حکایت”گرفتار” و “گرفته یار”!
امروز خراسان جنوبی – زنگویی
zangoei@birjandtoday.ir
هرکس “گرفتار” است، در واقع “گرفته یار” است. این گزاره، نه تنها نگاه آدمی که همه زندگی اش را از نو مهندسی می کند. اگر خود را “گرفتار” بدانیم، در خویش خواهیم افسرد و از پا خواهیم افتاد که گرفتاری رمق از دست و پا و حتی نگاه می گیرد اما اگر نگاه مان عوض شود و مشکلات را پیغام دوست بدانیم که می خواهد ما را به سر قرار آورد دیگر نه تنها از پا نخواهیم افتاد که قوتی تازه در زانو احساس خواهیم کرد که نشستن را تاب نمی آورد. بی قرار رفتن و به قرار گاه رسیدن است تا چشم در چشم دوست شود. بزرگان اهل معرفت از این دریچه نگاه می کردند و به ما هم چنین تعلیم کردند چنان که در کلام دل نشینِ مرحوم حاج اسماعیل دولابی می خوانیم: “هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راهبندان شد، بدان که (بهخاطر غفلت و گناهت) خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.” گرفته یار هم می خواهد این گرفتگی را به ریسمان های متعدد محکم کند که جدایی از او را تاب نمی تواند آورد. فکر کنم دلیل آرامش اهل معرفت در برابر شدائد و مصائب و بی قراری و از پا افتادگی ما همین تفاوت نگاه باشد. ما هر مانع را بلا می بینیم که بر سر مان آوار می شود و راحتی و آسایش ما را نا بود می کند اما آنان در سخت ترین بلا هم “راحتی ” می بینند چنان که جاودان یاد پروین اعتصامی هم هوشمندانه بدان می پردازد که؛
… هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هرکه را فقری دهی، آن دولتی است…
ماجرا در همین شناخت است. کسی که خود را شناخت و خدا را شناخت به درک این ظرافت پی می برد که صدا ها برای به هوش آوردن است. اگر تاریکی هم سفره خود را باز می کند برای این است که نگاه به جستجوی نور عادت کند و در حقیقت روشنا هم نور مطلق را ببیند؛
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
وقتی توانست این رخ تابنده را ببیند، به شناخت خواهد رسید. معرفت که به مقام یار حاصل آمد، عشق در جان چنان بزرگ خواهد شد که جز معشوق نبیند. به عشقی چنان بار خواهد یافت که همه بارها را از دوش بر زمین بگذارد و سبکبار و سبکبال از کوچه های تنگ مصائب به سوی بیکران پرواز کند. بدانیم که مشکلات، برای بازکردن بندهاست. خود بند نشویم بر پای خویش. توجه کنیم که؛
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند. تا که با لطف تو پیوندم زنند… این پیوند را باید باور کنیم و قدر بدانیم که حقیقت انسان هم در این محقق می شود.