جریان زندگی در پستوهای تاریخ

 آدمک های بی جانی که انگار زمان در قرن ها پیش برایشان متوقف شده است همچنان زندگی را در پستوهای تاریخ جاری نگه داشته اند.

به گزارش ایرنا، حاج علی در کنج اتاقی کوچک روی صندلی چوبی نشسته، پیش بند چرمی بزرگی روی زانوهایش را پوشانده، با یک دست محکم پاشنه «چپت» را گرفته و با دست دیگر لبه های کفش را با سوزن مخصوصش کوک می زند تا درزهای باز شده «چپت» گرفته شود. موهایش در همین چپت دوزی سفید شده و هنر دستانش در وجب به وجب آبادی های این سرزمین یافت می شود.
قدمت کفش بیرجندی یا همان چپت به ۱۳۰ سال قبل بر می گردد و حتی در دوران قاجار و صفویه هم از این کفش استفاده می شده است.
کمی آن سو تر رجبعلی آهنگر با وردستش مشغول سخن گفتن است. ابراهیم دستش را به تنور آهنگری گرفته و همانطور که شعله های آتش را از زیرتیغ های انبر نگاه می کنند، به حرف های استاد رجبعلی گوش می دهد. منتظر است که استاد فرمان دهد تا انبر را از آتش درآورد. ضربه های سنگین پتکی که رجبعلی بر آهن گداخته انبر فرود می آورد آن را سخت تر کرده تا مشتری را راضی تر نگه دارد.
گوشه ای دیگر حجره داشگری محمد کریم است، پشت چرخ سفالگری اش نشسته همانطور که با پا سنگ زیرین چرخ را حرکت می دهد، با دستانش هنرمندانه تقاری را در بالای چرخ به رقص درآورده تا با سرانگشتان دیوارهای گلی تقار شکل بگیرد. طاقچه پشت سرش کوزه های بزرگ و کوچکی چیده شده که برای مشتریانش آماده کرده است.
کمی آنسوتر بوی خوشی از عطاری سیدرضا به مشام می رسد، عطر آویشن و زیره کوهی از دور انسان را سرمست دیدن حجره می کند. قوطی هایی از کرابیه ( نوعی زیره)، شنبلیله، تخم سپند، سیاه دانه و غیره روی رَف( طاقچه) پشت سر سیدرضا با نظم خاصی چیده شده است. عطارباشی روی ترازویش دسته ای مُخلصه( نوعی گیاه دارویی که در خراسان جنوبی یافت می شود) گذاشته و می خواهد چند سیر برای مشتری وزن بگیرد.
میرزا عباس و همسرش اقدس، گوشه ای دیگر مشغول سبد بافی هستند، بافتن ترکه های سرخ بید و بادامشک هنری است که میرزا با آن تگیجه های کوچک و بزرگ را برای خشک کردن میوه های تابستان تولید می کند.
اقدس خانم هم پخل بافی را از مادرش آموخته و در کنار همسر، ساقه های گندم را به دور هم می تند تا سبدهای زرینی از پنجه های هنرش خلق شود.
بی بی رباب، بانوی توبافی است که با لبخندی به لب پشت دار توبافی اش آرام نشسته و مشغول رد کردن دوک از لا به لای تار و پود دار حوله بافی است. همانطور که پا روی پدال کُل کار( دستگاه توبافی ) گذاشته و صدای زق زقی از بالای دار به گوشش می رسد، با دو دستش شانه را محکم می زند تا رج بافته شده در جایش ثابت شود.
بی بی لیلا هم در مقابل چرخش نشسته و دوک های خواهر کوچکتر را نخ می کند. گاهی از نخ پنبه مله در چرخ گذاشته و گاهی هم نخ های ابریشمی را به دور دوک می پیچاند.
آقاسید تقی پنبه زن هم در گوشه ای دیگر کمانش را لا به لای تلی از پنبه می زند و همچنان که آهنگ روح نواز حلاجی را گوش می دهد پنبه های نرم و سخت را از هم جدا می کند تا یکنواخت شوند. کنارش گل نساء چادر گل ریزی به کمر بسته، پشت چرخ نخ ریسی نشسته و پنبه ها را می ریسد تا رشته های نازک نخ را از درون دوک چوبی بالا کشیده و لابه لای انگشتانش بیرون آورد.
این آدمک ها گرچه مجسمه های بی جانی هستند اما موزه مردم شناسی بیرجند با وجود آنها روح گرفته و چشمان بینندگان از دیدن آنها سیر نمی شود. هر کدامشان در پشت چشمانی که پلک نمی زند حرف های ناگفته ای دارند که باید از برق نگاهشان خوانده شود.
موزه مردم شناسی بیرجند در سال ۱۳۷۲ از سوی میراث فرهنگی، در طبقه همکف عمارت مرکزی مجموعه جهانی باغ و عمارت اکبریه به بهره برداری رسید تا گوشه ای از معیشت، مشاغل و حرفه های منطقه خراسان جنوبی، که در گذشته ای نه چندان دور مرسوم بوده و اکنون نیز منسوخ شده، به نمایش گذاشته شود.
قدمت بعضی از اشیای این موزه مثل شیشه‌ های عطاری، قیچی و شانه آرایشگر، وسایل کفاشی و غیره به بیش از یک قرن می‌رسد.
هدف اصلی تشکیل موزه مردم شناسی، علاوه بر پیوند نسل جوان با سنت های گذشته، شناساندن فرهنگ ها و سنت های بومی، منطقه ای و شناخت ارزش های اقتصادی، اجتماعی، فنی و فرهنگی ابزار، اشیا و آداب و رسوم است.
این موزه از یک سال گذشته برای مرمت و بازسازی تعطیل بوده و نوروز امسال مجدد در بخش های پوشاک، توبافی، حلاجی، آهنگری، مسگری، سفالگری، عطاری، کفاشی، مطبخ، پخل بافی و سبد بافی راه اندازی شد و مورد بازدید مسافران و گردشگران قرار گرفت.
هم اکنون این موزه همه روز به جز روزهای دوشنبه به روی علاقه مندان در دو شیفت صبح و عصر باز است و افراد می توانند صبح ها از ساعت ۹ تا ۱۳ و عصر از ساعت ۱۷ تا ۲۰ از موزه مردم شناسی بیرجند واقع در باغ اکبریه دیدن کنند. روزهای جمعه نیز فقط در زمان عصر موزه باز است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*