجه به معیشت و امنیت شغلی خبرنگاران، ناپایداری رسانهها، به روز نبودن فناوری مورد استفاده در رسانهها که در نتیجه همه این مولفهها گزارشهای تحلیلی، تحقیقی و جریانساز کمتر در رسانههای ایرانی منتشر میشود.
عدم دسترسی به اطلاعات از مهم ترین موانع نوشته نشدن این نوع از گزارشهاست. هر چند در این زمینه قوانینی به تصویب رسیده، اما عملیاتی نشده است. به عنوان مثال همچنان دریافتی کارمندان و مقامات دولتی و عمومی به نوعی از دسترس رسانهها و خبرنگاران به دور است. پیشنهاد میشود وزارت فرهنگ پیگیری کند تا قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات عملیاتی شود و رسانهها در این زمینه محدودیتی نداشته باشند.
همچنین برای سوق دادن رسانهها و خبرنگاران به تهیه گزارشهای تحلیلی و تحقیقی، پیشنهاد میشود وزارت فرهنگ به صورت فصلی گزارشهای منتشر شده در این قالب را بررسی و به گزارش برتر به اندازه دو ماه حقوق مولف گزارش، جایزه پرداخت کند. همچنین خبرنگارانی که موفق شوند در این بررسیهای فصلی ۱۰ بار عنوان نویسنده گزارش برتر را به دست آورند، از حمایتهای قانونی برخوردار شوند.
پشت صحنه دو برابر شدن سهم زنان از اعتیاد
مینا اینانلو
تهران- ایرنا- محمد سهیلسرو، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل اجتماعی معتقد است اعتیاد زنان علاوه بر اینکه بر آسیبهای زنانه دامن میزند، پویایی، تحرک و سرزندگی جامعه را نیز دچار اختلال میکند.
اعتیاد به مواد مخدر یکی از معضلات اصلی جامعه جهانی است. آمار رو به افزایش مصرف مواد مخدر در دنیای کنونی به گونهای است که یکی از سمشناسان معروف دنیا به نام لودوینگ میگوید: «اگر غذا را مستثنی کنیم، هیچ مادهای در روی زمین نیست که به اندازه مواد مخدر، چنین آسان وارد زندگی ملتها شده باشد». ایران هم اگر چه در مقایسه جهانی از این نظر وضعیت بهتری دارد، اما با این حال باید اعتیاد را به واسطه انواع ناهنجاریهایش از آسیبزاترین و گستردهترین معضلات هر جامعه قلمداد کرد. به گفته اسکندر مومنی، دبیر کل ستاد مبازره با مواد مخدر نرخ میانگین معتادان نسبت به جمعیت فعال، در کشور ما حدود ۵ و سه دهم درصد است، در حالی که متوسط این رقم در دنیا ۵ و نیم درصد است.
علاوه بر این، گزارشهای ستاد مبارزه با مواد مخدر حاکی از افزایش اعتیاد در بین زنان است. طبق گزارش این ستاد، در سال ۹۰ زنان مصرفکننده مواد ۵ درصد کل معتادان هستند و این در حالی است که در سال ۹۵ تحقیقات ستاد نشان داد، ۱۰ درصد معتادان را زنان تشکیل میدهند و این یعنی طی پنج سال نسبت معتادان زن در کشور دو برابر بیشتر شده است.
دو برابر شدن سهم اعتیاد زنان، به دلیل پیامدهایش در سطح خرد و کلان، میتواند زنگ هشداری برای مسوولان باشد تا دلایل و عوامل زمینهساز آن را واکاوی کرده و راههای پیشگیری از آن را اتخاذ نمایند. بنابراین با توجه به اهمیت این موضوع و چرایی آن، پژوهشگر ایرنا با محمد سهیل سرو، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی و امیرمسعود امیر مظاهری، دانشیار گروه جامعهشناسی واحد تهران مرکز به گفت و گو نشست که مشروح آن را در ذیل میخوانید.
فقدان روابط عاطفی زوجین، از دلایل اعتیاد زنان
سهیلسرو در تشریح دلایل جامعهشناختی اعتیاد زنان گفت: اعتیاد مقولهای است که در جامعه امروزی افزایش یافته و برای آن میتوان دلایل درونی و بیرونی بسیار برشمرد. از عوامل روانشناسانه آن، میتوان به احساس افسردگی در فرد اشاره کرد. ویژگی عاطفی در زنان راحتتر میتواند آنها را به سمت اعتیاد بکشاند.
وی گفت: جالب است که بدانید درصد زنان متاهلی که معتاد هستند، بیشتر از مجردین است. بنابراین یکی از دلایل اعتیاد زنان، فقدان روابط عاطفی بین زوجین و افسردگیهای ناشی از آن است که در دل زندگی اتفاق میافتد.
سیگار کشیدن یا اعتیاد در بین زنان، در گذشته به عنوان امری نابهنجار تلقی میشد که مردم به فرد خصوصا زنی که اعتیاد داشت، به شکلی خاص نگاه میکردند، اما امروزه در رسانهها ونمایشهای خانوادگی، استعمال راحت سیگار در بین زنان، سبب شده این رفتار به نحوی به یک مد تبدیل شود
سهیل سرو ادامه داد: یکی دیگر از دلایل که در حیطه جامعهشناختی نیز قرار دارد، بحث تبدیل ناهنجاریها به هنجارهای اجتماعی است. امری مثل سیگار کشیدن یا اعتیاد در بین زنان، در گذشته به عنوان امری نابهنجار تلقی میشد که مردم به فرد خصوصا زنی که اعتیاد داشت، به شکلی خاص نگاه میکردند، اما امروزه در رسانهها و نمایشهای خانوادگی، استعمال راحت سیگار در بین زنان، سبب شده این رفتار به نحوی به یک مد تبدیل شود. یعنی گویی سیگار نوعی مدگرایی است که با موضوع پارتیهای شبانه که در فیلمها نمایش داده میشود و یا در واقعیت اتفاق میافتد، تشدید میشود.
تمایل به شکستن کلیشههای جنسیتی
این استاد دانشگاه ادامه داد: از طرفی زنان و دختران در جامعه امروز در کلان شهرها به نحوی تمایل دارند که کلیشههای جنسیتی را بشکنند و تمایزهای خود را با مردان از بین ببرند و از بین بردن این نوع تمایزها را با انجام رفتارهایی که در گذشته خصوصیات مردانه محسوب میشد، نشان میدهند. همچنین میتوان به نابسامانیهای جامعه و تاثیرات آنها بر زندگی جوانان هم اشاره کرد. برای مثال نابسامانیهایی مانند تورم، فقر و محرومیت، بیکاری و… همه سبب میشود زندگی افراد و خصوصا جوانان دچار اختلال شود. برای مثال بیکار شوند و یا در ازدواج آنها تاخیر صورت بگیرد و در نتیجه چنین سرخوردگیها و ناکامیهایی در زندگی سبب شود به اعتیاد دچار شوند.
سهیلسرو گفت: مصرفگرایی، ترویج فرهنگ مصرف و تبلیغ رسانهها درباره اندام لاغر و زیبایی سبب میشود زنان برای داشتن بدن ایدهال، به انواع مواد مخدر و قرصها روی آورند که متناسب با سیاست کشورهای غربی و رسانههای آنهاست. از طرفی محیطهای ناسالم اجتماعی و عدم نظارت اجتماعی والدین از دیگر مواردی است که سبب میشود به مساله اعتیاد در بین جوانان خصوصا زنان دامن زده شود. برای مثال سکونت در حاشیههای شهر، دوستی با افراد ناباب و عضویت در خرده فرهنگهای بزهکار و ازدواج با فرد معتاد، همه دست به دست هم میدهد تا دیگر اعضای خانواده هم به این سو گرایش یابند.
تضعیف همبستگی اجتماعی در افزایش اعتیاد نقش داشته است
امیرمسعود امیر مظاهری، دانشیار گروه جامعهشناسی واحد تهران مرکز نیز در این رابطه گفت: اگر مطالعه دورکیم در زمینه خودکشی را بخوانیم، مشاهده میکنیم که این جامعهشناس علت افزایش خودکشی در مدت کوتاه را تضعیف انسجام و همبستگی اجتماعی میدانست. در خصوص اعتیاد هم سست شدن جایگاه و منزلت خانواده از یک سو و تضعیف انسجام و همبستگی اجتماعی در اثر مشکلات اقتصادی و همچنین پایین آمدن سرمایه اجتماعی از سوی دیگر در گرایش افراد به آن نقش داشته است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: مدرنیته و خصوصیات زندگی مدرن نیز اشکال جدیدی از اعتیاد را به همراه آورده که متفاوت از شکل سنتی آن است. این نوع از اعتیاد بیشتر در میان گروه دوستان و همسالان مشاهده میشود.
پیامدهای اعتیاد زنان در سطح خرد وکلان
درصد زنان متاهلی که معتاد هستند، بیشتر از مجردین است. بنابراین یکی از دلایل اعتیاد زنان، فقدان روابط عاطفی بین زوجین و افسردگیهای ناشی از آن است که در دل زندگی اتفاق میافتد
سهیلسرو در خصوص پیامدهای اعتیاد در سطوح خرد و کلان گفت: اعتیاد در سطح خرد سبب میشود زنان مجرد در امر ازدواج دچار مشکل شوند و زنان متاهل، در زندگی خانوادگی خود دچار مشکل شوند و حتی زندگی آنها دچار از هم گسیختگی شده و به طلاق بینجامد. همچنین اعتیاد سبب طرد اجتماعی فرد معتاد میشود. برای مثال، خانواده، دوستان، اقوام و همکاران هر نوع ارتباط، پیوندهای اجتماعی و عاطفی خود را با وی قطع کرده و این طرد اجتماعی، تنهایی و انزوای فرد معتاد را تشدید میکند.
وی افزود: از پیامدهای کلان اعتیاد خصوصا در بین زنان میتوان به صدمه زدن به سرزندگی و نشاط جامعه اشاره کرد. زیرا خانواده یک اجتماع کوچک است که مادر خانواده بنیان اصلی آن را تشکیل میدهد و بیماری مادر و اعتیاد او سبب افسردگی او و دیگر اعضای خانواده و حتی سبب اعتیاد فرزندان میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از طرف دیگر افزایش جرایم، فساد و فسادهای فحشایی، تن فروشی و خودفروشی نتیجه اعتیاد زنان است. چون ممکن است فرد معتاد مسکن، دوستان، خانواده و شغل خود را از دست بدهد و برای معاش دست به سرقت بزند. همه این موارد پویایی و سرزندگی جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد و سبب ایجاد اختلال در کارکرد نظام اجتماعی میشود و حتی مسائلی مانند پیری جمعیت که در نتیجه تاخیر در ازدواج و یا تجرد مطلق است، حاصل شود.
اجتماعی شدن ناقص فرزندان، زمینهساز رفتارهای انحرافی
امیرمظاهری نیز در این خصوص گفت: پیامدهای اعتیاد در سطح خرد و کلان یک رابطه دیالکتیکی دارد. به این معنا که هم سطح خرد بر سطح کلان و هم سطح کلان بر سطح خرد اثر میگذارد. در سطح خرد مشکلاتی در نهاد خانواده، ارتباط زوجنین و رابطه والدین و فرزندان به وجود میآید؛ مبنی بر اینکه خود والدین ممکن است الگوی مناسبی برای فرزندان خود نباشند و ما شاهد نوعی اجتماعی شدن ناقص در بین فرزندان باشیم و در نتیجه این امر، زمینهساز رفتارهای انحرافی در بیان آنها شود. این مسائل در سطح خرد بر ساخت اجتماعی در سطح کلان نیز تاثیر میگذارد. زیرا جامعهای که از نیروی انسانی و ظرفیت آن میتوانست استفاده کند، با بروز این مشکلات دیگر نمیتواند از چنین توانمندیهایی برخوردار شود. از طرفی در اثر اعتیاد انواع فساد، انحرافات و شبکههای روابط اجتماعی ناسالم به وجود میآید که مکانیزمهای کنترل اجتماعی نظیر نیروی انتظامی را متوجه خود میکند که چنین امری هزینههای اجتماعی کنترل جرم را بالا میبرد و میتواند تاثیرات خود را در شاخصهای رفاه جامعه بگذارد.
