رئیس پلیس فتا تهران بزرگ از دستگیری فردی که با ساخت آیدی جعلی و تهدید به انتشار تصاویر شخصی و مزاحمت تلفنی، از شاکیه درخواست مبلغ یکصد میلیون ریال کرده بود، خبر داد.
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، سرهنگ تورج کاظمی رئیس پلیس فتا پایتخت اظهار کرد: خانمی ۲۷ ساله ساکن جنوب شرق تهران با طرح شکایتی اظهار داشت فردی ناشناس با دسترسی به اطلاعات و محتویات داخل گوشی همراه من، ضمن ساختن آیدی جعلی برای مخاطبان من ایجاد مزاحمت کرده و از من مبلغ یکصد میلیون ریال، درخواست کرده و گفته است اگر این مبلغ را نپردازم تصاویر شخصی ام را شبکههای اجتماعی منتشر میکند.
این مقام مسئول افزود: با تحقیق بیشتر از شاکیه، او گفت: متهم برادر یکی از دوستان دانشگاهی ام است وهنگام رفت آمد با دوستم به من علاقهمند شده است و با پیشنهاد ازدواج ارتباط دوستانهای جهت آشنایی بیشتر ازهم و خانوادهها برقرار کردیم، ولی خواستگارم بدون اطلاع من با دسترسی به گوشی همراهم، اقدام به استخراج اطلاعات شخصی و خانوادگی من کرده است.
سرهنگ کاظمی افزود: با احضار متهم ۳۲ ساله ساکن تهران، وی در تحقیقات انجام شده، بیان کرد مدت چهار سال با شاکیه به قصد ازدواج ارتباط دوستانه داشتم واز وی طلبکار هستم، به دلیل اینکه صفحه اجتماعی مرا در شبکههای اجتماعی بلاک و مسدود میکرد تصمیم گرفتم به قصد انتقام گیری و آزار و اذیت وی با آی دیهای مختلف برای او ایجاد مزاحمت کنم و تصویرش را منتشر نمایم.
رئیس پلیس فتا پایتخت با اشاره به اقدامات پلیس در این خصوص گفت: پرونده با ادله جمع آوری شده طرفین به دادسرای مبارزه با جرایم رایانهای جهت سیر مراحل قانونی پرونده ارسال شد.
سرهنگ کاظمی به شهروندان توصیه کرد: اکنون که استفاده از شبکههای اجتماعی امری اجتناب ناپذیر است و بیشترین زمان تعامل ما در این شبکهها شکل میگیرد، بهتر است درکنار استفاده مطلوب از آن با رعایت اخلاق مداری از سوء تفاهم و آسیبهای تعامل در این فضا بکاهییم همانطور که برای حضوردر جامعه و تعامل با دیگران رعایت احترام به حریم خصوصی افراد ضروری است فضای مجازی و شبکههای اجتماعی خالی از این امر نیستند.
وی خاطرنشان کرد: همیشه حواستان باشد که اعتماد، باعث واکنش سریع شما برای ارسال و پست مطالب شخصی نشود و مطالب متناسب با مخاطب ارسال شود، هوشیارانه عمل کنید تا در آینده از تاثیر منفی این اعتماد در وضعیتی علیه خود قرار نگیرید.
پسر جوانی که به خاطر دختر مورد علاقهاش دوست خود را با چاقو کشته بود، با کسب رضایت خانواده مقتول از قصاص نجات یافت.
ماجرا از شش سال قبل با درگیری خونین این دو پسر جوان در جنوب تهران آغاز شد که مأموران کلانتری در محل جنایت حضور یافتند و با جسد خونین پسر جوانی به نام رامین روبهرو شدند.
