امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com / پلاسکوی نابود شده اینک دو ساله شده است، دو سالهای که نمیتواند راه برود، نمیتواند کار کند، نمیتواند زندگی کند، نمی تواند شناسنامه شهری چون تهران باشد، نمیتواند سر بر آسمان بساید …
وقتی کنار مخروبهای که دیگر چند متر از آن باقی نمانده میایستی اصلاً نمیتوانی باور کنی که روزی در این مکان صدها هزار تن آهن و فولاد ساختمانی را برافراشته بودند که هزاران نفر را نان میداده و عزت و آبروی شهری چون تهران بوده، احساس گنگی تو را در خود فرو می خورد، حسی نوستالژیک که تو را به گذشته این شهر گره می زند. پلاسکو را نه مردم تهران که مردم ایران می شناختند و با او زندگی کرده بودند و یکان یکان برایش کلاه از سر بر می داشتند، چرا که مردم با او زندگی کرده بودند. برج میلاد به دلیل ساختار دولتی و علقه های ضعیف فرهنگ عامه به آن هیچ گاه نتوانست حتی به گرد پای پلاسکو برسد هر چند کارکرد آن دو با هم متفاوت بود، پلاسکو طپش زندگی داشت، هویت داشت و بوی مردم را میداد، اما تخریب شد، نابود شد، ما آنقدر که در تخریب تبحر داریم یک صدمش را در ساختن نداریم! پلاسکو که آتش گرفت چند ساعت بعدش روی هم فرو ریخت، ذوب شد! خمیر شد! و در دمای بسیار بالا آتش نشانانی را به گروگان گرفت و شهیدشان کرد! رئیس وقت بنیاد مستضعفان در آن داغی اخبار نابودی پلاسکو و سلفی گرفتن مسئولین ریز و درشت تهرانی با مواد مذاب پلاسکو در مصاحبه ای قول داد که پلاسکوی دیگری را دو ساله برجای این منهدم شده غریب، بکارد و بنشاند، مسئولی که بنا به گفته موثق خودش ماهیانه ۱۵یا۱۸ میلیون تومان خود و مدیرانش حقوق ماهیانه دریافت میکنند، اینک پس از دریافت دو ساله حداقل سیصد و شصت میلیون تومان از بنیاد مستضعفان باز قول داده که تا دو سال دیگر پلاسکویی دیگر را خواهد آراست! پلاسکو ابزاری شد برای کسانی که اندیشههایشان نه در طیف مثبت زندگی که نشستکاه شان و سکوی پرتابشان در طیف منفی و تاریک پلاسکوها مستقر است، در هر آشفته بازاری سر و کله کسانی پیدا میشود که هیچ سنخیتی با مردم و واقعیات زندگی مردم ندارند…!