راهکار چیست؟
سهیلسرو به راهکارهای موثر در این زمینه اشاره کرد و گفت: اگر نسل جوان کنجکاوی دارد و به نوعی میخواهد کلیشههای جنسیتی را از بین ببرد، باید برای او آگاهسازی نسبت به مواد مخدر اتفاق بیفتد. همچنین زنان باید به تبعات و پیامدهای امور تبلیغ شده در رسانهها باشند و اگر میخواهند بدنی زیبا و لاغر داشته باشند، تحت تاثیر تبلیغات قرار نگیرند.
سیاستهای نیروی انتظامی، دادگاه، مراکز ترک اعتیاد و مواردی از این دست کنترلی است. در حالی که تجربه نشان داده تنها کنترل و تنبیه نمیتواند روش مناسبی برای جلوگیری از این پدیده باشد
وی گفت: تقویت باورهای دینی یکی دیگر از راهکارهای موثر برای جلوگیری از اعتیاد است. زیرا فردی که از نظر روحی دچار تزلزل شده، ممکن است که برای کسب آرامش دست به هر کاری بزند. همچنین دقت در انتخاب همسر، محل سکونت، تعامل موثر والدین با فرزندان و نظارت کافی آنها همه از جمله راه حلهایی هستند که در سطح خرد میتواند اتفاق بیفتد.
وی گفت: در سطح کلان نیز میتوان از حاکمیت انتظار داشت زمینههای اشتغال، مسکن و ازدواج جوانان را فراهم کند و تسهیلات ویژهای در این زمینه در نظر بگیرد. قطعا جوانان وقتی شرایط اقتصادی و اجتماعی مساعدی داشته باشند، کمتر سرخورده شده و در نتیجه کمتر به رفتارهای بزهکارانه، مخرب و آسیبزا دست میزنند.
تنها کنترل و تنبیه جواب نمیدهد
امیرمظاهری نیز به راهکارهای موثر در این زمینه اشاره کرد و گفت: آنچه نهادها و سازمانها بر روی آن برنامهریزی کردهاند، سیاستهای کنترلی است که از طریق نیروی انتظامی، دادگاه، مراکز ترک اعتیاد و مواردی از این دست انجام میشود. در حالی که تجربه نشان داده تنها کنترل و تنبیه نمیتواند روش مناسبی برای جلوگیری از این پدیده باشد.
وی ادامه داد: به نظر من باید پیشگیری اجتماعی تحقق یابد که منظور از آن آگاهسازی جامعه از پیامدهای این مساله روی فرزندان و خانواده است و این آگاهسازی میتواند از طریق رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی تحقق یابد.
کدام عوامل غیراقتصادی آمار ازدواج را کاهش دادهاند؟
محمدرضا رئیسی
تهران- ایرناپلاس- میزان کاهش ازدواج و همزمان افزایش طلاق در ایران، به حدی نگرانکننده شده که میطلبد همه کارشناسان و متولیان امر به فکر افتاده و با تدوین یک برنامه جامع، چارهای اساسی بیندیشند. طبق گزارش جدید مرکز آمار، در ۱۰ سال گذشته، بیش از ۳۶ درصد از میزان ازدواج کاهش یافته که خود مولد کاهش زاد و ولد و بسیاری دیگر از پیامدهای اجتماعی است.
ایرناپلاس در بخش نخست از سلسله گزارشهای تحلیلی درباره شاخص ازدواج و طلاق، به دلایل اقتصادی و برخی دلایل غیراقتصادی افت میزان ازدواج پرداخت؛ در بخش دوم، دیگر علل و ریشههای اجتماعی، فرهنگی و بینشی کاهش ازدواج را بررسی خواهیم کرد که به یک نتیجه قابل انتظار آن یعنی کاهش زاد و ولد خواهیم رسید و در چند روز آینده، عوامل و زمینههای رشد فزاینده طلاق را بررسی خواهیم کرد.
همچنان که در بخش نخست اشاره کردیم، نگرش تک عاملی و تکیه صرف به دلایل اقتصادی کاهش ازدواج، میتواند یک خطای راهبردی و گمراهکننده به ویژه برای برنامهریزان و متولیان امر باشد؛ از طرفی اگر به ریشههای فکری، عقیدتی، فرهنگی و سبکهای زندگی جدید آگاه باشیم، بهتر میتوان برای اصلاح آن چاره اندیشید و همراه با بهبود اوضاع معیشتی، روند «ازدواجگریزی» جوانان را متوقف یا شتاب آن را کند کرد.
پیش از ورود به بحث، باید اشاره کرد که بخشی از موارد مطرح شده در ادامه متن، جنبه توصیفی داشته و به دور از ارزش داوریهای مرسوم و غیرعلمی است.
یکی از مهمترین دلایل تاثیرگذار بر کاهش ازدواج، تغییر انگیزهها و نگرشهای دختران و پسران کشور است که میتوان با یک برنامهریزی میانمدت آن را اصلاح کرد؛ در بیشتر ازدواجهای دهههای گذشته، مردان به عنوان یکی از دو پایه ازدواج، درست یا نادرست، مزیتهای برتری از نظر مالی، شغلی، تحصیلاتی و … داشتند. تغییرات جمعیتی دانشگاهها و پیشیگرفتن میزان دانشجویان دختر از پسران در تحصیلات دانشگاهی، اگرچه فینفسه امری ارزشمند است و میتواند باعث تعالی و ارتقای سواد و دانش جامعه باشد، اما از آنجا که متناسب با آن فرهنگسازی لازم انجام نشده، خود به عاملی برای کاهش ازدواج تبدیل شده است.
بررسیهای آماری توزیع جمعیتی پسران و دختران در رشتههای مختلف دانشگاهی، گویای افزایش تدریجی و گاه جهشدار نسبت جمعیتی دختران در همه رشتههاست، بهگونهای که نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷ به تدریج در اواخر دهه ۸۰ به رقم ۶۳ درصدی رسید.
اگر چه این نسبت در سالهای بعد کمی متعادل شد اما دختران، درصد بزرگتری از فارغ التحصیلان اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ را به نسبت پسران شکل دادند؛ این درصد، همان جامعه آماری بودند که در ۱۰ سال گذشته در سن ازدواج قرار داشته و عامل کاهش میزان ازدواج بودهاند. در واقع فرهنگی که بالاتر بودن تحصیلات مرد را یک عامل مزیتی میپندارد، طبیعی است که تمایل کمتری برای ازدواج یک دختر با تحصیلات بالاتر از یک پسر دارد.
تاثیر مدرکگرایی و توقعات بالا در کاهش ازدواج
این اما همه ماجرا نیست؛ وقتی عطش جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی دختر و پسر بالا میگیرد، در عمل چند سالی به حداقل سن ازدواج اضافه میشود و این فرآیند در پیوند با عامل تاخیرساز یافتن شغل متناسب، به نقطهای میرسد که سالها از سن ازدواج جوانان میگذرد و بسیاری از آنها در طلب مدرک بالاتر و شغل متناسبتر، گاه دیگر ازدواج نمیکنند؛ این همان پدیدهای است که به جمعیت «در معرض تجرد قطعی» میانجامد؛ که آمار آن در سال ۱۳۹۹ به ۳۰ درصد رسید و «لشگر» مجردهای کشور را ۱۳ میلیونی کرد.
وقتی عطش جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی دختر و پسر بالا میگیرد، در عمل چند سالی به حداقل سن ازدواج اضافه میشود و این فرآیند در پیوند با عامل تاخیرساز یافتن شغل متناسب، به نقطهای میرسد که سالها از سن ازدواج جوانان میگذرد و بسیاری از آنها در طلب مدرک بالاتر و شغل متناسبتر، گاه دیگر ازدواج نمیکنند.اگر این عامل، تنها منحصر به جوانان دارای تحصیلات دانشگاهی است، در یک ارزیابی گستردهتر که شامل همه جوانان دانشگاهی و غیردانشگاهی است، عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگری هم در کاهش ازدواج نقش داشته است؛ در دو دهه اخیر، میزان و تنوع انتظارات خانوادهها از گزینه مطلوب یا به نسبت مطلوب برای ازدواج فرزندانشان تغییر کرده است؛ اگر در دهههای گذشته، یک زوج جوان میتوانستند با شغلی حداقلی و یک خانه کوچک یا حتی اتاق اجارهای، زندگی مشترک را آغاز کنند، تحولات بینشی دو دهه اخیر، میزان توقعات اولیه را به مواردی همچون شغل ثابت و پردرآمد، خانه مستقل با ترجیح ملکی، عروسیهای مجلل و انبوهی از تجملات غیرضروری تغییر داده؛ طبیعی است در دهه گذشته که کشور با دو دور تحریم شدید مواجه و بیشترین زیانهای اقتصادی و معیشتی را متحمل شد، برآوردن این نیازها دشوارتر شد و در نتیجه امکان ازدواج ها کمتر.
سبک زندگی به کدام سو میرود؟
عامل دیگر کاهش ازدواج در یک دهه اخیر، به نوعی با تغیر سبک زندگی افراد جامعه مرتبط است؛ در واقع مدرنیته (یا درک جامعه از مدرن شدن) و مظاهر آن به اندازهای افراد را به ارزش فردیت و لذت فردی تشویق کرده است که بخشی از جوانان را مسحور خود کرده و باعث شده برخلاف جوانان دهههای پیشین، رندگی ایدهال را تنها در ازدواج و چارچوب خانواده نپندارند؛ این نگرش البته مختص جامعه ایران نیست و با رشد رسانههای اینترنتی و ماهوارهای، تاثیرات الگوپذیرانه زیادی در بسیاری از جوامع «پیش از این سنتی» گذاشته است.
از طرفی اگر برآوردن نیازهای غریزی و عاطفی افراد را یکی از مهمترین کارکردهای خانواده بدانیم، نمیتوانیم از این نکته غفلت کنیم که سالهاست جوانان ما در معرض رسانههای صوتی و تصویری غربی قرار دارند که رفع این نیازها را الزاما از طریق ازدواج، تبلیغ نمیکنند؛ برخی الگوهای داخلی و خارجی جوانان (اعم از هنرمندان یا ورزشکاران) را مجردهایی تشکیل میدهند که یا بسیار دیر ازدواج میکنند یا حتی تا پایان عمر مجرد باقی میمانند؛ طبیعی است که در راستای ضعف کارکردی رسانههای داخلی، الگوی جوان و نوجوان امروزی میتواند بهراحتی از چهرههای ملتزم به ارزشهای ایرانی_اسلامی تغییر کند و به سمت ارزشهای جوامع دیگر متمایل شود.
مدرنیته (یا درک جامعه از مدرن شدن) و مظاهر آن به اندازهای افراد را به ارزش فردیت و لذت فردی تشویق کرده که بخشی از جوانان را مسحور خود کرده و باعث شده است برخلاف جوانان دهههای پیشین، رندگی ایدهال را تنها در ازدواج و چارچوب خانواده نپندارند.آنچه در این دو بخش برشمردیم، تنها بخشی از عوامل پیدا و پنهان کاهش ازدواج و امتناع جوانان به تشکیل خانواده است و دیگر عوامل آن به بررسیهای عمیقتر و متکی به پژوهشهای علمی جدیدتر نیاز دارد؛ اما کاهش بیش از ۳۰ درصدی میزان ازدواج، در نتیجه به کاهش فرزندآوری و افت شاخصهای جمعیتی منجر شده؛ بهگونهای که اکنون میزان رشد سالانه جمعیت کشور (۶ دهم درصد) به نقطهای رسیده است که بیم آن میرود در دو، سه دهه آینده جمعیت ایران پیر و پیامدهای مختلف اقتصادی، اجتماعی آن غیرقابل اجتناب شود.
بدیهی است که آثار و عواقب کاهش ازدواج، تنها مربوط به کاهش جمعیت نیست و «رشد تنهایی فردی» و «از دست دادن حمایتهای مادی و معنوی خانواده» نیز تنها بخشی دیگر از پیامدهای آن خواهد بود. در این باره در آینده مطالب بیشتری خواهیم نوشت.
«طارمی»های کنار گذاشته شده از تیم ملی
مجید روانستان
تهران- ایرناپلاس- خط خوردن نام مهدی طارمی از فهرست تیم ملی فوتبال برای بازی با تیمهای لبنان و سوریه در مسابقات انتخابی جامجهانی ۲۰۲۲ قطر توسط سرمربی تیم ملی، بازتاب زیادی در داخل و خارج از کشور داشته است. برخی کار دراگان اسکوچیچ را درست میدانند اما شمار زیادی نیز از جمله مربیان و پیشکسوتان فوتبال کشور پاسخ دادن مهدی طارمی را منطقی و بدون توهین به سرمربی تیم ملی میدانند.
