چرا برکت نتوانست به وعده تولید ۵۰ میلیون دوز واکسن عمل کند؟ / حرکت در مسیر سخت «برکت»
تولید ۵۰ میلیون دوز واکسن تا پایان شهریور، چیزی نیست که کسی از مردم ایران نشنیده باشد. وعدهای که مخبر، رئیس ستاد اجرایی فرمان امام، تا اواخر تیرماه هم بر اجرایی شدن آن اصرار داشت. اما چه عواملی باعث شد که این وعده با تاخیر مواجه شود؟
مجله فارسپلاس؛ محمدتقی خرسندی: تولید ۵۰ میلیون دوز واکسن تا پایان شهریور، چیزی نیست که کسی از مردم ایران نشنیده باشد. وعدهای که مخبر، رئیس ستاد اجرایی فرمان امام، بارها آن را تکرار کرد و حتی تا اواخر تیرماه هم بر اجرایی شدن آن اصرار داشت. اما حالا، فقط چند روز تا پایان شهریور مانده و تعداد واکسنها به ۱۰ میلیون دوز رسیده است. هرچند اخیرا خط ۲ برکت هم وارد مدار تولید شده اما عملا بعید است تعداد واکسنهای تولیدی از مرز ۱۵ میلیون دوز عبور کند. چه عواملی باعث شد که این وعده با تاخیر مواجه شود؟ اگر فقط تحریمهای آمریکا مانع بود، مگر در این ۴۰ سال تحریم وجود نداشت، پس چرا ستاد اجرایی پیشبینی آن را نکرده بود؟
تحریم در لحظه!
واکسن برکت در ۹ دی ۱۳۹۹ به مرحله تست انسانی رسید. اولین واکنش آمریکا مشخص بود: تحریم بنیاد برکت در کمتر از ۲ هفته. واکسن، آن هم واکسن کرونا چیزی نبود که آمریکا روی آن شوخی داشته باشد. بازی با سلامت مردم، همیشه مهمترین ابزار آمریکا برای ایجاد نارضایتی در ایران بوده است. از طرفی، ورود یک بازیگر جدید به بازار واکسن، میتوانست انحصار تکنولوژیک و سودآوری بالای شرکتهای آمریکایی را با خطر جدی مواجه کند.
اما تحریم در ایران اثر دوگانهای دارد؛ هم مانع پیشرفتهاست و هم عامل پیشرفتهای بزرگ. تحریم که میشویم، ناچاریم که روی پای خودمان بایستیم. البته که تلاش میکنند نگذارند اما هرجا اراده کردهایم، موفق شدهایم. ماجرای واکسن هم از همین دست بود.
دو هفته پس از آغاز تست بالینی واکسن موسسه برکت، آمریکا آن را تحریم کرد
همه چیز از نقطه صفر
باتوجه به اهمیت فاکتور زمان در مبارزه با کرونا، برکت از همان روزی که تستهای اولیهاش با موفقیت مواجه شد، تولید انبوه واکسن را در دستور کار خود گذاشت. موفقیت این کار، نیازمند راهاندازی مجموعه تولید واکسن از نقطه صفر بود. چراکه ایران حداقل ۱۶۰ میلیون دوز واکسن نیاز داشت و هیچکدام از زیرساختهای موجود در کشور پاسخگوی آن نبود؛ نه آزمایشگاهها و نه خطوط تولید.
مراحل اصلی تولید ماده موثره واکسن کرونا شامل کشت سلول و سپس تکثیر ویروس و در نهایت کشتن ویروس و فیلتراسیون آن میشود. این تکنولوژی، همان چیزی بود که ایران را به جمع ۶ کشور واکسنساز دنیا وارد کرده بود. اما برای همین کار هم آزمایشگاههایی پیشرفته با سطح ایمنی زیستی بالا مورد نیاز بود. این آزمایشگاهها در ۴ سطح طبقهبندی میشوند که با نام BSL 1-4 (BioSafety Level 1 to 4) شناخته میشوند. آزمایشگاه مناسب برای ویروس مسری کرونا BSL4 است اما به دلیل تحریمهای آمریکا تقریبا امکان دسترسی به آن برای ایران وجود نداشت.
بهترین آزمایشگاه فعال ایران، یک آزمایشگاه BSL2 بود که برای ویروس کرونا امن نبود. بزرگترین آزمایشگاه BSL3 خاورمیانه در مشهد هم با ۹۲ درصد پیشرفت، بیش از ۱۲ سال متوقف مانده بود و تجهیزات آن در حال از بین رفتن بود. به همین دلیل، ساخت یک آزمایشگاه مدرن، مجهز و بزرگ BSL3 از همان ابتدای تحقیقات، در دستور کار قرار گرفت تا توان کشت انبوه سلول، متناسب با نیاز خطوط تولید صنعتی را داشته باشد.
یکی از زیرساختهای مورد نیاز برای تولید واکسن برکت، آزمایشگاه پیشرفته ایمنی زیستی بود
راهاندازی آزمایشگاهی حتی در این سطح، کار سادهای نبود. اغلب تجهیزات در انحصار آمریکا بود و فروش آن به ایران ممنوع! یکی از تجهیزات اصلی مورد نیاز، بین ۹ کشور دست به دست شد تا به ایران برسد. به این شکل که در هر کدام از این کشورها یک بار دستگاه باز و رجیستر میشد تا آن کشور به عنوان خریدار ثبت شود. پس از بازگشت نماینده شرکت تولیدکننده، دستگاه مجددا بستهبندی شده و به کشور بعدی ارسال میشد. به این ترتیب، بعد از چند بار جابجایی در کشورها، دستگاه از پوشش شرکت خارج میشد و نماینده شرکت برای رجیستری مراجعه نمیکرد. به این ترتیب، امکان ورود این دستگاه به ایران با چند ماه تاخیر فراهم شد.
