تهران- ایرناپلاس- با جدی شدن تبلیغات نامزدهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، فضای سرد کمکم تغییر کرده و گرمای رقابتها قابل حس است؛ پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان که برای برخی افراد و جریانها، دور از انتظار و عجیب بود، گزارهای در میان افکار عمومی شکل گرفت که گویی نتیجه انتخابات از قبل مشخص است و یک کاندیدای خاص پیروز خواهد شد.
به گزارش ایرناپلاس، این موضوع نه تنها دستمایه برخی مخالفان شده بلکه بخشهایی از گروههای داخلی و حتی برخی مردم عادی را هم به این گمانهزنی کشانده که رقابتهای انتخاباتی بیفایده بوده و نتیجه آن با درصد بسیار بالایی، روشن و قابل حدس است.
چنین برداشتی، موجب کاهش میزان مشارکت مردم در میان دو گروه می شود از یکسو، کسانی که گمان می کنند نامزد آنان واقعا پیروز میدان است و در نتیجه، نیازی به حضور آنان پای صندوق های رای نیست و از دیگر سو، کسانی که فکر می کنند رای آنان در نتیجه انتخابات تاثیری نخواهد داشت.
نتیجه کاهش مشارکت، نه تنها مردم از حضور در عرصه سرنوشت خویش مایوس می کند بلکه بهانه ای به دست دشمنان نظام و ایران می دهد که به فشارها، مخالفت و دشمنی های همه جانبه خود با این سرزمین ادامه دهند و شرایط را برای زندگی مردم و اگر بتوانند حتی امنیت آنها دشوار سازند.
اما تجارب تاریخی در دوره های مختلف ریاست جمهوری در کشور نشان می دهد این تصور که چهره پیروز انتخابات از قبل مشخص است، درست نیست و بارها رخ داده که نتیجه انتخابات، برای ایران و جهان شگفتی آفریده است.
در این نوشتار، نگاهی کوتاه و تاریخی خواهیم داشت به چند نمونه از انتخابات دورههای گذشته که برخلاف پیشبینیهای نخستین، نامزد پیروز فردی بود که کمتر کسی احتمال برنده شدن او را مطرح کرده بود.
انتخابات ۱۳۷۶
۲۵ سال پیش در ماههای منتهی به انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، فضای سیاسی کشور بهگونهای بود که تقریبا همه گمانهزنیها بر پیروزی قطعی علیاکبر ناطقنوری رئیس وقت مجلس شورای اسلامی دلالت داشت و شانسی برای رقبای او مطرح نبود.
سه نامزد اصلی آن دوره، ناطق نوری، محمد خاتمی و محمدمحمدی ری شهری بودند؛ ناطق نوری نامزد اصلی مورد حمایت جناح راست آن سالها (اصولگرایان) بود؛ خاتمی مورد حمایت جناح چپ و کسانی بود که بعدها معروف به اصلاحطلب شدند. ری شهری نیز کاندیدای جمع دیگری از اصولگرایان میانه روی آن زمان و مشخصا جمعیت تازه تاسیس «دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی» بود.
پیشبینیها بهاندازهای قطعی به نظر میرسید که دانشجویی در میتینگ انتخاباتی دانشگاه صنعتی شریف، از محمد خاتمی پرسید «شما که میدانید انتخاب نمیشوید، چرا کاندیدا شدهاید؟»
او پاسخ داد: «معلوم نیست که من انتخاب نشوم»؛ در میان افکار عمومی نیز یکی از طنزهای نشریه معروف «گل آقا» با این مضمون نقل میشد که مردم در برگههای رای نام خاتمی را می نویسند اما ناطق خوانده خواهد شد.
از قضا سوم خرداد ۷۶ نتیجه رایگیری مشخص شد و نامزدی که تا چند ماه پیش، کسی تصور پیروزی او را نداشت، حدودا سه برابر رقیب اصلی رای آورد و پیروز انتخابات لقب گرفت. بعدها در جریان بحثهای سیاسی، بسیاری از گروههای مدافع نامزد پیروز اعتراف کردند که اصلا انتظار پیروزی نداشتند و حداکثر توقع آنها بدست آوردن پایگاه اجتماعی چند میلیونی و تلاش برای سیاستورزی در دورههای بعدی انتخابات بود.
اما حضور مردمی، سبب شد تا نتیجه آرا، با غافلگیری همراه شود. نتیجه انتخابات هفتم، منتهی به برخی تحولات و رقابتهای سیاسی دامنهداری شد که تاکنون نیز ادامه دارد و ۲۵ سال است فضای سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار میدهد.
