امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir/ از دهه فجر امسال، دو ده روز گذشته است اما سخن گفتن از انقلاب و رهبرش که نباید فقط در همان ده روز دهه فجر خلاصه شود. این گفتن، تبیین واقعیت ها و حقیقت هاست و تکلیف هماره قلم زنان این مُلکِ ماندگار. باید گفتن را در شمار اولویت های قلمی قرار داد به ویژه وقتی سخن از زبان سخن دانی چون دکتر عبدالکریم سروش برمی خیزد که بی امید جاه و بی خواهشِ مقام، در میان کسانی به سخن برمی خیزد که در ینگه دنیا بسیاری شان به دشمنی خمینی و هرچه به او منتسب است، نشسته اند. در جمعی چنین، سخن به انصاف از خمینی گفتن، ارزشی مضاعف دارد آن هم از زبان کسی که او را با انتقاد های تندش از برخی جریانات در ایران می شناسند. او سخنرانی به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب،منلوپارک کالیفرنیا، ۱۸بهمن۹۷ ، به صراحت می گوید که؛ “بین شاه و {امام}خمینی، صددرصد خمینی را انتخاب میکنم” او روی دل خواسته این سخن را نمی گوید بلکه معیار طرح می کند چنان که اگر بیگانه ای به انصاف در آن بنگرد، با او همراه خواهد شد که باید در جبهه خمینی ایستاد. در شرح دلایلش هم می گوید؛ “{امام} خمینی باسوادترین رهبر این کشور بوده تا کنون، از ایام حکومت هخامنشیان تا حالا” او به شاه و سطح سوادش هم اشاره می کند که جوانی بیست و چند ساله بود که از سوئیس آمد و حداکثر باید دیپلم داشته باشد یا چیزی در این حد. در زمان شاهی اش هم که درس نخوانده است. درست می گوید. جایی هم نخوانده ایم که مثلا شاه دارای فلان مدرک تحصیلی بوده است. او خود، در کتاب مأموریت برای وطنم ادعا نموده است که پیش از بازگشت به ایران در سال ۱۹۳۶ موفق به دریافت دیپلم از مدرسه لهروزه در سوئیس شدهاست، اما سوابق موجود در مدرسه نشان میدهد که محمدرضا پیش از دریافت دیپلم، به درخواست پدرش و به دلایل سیاسی به ایران بازگشتهاست و تحصیلاتش را در ایران ادامه دادهاست. او در ۱۷ سالگی از سوئیس به ایران بازگشت و در دانشکده افسری مشغول به تحصیل شد. نظام آموزشی این دانشکده بر اساس روشهای مدرسه نظامی سن سیربود. او دو سال بعد و در ۱۹ سالگی با درجه ستوان دوم از این دانشکده فارغالتحصیل شد. پس تکلیف تحصیلاتش مشخص است. سروش فقط به سنجش سطح سواد شاه ایران بسنده نمی کند بلکه می گوید” نه فقط در ایران، پادشاهان انگلیس و فرانسه را ببینید آدم های با علم و باسوادی نبودند” او با اشاره به جایگاه امام از منظر علمی و جایگاه اول فقه و فلسفه و عرفان تصریح می کند که: “در تاریخ ما آقای خمینی نمونه بینظیر بود در مقام حکومتداری” او اضافه می کند ” بین شاه یا خمینی اصلا جای مقایسه نیست.” و این را هم مستند می کند به سخن شیخ محمود شبستری، شاعر و عارف نامی که؛” چه نسبت خاک را با عالم پاک؟”. فکر می کنم سخن دکتر سروش برای بسیاری که نگاهی متفاوت دارند برهان قاطعی باشد برای باز خوانی دانسته ها و نوسازی باورها در باره امام و حقانیت انقلاب. او به استقبال عظیم مردم از امام در ۱۲ بهمن ۵۷ و بدرقه پرشکوه تر حضرتش در خرداد ۶۸ هم توجه می دهد که در جهان، نظیری ندارد. فکر می کنم همین سنجه ای که او به دست می دهد می تواند عیار سنجش مردمی بودن هر رهبری باشد که مدعی مردم داری است. او در این سخنرانی که به پرسش و پاسخ هم کشیده می شود، اشاره ای هم به اپوزیسیون و افراد مدعی رهبری می کند و می گوید شما که یک چک نخورده اید و کسی هم برای شما یک چک نخورده، چه جای داعیه رهبری؟ این را هم اضافه می کند که امام بود که در فرانسه اعلامیه می داد و موج می آفرید وهرکس نمی تواند با خارج نشینی و اعلامیه دادن رهبر شود….باری، خواندن این سطور می تواند به روشنایی حقیقت را در جان افراد بینجامد به ویژه که از زبان یک منتقد نظام برمی خیزد…..