قطعه دیگری که برای استفاده در مقیاس صنعتی، تعداد زیادی مورد نیاز بود، از طریق چند نفر خریداری شد تا هر کس فقط تعداد محدودی از آن را خریده باشد که استفادهاش در آزمایشگاه توجیهپذیر باشد. با این وجود، در فرودگاه جلوی خروج همان تعداد را هم گرفتند و در نهایت کمتر از نصف این قطعات به ایران رسید.
شکست انحصار مواد اولیه
تولید واکسن، علاوه بر ویروس کشته شده، نیازمند مواد اولیهای است که عموما در انحصار آمریکا است؛ از حاملهای سلولی گرفته تا ژل مورد استفاده در واکسن. باتوجه به تحریمهای ظالمانه آمریکا و احتمال ورود ایران به جمع واکسنسازان دنیا، واردات این مواد نیز اگر نگوییم غیرممکن، لااقل کار بهشدت پیچیدهای بود. مثلا در مورد یک ماده اولیه، پلیس با ارائه مقاله علمی به خریدار اعلام کرد این مقدار ماده اولیه، بیش از نیاز یک آزمایشگاه است و در نهایت فقط اجازه خروج یک بیستم آن را داد. اتفاقی که نشان از آمادگی جدی و همهجانبه آمریکاییها در ممانعت از ارسال کالاهای حساس به ایران داشت.
مشکلاتی از این دست باعث شد خرید مواد اولیه و همزمان تلاش برای ساخت آنها نیز بلافاصله در دستور کار قرار بگیرد. بخشی از این مواد خریداری و بخشی دیگر توسط شرکتهای دانشبنیان داخلی بومیسازی شد. این تحول بزرگ تکنولوژیک باعث شد تا نگرانی ایران برای تامین مواد اولیه در روزهای تولید، تا حد زیادی کاهش یابد. ضمن آنکه بهرهوری خطوط تولید نیز بالاتر رفت. این پیشرفتها در این نقطه باقی نماند و ایران در همین مسیر به امکان افزایش مقیاس (Scale up) تقریبا نامحدود در تولید ماده موثره واکسن رسید.
دستیابی ایران به دانش افزایش مقیاس تولید ماده موثره واکسن باعث میشود
که بتواند از بیورآکتورهای بزرگ در تولید واکسن استفاده کرد
حالا نقطه سر خط
پس از تولید ماده موثره، نوبت به تولید واکسن میرسید. اغلب خطوط تولید موجود ایران مربوط به واکسنهای متنوع کودکان بود که مجموعا حدود ۳۰ میلیون دوز در سال تولید میکردند. این خطوط، نهتنها توان تامین ۱۶۰ میلیون واکسن کرونای مورد نیاز ایران را نداشت، بلکه اساسا خروج آنها از مدار هم ممکن نبود، چراکه واکسنهای سلامت کودکان هم باید روزانه تولید شده و به مصرف جامعه میرسید.
چارهای نبود؛ خط تولید واکسن کرونا هم باید از صفر ساخته میشد. اولین خط تولید برکت، با اتکا به امکانات موجود در داخل کشور راهاندازی شد. مهمترین بخش خط تولید «بیورآکتور» است که واکنشها در آن انجام میشود. یک بیورآکتور ۵۰۰ لیتری، به عنوان قلب خط تولید از یک واحد نیمهکاره تولید واکسن در موسسه برکت گرفته شد. دو بیورآکتور ۲۰ و ۱۰۰ لیتری دیگر نیز از یک کارخانه خریداری و به خط تولید اضافه شد. نرمافزارهای مربوطه هم با دانش ایرانی بهروز رسانی شد و خط ۱ در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ به بهرهبرداری رسید. این خط پس از صدور مجوز واکسن برکت در ۲۴ خرداد، طبق برنامه حدود ۸ میلیون دوز واکسن در تیر و مرداد تولید کرد.
ظرفیت خط اول نهایتا ۴ میلیون دوز واکسن در ماه بود، و این عدد فاصله زیادی با نیاز ایران داشت. هرچند مخبر، بهعنوان بالاترین مقام مرتبط با برکت، در طول یک سال اخیر بارها بر لزوم واردات واکسن تاکید کرده بود اما تهدیدی به نام تحریم امکان این کار را زیر سوال میبرد. پس واحدهای بزرگتری باید احداث میشد. شرکتهای ایرانی توان تولید و تامین چنین تجهیزاتی را نداشتند و خرید واکسن از خارج هم با مشکل تحریم مواجه بود.
توسعه از طریق هند و چین
مذاکرات با شرکتهای خارجی شروع شد. یک شرکت چینی در دیماه ۹۹ حاضر شد ظرف ۶ ماه یک واحد بزرگ با ظرفیت تولید ۲۵ میلیون دوز واکسن در ماه را در ایران احداث کند. این کمترین زمان و بیشترین ظرفیت تولیدی بود که در آن زمان ایران میتوانست به آن دست یابد. طبق برنامه، این خط باید تا تیرماه نصب و وارد چرخه تولید میشد.