به گزارش ایرناپلاس، ماجرا از یک مصاحبه در کرواسی آغاز میشود؛ جاییکه دراگان اسکوچیچ به صراحت فوتبالیستهای ایرانی را تاکتیکناپذیر میخواند! طارمی هم بدون آنکه اسمی از اسکوچیچ بیاورد، به این واقعیت اشاره کرد که فوتبالیستهای ایرانی درک تاکتیکی بالایی دارند و مشکل جای دیگری است.
همانطور که اسکوچیچ میتواند آزادانه درباره تیم ملی و بازیکنان این تیم صحبت و نظرش را مطرح کند، طارمی و دیگر بازیکنان هم این حق را دارند بدون هیچ منعی درباره تیم ملی، نظر شخصی خود را بیان کنند.
آیا پاسخ طارمی توهین محسوب میشود یا جمله اسکوچیچ؟ اگر خط خوردن مهدی طارمی را منطقی قلمداد کنیم، آنگاه باید پرسید چرا با بازیکنانی که در رختکن با اسکوچیچ مجادله کردند برخورد نشد و دعوت هم شدهاند. طارمی که حرف نامربوطی نزده و همیشه در بازیهای تیم ملی جای همه دویده، خوب دفاع کرده، گل ساخته و گل زده و اگر واکنش نشان دادن توئیتری از سوی طارمی بیانضباطی است، پس مطالب گفته شده از درگیری سرمربی تیم ملی با برخی و برخی مسائل ناگفته در این زمینه را باید چه بنامیم؟
محرومیت بازیکنان شاهین
بدون تردید این حرکت اسکوچیچ تاثیر منفی روی سایر بازیکنهای تیم ملی در دو بازی آتی خواهد گذاشت. البته در تاریخ فوتبال ما از این دست اشتباهها فراوان است؛ خط خوردن بازیکنان تیم شاهین از نخستین تیم ملی فوتبال حاضر در المپیک در سال ۱۹۶۴ توکیو که ماجرای عجیبی بود؛ در جریان یکی از سفرهای تیم ملی به شوروی سابق برای انجام یک بازی دوستانه در آستانه بازیهای المپیک، «حسین مبشر» رئیس فدراسیون وقت که خود یک داراییچی قدیمی بود، «علیاکبر محب» مدیر باشگاه دارایی را بهعنوان مسئول تیم راهی سفر کرد و برای این کار «بیوک وطنخواه» یکی از هفت بازیکن شاهینی عضو تیم ملی، به شکل بحثبرانگیزی از ترکیب تیم ملی کنار گذاشته شد.
این موضوع باعث شد تا هم تیمیهای وطنخواه یعنی پرویز دهداری، حمید برمکی، حمید شیرزادگان، حمید جاسمیان، محراب شاهرخی و همایون بهزادی از همراهی با تیم ملی به شوروی سابق سر بازنند. در پی این ماجرا فدراسیون وقت، هر هفت نفر را به مدت یک سال از حضور در میادین داخلی و خارجی محروم کرد تا آنها حضور در بازیهای المپیک ۱۹۶۴ توکیو به همین راحتی از دست بدهند.
طرح ۲۷ سالهها
اوایل انقلاب، مصطفی داوودی رئیس سازمان تربیتبدنی وقت که مخالف فوتبال در سطح قهرمانی رسمی و حرفهای بود، طرح عجیب و من درآوردی ۲۷ سالهها را بهمنظور تغییر نسل و پوستاندازی فرهنگی تیم ملی فوتبال در دستور کار قرار داد؛ یک «انقلاب فرهنگی» در فوتبال که نتیجه آن حذف بسیاری از ستارگان آن زمان مانند علی پروین و ناصر حجازی بود که آن زمان ۳۰ و ۲۸ ساله و در اوج پختگی بودند.
طومار تاریخی با استعفای ۱۴ نفر
عجیبترین اتفاق در سال ۱۳۶۵ رخ داد و برای نخستین و آخرین بار در تاریخ فوتبال، ستارههای تیم ملی علیه کادر فنی شورش کردند؛ آن هم بهدلیل اختلاف عقیده و دیدگاه.
پرویز دهداری سرمربی تیم ملی میگفت با انضباط بودن از قویبودن مهمتر است اما بازیکنان این هشدارها را برنتابیدند و طوماری تاریخی نوشتند. پای آن طومار را بازیکنانی مانند احمد سجادی، شاهین بیانی، محمد پنجعلی، مرتضی فنونیزاده، اصغر حاجیلو، شاهرخ بیانی، حمید درخشان، ضیاء عربشاهی، سیدمهدی ابطحی، مرتضی یکه، فرشاد پیوس، غلامرضا فتحآبادی، عبدالعلی چنگیز و ناصر محمدخانی، ۱۴ ستاره آن زمان فوتبال ایران امضاء کردند.
بعد از رسانهای شدن این طومار، چهار بازیکن براساس مادهها و بندهای آییننامه انضباطی و با دلایلی چون اهانت و توهین به مربی، سرپیچی از دستورات، تشکیل جلسههای غیر مجاز، رعایت نکردن موازین اخلاقی و تحریک بازیکنان برای مدتی، از حضور در میادین محروم شدند؛ چنگیز (۹ ماه)، پنجعلی (۶ ماه)، درخشان و حاجیلو (هر کدام ۳ ماه).
پیش از آغاز بازیهای جام ملتهای۱۹۸۸، احمد سجادی، مرتضی فنونیزاده، ضیاء عربشاهی، غلامرضا فتحآبادی و فرشاد پیوس پس از استعفا به تیم بازگشتند اما قربانی واقعی این ماجرا، بهروز سلطانی، رضا احدی، جعفر مختاریفر و حمید علیدوستی بودند که در میان استعفاءدهندگان نبودند.
عزیزی در فهرست سیاه برانکو
خداداد عزیزی در زمانی که از نظر کارشناسان و رسانهها یکی از برترین بازیکنان فوتبال ایران شناخته میشد اما از سوی برانکو ایوانکوویچ سرمربی وقت به تیم ملی دعوت نمیشد.
عزیزی بهدلیل مشکلاتی که پیش از جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان داشت از سوی فدراسیون وقت در فهرست سیاه قرار داده شده بود و این در حالی بود که نگرانی از حذف ایران از مرحله مقدماتی انتخابی جامجهانی نیز میرفت و رسانهها و همچنین هواداران فوتبال ایران خواهان حضور او در تیم ملی بودند.
عزیزی بعد از اینکه از سوی برانکو به تیم ملی دعوت نشد در یک مصاحبه جنجالی اعلام کرد برانکو شهامت داشته باشد و بگوید اجازه دعوت مرا ندارد نه اینکه هر لحظه رنگ عوض کند.
او که به شدت بابت دعوت نشدنش به تیم ملی عصبانی بود، همچنین گفته بود: آقایان برانکو، دادکان و دانشور اگر فوتبال میفهمند پس چرا میروند داخل کارواش و میگویند چون خداداد زبانش دراز است نمیگذاریم به تیم ملی دعوت شود؟
ماجرای رحمتی و عقیلی
کارلوس کیروش که ۸ سال حضور روی نیمکت داغ مربیگری در ایران را تجربه کرد، خواسته یا ناخواسته وارد جنجالهای مختلفی شد اما نکات مثبت کاری کیروش مقابله با بازیکن سالاری در تیم ملی و نهادینه کردن روح و انضباط تیمی را در فوتبال ایران بود. مهدی رحمتی بهدلیل برخی مشکلات، در بیانیهای از تیم ملی خداحافظی کرد. هادی عقیلی نیز بدون اطلاع کیروش، اردوی تیم ملی را ترک کرد.
بعد از این اتفاقات، او دیگر حاضر به پذیرش این دو بازیکن نبود و گفت: «تا اینجا همه چیز شفاف است، فدراسیون و کادر فنی کاملاً فرصت عذرخواهی را در اختیارشان قرارداد تا بدون هیچ قید و شرطی در خدمت تیم ملی باشند. ما صبر کردیم اما متأسفانه هر دو بازیکن این فرصت افتخارآمیز را قبول نکردند. پس از این به بعد درهای تیم ملی روی عقیلی و رحمتی بسته خواهد بود و به طور حتم تا زمانی که سرمربی تیم ملی کارلوس کیروش است آنها هیچوقت پیراهن تیم ملی را بر تن نمیکنند.»
نمونههای خارجی؛ از فرانسه تا آرژانتین و ایرلند
از این دست کنار گذاشتنها نیز در اروپا و جهان مرسوم است. «اریک کانتونا» با وجود آمادگی لازم و ارائه بازیهای خوب برای منچستریونایتد به دلایل انضباطی هرگز توسط امه ژاکه سرمربی تیم ملی فرانسه دعوت نشد و فرانسویها بدون او قهرمان جامجهانی ۱۹۹۸ شدند.
یکی دیگر از محرومان حضور در تیمهای ملی، کریم بنزما بود که حتی پای پلیس هم به پرونده مربوط به او باز شد. «دیدیه دشان» سرمربی فرانسه سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که بنزما بهدلیل داشتن پرونده قضایی به تیم ملی دعوت نمیشود.
ماجرا از این قرار بود که بنزما از طریق چند فرد ناشناس، قصد داشت از متئو والبوئنا دیگر ملیپوش تیم فرانسه، اخاذی کند. این پرونده زمانی افشا شد که والبوئنا همه اظهارات و حرفهای بنزما را در اختیار نیروهای پلیس قرار داد و از همین جا بازرسی مقامهای قضایی شروع شد. کار به حدی بالا گرفت که حتی مانوئل والس نخستوزیر فرانسه اعلام کرد که بنزما دیگر جایی در تیم ملی ندارد.
یکی از پر حاشیهترین تیمهای ملی در سالهای اخیر، فرانسه در جامجهانی ۲۰۱۰ با هدایت ریموند دومنک – مربی خرافاتی- بود. بحران و جنجال این تیم در بازی مرحله گروهی مقابل مکزیک به اوج رسید که در همان نیمه نخست بازی ۲ بر صفر از حریف عقب افتادند. دومنک در بین دو نیمه از کُند بودن آنلکا و شیوه بازیاش انتقاد میکند. در مقابل آنلکا با فحاشی جواب مربیاش را میدهد.
گرچه آنلکا و دومنک آن را تکذیب کردند اما در نیمه دوم همان بازی، آنلکا تعویض شد. روز بعد آنلکا پیشنهاد معذرتخواهی از مربی را قبول نکرد و همان روز از آفریقای جنوبی به فرانسه بازگردانده شد. بعد از اخراج آنلکا، گروه دیگری از بازیکنان فرانسه هم در تمرینات شرکت نکردند. فدراسیون فوتبال فرانسه آنلکا را ۱۸ ماه محروم کرد و حضور این بازیکن در تیم ملی کشورش بعد از ۶۹ بازی و ۱۴ گل، برای همیشه تمام شد. فرانسه در آن جام، از سه بازی فقط یک امتیاز کسب کرد و حذف شد.
یکی از عجیبترین محرومیتها، اتفاقی بود که برای فرناندو ردوندو آرژانتینی افتاد. در حالیکه به عقیده کارشناسان او یکی از بهترین هافبکهای دفاعی زمان خود بود، جام جهانی ۹۸ فرانسه را بهدلیل اختلاف با دانیل پاسارلا سرمربی وقت تیم ملی آرژانتین از دست داد.
دلیل آن، بلند بودن موهای سرش بود و پاسارلا از همان روز اول، دستوراتی داد که در نوع خود عجیب بود. او اعلام کرد بازیکنانی که موهای بلند دارند، برای حضور در تیم ملی باید موهایشان را کوتاه کنند. دیگر هیچ بازیکنی حق ندارد گردنبند داشته باشد. گابریل باتیستوتا از نخستین بازیکنانی بود که مجبور شد به این دستور تن دهد و موهایش را کوتاه کند. اما ردوندو زیر بار نرفت.
نام «روی کین» در دوران بازی در منچستر یونایتد و تیم ملی ایرلند همیشه با حاشیه گره خورده بود. یکی از مهمترین جنجالهایش مربوط به خط خوردن از فهرست تیم ملی ایرلند توسط سرمربی «میک مککارتی» برای جامجهانی ۲۰۰۲ بود. این دو پیش از این و در زمان بازی، اختلافی با هم داشتند.
