امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir / خبرهای تلخ، نه فقط کام را تلخ می کند که دل را هم برمی آشوبد. فکر کنم همه حروف و حتی فاصله هایی که بین حروف می گذاریم هم از این خبرها دل آشوب می شوند. حق هم دارند. سخت است بار تلخ به دوش کشیدن. تلخ است در روزگاری که برخی از جلوی نانوایی هم با آه و حسرت رد می شوند، از اختلاس ها و فزون خواهی ها گفت. از فسادهایی که ریشه اعتماد را می زند و باور ها را به آتش می کشد. من بارها و بارها گفته ام برای درمان این بیماری ها باید به نسخه شفابخش دفاع مقدس رجوع کرد. باید مرام و سلوک فرماندهان را سرمشق نوشت. نوشت و باز هم نوشت تا خطِ زندگی ما، روز به روز بهتر شود. همین روزها هم در کوچه گردی در شبکه های اجتماعی، به یک سرمشق رسیدم که می تواند، هم خط زیستن و هم رسم به زیستن را ارتقا دهد. سرمشقی که به قلم آقا مهدی باکری نوشته شده است. شیوه ای که اگر نصب العین مدیران باشد، حتی امروز هم جهتِ حرکت مان را اصلاح می کند تا به اصلاح جامعه هم منتج شود. آن بزرگوار در در بخشنامه به تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۶۲ چنین نوشته است:
“قابل توجه کلیه فرماندهان و مسئولین واحدها
سلام علیکم، گرچه خودتان آشنا به موارد ذیل هستید ولی چون اکثراً در نامههای برادران بسیجی نوشته میشود لازم دانستم مجددا متذکر شوم.
۱- بعد از همه نیروها غذا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آنها باشد.
۲- در داشتن وسایل چادر و پتو و غیره فرقی با بقیه نداشته باشید.
۳- در داشتن مواد غذایی، کمپوت و میوه و چای و غیره همانند بلکه کمتر از بقیه باشید.
۴- در گرفتن لباس و پوشاک و کفش کمتر از بقیه داشته باشید.
۵- اولین کسی باشید که در اول وقت در صف مقدم نماز و دعاها میباشد.
۶- مراسم بزرگداشت و ترحیم و … برای شخصیتها و شهدا و غیره بگیرید و فعالانه شرکت کنید.
۷- در توجیه مسائل به نیروها جهت روشن شدن نسبت به مسائل کوتاهی نکنید که عدم توجه موجب به وجود آمدن خیلی از ابهامات و مشکلات است”
آنان فقط بخشنامه نمی نوشتند بلکه بخش به بخش، درس زندگی را “صداکشی” هم می کردند تا به درستی در ذهن ها بماند. خود به عمل برمی خاستند تا خواسته خود را فراتر از زبان، به عمل، بیان کنند و مصداق مردانی باشند که به “کونوا دعه الناس بغیر السنتکم” لبیکی عینی و عملی می دهند. با عمل به میدان می آمدند تا سخن شان در زمین بارور بنشیند و به باور تبدیل شود. آنان با این نگاه و روش، قلب ها را فتح می کردند و نام انقلاب را آوازه ای بلند بودند. بااین تربیت مدیریتی، نسل بعد از خود را برای فرداهای نظام پرورش می دادند و اگر با همه تحریم ها و کمبودها و مشکلات و دهان های گشوده و دست های دراز، هنوز پا برجائیم به مدد نفس شهدا و تلاش باورمندان راه آنان است و الا دهان های باز، اژدها وار همه چیز را می بلعیدند. کاش دهان بند بخورد به دهان های گشوده وکاش برگردیم به سلوک باکری ها تا روزگارمان، به شود بعد از این که مختلسان و ویژه خواران و نجومی گیران، رمق اعتماد مردم را می گیرند. ما باید به این رسم برگردیم. باید از بیماری خود برتر بینی، جان و دست بشویند و یادشان بماند و حتی ما مردم عادی هم به سلوک شهدا رفتار کنیم که در مبارزه باید در صف اول ایستاد و برسفره، باید آخرین نفر بود. آخر مجلس همین جاست. جایی که شهدا را می چینند و بهگزین می کنند. یعنی باید در جهاد اصغر پیروز شد، این پیروزی را در جهاد اکبر هم کامل کرد تا شایسته شهادت شد در روزگاری که اگر آه عاشق از جنس نیاز باشد، شاید درِ آسمان باز شود….