هرچه زمان میگذشت، تحریمهای آمریکایی بیشتر خودش را نشان میداد. ایران در زمستان ۱۳۹۹حدود ۱۷ میلیون دوز واکسن کواکس، ۲ میلیون دوز واکسن بهارات و ۲ میلیون دوز واکسن اسپوتنیک خریده بود اما تا پایان سال ۹۹ کمتر از ۷۰۰ هزار دوز واکسن به ایران رسید که حدود یکسوم آن هم هدیه چین و روسیه بود. کواکس هیچ واکسنی نداده بود و هند فقط ۱۲۵ هزار دوز واکسن فرستاد و مانع ارسال بقیه آن شد. واکسنهای روسی هم به کندی تولید و وارد میشد.
سال جدید رسید اما واکسن نرسید. برکت در فروردین ۱۴۰۰، برای اینکه واکسن سریعتر به مردم برسد، یک خط تولید دیگر هم از هند خریداری کرد که قرار بود از خرداد وارد چرخه تولید شود. این خط کوچکتر از نمونه چینی بود و با بیورآکتور ۱۲۰۰ لیتری خود امکان تولید ۸ میلیون دوز واکسن در ماه داشت.
تحریمهای آمریکا، انحصارطلبی تولیدکنندگان و شیوع سویههای جدید کرونا
باعث شد تجهیزات خط تولید برکت با چند هفته تاخیر به ایران برسد
کلاف پیچیده کرونا، انحصار و تحریم
مشکل تازه آغاز شده بود. شرکت هندی ساخت تجهیزات را شروع کرده بود که کرونای دلتا هند را به تعطیلی کشاند. کارخانه تولیدکننده تجهیزات هم همانند بسیاری از موسسات هند تعطیل شد. بعد از مذاکرات فراوان، بالاخره مجددا کار با تاخیر شروع شد اما مشکل دیگری وجود داشت. پرواز میان فرودگاههای ایران و هند متوقف شده بود و امکان ارسال تجهیزات به ایران نبود. با پشت سر گذاشتن همه این مشکلات، تازه موضوع تحریم به میان آمد.
آمریکا فروش بیورآکتور به ایران را به بهانه دومنظوره بودن این دستگاه تحریم کرده بود. این بیورآکتور هم تحت عنوان وسلتانک و با واسطه یک شرکت خارجی به فرودگاه هند رسیده بود. با این حال در فرودگاه اجازه خروج دستگاه را ندادند و خواهان گفتگو با مدیرعامل شرکت خریدار شدند. بیورآکتوری که هزینه آن هم پرداخت شده بود، حدود یک ماه در فرودگاه ماند، نه اجازه خروج میدادند و نه اجازه بازگشت به کارخانه. خط تولید بدون رآکتور هم عملا به هیچ دردی نمیخورد.
در نهایت، این دستگاه حساس با جداکردن قطعات، از فرودگاه خارج شد و هر یک از قطعات به کشور دیگری فرستاده شد تا از آنجا به ایران بیاید. در این مسیر هم مجددا بعضی تجهیزات توسط کشورها برای چند روز توقیف شدند. با تمام سختیها، قطعات بیورآکتور و خط تولید بالاخره با حدود یک ماه و نیم تاخیر و در تیرماه، به صورت محمولههای جدا از هم به ایران رسید.
برای خط تولید چینی هم اتفاق مشابهی افتاد؛ آمریکا جلوی ارسال بیورآکتور را گرفت و ارسال این دستگاه هم با تاخیر مواجه شد.
البته تحریمها محدود به بیورآکتور نبود. اغلب دستگاههای مرتبط با خط تولید واکسن مورد شناسایی و پیگیری آمریکا قرار میگرفت. چرا که کاربرد این دستگاهها مشخص بود و به جز ایران، فقط ۶ کشور دیگر تکنولوژی به کارگیری این دستگاهها را داشتند. علاوه بر تحریمهای عادی، ابعاد اقتصادی موضوع هم مطرح بود. در یک کلام، آمریکا نمیخواست انحصار شرکتهای آمریکایی در تولید واکسن از بین برود و کشورهای دیگری نیز وارد این بازار شوند.
تیم تولیدکننده واکسن برکت در ماههای اخیر مدام مورد حملههای رسانهای قرار گرفته است
یک مشکل عجیب ولی واقعی
دستگاههایی که قرار بود در خرداد و تیرماه وارد چرخه تولید شود، با یک تا دوماه تاخیر به ایران رسید. مراحل نصب خط تولید با سرعت انجام میشد و همچنان امید میرفت که این خطوط تولید از ابتدای مرداد به بهرهبرداری برسد و وعده ۵۰ میلیون دوزی واکسن در شهریور به تحقق بپیوندد. اما یک مشکل جدید و عجیب خودنمایی کرد.
گروه مهندسان چینی و هندی که برای نصب دستگاهها و راهاندازی نرمافزارها به ایران آمده بودند، همگی کرونا گرفتند. این در حالی بود که تمامی این افراد اعلام میکردند در کشورشان واکسن دریافت کردهاند. جالب آنکه تست کرونای این افراد در بدو ورود به ایران منفی بود اما بلافاصله پس از ۴۸ ساعت وضع عوض شد. حالا برکت مانده بود و خط تولیدی که تقریبا نصب شده بود اما امکان بهرهبرداری نداشت. چارهای نبود جز قرنطینه و میزبانی از این افراد تا زمان بهبودی کامل. موضوعی که ۲ تا ۳ هفته طول کشید.
بالاخره در اواخر مردادماه، این افراد بهبود یافتند و مراحل پایانی راهاندازی خطوط تولید هم آغاز شد. خط تولید هندی در اواسط شهریور به بهرهبرداری نهایی رسید و میزان تولید واکسن را حدود ۸ میلیون دوز در ماه افزایش داد. خط تولید چینی هم در مراحل پایانی است و احتمالا در کمتر از یک ماه آینده واکسنهای خود را به شبکه بهداشت ایران تقدیم خواهد کرد.