یک بار و در میان جامجهانی ۱۹۹۴، مککارتی که سالهای آخر فوتبالش را میگذراند، بهدلیل دیر آمدن کین به اتوبوس تیم و معطل شدن بقیه، به شدت از او در مقابل دیگر بازیکنان انتقاد کرد. کین هشت بار این کار را تلافی کرد و در یکی از تمرینهای تیم ملی ایرلند برای بازیهای جامجهانی ۲۰۰۲ به شدت از نبود امکانات، انتقاد و در مقابل دیگر بازیکنان با مککارتی دعوا کرد.
تهران- ایرناپلاس- با آغاز به کار دولت سیزدهم، یکی از مهمترین مطالبههای مردم یعنی مبارزه موثر و ریشهای با فساد در دستگاههای مختلف کشور، روندی شتابان گرفته است؛ رئیسجمهوری که در دوران انتخابات «فساد و ناکارآمدی» را به عنوان رقیب اصلی خود معرفی کرده بود، در نخستینماه فعالیت دولت خود، اصول ۱۲گانه حاکم بر نقشه ملی پیشگیری و مقابله با فساد اداری و اقتصادی را به اعضای دولت و دستگاههای اداری و اجرایی ابلاغ کرد.
به گزارش ایرناپلاس، در ادامه این روند، آیتالله ابراهیم رئیسی هفته گذشته، رئیس دفتر بازرسی ویژه رئیسجمهوری را برای مقابله با فساد منصوب و همزمان بر دو محور «احتمال بروز فساد» و «مبارزه با مصادیق» آن تاکید کرد: «حتماً باید نسبت به احتمال بروز فساد حساس باشیم و به هیچ وجه از مبارزه با مصادیق آن غفلت نکنیم».
ایرناپلاس در مطالب و گزارشهای مفصل، به تشریح روشها و آخرین تجربههای مبارزه ریشهای و اصولی با فساد پرداخته است که احتمالها و گلوگاههای فسادخیز را دربرمیگیرد. در این مطلب، به مصداقهای فساد میپردازیم با این توضیح که باید مراقب عادیانگاری آن بود و اجازه نداد قبح فساد و تخلف به ویژه در دستگاههای حاکمیتی بریزد.
پیش از برشمردن مصادیق و موارد عینی فساد اقتصادی در دولت و دیگر نهادهای عمومی، لازم است تعریفی جامع و کوتاه ارائه شود؛ با توجه به گستردگی تعاریف و تشریحات درباره فساد، یکی از معروفترین آنها را که از جامعیت نیز برخودار است، در نظر میگیریم که همان تعریف بانک جهانی است.
در این تعریف، فساد عبارت است از «سوءاستفاده از قدرت دولتی برای منابع خصوصی یا شخصی». در این تعریف اگرچه دولت به معنای عام آن مورد نظر است و نه فقط قوه مجریه، اما مهمتر از آن، غفلت نکردن از فساد در بخش خصوصی بوده که نیازمند مطلب دیگری است. همچنین باید توجه داشت که نفعبرنده از قدرت، الزاما یک شخص نیست و ممکن است حزب، جناح یا طبقه خاصی باشد.
بر این اساس و با درنظر داشتن این وجه که در فساد، ترجیح نفع شخصی بر منافع عمومی مطرح است و مجموعهای از فعالیتهای غیرقانونی، غیراخلاقی، غیرشرعی و نامشروع را شامل میشود، میتوان متداولترین موارد و مصداقهای آن را به این شرح برشمرد.
۱_ پارتیبازی در انجام امور، عزل و نصبهای غیرعادلانه و انتفاعی، سرقت اموال و امتیازهای دولتی، پرداخت نکردن مالیات یا عوارض یا عواید دولتی و عمومی، انحراف و تغییر در درآمدهای دولتی، اختلاس، انتقال غیرقانونی منابع دولتی، اعمال نفوذ در تصمیمگیریها، استفاده از رانتها و فرصتهای نابرابر و … .
به این ترتیب دامنه فساد، به موارد مشهود اقتصادی مانند اختلاس یا دزدی از منابع عمومی محدود نمیشود و موارد متعددی از تخلفها و سوءرفتارها را شامل میشود. اگرچه آخرین حلقه از فسادهای بزرگ چند سال اخیر، اختلاسهای کلان و بهرهگیری شخصی از منابع مالی عمومی است و همین مرحله برای افکار عمومی مردم اطلاعرسانی شده اما نباید از این نکته غافل ماند که پیش از وقوع اختلاسهای بزرگ، زنجیرهای از علل و عوامل دست به دست هم دادهاند تا فرد اختلاسکننده به هدف خود برسد؛ به بیان دیگر، اختلاسهای بزرگ و کوچک، نتیجه نهایی مجموعه فسادهای دیگری است که در گذر از مراحل اداری، روابط فامیلی و دوستانه، سوءاستفاده از مقام و منصب و … رخ داده است و باید برای خشکاندن آن به همه جوانب و گلوگاهها تخلفزا توجه کرد.
آنچه به عنوان «بند پ» در فرهنگ ما جا خوش کرده است و حکایت از یک مشکل دیرپا در مناسبات اداری دارد، به طور عمده به «پارتیبازی و پرداخت پول» برای دریافت یک خدمت عمومی اشاره دارد که متاسفانه به نظر میرسد، در شرف عادیسازی و عادیانگاری است. تاز مانی که استفاده از رابطه (پارتی) و پرداخت رشوه یا قول جبران یک خدمت موظف به یک کارمند، متداول است نباید انتظار داشت، «تخممرغ دزد»ها «شتردزد» نشوند و ساختار هرم یک اداره دولتی، سالم باقی بماند.
۲_ یکی دیگر از مصادیق فساد، حجم انبوهی از رانتهای اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی و حتی فرهنگی است که در انتها به حلقه مالاندوزیهای بزرگ و اعمال نفوذهای گسترده ختم میشود. درباره این معضل کارشناسان مختلف بارها هشدار دادهاند و موثرترین راه را در نظارت رسانهها و آزادی گردش اطلاعات میدانند؛ هرچه حلقههای تصمیمگیرنده در یک حوزه، تنگتر و محدودتر باشد، امکان استفاده از رانت بیشتر و مفاسد تالی آن فراوانتر خواهد بود.
استفاده از روابط سیاسی و شخصی برای بهرهمندی از یک امتیاز خاص (مانند مجوز یا صدور پروانه فعالیت) یکی از مهمترین مصادیق و گلوگاههای فساد است که متاسفانه در مواردی عادی و حتی مشروع جلوه داده میشود. آنچه از جلسههای دادگاههای بزرگ مفاسد مالی در همین چند سال اخیر به گوش میرسد، گاهی نشان از چندین مرحله استفاد یا سوءاستفاده از روابط سیاسی، خانوادگی، شخصی یا دوستانه دارد که در فرآیندی پیچیده، منتهی به اختلاسهای بزرگ شده است؛ از این منظر میتوان با تدوین قوانین لازم و تشدید نظارتها، رابطهبازی را ناممکن کرد یا کاهش داد و به جای آن ضابطهمندی را جایگزین کرد.
۳_ در بسیاری از محتواهای مبارزه با فساد، از تعارض منافع به عنوان عامل بروز مفاسد دیگر یاد میشود؛ این مورد نیز متاسفانه در حال عادیسازی است و زشتی مترتب بر آن در حال کاهش؛ تجربه ۸ دولت بعد از جنگ تحمیلی نشان میدهد، در کنار مدیران پاکدست و باتقوا، برخی صاحبمنصبان سودجو با نفوذ در مراجع سیاستگذار، چنان مخفیانه از بند تعارض منافع گذر کردند که تا سالها کسی متوجه نفوذ و اعمال سلیقه شخصی آنها نشده بود.
از این دست مفاسد متعدد داریم که هرگز نباید دامنه آن را محدود به یک قوه دانست و از دستگاههای دیگر تقنینی، قضایی، عمومی و برخوردار از بودجه بیتالمال غافل ماند؛ به نظر میرسد در دولت سیزدهم که در آغاز کار است باید انتظار داشت از همین روزهای نخست، مراقب تعارض منافع مدیران باشد و حتیالمقدور از گماردن افراد در مشاغلی که امکان استفاده از این مزیت خاص را دارند، پرهیز کند.
مصداقها و موارد فساد اقتصادی زیاد است و شرح آنها در یک مقاله کوتاه نمیگنجد؛ آنچه مهم است ادامه روند فسادستیزی دولت سیزدهم و اطلاعرسانی از عملکردهای ضدفساد است تا اندکی از نارضایتی عمومی در این باره کاسته شود؛ به قول رئیسی «مردم شاید فقر و تنگدستی و سختیهای معیشتی را تحمل کنند، اما فساد را نمیپذیرند».
یارانه نخنما در روز بیستم/ تا کی همه هستند؟
با گذشت بیش از ۱۰ سال از اجرای قانون هدفمندی یارانهها همچنان ۷۸ میلیون ایرانی در روز بیستم ماه شاهد و البته منتظر دریافت رقم ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی هستند؛ یارانه نخ نمایی که در گذر زمان و در چرخه تورم تک رقمی تا ۵۰ درصدی تکان نخورده است و نه پردرآمدها از دریافت آن کوتاه آمدند و نه دولتها برای تغییر وضع موجود کاری کردند.
به گزارش ایسنا، اعلام زمان پرداخت یارانه نقدی در روز بیستم هر ماه همواره با این سوال مواجه است که چه زمانی قرار است پرداخت یارانه ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومانی از صدر اخبار پر اهمیت رسانه ها کنار برود و تحولی در رویه آن ایجاد شود؟ چرا برای رقمی که به اذعان مسئولان دولت گذشته حتی دیگر در حد ۲۰ هزار تومان هم ارزش ندارد میلیون ها نفر منتظر هستند و دست زدن به آن با واکنش مواجه است؟
گذری بر جریان پرداخت یارانه های نقدی یادآور میشود که از زمان کلید خوردن قانون هدفمندی یارانهها تا کنون، آنچه ملموس است هزینه سنگین یارانههای نقدی بوده است تا هدفمند شدن یارانهها، اکنون بعد از گذشت بیش از یک دهه نه تنها وضعیت پرداخت یارانهها اصلاح نشده بلکه انباشت یارانههای پنهان سرسام آورتر از گذشته است.
قرار بود حدود ۵۰ درصد منابع ناشی از اصلاح قیمت حامل های انرژی برای رفاه اجتماعی و جبران آسیب های ناشی از حذف یارانه ها اختصاص پیدا کند و مابقی نیز در اختیار تولید و دولت قرار گیرد ولی سالیان سال به دلیل پایهگذاری اشتباه پرداخت یارانه به عموم جمعیت کشور، آنقدر هزینه سنگین بود که نه تنها سهمی به هیچ کدام از بخشها نمیرسید بلکه پای استقراض از بانک مرکزی برای یارانه ماهانه نیز در میان بود.
طی این سال ها حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بابت یارانه نقدی پرداخت شد ولی اینکه نتیجه این پرداخت چه بود و کدام اقدام ویژه اقتصادی را رقم زد، گزارشی وجود ندارد، تکلیف غربالگری یارانه بگیران هم که بارها در قانون بودجه بودجه وجود داشت دست نخوره باقی ماند و در معدود دفعاتی که دولت گذشته برای حذف اقدام کرد، بیشتر شبیه نمایش حذف بود چرا که به محض شروع با اعلام اینکه این حذف ها تبعات اجتماعی به همراه دارد از آن دست کشید، در حالی که اعلام دولت از این حکایت داشت که به سهولت امکان حذف حداقل سه دهک بالا که نیازی به رقم ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان نداشتند، را داشته است و موئد آن نحوه پرداخت یارانه معیشتی (افزایش قیمت بنزین در آبان ۹۸) بود که ۱۸ میلیون از جمعیت ۷۸ میلیون نفری یارانه بگیران را کنار گذاشته بود ولی در مورد یارانه نقدی حاضر به این حذف نشد.
اگر مصیبت عظما بود، چرا ادامه داشت؟
جای سوال دارد کسانی که از مصیبت عظمای دولت در زمان پرداخت یارانه برای تامین منابع آن سخن میگفتند به چه بهایی این مصیبت را تحمل کرده و سالانه حداقل ۴۲ هزار میلیارد تومان پول خرج یارانه کردند و نه تنها آن را ساماندهی نکرده بلکه یارانه دیگری از محل بنزین به آن اضافه کردند تا دولت در هر سال حداقل ۷۰ هزار میلیارد پرداخت نقدی ماهانه داشته باشد.