انتخابات ۱۳۸۴
۸ سال بعد از آن رقابت تاریخی، موعد انتخاباتی دیگری فرا رسید و این بار گزینههای مطرح نه تنها محدود به دو نفر نبودند، بلکه حداقل ۵ شخصیت سیاسی مطرح وارد کارزار رقابتها شدند؛ از مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی گرفته تا مصطفی معین، محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی.
نکته جالب این بود که نامزد پیروز در ابتدای شکلگیری رقابتها شانس چندانی برای انتخاب نداشت یا تصور نمیشد داشته باشد؛ حضور شخصیتهای شناخته شدهای که سوابق مطرح و زیادی در کارنامه سیاسی خود داشتند، کمتر کسی را به این تحلیل میرساند که یک نامزد کمتر شناخته شده، برنده رقابت نفسگیر باشد.
رئیسان مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرماندهی نیروی انتظامی، وزیر علوم و رئیس سازمان صداوسیما، فقط بخشی از سوابق مهم رقبای کسی بود که نامش از صندوق آرا بیرون آمد؛ محمود احمدینژاد.
در انتخابات نهم ریاست جمهوری غیر از مرحوم هاشمی رفسنجانی، دو جناح اصلی کشور هر کدام دو نامزد داشتند؛ اصلاحطلبان یا طرفدار مصطفی معین یا مهدی کروبی بودند و گزینه اصولگرایان در ابتدا یا قالیباف بود یا لاریجانی بود. نتیجه انتخابات نشان داد اگرچه محسن مهرعلیزاده (یکی از نامزدهای کنونی) توانست بخشی از آرای مناطق آذرینشین را کسب کند، اما در نهایت و پس از دو دور رقابت سخت، این شهردار کمتر شناخته شده تهران بود که برنده شد و با شکست هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات،شگفتی بزرگی را خلق کرد.
انتخابات ۱۳۹۲
از منظری شاید بتوان رقابتهای انتخاباتی سال ۹۲ را، شبیه وضعیت کنونی دانست؛ در آن سال آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی گزینه اصلی اصلاحطلبان و اعتدالیها، رد صلاحیت شد و فضای سیاسی کشور را شوکی بزرگ فراگرفت.
اصولگرایان نیز با توجه به اینکه رقیب بزرگ خود را خارج از گود میدیدند، مشغول رایزنی برای معرفی نامزد واحد خود بودند که حسن روحانی معادلات را به هم ریخت.
کمتر از دو هفته به زمان رایگیری، موجی از حمایتها به سوی حسن روحانی سرازیر و سبب شکست چهرههای مطرحی چون محمدباقر قالیباف، محسن رضایی (کاندیدای کنونی) و علیاکبر ولایتی شد.
در واقع، در چند روز پایانی تبلیغات، معادلات سیاسی بههم ریخت و حسن روحانی به عنوان نامزد پیروز معرفی و فصل جدیدی از تحولات سیاسی و اجتماعی در کشور آغاز شد.
مرور گذرای همین سه دوره اخیر نشان میدهد همواره ممکن است نتیجهای شکل بگیرد که خارج از پیشبینیهای نخست است. این وضعیت حتی برخی تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که جامعه ایران به لحاظ سیاسی قابل پیشبینی نیست و از دل هر انتخاباتی ممکن است نتیجهای غیرقابل انتظار بیرون آید؛ اگرچه انتخابات ۱۴۰۰ با هیچکدام از دورههای پیشین، شباهتی ندارد، اما آنچه این روزها به عنوان «نتیجه قطعی» مطرح میشود، در حضور مشارکت گسترده مردم ممکن است رخ ندهد و یکبار دیگر همه افراد و جریانهای باسابقه سیاسی را شگفتزده کند.
زمزمههای پیشتازی اولیه یکی از نامزدهای کمتر مطرح انتخابات همین حالا به گوش می رسد و شواهد نشان می دهد خلق یک شگفتی دیگر در صورت مشارکت مردم دور از دسترس نیست. از همین رو، اتفاقات که این روزها رخ می دهد برخی نگاههای تیزبین را از به خود جلب کرده و این ذهنیت را در جامعه تقویت می کند که آیا باید به انتظار یک نتیجه متفاوت باشیم و آیا، نتیجه قطعی انتخابات ۲۸ خرداد ممکن است بسیاری را متعجب کند؟!