این روزها واکسن برکت از ۳ سد انحصار تکنولوژیک، بیماری کرونا و تحریمهای آمریکایی گذشته اما ظاهرا مسئولان برکت پس از مواجهه با این همه اتفاق عجیب، قصد ندارند دیگر هیچ قولی درباره میزان تولید بدهند. اما به نظر میرسد اگر مشکل عجیب دیگری رخ ندهد، وعده ۵۰ میلیونی برکت با حدود یک ماه و نیم تاخیر تحقق خواهد یافت.
آغاز روزهای پربرکت
ماجرای واردات اما فرق میکند. به فاصله ۳ روز از صدور مجوز تولید برکت، آمریکا که عملا دیگر سودی از تحریم واکسن نداشت، رسما تحریم واکسن کرونا را لغو کرد تا حداقل وجهه بینالمللی خود را حفظ کند و گوشهچشمی هم به بازار ایران داشته باشد. این کار باعث شد قیمت واکسن وارداتی از ۱۵.۵ یورو به ۸ یورو کاهش یابد و واردات واکسن از تیرماه رشد تصاعدی پیدا کند. در تیر ماه، به اندازه تمام ۵ ماه قبل از آن واکسن وارد شد. واردات مرداد، ۲ برابر تیر بود. استقرار دولت جدید هم به این روند شدت بیشتری بخشید و در شهریور، بیش از ۳۱.۶میلیون دوز واکسن وارد شد. به این ترتیب، ایران که در ۵ ماه پیش از تحریم فقط ۶.۸ میلیون دوز واکسن وارده کرده بود، طی ۳ ماه پس از تولید برکت بیش از ۵۱.۴ میلیون دوز واکسن وارد کرده است.
برکت، سرعت واردات واکسن را ۱۲.۵ برابر و قیمت آن را نصف کرد.
ارزان ترین شهرهای دنیا برای زندگی کدامند؟
براساس آماری که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده، شهر بیشکک قرقیزستان رتبه اول دنیا را در خصوص کمترین هزینه زندگی به خود اختصاص داده است.
به گزارش خبرنگار صنعت،تجارت و کشاورزی گروه اقتصادی باشگاه خبرنگاران جوان، مردم جهان همواره به دنبال ارزان قیمت ترین مکان ها برای زندگی بوده اند به طوری که برخی از آنها مجبور شده اند که مکان زندگی خود را عوض کرده و به مکانی دیگر جابه جا شوند. گاهی این نقل و انتقال شهری است و گاه فرد مجبور می شود کشور خود را عوض کند،که مهاجرت مورد نادری است.
در سال ۲۰۲۰ بازبینی و تحقیقی انجام شد که در آن فهرست شهرهای ارزان قیمت دنیا را گفته بود بر این اساس شهر تونس پایتخت کشور تونس ،ارزان ترین شهر دنیا نام گرفت و بعد از آن ویندهوک پایتخت کشور نامیبیا رتبه دوم را به خود اختصاص داد.رتبه سوم هم به تاشکند ازبکستان تعلق گرفت.
براساس آماری که به روز رسانی و در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، شهر بیشکک قرقیزستان رتبه اول را به خود اختصاص داد و بعد از آن شهر لوساکا پایتخت کشور زامبیا و رتبه سوم نیز به شهر تفلیس گرجستان اختصاص پیدا کرد.
شهر تونس هم که در سال گذشته رتبه یک این موضوع را داشت،در سال ۲۰۲۱ رتبه ۴ گرفت و اندکی سطح قیمتی زندگی افزایش پیدا کرد.
تبلیغات سلامتی یا تبلیغات عوامفریبانه
هرازگاه تبلیغات گسترده ای برای اقناع عمومی درمورد یک آثار سلامت بخش یا حیات بخشی یک کالا یا ماده خوراکی و مصرفی در شبکه های مجازی و رسانه ها راه می یابد و این درحالی است که کارشناسان بهداشت و سلامت ،محتوای این گونه تبلیغات را غیرواقع می دانند.
کارشناسان علوم اجتماعی می گویند: هر آنچه موجب ترس مردم است، بهترین زمینه را برای تبلیغات فراهم می کند، ترس از چاقی، ترس از کچلی، ترس از پیری، ترس از قبول نشدن در کنکور، ترس از کوتاهی قد و از دست دادن اعتماد به نفس، ترس از ناتوانی جنسی و هر ترسی که به علل مختلف می تواند به دغدغه انسانها تبدیل شود. این ترس ها بهترین زمینه را برای حضور ادعاهای اغراق آمیز و نادرست برای فریب و اقناع عمومی فراهم می سازد.
نمونه های این تبلیغات عوامفریبانه در رسانه های مجازی و ماهواره ای بسیار زیاد است و هر از گاه شکل و محتوای جدید به خود می گیرد و حتی به رسانه های عمومی هم وارد می شود. نمونه های تبلیغات دروغین و غیر واقعی مرتبط با سلامت کم نیست. تبلیغ کرم حلزون، درمان قطعی ریزش مو، درمان قطعی سفیدی مو، یا ادعای تاثیر برخی مواد غذایی از جمله دمنوش ها در درمان قطعی چاقی در این رسانه در سالهای اخیر فراوان است و هر بار، پس از ماهها و حتی سالها روش جدیدی در این عرصه ارائه می شود. البته بسیاری از رسانه ها هستند که موشکافانه در حوزه سلامت فعالیت دارند و اجازه تبلیغات غیرواقع را در این حوزه نمی دهند.