اکنون دولت جدید چند ماهی از عمرخود را پشت سرگذاشته و گرچه اظهارات مسئولان مربوطه نشان میدهد که موافق این رویه در پرداخت یارانه های نقدی نیستند و حتی بر عدم ادامه پرداخت یاران های پنهان در برخی بخش ها به ویژه ارز ۴۲۰۰ تاکید دارند ولی برای دستزدن به وضعیت این حجم از یارانه با ابعاد مختلفی مواجه است، در این بین یا باید مانند دولت قبل محتاط و به نوعی در راستای حفظ روی خوش دولت عمل کند و یا اینکه در زمانی مشخص و حساب شده نسبت به پایان دادن وضعیت نامطلوب فعلی اقدام کند.
پردرآمدها کنار نرفتند، ولی مقصر وضع موجود هم نیستند
به هر صورت دست روی دست گذاشتن دولتهای گذشته برای عدم تغییر در نحوه پرداخت یارانه نقدی، نتیجه مطلوبی نداشته و همین بس که مشخص نیست چرا باید فردی که در دهک اول قرار دارد دقیقا به میزان دهک دهم یارانه نقدی دریافت کند و چرا باید یک فرد ثروتمند چند برابر فرد کم درآمد از یارانههای پنهان سهم ببرد؟
گرچه در این بین دریافت کنندگان پردرآمد یارانه نقدی هم از دریافت آن پا پس نکشیدهاند ولی مقصر این عدم تعادل در پرداخت یارانه نقدی و پنهان هم نیستند و این وضعیت متوجه دولتها و مجلس است که به طور مشخص برای اصلاح ورود نکرده و اگر مصوبهای هم داشتند نظارتی بر اجرای آن نبود.
تکنیکهای برخورد با «عشقهای دوران نوجوانی»/نوجوانان را سرزنش نکنیم
همه می دانند که دوران نوجوانی، دوران سر پر شر و شور عشق و دوست داشتن های موقتی و ظاهری است اما خود نوجوان به خاطر خودمحوری که دارد، تصور می کند این عشق اول و آخر و درست است . خانواده چطور می توانند راه و روش درست را به نوجوان نشان دهند؟
گروه خانواده : در بین دوره های رشد هر انسانی، نوجوانی یک دوره حساس است که افراد دارای سلایق خاص و علائق متفاوتی می شوند چرا که با دنیای جدید و متفاوتی روبه رو شده و درک تازه ای از همه چیز پیدا می کنند. یکی از مسائل مهم در این دوره عشق و عاشقی و گرایش به جنس مخالف است که اغلب نوجوانان با مخالفت و نگرانی والدین مواجه می شوند.
در این دوره خود نوجوان به خاطر شرایط خاص بلوغ بسیار آسیب پذیر است اما خیلی از والدین که دوران نوجوانی خودشان را فراموش کرده اند، نحوه ارتباط با نوجوان در این دوره را بلد نیستند و با رفتارهای اشتباه باعث گرایشات انحرافی و مشکلات اخلاقی و رفتاری بچه هایشان می شوند. والدین باید بدانند که این دوره را چطور مدیریت کنند تا نوجوان بخوبی و سلامت از این مرحله زندگی عبور کند.
نوجوان ها عموما در این دوره براساس دوست ها و گروه هایی که در آنها عضو هستند، عمل می کنند و دیدگاه خاصی هم نسبت به دوست داشتن و عشق و عاشقی در این دوره پیدا می کنند. سعی کنید بیشتر در این زمان با نوجوان گفت وگو کنید تا احساس تنهایی نداشته باشد. حواستان باشد که شنونده خوبی باشد و مثل یک دوست پای صحبتش بنشینید، نه یک والد سرزنش گر تنبیه کننده!
نکته دیگر این است که درباره عشق های دوره نوجوانی با فرزندتان خیلی شفاف صحبت کنید اما شخصیت او را زیر سوال نبرید که تو نمی دانی و اشتباه می کنی!
*با نوجوان چطور صحبت کنیم؟
عبارتهایی شبیه «این آدم به درد تو نمیخورد»، «شأن تو بالاتر از این است»، «سطح خانواده آنها پایین است»، «بهتر از اینها در انتظار تو است» نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه گسستی که بین پدر و مادر و نوجوان وجود دارد، بیشتر و او را روز به روز از پدر و مادرش دورتر و به جمع همسالانش نزدیکتر میکند.
باید تمرین کنید که با متانت و از سر همدلی با آنها درباره همه چیز از جمله عشق صحبت و آنها را از پیامدهای منفی عشق در زمان نوجوانی آگاه کنیم.
به جای اینکه عشق را به کلی انکار و آنها را از هرگونه رابطهای منع کنید، به آنها بگویید که حق هر انسانی است که عشق را تجربه کند اما به دلیل پیامدهای آسیبرسانی که در نوجوانی دارد، بهتر است آن را کمی به تعویق بیندازیم.
با این رویکرد حتی جسورترین نوجوان ها منطقی میشوند. وقت آن است که نوجوانان را جدیتر بگیریم، احساسهایشان را بیشتر به رسمیت بشناسیم و الگوهای کهن فرزندپروری و نگاه تحکمآمیز و از بالا به پایین را دور بریزیم.
پذیرش اینکه دختر نوجوانتان به روابط با جنس مخالف اشتیاق دارد، کمی سخت به نظر می رسد. اما آنچه که راهگشا است آگاهی از نحوه برخورد مناسب با دختران و پسران نوجوان است. اطلاعات و آگاهی خود را از روحیات نوجوان خود بالا ببرید و پیش از آنکه او دست به این چنین انتخاب هایی بزند، او را از معضلات و مضرات این دوستی، آگاه کنید.
*نوجوان را سرزنش نکنید و رابطه دوستانه داشته باشید
سعی کنید از سرزنش دور شوید و زمانی که به شما اعتماد می کند، فضای دوستانه داشته باشید مثل یک دوست صمیمی او را راهنمایی کنید تا او به خواسته های درستش برسد. سعی نکنید در روابط با دوستانش مچ او را بگیرید ، چرا که این کار نه تنها هیچ فایده ای ندارد بلکه باعث می شود که او از شما دور شود و کارهای پنهانی انجام دهد. اگر نوجوان خطایی هم مرتکب شد ، از آن چشم پوشی کنید تا به مسیرهای اشتباه ، از ترس شما نرود.
*با عشق نوجوانتان مستقیم مبارزه نکنید
سعی کنید به جای جنگ و ستیز و مبارزه ، برای او یک پناهگاه امن باشید تا به فکر جنگ با شما نباشد و به خاطر دوری از شما نخواهد کار اشتباه بکند. چه نوجوان هایی که در این دوره از خانه فراری می شوند و دچار معضلات زیادی از جمله اعتیاد می شوند، سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید و خونسرد باشید و به روش های صحیح برای ارتباط با نوجوان پناه ببرید.
*از فرزندتان حمایت کنید
یکی از مهمترین مواردی که عشق و محبت شما را به فرزندتان نشان می دهد و باعث می شود او به شما تکیه کند، این است که از او حمایت کنید جملاتی مثل «تو تا آخر عمر بچه ما هستی»، « ما از تو حمایت می کنیم» باعث احساس امنیت در او می شود. بنابراین به جای وضع کردن قوانین سفت و سخت و معلم سخت گیر بودن، اجازه تجربه به بچه بدهید البته تجربیاتی که به قیمت سنگین برایش تمام نشود. بچه ها را خیلی سوال پیج نکنید واجازه دهید راحت باشند اما از دور حواستان به ارتباطاتش باشد و در زمینه دوست یابی و عشق و عاشقی حتما راهنمای او باشید.
به فرزندتان آموزش دهید که نباید روابط با دیگران تمام زندگی اش بشود ، مسائل احساسی و عاطفی از درس جداست. معمولا وقتی نوجوانی وارد رابطه عشقی می شود، تمایل زیاد به صحبت با طرف مقابل و ارتباطات فضای مجازی و اینترنت پیدا می کند، بهتر است برای او محدودیت اینترنت وضع کنید تا بتواند احساساتش را محدود و کنترل کند ولی نه اینکه به یاغی شدن بچه بیانجامد.
خزر در خطر
مسکو – ایرنا – این روزها که اجلاس جهانی آب و هوایی گلاسکو در صدر اخبار رسانههای جهان است، خزر به عنوان بزرگترین دریاچه جهان با تهدید جدی رو به رو است و کوچک و کوچکتر شدن این پهنه آبی منحصر به فرد و محصور در میان پنج کشور، نگرانیهایی برای کشورهای ساحلی ایجاد کرده است.
به گزارش ایرنا، تصاویر ماهواره و مستندات مربوط به سواحل دریای خزر بخصوص در سواحل شمال شرقی آن نشان می دهد که سطح آب خزر در سال های اخیر به شدت کاهش یافته است.
دریای خزر بزرگترین توده آبی محصور روی زمین است که به دلیل بزرگی و همچنین به دلیل اینکه بستر آن توسط پوسته اقیانوسی تشکیل شده است، می توان آن را به عنوان بزرگترین دریاچه بسته یا دریا طبقه بندی کرد.
دریای خزر مرزهای جمهوری اسلامی ایران، قزاقستان، روسیه، جمهوری آذربایجان و ترکمنستان را شستشو می دهد، اما طولانی ترین خط ساحلی در قزاقستان است. شهرهای آکتائو و آتیراو در قسمت غربی قزاقستان در ساحل دریای خزر واقع شده اند.
محاسبات دانشمندان نشان داده است که در دهه های آینده، سطح آب در بسیاری از بزرگترین آب های شیرین و شور جهان ممکن است به طور جدی کاهش یابد. این امر به ویژه دریای خزر را تحت تأثیر قرار می دهد، منطقه ای که ممکن است به شدت کاهش یابد زیرا آب از سطح آن سریعتر تبخیر می شود و پوشش یخی در قسمت شمالی مخزن در زمستان از بین می رود. تحقیقات جدید محققان حاکی است که میزان آب و سطح دریای خزر به علت گرمایش زمین و افزایش تبخیر آب با شتاب بیشتری کاهش خواهد یافت و این مساله به معنی بحران آب برای حداقل پنج کشور همسایه خزر است.
رود ولگا منبع اصلی تامین آبی خزر است و این دریاچه هیچ اتصالی به اقیانوس ندارد از این رو سطح آب آن تا حد زیادی وابسته به میزان بارندگی، تبخیر و ورودی آب است.
کاهش سطح آب باعث شده است در سواحلی که سالانه گسترده می شود جزایر کوچکی ایجاد شوند و باتلاق هایی که در حال خشک شدن هستند.
اکنون در مناطقی از سواحل از خزر به راحتی می توان با خودرو حرکت کرد یا از پیاده روی در آن لذت برد؛ سواحلی که روزی زیر آب بود و قابلیت ماهیگیری داشت، اکنون کامل خشک شده و وزارت محیط زیست و منابع طبیعی جمهوری قزاقستان نیز متوجه این وضعیت خطرناک شده و بروز چنین وضعیتی را تایید می کند.
وزارت محیط زیست قزاقستان می گوید: سطح آب دریای خزر از سال ۲۰۰۶ به این سو، کاهش یافته است. علت این پدیده نگران کننده، واقعیتی به نام خشکسالی و کاهش بارندگی ها در سال های اخیر است و علاوه بر این، سرعت تبخیر آب هم تاثیر زیادی در کاهش عمق خزر داشته است. رودخانه ولگا تامین کننده اصلی خزر نیز در این امر مقصر است زیرا میزان ورودی آب این رود به خزر آن کاهش یافته است.
آرال دوم در راه است؟
قسمت «آتیراوا» در شمال شرقی خزر اکنون به یک «تلماسه» تبدیل شده است. در گزارش های رسانه ای روسیه و کشورهای حوزه خزر این سوال مطرح شده است که آیا آرال دوم در راه است؟
دریاچهٔ آرال یا دریاچهٔ خوارزم، یک دریاچهٔ آب شور در آسیای میانه میان قرهقالپاقستان در کشور ازبکستان در جنوب و قزاقستان در شمال بود. آرال، در گذشته یکی از چهار دریاچهٔ بزرگ دنیا بود که ۶۸ هزار کیلومتر مربع وسعت داشت و حدود ۱۱۰۰ کیلومتر مکعب آب را در خود جای داده بود، اما از دههٔ ۱۹۶۰ که دولت شوروی انحراف مسیر رودخانههای آمودریا و سیردریا به بیابان قرهقوم (به منظور کشاورزی) را آغاز کرد، این دریاچه رفته رفته کوچک شد و در سال ۱۹۸۷ میلادی به دو دریاچهٔ کوچک آرال شمالی و آرال جنوبی تقسیم شد و اکنون شبیه به بیابان شده است.