اخیرا نیز تبلیغ یک نوع روغن مایع که مدعی است به علت داشتن ماده توکوفرول که نامی ناآشنا برای عموم مردم است موجب حفظ جوانی می شود. در این تبلیغ ادعا می شود که این ماده خوراکی به علت داشتن این ماده سبب جوان ماندن افراد شود.
فرزانه صادقی قطب آبادی، متخصص تغذیه و کارشناس دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در این باره به پژوهشگر ایرنا گفت: وزارت بهداشت با محتوای این گونه تبلیغ مخالف است. در این تبلیغ به مردم گفته می شود که این روغن به علت داشتن ماده ای به نام توکوفرول باعث جوانی می شود. توکوفرول نام علمی ویتامین E است. در واقع استفاده از نام علمی مواد نباید به گونه ای باشد که عموم مردم فکر کنند این یک ماده جدید است.
وی افزود: ویتامین E یکی از اجزای روغن های گیاهی است که موجب پایداری روغن می شود. به طور کلی چهار ویتامین E، K،D و A ویتامین های محلول در چربی هستند که برای بدن لازم و مفید هستند اما ادعای جوانسازی و حفظ جوانی برای این ویتامین ها و روغن ها نادرست است.
صادقی افزود: نگرانی و مشکل مهمی که در کشور برای سلامت مردم وجود دارد، افزایش بیماری های غیر واگیر مثل دیابت، سرطان و بیماری های قلبی – عروقی است و مرگ و میرهای ناشی از این بیماری هاست. حدود ۷۶ درصد مرگ ها در ایران بر اثر بیماری های غیر واگیر رخ می دهد. عامل مهم بروز این بیماری ها تغذیه نامناسب و البته کم تحرکی است. یکی از موارد تغذیه نامناسب مصرف بالای روغن و چربی در بین مردم است بنابراین مردم باید در مصرف انواع روغن و چربی به دقت ملاحظه داشته باشند.
کارشناس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت ادامه داد: توکوفرول اولین بار در سال ۱۹۲۰ در دانه های روغنی گیاهی کشف شد. این ماده همان ویتامین E است که در روغن های گیاهی وجود دارد. مقدار ویتامین E یا توکوفرول در روغن های گیاهی مختلف متفاوت است. بیشترین میزان آن در جوانه گندم است که در هر ۱۰۰ گرم آن ۱۵۰ میلی گرم توکوفرول یا ویتامین E وجود دارد. میزان آن در ۱۰۰ گرم روغن آفتابگردان حدود ۴۱ میلی گرم است. البته مقدار این ویتامین در فرایند تصفیه روغن کم می شود.
صادقی گفت: نباید از ترفندهای بازاری و گمراه کننده برای فروش بیشتر کالاهای مرتبط با سلامت عامه استفاده شود.
کارشناس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت گفت: اصلا بحث اینکه یک نوع کالا یا ماده خوراکی باعث جوانی می شود مطرح نیست. این حرفی غیر علمی و نادرست است. درعین حال با توجه به اینکه چاقی یکی از مهمترین عوامل زمینه ای ابتلا به بیماری های مختلف است ، باید شرط اعتدال در مصرف موادخوراکی مانند قندها ، چربی ها و … رعایت شود و تشویق به مصرف روغن یا چربی خاص بدون در نظر گرفتن شرایط سلامت عمومی و جامعه به نفع نیست .
صادقی گفت: سرانه مناسب مصرف روغن مورد نیاز هر فرد حدود ۳۵ گرم در روز است در حالی که اکنون سرانه مصرف روغن هر ایرانی حدود ۴۶ گرم است و از میانگین مورد نیاز بیشتر است.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا وزارت بهداشت و سازمان غذا و دارو مانع از تبلیغات گمراه کننده در حوزه سلامت عمومی نمی شود، گفت: تبلیغ مواد خوراکی ممنوع نیست اما نباید در تبلیغات محتواهای گمراه کننده باشد. ضمن اینکه بسیاری از مردم از کالاهایی که رسانه ها آن ها را تبلیغ می کنند، اعتماد کرده و از آن استقبال می کنند . بنابراین باید رسانه ها در انتشار تبلیغات مواد خوراکی ابتدا شرایط سلامت عمومی را در نظر بگیرند و دراین زمینه می توانند با وزارت بهداشت مشورت داشته باشند.
رسم و رسومات عجیبی که شما را شوکه میکند
در این گزارش به معرفی رسومات عجیبی که در آنها حیوانات را قتل عام میکنند، پرداخته شده است.
حیوانات هم مانند دیگر موجودات حق زیست و حیات دارند؛ اما بسیاری از انسان ها، این حق حیات را از آنها گرفته و دست به کشتار و قتل عام آنها میزنند؛ در صورتی که نمیدانند این عمل آنها چه آسیبی به محیط زیست و طبیعت وارد میکند.
در این گزارش به برخی از این قتل عامها پرداخته شده است.
به جز دانمارک در کدام کشورها مراسم قتل عام حیوانات وجود دارد؟
کشتار بی رحمانه ۱۴۲۸ دلفین سفید در جزایر فارو در دانمارک مجدد جنجال برانگیز شد. صحنههای این قتل عام به شدت دردناک و مشمئز کننده در حالی دست به دست میشود که بین شکارچیان و تماشاگران این شکار وحشیانه همه گروههای سنی و حتی کودکان نیز دیده میشوند. در حالی که فارونیها ادعا میکنند که این عمل قانونی است، اما گروههای طرفدار حقوق حیوانات معتقدند این یک توحش نابخشودنی محسوب میشود. اهالی این جزیره دست به کشتار این جانوران به منظور استفاده از گوشت و چربی آنها میزنند. برخی کاربران برای این کشتار دلفینها با کنایه نوشته اند: «چون اروپاییها بور و سفید هستند، اسم این کار بربریت و وحشیگری نیست و تامین گوشت است!» در ادامه به آیین برخی کشورها که در آن حیوانات را قتلعام میکنند، پرداخته ایم.
ذبح نامتعارف در نپال
جشنواره «گادهیمای» یکی دیگر از مراسمی است که هزاران گاو و گوسفند در آن قربانی میشوند. این مراسم هر پنج سال طی دو روز در نپال برگزار میشود و از آیین مذهبی هندو در روستای «باریاپور» گرفته شده که معتقد است قربانی کردن برای الهه گادهیمای، شیطان را اسیر و به آنها سعادت و خوشبختی ارزانی میکند. آن چه در این جشنواره با اعتراض مدافعان حقوق حیوانات مواجه شده شکل نامتعارف قربانی کردن است. در این جشنواره گاوها را در محوطهای جمع میکنند و آنها را از پشت گردن میزنند. مدافعان حقوق حیوانات به دلیل خشونت قابل توجه این آیین از آن با عنوان بزرگترین کشتارگاه حیوانات در جهان نام میبرند.
کشتن گاوها بعد از مراسم گاوبازی در اسپانیا
مراسم گاوبازی در اسپانیا هم یکی از تفریحهای معروف در دنیا محسوب میشود. مراسم «سن فرمین» در اسپانیا هر سال گردشگران زیادی را روانه این کشور میکند. در پایان این مراسم، گاوبازها، حیوانها را دوره میکنند و با ضربات نیزههای تزیین شده و چاقو میکشند. به دلیل مخالفتهایی که با این مراسم شد، برگزاری جشنوارههای گاوبازی در برخی از شهرهای اسپانیا از جمله جزایر قناری ممنوع شد.
چرا زبالهگردی کودکان پایان نمییابد؟
تمرکز بر روی مسایل کار زباله گردی کودکان نشان میدهد که ذینفع بودن بسیاری از افراد در این حوزه مانع از برچیده شدن کار زباله گردی کودکان است.
زبالهگردها که در اطراف و در سطح شهرها دیده میشوند، بیشترین نیروی کار؛ غیررسمی و مهاجر افغانستانی تبار و غالباً از روستاهای اطراف شهر هرات افغانستان هستند که بدون خانواده به ایران میآیند و طیف متفاوتی از مهاجرین را شکل میدهند. ساعت کاریشان بین ساعت ۱۲ تا ۱۵ بعدازظهر است که از گاراژ های غیررسمی بیرون آمده و هرکدام در یک منطقه و ناحیه مشخص حضور داشته و مشغول کار هستند و تا ساعت ۱۲ شب الی ۲ صبح به کار زبالهگردی مشغول هستند. در هر گاراژ یک یا چند دستگاه به همراه یک نفر سرباسکولدار و یک “ارباب” وجود دارد. سرباسکولدار بسته به نوع زباله هایی که کودکان زبالهگرد جمعآوری میکنند، رقمی را تعیین کرده و نوشته و سپس در اختیار ارباب قرار میدهد. ارباب هم زباله ها را فروخته و از سود آن مقداری را به زبالهگردها میدهد. ارباب با یک پیمانکار قراردادی را میبندد که به ازای آن ارباب برای هر فرد زبالهگرد بین ۲ تا ۴ میلیون به پیمانکار منطقه پرداخت میکند و پیمانکار نیز به ازای آن اجازه میدهد تا کارگر در این نواحی مشغول به کار شود.
در همین رابطه انجمن «پویش» در دومین نشست از سلسله نشستهای ارایه پژوهشهای دانشجویی در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۰، به بررسی معضل کار زبالهگردی کودکان پرداخته و مساله را از زبان «صبا قدیمی» دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد مردمشناسی دانشگاه تهران، مورد بررسی قرار داده است. گزارش پیشرو به مهمترین مباحث این نشست مجازی اختصاص دارد که با هم میخوانیم:
اهمیت موضوع زبالهگردی در چیست؟
زبالهگردی علاوه بر این که شکلی از اجحاف در شرایط کاری را در بر دارد، به دلیل فرایندی که در آن طی میشود زیست همه ما را تحت تاثیر قرار میدهد. به عنوان مثال مقادیر زیادی نان خشک توسط این افراد جمعآوری میشود که به گاوداریها فروخته میشود. این نانها به دلیل شرایط بد نگهداری حاوی مقادیر زیادی «کپک» هستند که بعد از خورده شدن توسط گاوها، به فراوردههای شیری و لبنی منتقل شده و موجب ایجاد سرطانهای متعددی در افراد میشود. این مثال تنها یک مورد از تاثیر فعالیت های زبالهگردی بر زندگی ماست و مسلما تاثیرات زیست محیطی آن به مراتب بیشتر است. نمونه دیگر تولید لیوان های یک بار مصرف است که نظارت بسیار مبهمی از نحوه تولید آن که از طریق بازیافت به دست میآید وجود دارد. حتی کالاهای پزشکی که از مواد پلاستیکی بسیار مناسبی هم باید تولید شوند، در مواردی از همین مواد بازیافتی تهیه میشوند. اینها دقیقا مواردی هستند که اهمیت تمرکز بر کار زبالهگردی را چندین برابر میکنند.