چرا خزر در حال کم عمق شدن است؟
وزارت محیط زیست قزاقستان در پاسخ به این سوال که چرا سواحل دریای خزر کم عمق است، پاسخ می دهد که از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۵ سطح آب دریای خزر در حال افزایش بود و شدت متوسط افزایش سطح در این دوره حدود ۱۴ سانتی متر در سال و در برخی سال ها تا ۳۶ سانتی متر بود. اما در سال ۱۹۹۵، افزایش کاهش یافت و از سال ۲۰۰۶ سطح دریای خزر رو به کاهش بوده است.
به گزارش سایت خبری زاکون قزاقستان در بیانیه وزارت محیط زیست قزاقستان آمده است: کاهش سطح دریا به میزان بیش از ۱ متر به تغییر موقعیت خط ساحلی دریای خزر، به ویژه در بخش قزاقستان رخ داد و مساحت سطح آب دریا بیش از ۲۲ هزار کیلومتر مربع کاهش یافته و نیمی از آن در قسمت قزاقستانی شمال خزر است.
سطح دریای خزر عمدتاً به دلیل تعادل آبی است که تحت تأثیر اقلیم تغییر می کند.
واقعیت این است که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۰ بارش های کمی در دریای خزر باریده است و فرآیندهای تبخیر شدیدتر بوده است. این نیز به این دلیل است که جریان آب از رودخانه ولگا کاهش یافته است. دلیل اصلی این سطح پایین آب گرم شدن آب و هوا است که تمام نیمکره شمالی را فرا گرفته است.
کم عمق شدن دریای خزر در همه کشورهای ساحلی آن ثبت شده است
کم عمقی در دریای خزر نه تنها در قزاقستان بلکه در دیگر کشورهای ساحلی خزر نیز ثبت شده است. به گفته کارشناسان محیط زیست طی ۱۵ سال گذشته سطح آب تقریباً یک و نیم متر کاهش یافته است و بدترین چیز این است که این میزان کاهش بسیار دور از حد انتظار بوده است.
کاهش مداوم سطح آب در خزر دو دهه است که ادامه دارد. تنها در سه سال گذشته، این دریاچه تقریبا نیم متر کم عمق شده است.
دریای خزر نیز مانند سایر دریاچه ها با بارش و رواناب رودخانه ها پر می شود. با این حال، بارش کمی در این منطقه آبی وجود دارد. بیشترین بارندگی در جنوب غربی است. و حتی در آنجا مقادیر سالانه فقط ۱۰۰-۲۰۰ میلی متر در سال است. بنابراین تقریبا ۸۰ درصد آب دریاچه توسط رودخانه ها تامین می شود و بیشتر از همه از طریق ولگا. با این حال، کارشناسان تمایلی ندارند که کم عمق شدن دریاچه خزر را ناشی از میزان آب ولگا بدانند به گفت آنها کاهش جریان رودخانه طبیعی است.
دریای خزر در سال های مختلف و با احتساب نوسانات مضاعف از ۲۰۰ تا ۴۰۰ کیلومتر مکعب آب از رودخانه ها دریافت می کند و تا اواسط دهه ۹۰، دینامیک رواناب رودخانه با پویایی سطح دریاچه همزمان بود. اما در پایان قرن بیستم، همه چیز تغییر کرد. سطح خزر به طور پیوسته شروع به کاهش کرد. حتی در سالهای دسترسی زیاد آب در ولگا. چرا؟ معلوم شد که جریان ورودی به دریاچه با تبخیر آب از سطح آن متعادل می شود بطوری که برای مثال در دهه ۹۰ به طور ناگهانی سطح آب خزر به شدت افزایش یافت.
آندری کوستانوی محقق روسی موسسه اقیانوس شناسی در باره دلیل این افزایش می گوید: ما متوجه شدیم که جهت باد تغییر کرده است. قبلاً باد از غرب به شرق میوزید و کاملاً مرطوب بود. و این منجر به تبخیر کافی نشد و در جایی، از اواسط دهه ۹۰، باد عمدتاً از شرق و این از بیابان است این هوای بسیار خشک رطوبت را بسیار بیشتر جذب می کند.
وضعیت تا کجا پیش خواهد رفت؟
به گزارش ایرنا دریای خزر به عنوان بزرگترین دریاچه جهان در حال کوچک شدن است و همراه آن ثروت برخی از مردم در حداقل پنج کشور هم نقصان خواهد یافت. تحقیقات جدید حاکی است دریای خزر که پیش از این نیز سالیانه چند سانتیمتر پایینتر میرفت حتی با سرعت بیشتری رو به افول دارد و تا اواخر این قرن ممکن است ۹ متر یا حتی ۱۸ متر پایینتر از سطح فعلی باشد.
رسانه های روس به نقل دانشمندان محیط زیست این کشور می نویسند، که تا پایان قرن جاری، سطح دریای خزر ممکن است ۹ تا ۱۸ متر کاهش یابد و این یک فاجعه خواهد بود. حوزه آبی شمالی دریاچه بیشترین آسیب را خواهد دید. در آنجا عمق از پنج متر تجاوز نمی کند. این قسمت از دریاچه به طور کامل وجود نخواهد داشت. به طور کلی، مساحت مخزن یک سوم کاهش می یابد. با این حال، اکثر کارشناسان با چنین نتایجی مخالف هستند.
میخائیل بولگوف، محقق ارشد مؤسسه مشکلات آب آکادمی علوم روسیه می گوید: «هیچ کس نمی تواند چیزی را برای ۲۰ تا ۳۰ سال پیش بینی کند، ما به سختی آب و هوا را برای سه روز پیش بینی می کنیم.
تغییرات در سطح دریای خزر به میزان ۲-۳ متر بسته به قابلیت اطمینان امکان پذیر است. هیچ کس نمی داند به طور کلی در ۱۰ سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. او افزود: به دلیل گرم شدن هوا، میزان بارش افزایش مییابد و رواناب ولگا افزایش مییابد و به دلایلی آنها این موضوع را فراموش میکنند.
دانشمندان می گویند: شما می توانید هر نظریه ای که دوست دارید بسازید، اما اکنون نمی توان پیش بینی سطح دریای خزر را انجام داد.
«آناتولی فرولوف» محقق و استاد آکادمی علوم روسیه می گوید: پیش بینی وضعیت سطح دریای خزر به عهده سازمان آب و هوا است اما این وظیفه انجام نشده است و البته هیچ کس نمی داند چه زمانی حل می شود. خبر بد این است که با وجود همه تلاش ها، هیچ مدل دیگری برای پیش بینی صحیح وجود ندارد.
وی گفت: کاهش سطوح مشابه و حتی شدیدتر در خزر در گذشته نیز مشاهده شده است و همیشه دوره های بهبودی را دنبال می کردند. آیا تغییر رژیم باد عامل نوسانات آن زمان بود؟ آیا در آینده تغییر خواهد کرد؟ آیا تحت تأثیر گرمایش جهانی است؟ شما باید به دنبال پاسخ این سوالات باشید.
عواقب و تبعات کوچک شدن خزر
۵.۵ میلیون سال از پیدایش دریای خزر می گذرد. آب این دریاچه هر چند شور است اما یکی از ذخایر آبی بزرگ درون خشکی برای منابع غذایی، صنایع، کشاورزی و زندگی انسانی بوده است.این دریاچه همچنین میزبان گونههای زیاد آبزیان و تامین کننده غذای پرندگان مهاجر است بنابراین با کوچک شدن خزر حوزه مهم غذایی و اقتصادی کشورهای مرتبط با خزر با خطر جدی مواجه می شود.
به گفته کارشناسان کوچک شدن خزر می تواند تبعات خطرناکی برای مردم و محیط زیست کشورهای همسایه آن و حتی منطقه و خاورمیانه داشته باشد.
تغییر اقلیمی و آب و هوایی ، کم شدن منابع غذایی موجود در خزر و در خطر قرار گرفتن تجارت دریایی و اسکله ها و بنادر خزری از جمله خطرات پایین رفتن آب این دریاچه است.
شاید روزی برسد که کشتی ها دیگه نتوانند در اسکله ها پهلو بگیرند و یکی از مهمترین منابع اقتصادی کشورهای حوزه خزر از بین خواهد رفت.
از بین رفتن جنگل های ساحلی، نابودی گونه های جانوری و انواع آبزیان، بروز طوفان های گرد و غبار شن و ماسه از کف خشک و پراکنده شدن آلاینده های شیمیایی انباشته شده در دریاچه از جمله خطرات خشک شدن آب خزر پیشی بینی شده است.
برای جلوگیری از کم عمق شدن دریای خزر چه اقداماتی انجام شد؟
در سال ۲۰۱۶، توافق نامه ای بین قزاقستان و روسیه امضا شد و کمیسیونی برای حفظ اکوسیستم حوضه رودخانه فرامرزی ژاییک (اورال) (رودخانه ای که از خاک روسیه می گذرد و در قزاقستان به دریای خزر می ریزد – ایجاد شد.
همچنین در سال ۲۰۲۰ سندی مبنی بر انجام تحقیقات در حوضه رودخانه های بزرگ (ژایک، ارتیس و غیره) امضا شد.
در حال حاضر، کارشناسان قزاق و روسی شروع به جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل ویژگی های هیدرولوژیکی بدنه های آبی در حوضه رودخانه ژاییک کرده اند.
بر اساس نتایج تحقیق، کارشناسان در نظر دارند پیشنهاداتی برای هماهنگ سازی رژیم مخزن در طول دوره سیل ارائه دهند.
این اقدامات امکان انجام رهاسازی های زیست محیطی را ممکن می کند، همچنین برای زمینه سازی و بهبود وضعیت اکولوژیکی رودخانه ژاییک (اورال)تخم ریزی فلاشینگ در این منطقه انجام شده است.
کارشناسان می گویند برای نجات خزر از خشک شدن همت جمعی تمامی کشورهای حوزه این دریاچه ضروری است و این اقدامات پراکنده تاثیر چندانی در کاهش آب خزر ندارد.
واکسن گریزها، مانع تحقق ایمنی جمعی در برابر کرونا
با گذشت ۹ ماه از آغاز واکسیناسیون، هنوز پوشش کامل در کشور به ۷۵ درصد نرسیده و زمانی ایمنی جمعی علیه کرونا حاصل میشود که واکسن نزدهها نیز سریعتر برای انجام این امر حیاتی اقدام کنند.
تا کنون ۵۴ میلیون و ۹۷۷ هزار و ۷۲۸ نفر دُز اول، ۳۸ میلیون و ۴۳۵ هزار و ۲۹۷ نفر دُز دوم و ۱۴۹ هزار و ۵۹۲ نفر، دُز سوم واکسن کرونا را تزریق کرده اند و مجموع واکسن های تزریق شده در کشور به ۹۳ میلیون و ۵۶۲ هزار و ۶۱۷ دُز رسیده است.
واکسیناسیون کرونا در ایران از ۲۱ بهمن ۹۹ با اولویت کادر درمان، بخش مراقبتهای ویژه آغاز شد. اقدامی که به گفته متخصصان حوزه سلامت، تنها راه مقابله با این بیماری همهگیر و قطع زنجیره انتقال عفونت کووید۱۹ است و باوجود مشارکت همه شهروندان هم نمیتواند رعایت شیوهنامههای بهداشتی را حذف کند.
روند واکسیناسیون در ۲ ماه اخیر و در دولت سیزدهم به سرعت افزایش یافته و حتی تزریق دوز سوم و یادآور برای کادر درمان، بیماران با سیستم دفاعی ضعیف و سالمندان هم آغاز شده، اما همچنان اولویت با کسانی است که تاکنون واکسن نزدهاند و برای قطع زنجیره انتقال و جلوگیری از پیکهای آینده باید هرچه سریعتر برای تزریق دوز اول واکسن خود اقدام کنند.
مردم در دو سال اخیر خسارتهای فراوان جسمی، روانی و اقتصادی زیادی را متحمل شدهاند و باید هرچه سریعتر با پوشش واکسیناسیون تا آخر بهمن، قطع زنجیره انتقال و برگشت به زندگی عادی البته با رعایت پروتکلهای بهداشتی رقم بخورد.
بر اساس تحقیقات مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آمریکا، اکنون شواهد بیشتری وجود دارد که اهمیت تزریق واکسنهای کووید۱۹ را حتی اگر قبلا به این عفونت آلوده شده باشید، تایید می کند.