مساله دیگر که اهمیت زبالهگردها را بسیار هم بیشتر میکند، بدون مدرک بودن این افراد است که پدیده حاشیهای و افراد در سایه در جامعه را افزایش میدهد. چرا که بدون مدرک و غیرقانونی بودن شرایط را به مراتب سختتر کرده است. بدین ترتیب میتوان گفت که زبالهگردی شامل سه مولفه اصلی است که در زندگی اجتماعی بسیار مهم است. اول اینکه زبالهگردی به شدت نامرئی است و در شرایط شفافی صورت نمیگیرد. دوم این که نیروی کار غیررسمی داشته و نهایتا فرایند غیر مکانیزه دارد. یعنی نحوه کار به شیوهای نیست که در کشورهای پیشرفته هم وجود داشته باشد. مضاف بر اینکه بحرانهای زیست محیطی بسیار زیادی را هم ایجاد میکند.
مساله دیگر، مساله حقوق بشری این فعالیت است چرا که یک سوم تعداد افراد شاغل در این زمینه را کودکان تشکیل میدهند. کار کودک در اینجا به شدت سخت و کثیف است و خود فرد زباله گرد هم در یک فرایند غیر انسانی و قاچاق به کشور وارد میشوند و دیگر این که این افراد به دلیل شرایط ایجاد شده هیچ قدرت چانه زنی برای شرایط کار خود را ندارند. مشکل بعدی نیز، مشکلات امنیتی و استراتژیکی برای کل کشور است. موارد فوق نشان میدهد که ما با یک مساله اجتماعی به شدت جدی مواجهیم که نیاز به حل شدن دارد.
زبالهگردی چگونه درک میشود؟
نکته اساسی در زمینه کودکان زبالهگرد مساله کودکان مبتلا به ایدز و هپاتیت است. چرا که غالب این افراد در افغانستان به طور کامل واکسینه نشده و لذا با کوچکترین زخمی که بر اثر چیزهایی نظیر شیشه در زباله ایجاد میشود، این افراد در معرض بیماری هپاتیت قرار میگیرند. از زمانی هم که کرونا شروع شد، فعالیتهایی نظیر توزیع اقلام بهداشتی و توضیح و آموزش به زباله گردهاست؟؟؟؟. اما بعد از بررسی این موارد مشخص شد که اکثر این زبالهگردها اوقات فراغت ندارند و مساله آموزش هم به دلیل جابهجایی فراوان کودکان از گاراژی به گاراژ دیگر و یا رفت و آمد به افغانستان، عملا غیر ممکن است.
اما نکته مهمتر نقش دانشگاه و متاسفانه بسیاری از پژوهشهای اجتماعی در ایران است که توسط خود دانشگاه چندان مورد توجه قرار نگرفته و به رسمیت شناخته نمیشود، چنانچه انجام بسیاری از پژوهشها در ایران به ویژه برای دانشجویان با مشقت و سختیهای فراوانی روبروست و کمکی به دانشجویان نمیشود.
زبالهگردی پایان نمییابد!
برای بسیاری از مسوولین مهم است که چهره شهر از وجود این افراد پاک شود. اما چرا این مساله پایان نمییابد؟ دلیل اصلی این امر نیز به موارد مختلفی مربوط است. نخست، وجود نیروی کار مهاجرتی ارزان در ایران و در این عرصه است. عامل مهم دیگر در این حوزه، در رابطه با آییننامه هایی است که باید توسط سازمان مدیریت پسماند و در نهادهایی چون «وزارت کشور» و «سازمان حفاظت از محیط زیست» نوشته میشد که متاسفانه از دهه ۸۰ رها شده است. اما یکی از مهمترین مسایلی که در این حوزه وجود دارد، معطوف شدن به کار کودک و در عین حال ندیده شدن بستری است که کار کودک را تولید میکند. درواقع این عامل یکی از بزرگترین مسایلی است که در این حوزه وجود دارد. مثلا ممنوعیت کار زبالهگردی کودکان با توجه به «کنوانسیون حقوق کودک» در ایران، وجود دارد و همه در این زمینه متفق القول هستند که زبالهگردی یکی از بدترین اشکال کار کودک است. اما باید توجه داشت که تنها با یک شکلی از حقوق و قانون نمیتوان به راه حل رسید، بلکه باید دید چه عاملی وجود دارد که این بستر را ایجاد کرده و زبالهگردی کودکان در آن شکل گرفته است؛ نه اینکه تنها از ممنوعیت کار کودک صحبت کرد. ممنوع کردن کار کودک که امر بدیهی است اما آیا این ممنوع کردن موجب میشود تا دیگرکودکی زبالهگردی نکند؟ مسلما این کودکان به صورت زیرزمینی کار خود را ادامه خواهند داد و موضوع حل نخواهد شد.
خودکشی زن راز مرگ شوهر را فاش کرد
به گزارش «ایران»، ساعت ۶ عصر جمعه ۲۶ شهریور زن جوانی هراسان از خانهاش در یکی از خیابانهای مولوی خارج شد و از مردم کمک خواست. زن جوان فریاد میزد: «من مایع لوله باز کن خوردهام. نجاتم دهید.»
پس از اعلام ماجرا به اورژانس و انتقال زن جوان به بیمارستان وی بلافاصله تحت درمان قرار گرفت اما وقتی علت این اقدام خود را فاش کرد پای مأموران کلانتری ۱۱۶ مولوی، بازپرس کشیک ویژه قتل و تیم جنایی به ماجرا باز شد. زن ۳۲ ساله که از وضعیت جسمی بدی برخوردار بود در تشریح ماجرا به بازپرس رحیم دشتبان گفت: همسرم حدود یک ماه قبل ناگهان در خانه فوت کرد و چون میترسیدم مرا در مرگش مقصر بدانند جسدش را داخل خانه نگه داشتم. اما چند روزی که از مرگ همسرم بهنام بهزاد گذشته بود، کم کم علائم فساد نعشی ظاهر شد و جنازه بوی بدی گرفت. من که خیلی ترسیده بود کمی بتن آماده کرده و روی جسد همسرم ریختم. اما بتن هم از انتشار بوی بد جسد جلوگیری نکرد. بعد تصمیم گرفتم جسد همسرم را در حالی که بتن روی آن ریخته شده بود از خانه خارج کنم اما نتوانستم. خیلی درمانده و عصبی شده بودم نمیدانستم با جسد همسرم چه کنم از طرفی میترسیدم به پلیس خبر بدهم چون تصور میکردم به خاطر مرگ همسرم گرفتار میشوم از طرفی هم نگه داشتن جسد در خانه دیگر ممکن نبود بههمین خاطر تصمیم گرفتم با خوردن مایع لوله باز کن به زندگیام پایان دهم. اما بعد از خوردن اسید پشیمان شدم و خودم را به خیابان رساندم و از مردم کمک خواستم.
مرگ مشکوک
وقتی بعد از اظهارات زن جوان کارآگاهان اداره دهم و تشخیص هویت پلیس آگاهی راهی خانه وی شدند، یکی از همسایهها در تحقیقات گفت: خانه متعلق به بهزاد است و مدتهاست که با همسرش در همسایگی ما زندگی میکنند. خیلی وقت است که بوی شدید تعفن از خانه همسایه به مشام میرسید و همین مسأله باعث آزار و اذیتمان شده بود.
با ورود تیم جنایی به خانه قدیمی، آنها در تنها اتاق خانه قدیمی که حدوداً ۱۲ متر بود و بسیار به هم ریخته و پر از زباله بود تشکی را مشاهده کردند که جسدی روی آن گذاشته شده و روی جسد لایه نازکی از بتن ریخته شده بود. با شکستن لایه بتن، تیم جنایی با جسد مرد ۳۸ ساله در حالی مواجه شدند که به علت فساد نعشی علت اولیه مرگ وی مشخص نبود.
جسد به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت برای مشخص شدن علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
سرقت ۶۰ دقیقه بعد از آزادی
به گزارش «ایران»، چند روز قبل مأموران گشت کلانتری در شمال تهران به پسر موتورسواری مشکوک شدند. با زیرنظر گرفتن پسر جوان، لحظاتی بعد او را در حالی که قصد سرقت گوشی تلفن همراه زن جوانی را داشت، دستگیر کردند.
سارق ابتدا منکر سرقت بود اما در بازرسی بدنی از وی ۴ گوشی تلفن همراه پیدا شد که همگی سرقتی بود. همچنین مأموران در بازرسی از جیب لباس مرد جوان به نام جمشید یک برگه آزادی از زندان پیدا کردند که نشان میداد وی یک ساعت قبل از دستگیری از زندان آزاد شده است.
جمشید برای تحقیقات به دادسرای ویژه سرقت انتقال داده شد.
به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، متهم در اختیار کارآگاهان پلیس قرار گرفت و تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
سرقت یک ساعت بعد از آزادی چرا؟
بهخاطر شرطبندی. با هم سلولیام شرطبندی کرده بودم و نمیتوانستم در این شرط ببازم. «شاهین خطر» همسلولیام مثل من به اتهام سرقت گوشی تلفن همراه دستگیر شده بود اما به گفته خودش ۱۵ سالی بود که این کار را انجام میداد. به قول خودش دستش چسب داشت و در چشم برهمزدنی گوشی را سرقت میکرد. همان روزی که من آزاد شدم او هم آزاد شد. شاهین خیلی ادعا میکرد که سرعتش در گوشی قاپی بالاست و قرار گذاشتیم که در یک روز ۱۰۰ گوشی سرقت کنیم. مدل گوشی و قیمتش هم مهم نبود، فقط گوشی تلفن همراه باشد.
یعنی برای روکمکنی سرقت کردی؟
خب به غیر از پولی که در این میان گذاشته بودیم و قرار بود برنده ۲۰۰ میلیون تومان بگیرد همین که در کریخوانی او میباخت و جلوی دیگران مشخص میشد که من حرفهایتر از او هستم، برایم کافی بود.
چند گوشی سرقت کردی که دستگیر شدی؟
هنگام سرقت پنجمین گوشی به دام افتادم و موفق نشدم شرط را برنده شوم.
سابقه داری؟
این دفعه ششمین باری است که بازداشت شدم.
دفعات قبلی به چه جرمی بازداشت شدی؟
من فقط در خط سرقت گوشی تلفن همراه هستم. دفعات قبلی هم سرقت گوشی بود. اما هر بار پس از مدتی که از حبسم گذشته بود کمی رد مال میدادم و به بهانه اینکه مابقی رد مالها را هم بدهم از زندان آزاد میشدم و دوباره سرقتها را انجام میداد.
این همه زندان برایت درس عبرت نبود؟
به غیر از این دفعه، بقیه سرقتها از روی اجبار بود.
چه اجباری داشتی که سرقت کردی؟
کار و کاسبی درست و حسابی نداشتم و به پیشنهاد بچهمحلهایم به فکر سرقت افتادم. اما وقتی افتادم زندان، من ماندم و کلی رد مال به همین دلیل مجبور میشدم که سرقت کنم و با پولهای سرقتی، رد مال بدهم.