این مطالعه به مجموعه اطلاعاتی می افزاید که محافظت واکسن ها را در برابر ابتلا به بیماری شدید ناشی از کووید۱۹ نشان می دهد. این داده ها نشان داد که در میان ۶ هزار و ۳۲۸ بزرگسال کاملاً واکسینهشده که در این تجزیه و تحلیل مورد بررسی قرار گرفتند، ۳۲۴ مورد یعنی پنج درصد افراد یادشده طی ۶ ماه اول پس از دریافت دُز دوم واکسن کرونا، به این ویروس آلوده شدند.
این در حالی است که در میان هزار و ۲۰ نفر از افراد واکسینه نشده ای که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند، ۸۹ مورد یعنی ۹ درصد به عفونت ناشی از ویروس کرونا آلوده شدند.
اطلاعات ضد و نقیض فضای مجازی عامل اصلی مقاومت در برابر واکسیناسیون
جعفر جندقی معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی در این زمینه می گوید: با رسیدن واکسیناسیون به بالای ۷۰ درصد ایمنی نسبی جمعی ایجاد میشود اما چون اثربخشی واکسن در افراد مختلف متفاوت و ممکن است برخی دز سوم نیاز داشته باشند، لازم است ۱۰۰ درصد مردم را واکسینه کنیم.
وی می افزاید: در حال حاضر واکسن به اندازه کافی وجود دارد و منتظر حضور مردم در مراکز واکسیناسیون هستیم.
جندقی ادامه می دهد: دلیل مقاومت برخی از مردم در مقابل واکسیناسیون باید علت یابی شود. از نظر من مهمترین دلیل آن اطلاعات ضد و نقیضی است که در فضای مجازی دست به دست میشود. مردم آگاه باشند که اثرات تزریق واکسن موضوعی علمی است و هرکسی نمی تواند درمورد آن نظر دهد.
وی تصریح می کند: همزمانی بسیاری از بیماریها با تزریق واکسن به ویژه در افراد با سن بالا این شائبه را ایجاد کرد که این بیماریها از عوارض واکسن است. در حالیکه تا کنون حدود پنج میلیارد دز واکسن در جهان تزریق شده و این نوعی آزمایش برای اثبات بیعوارضی واکسن است.
واکسن ها کم عارضه هستند
جندقی تاکید می کند: بر اساس شواهد، واکسنهای کرونای موجود بسیار کم عارضه هستند و حتی عارضه آن نسبت به واکسنهایی که به صورت عادی برای کودکان تزریق می شود کمتر است.
وی می گوید: همه واکسنهای موجود از وخامت بیماری و مرگ و میر تا درصد بالایی جلوگیری میکنند. نمیتوان به صراحت گفت کدام واکسن بهتر است؛ در واقع بهترین واکسن اولین واکسنی است که در دسترس قرار دارد و لازم است مردم بدون معطلی و هرچه سریعتر در این شرایط گسترش ویروس خود را واکسینه کنند.
جندقی می افزاید: دلیل افزایش مرگ و میر در خیز پنجم کرونا، پایین بودن درصد واکسیناسیون و شیوع سویه دلتا بود. همان واکسیناسیون مختصر گروههای پرخطر تا حد زیادی میزان مرگ و میر را کنترل کرد، در غیر این صورت آمار فوتیهای روزانه در کشور حتی به دو هزار نفر میرسید.
ورود مردم به مباحث علمی واکسن ضرورتی ندارد
وی تاکید می کند: لزومی ندارد که ذهن مردم درگیر مباحث علمی و تخصصی واکسن که حتی دانشمندان و پژوهشگران هنوز در آن بحث و تبادل نظر دارند شود و بهتر است مردم به متخصصان این حوزه اعتماد کنند. زیرا برداشت سطحی از مباحث علمی باعث دودلی و تاخیر در واکسیناسیون میشود.
جندقی با اشاره به اینکه واکسیناسیون از جهش ویروس جلوگیری میکند، اظهار می دارد: جهش ویروس بسیار خطرناک است زیرا ویروس را قویتر و شرایط را بحرانیتر میکند؛ به طور مثال سرایتپذیری ویروس اولیه ووهان ۱.۵ نفر بود اما در دلتا به ۶ الی ۷ نفر رسید، بیش از ۹۰ درصد فوتیهای کنونی کرونا، افرادی هستند که واکسن نزدند؛ بنابراین مردم در تزریق واکسن تعلل نکند زیرا مهمترین راه در دسترس برای مقابله با ویروس همین است و در کنار آن تغذیه مناسب و دوری از اضطراب راهکارهای عبور ایمن از دوران کرونا است.
آگاهی بخشی به مردم یکی از اهداف مهم وزارت بهداشت است
در همین پیوند وزیر بهد اشت، درمان و آموزش پزشکی آگاهی بخشی به مردم یکی از اهداف مهم این وزارتخانه دانست و از مسئولان حوزه سلامت خواست هر مطلبی که منتشر می شود در مورد آن صحبت کنند زیرا اگر به آن شایعات پاسخ داده نشود، ممکن است به حقیقت کاذب تبدیل شود.
بهرام عین اللهی روز دوشنبه سوم آبان ماه در وبیناری که به مناسبت هفته جهانی سواد رسانه ای و اطلاعات، واکسیناسیون، یکی از راههای بسیار موثر و مفید در پیشگیری از ابتلا به کرونا است و وزارت بهداشت بر آن تاکید ویژه دارد، واحد روابط عمومی وزارت بهداشت نیز در این زمینه بسیار کار کرده است.
وی گفت: متاسفانه تعداد بسیار قلیلی هم هستند که با دادن اطلاعات غلط به مردم در فضای مجازی، منجر می شوند که تعدادی اندکی از مردم واکسن نزنند و سلامت همه جامعه به خطر بیفتد. توصیه ما این است که به صحبت های دانشمندان و اندیشمندانی که دلسوز جامعه هستند، دقت کنید. وزارت بهداشت مسئول سلامت مردم است، همانطور که دانشمندان در مورد تمام بیماری ها نظریه ارائه می دهند و راه درمانی پیدا می کنند و بسیاری از بیماران نیز با استفاده از روش های مختلف درمانی، بهبود پیدا می کنند در مورد کرونا نیز همینطور است.
وزیر بهداشت عنوان کرد: یکی از نکاتی که همواره بر آن تاکید داشته ام، این است که مسئولین حوزه سلامت هر مطلبی که منتشر می شود در مورد آن صحبت کنند، چراکه اگر به آن شایعات پاسخ داده نشود، ممکن است به حقیقت کاذب تبدیل شود. بنابراین لازم است که سریعا شفاف سازی برای مردم صورت گیرد.
عین اللهی یادآور شد: در امر واکسیناسیون دیدیم که اگر مردم به صحنه بیایند می توانند بسیار کمک کننده باشند، حضور مردم باعث شد کاری را که در عرض یک سال می توانستیم انجام دهیم، دو ماهه به انجام برسانیم. بنابراین در مورد آگاهی بخشی نیز مردم باید کمکمان کنند و به صحنه بیایند و اطلاعات درست و مورد تایید را به همه منتقل کنند. امیدواریم کشورمان به سمتی پیش رود که سواد، سنجش و ارزیابی رسانه در تمام مردم ایجاد شود و بتوانند اخبار درست را از نادرست تشخیص دهند.
آنچه مسلم است شواهد خیلی زیادی وجود دارد که در آستانه ورود به موج ششم کرونا قرار داریم. تجربیات نشان میدهد در اجرای مربوط به قوانین محدودیتها و مداخلات غیردرمانی قاطع نبودیم. اکنون نقطه ضعفهای پیکهای قبلی را میدانیم و باید قاطعانه از بروز موارد بالای بیماری در موج ششم پیشگیری کنیم. به طور قطع تعداد موارد فوتی در افراد واکسن نزده بسیار زیاد است ولی هنوز ۲۵ درصد جامعه دو دوز واکسن را نزدهاند و این نشان میدهد در قدمهای اول هستیم و باید در کنار تشویق مردم به واکسیناسیون، پروتکلهای بهداشتی را همچنان رعایت کنیم.
با آنکه سرعت واکسیناسیون در کشور بخوبی پیش می رود اما هنوز نسبت مناسبی از جمعیت دو دوز واکسن کرونا را دریافت نکردهاند و دو هفته از زمان دریافت دوز دومشان نگذشته است بنابراین هنوز درجات بالایی از ایمنی در جامعه ایجاد نشده و نباید شتاب زده عمل کنیم.
آنچه روحانی از نیویورک نگفت/ ظریف: تماس تلفنی با اوباما با هماهنگی بود؛ حتی شماره تلفن هم داده شد!
خاطره ظریف در کتاب تازه انتشاریافته «راز سر به مهر» روایت جدید روحانی از تماس تلفنی سال ۹۲ با اوباما را مخدوش میکند.
هفته گذشته روزنامه فرهیختگان در شماره ۱۱ آبان به بررسی بخشهایی از خاطرات حسن روحانی پیرامون زمینههای شکلگیری دولت تدبیر و امید و عملکرد صدروزه نخست پرداخت. این خاطرات منتشرشده در اصل قسمتی از ضمیمه آخرین شماره نشریه آگاهی نو بود. در این ضمیمه منتشرشده با عنوان تراژدی امید در ۱۰ فصل روایتی از ۱۰۰ روز اول دولت روحانی به رشته تحریر درآمده است. آنگونه که در مقدمه «تراژدی امید» آمده، این ضمیمه ماحصل ۶ جلسه گفتوگوی شفاهی با حسن روحانی با حضور برخی دیگر از چهرههای شاخص دولت تدبیر و امید است.
ضمیمه ۱۰ فصلی آگاهی نو، روایتهای بدیع و پرمناقشهای از حوادث و رویدادهای هشت سال گذشته کشور ما دارد؛ روایتهای شفاهیای که میتواند در آینده دستاویز تحقیقات و پژوهشهای گستردهای در زمینه تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید شود.
روزنامه فرهیختگان به صحتسنجی روایت روحانی از تماس تلفنی اوباما با وی پس از حضور نخست وی در نشست شورای عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ ۵ مهر ۹۲ با استناد به کتاب راز سربه مهر خاطرات محمدجواد ظریف وزیر خارجه پرداخته است.
روحانی: تماس تلفنی با اوباما هماهنگ شده نبود
روایت روحانی از تماس تلفنی اوباما با وی در آگاهی نو اینگونه آمده است: «در نیویورک روحانی اجازه داد وزیران خارجه دو کشور؛ جان کری و محمدجواد ظریف با هم گفتوگو کنند. محمدجواد ظریف البته در زمره کسانی بود که شرایط را برای دیدار روسای جمهوری ایران و آمریکا مساعد نمیدید. اما یک ابتکار دیپلماتیک جایگزین دیدار شد؛ روحانی در راه بازگشت از نیویورک به تهران بود که زنگ تلفن همراه بهصدا درآمد. پشت خط باراک اوباما بود. پس از نزدیک به چهاردهه روسای جمهور ایران و آمریکا با هم حرف زدند. این ابتکار نمادی و راهبردی بود. تماس تلفنی خط گفتوگو را میان ایران و آمریکا برقرار کرد. مکالمه بیش از ۲۰ دقیقه طول نکشید. اوباما به زبان فارسی با روحانی وداع کرد و گفت: «خدا حافظ» و این معنایی فراتر از یک ادب دیپلماتیک داشت؛ آمریکا پذیرفته بود که جنگطلبی و براندازی را کنار بگذارد و از خدا بخواهد حافظ ایران باشد.»
گرچه این مذاکره در تهران با استقبال اصولگرایان مواجه نشد و حتی مقام رهبری آن را اقدامی نابجا دانستند، اما روحانی متن کامل و پیادهشده تلفن را به رهبری ارائه کرد. رهبری از رئیسجمهور درباره مشاورانش در این کار توضیح خواستند. روحانی از فشار آمریکاییها بر ایرانیها حرف زد و اینکه دیپلماتها و کارشناسان ایرانی هم مخالف نبودند. مقام رهبری اما دو جمله گفتند:
اول اینکه کار نابجایی بود و دوم اینکه من متوجه شدم تقریبا به رئیسجمهور این کار تحمیل شد و به این ترتیب از این اقدام ناهماهنگ روحانی عبور کردند.
خاطرات منتشرشده روحانی در آگاهی نو پیرامون حضور وی در شورای عمومی سازمان مللمتحد و تماس تلفنی ۲۰ دقیقهای باراک اوباما با او در بازگشت از سفر نیویورک، روایت کاملی نیست و از چند منظر قابلنقد است. بهعنوان مثال در روایت آگاهی نو اینگونه آمده است: «متاسفانه برخی روایتهای نادرست از این گفتوگو میتوانست اعتماد رهبری را سلب و مذاکرات را دچار بحران کند، تا جاییکه آقای هاشمیرفسنجانی دوست دولت هم فکر میکرد این تلفن از قبل برنامهریزی شده بود و همین تصور را هم منتقل کرده بود، اما واقعیت این نبود. واقعیت اشتیاق دولت آمریکا بود و نه شادی هیات ایرانی.»
ظریف: گفتوگو با اوباما با هماهنگی بود؛ حتی شماره تلفن هم به طرف آمریکایی داده شد!
این روایت روحانی از تماس تلفنی اوباما با وی ازمنظر تاریخی موردخدشه است و میتوان بهوسیله خاطرات ثبتشده ظریف، عراقچی، علیاکبر صالحی و مجید تخت روانچی در کتاب راز سربهمهر آن را رد کرد. در این کتاب تیم مذاکرهکننده هستهای معتقد است روحانی تنها به شرط پذیرش علنی حق غنیسازی ایران توسط رئیسجمهور آمریکا حاضر به دیدار مستقیم با اوباما میشود؛ شرطی که مورد پذیرش آمریکاییها قرار نمیگیرد و درنهایت مساله دیدار مستقیم روسایجمهور دو کشور منتفی میشود، بعد از این طرف آمریکایی پیشنهاد گفتوگوی تلفنی را میدهد؛ پیشنهادی که توسط روحانی پذیرفته میشود و وی حتی شماره تلفنی نیز برای انجام این تماس به طرف آمریکایی معرفی میکند. در صفحه ۲۶۲ کتاب راز سربهمهر در این رابطه آمده است:
«هنگامی که پاسخ منفی اوباما برای اعلام پذیرش غنیسازی به نماینده دکتر روحانی ابلاغ میشود و دکتر زمانینیا نیز با دیدار مخالفت میکند، طرف آمریکایی بهشدت از عدم انجام ملاقات اظهار نگرانی کرده و آن را برای روند مضر ارزیابی میکند. پس از چند رفتوآمد بین دو هیات، آمریکاییها مجددا تماس گرفته و علاقه اوباما به گفتوگوی تلفنی را ابراز میدارد و اینبار دکتر روحانی میپذیرند. شماره تلفن آقای خزاعی (سفیر و نماینده وقت ایران در سازمان ملل متحد) دراختیار آنها گذاشته شد که تماس را ازطریق آن خط برقرار کنند.»
انکار و عادیانگاری کرونا؛ عامل خیز ششم
امیر پروسنان
تهران- ایرنا- طبق اظهارنظر کارشناسان حوزه بهداشت و درمان احتمالا کشور با موج ششم کرونا مواجه خواهد شد. از نظر کارشناسان تنها راه مقابله با شدت یافتن این همهگیری،«زدودن عادیانگاری و انکار کرونا» و اتخاذ تمهیدات لازم است تا این موج همچون موجهای پیشین قربانی نگیرد.
اقدام مناسب دولت سیزدهم در واردات و تزریق سریع واکسیناسیون در سایه تلاشهای ستاد ملی مقابله با کرونا سبب شد کرونا از اوج فرونشیند، اما این مسیر هنوز به اتمام نرسیده و هشدارهای کارشناسی حاکی از آن است که خیز دیگری از کرونا در راه است.
در واقع اگر بخواهیم میزان آسیبپذیری در برابر موج ششم کرونا را درمقایسه با موجهای قبلی بیماری کووید ۱۹ بررسی کنیم، نمیتوان از اقدام و عمل در زمینه واکسیناسیون به سادگی عبور کرد. فرآیندی که از ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ در کشور آغاز شد و با واردات گسترده واکسن کرونا در شهریور و مهر ۱۴۰۰ سرعت گرفت.
فرآیند واکسیناسیون کرونا به شکلی پیش رفته که میتوان میزان آسیبپذیری جامعه در موج ششم را کمتر از موجهای قبلی پیشبینی کرد، اما نکته بسیار مهم اینکه همین واکسیناسیون، منهای تشویق برای رعایت پروتکلهای بهداشتی، منجر به عادیانگاری اسفباری در جامعه شده و در عمل، استفاده از ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری در میدان مقابله با کرونا به گوشه رینگ رانده میشود.
نکته هشدار دهنده این است که به گواه کارشناسان، میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی در سطح جامعه همچنان کمتر از ۵۰ درصد باقی مانده و افرادی که یک یا دو دز واکسن کرونا تزریق کردهاند، استفاده از ماسک را کمتر کردهاند، اتفاقی که میتواند زنگ خطری برای جامعه باشد و نباید ساده از کنار آن گذشت.
بیش از ۱۹ درصد جامعه هنوز یک دز واکسن نزدند
بر اساس آمارهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، اگر جمعیت هدف واکسیناسیون برای بالای ۱۲ سال به انضمام جمعیت اتباع خارجی را ۶۷ میلیون و ۸۰۰ هزار و ۸۴۸ نفر در نظر بگیریم، تا ۱۴ آبان ۱۴۰۰ بیش از ۸۰.۷ درصد از این جامعه هدف، یعنی ۵۴ میلیون و ۷۶۴ هزار و ۷۱ نفر، دز اول واکسن کرونا را تزریق کردهاند. بنابراین ۱۳ میلیون و ۳۶ هزار و ۷۷۷ نفر از جامعه هدف که نزدیک به ۱۹.۳ درصد میشود، هنوز یک دز واکسن کرونا را هم تزریق نکردهاند.
همچنین تا روز ۱۴ آبان ۱۴۰۰ از آن جمعیت هدف واکسیناسیون، ۵۵.۷ درصد که شامل ۳۷ میلیون و ۷۸۴ هزار و ۵۴۲ نفر میشود، دز دوم واکسن را هم تزریق کردهاند.
اگر قرار باشد فقط به واکسیناسیون بسنده کرد و از فرهنگسازی برای سبک زندگی کرونایی غفلت کنیم، عادیانگاری حاصل از این اخبار به بطن جامعه نفوذ کرده و رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری فراموش میشود.موج ششم با تمهیدات مناسب مهار میشود
نکته قابل تامل در آستانه وقوع موج ششم کرونا در کشور این است که باید همه تمهیدات لازم برای پیشگیری و مقابله با این موج به کارگرفته شود و صرفا به اظهار امیدواری در این زمینه بسنده نشود. هرچند فرآیند واکسیناسیون به سرعت در حال پیشرفت است و آمارها نشان میدهد که واردات سریع در دولت سیزدهم، تزریق واکسن با آمار روزانه بیش از یک میلیون دز ادامه دارد و حتی تزریق دز سوم نیز آغاز شده است.
اما اگر قرار باشد فقط به واکسیناسیون بسنده کرد و از فرهنگ سازی برای سبک زندگی کرونایی غفلت کنیم، عادی انگاری حاصل از این اخبار به بطن جامعه نفوذ کرده و رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصله گذاری فراموش میشود.
بهرام عین اللهی، وزیر بهداشت روز ۱۳ آبان ۱۴۰۰ در حاشیه بازدید از بیمارستان ولایت دامغان گفت: وضعیت کرونا از نظر ابتلا، بستری در بخش مراقبتهای ویژه و فوت بیماران در کشور در چند هفته اخیر، تغییر محسوس و قابل توجهی نداشته، اما لازم است که پروتکلها همچنان از سوی مردم رعایت شود.
وی افزود: برخی از کشورهای همسایه از جمله ترکیه و برخی از کشورهای دنیا مانند آمریکا و روسیه، وضعیت مناسبی از نظر کرونا ندارند و میزان مرگ و میر بیماران در این کشورها بالا است و رعایت پروتکلها، فاصلهگذاری و استفاده از ماسک در کنار واکسیناسیون میتواند نقش مهمی در کنترل کرونا داشته باشد و مردم فکر نکنند با تزریق واکسن، کار تمام شده است.
وزیر بهداشت اظهار کرد: با سرعت مناسب واکسیناسیون در کشور امیدواریم شاهد مرگ و میر بالا مانند موج پنجم نباشیم. هنوز آثاری از موج ششم بیماری را نمیبینیم و میزان بستری و مرگ و میر بیماران در هفتههای گذشته ثابت مانده، اما تمام نیروها در حالت آمادهباش قرار دارند و از نظر دارو و کشیک نیروها نیز وضعیت مناسبی داریم و امیدواریم دیگر شاهد تکرار موج پنجم نباشیم.
سویه دلتا مرتفع ترین موج کرونا در کشور بود
وقتی درباره خیز کرونا صحبت میکنیم، باید به همه شواهد و پیامهای پیش از وقوع آن نیز توجه کنیم. مهمترین پیام خیزهای کرونا این است که اولا شیب صعودی خیز به چه صورت است و ارتفاع و دامنه آن به چه شکل خواهد بود. متاسفانه غیر از فاصله بین خیز سوم و چهارم، اکثر خیزهای کرونا در زمان کوتاه رخ داد و خیز پنجم که به علت سویه دلتا اتفاق افتاد، مرتفعترین موج کرونا در کشور بود.
حمید سوری، اپیدمیولوژیست و رییس کارگروه پیشگیری و بهداشت ستاد ملی مقابله با کرونا در کلابهاوس در پاسخ به سوال خبرنگار ایرنا درباره خیز ششم کرونا گفت: در شروع خیز بعدی کرونا، نشانهها و شاخصهایی وجود دارد. باید ببینیم که طی دو هفته میانگین رخداد پیامدها نسبت به آن چیزی که داریم به چه شکل است و آیا نوسان دارد یا واقعا وارد خیز شدهایم. مشخصات نشان میدهد که احتمالا وارد خیز ششم کرونا شدهایم. زیرا درصد رعایت پروتکلهای بهداشتی به کمتر از ۵۰ درصد رسیده و از طرفی مراسم و برنامههایی داشتیم. بنابراین مجموعهای از عوامل ما را به این سمت هدایت میکند که متوجه شویم آیا واقعا خیز ششم شروع شده یا خیز قبلی خاتمه پیدا کرده است یا خیر.
رییس کارگروه پیشگیری و بهداشت ستاد ملی مقابله با کرونا اظهار کرد: متاسفانه بلافاصله بعد از خیز پنجم، وارد خیز ششم کرونا شدیم. اگر تمهیدات لازم را اتخاذ نکنیم، این روند همچنان ادامه پیدا میکند و نیاز به کار اساسی داریم. اقدامات مورد نیاز هم کاملا مشخص است.
کرونا مهار شده،از بین نرفته است
ماجرای دیگر در پایان هر موج کرونا، صحبتهای عجیب درباره جشن پایان کرونا است. کرونایی که همچنان در سایر کشورها با وجود واکسیناسیون گسترده مشغول اوج گرفتن است و هیچ منطقی نمیتواند این را بپذیرد که از پایان آن صحبت کنیم.
عاطفه عابدینی، رییس کارگروه درمان و بازتوانی قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مقابله با کرونا پیش از این در همین رابطه به خبرنگار ایرنا گفته بود: احتمال وقوع خیز ششم کرونا در کشور وجود دارد، زیرا در کشورهایی مانند انگلستان، علاوه بر اینکه تجربه شیوع سویه دلتا را داشت، سویه دلتا پلاس نیز شایع شده است. افراد پرخطر در کشور ما ابتدا واکسینه شدند و برای دز یادآور چندان سخت گرفته نشده است و باید به این نکته نیز توجه کرد.
وی ادامه داد: همچنین برخی صحبتها مبنی بر جشن گرفتن برای پایان کرونا یا راحت کردن خیال مردم به دلیل واکسینه شدن، نادرست است. به طور مثال در انگلستان درباره دلایل شکست، گفته شده که از واکسن آسترازنکا بیش از حد استفاده کردند یا رعایت پروتکلهای بهداشتی را خیلی زود کنار گذاشتند و همه سبد واکسن را از یک نوع واکسن استفاده کردند.
عابدینی اظهار کرد: نکته مهم دیگر اینکه حتی از خیز پنجم به طور کامل خارج نشدیم و شروع خیز ششم در حال ادغام با خیز پنجم است و اگر مدیریت سریع نداشته باشیم، اتفاقات خوبی رخ نمیدهد.