عامل جنایت که از محل حادثه گریخته بود مدتی بعد به خاطر حمل موادمخدر دستگیر شد. وی پس از بازجویی به قتل عمد دوستش اعتراف کرد و گفت: چند ماه قبل با دختری به نام سمیرا آشنا شدم، اما مدتی بعد رفتارش با من تغییر کرد. وقتی پیگیری کردم، متوجه شدم دوستم رامین با سمیرا رابطه دارد و همین قضیه باعث شد با او درگیر شوم. روز حادثه در جریان درگیری با چاقویی که همراهم بود ناخواسته او را کشتم و از محل جنایت فرار کردم.
فرید ۲۹ ساله پس از محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شد و درحالی که خودش را برای اجرای حکم آماده کرده بود، خانوادهاش توانستند با جلب رضایت اولیای دم او را از قصاص نجات دهند.
صبح دیروز این متهم از زندان به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی و با حضور یک مستشار منتقل شد تا از نظر جنبه عمومی و اعمال ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی تحت محاکمه قرار گیرد.
او در دفاع از خود گفت: من اتهامام را قبول دارم، اما روز حادثه از روی عمد دوستم را نکشتم و ناخواسته از روی عصبانیت با هم درگیر شدیم و این ماجرای تلخ اتفاق افتاد. اکنون شش سال است که در زندان هستم و تقاضای عفو و بخشش دارم. پس از پایان اظهارات متهم قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
زن میانسال که برای خلاصی از چاقی به دنبال راه کم دردسری بود، با خرید اینترنتی قرص لاغری ۵ میلیون تومان پرداخت، اما سرش کلاه رفت.
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، زن میانسال که برای خلاصی از چاقی به دنبال راه کم دردسری بود، با خرید اینترنتی قرص لاغری ۵ میلیون تومان پرداخت، اما سرش کلاه رفت.
این زن ۵۰ ساله که برای شکایت به پلیس فتا مراجعه کرده بود، گفت: در فضای مجازی تبلیغات یک قرص لاغری را دیدم و با شمارهای که داده بودند، تماس گرفتم. خانمی که پاسخگوی تلفن بود با عضویت من در یکی از کانالهای تلگرامی مبنی بر فروش انواع قرصهای کاهش و افزایش وزن اعتمادم را هر چه بیشتر جلب کرد و طی تماس تلفنی از من خواست دیگر افرادی را که به دنبال کاهش یا افزایش وزن هستند به وی معرفی کنم. سپس به درخواست وی مبلغ ۵ میلیون تومان برای خرید قرصهای لاغری به شماره عابر بانک او که از طریق پیامک برایم ارسال کرده بود، واریز کردم.
قرار بود پس از واریز وجه ظرف مدت چهار روز قرصهای لاغری به دستم برسد، اما پس از گذشت ۱۰ روز علاوه بر اینکه از قرصهای لاغری خبری نبود، فروشنده قرصها نیز خط تلفن خود را از دسترس خارج و ارتباط من با او قطع شد. تازه متوجه شدم که در دام کلاهبرداران اینترنتی گرفتار شدهام.
آرزو خاکپور، کارشناس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات نیروی انتظامی (فتا) با هشدار به کاربران اینترنتی برای مراقبت از اطلاعات شخصی خود، گفت: پس از مراجعه این خانم به پلیس فتا و مطرح کردن شکایت خود، پرونده کلاهبرداری تشکیل و با اقدامات پلیسی متهمان دستگیر شدند. بنابراین به شهروندان توصیه میشود هرگز اقدام به خرید داروهایی که از طریق سایتهای اینترنتی تبلیغ و عرضه میشوند، نکنند و حتماً برای تهیه دارو حتی از مبادی مجاز و قانونی با پزشک خود مشورت کنند.
مرد میانسال که متهم است یک مرد غریبه را از بالکن خانه زن صیغهایاش به پایین پرت کرده صبح دیروز برای دومین بار در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۸ بهمن ۹۴ جسد مرد جوانی به نام _جواد_ مقابل یک ساختمان مسکونی در خیابان دماوند پیدا شد.
بررسیهای مقدماتی نشان میداد وی از بالکن یکی از طبقات ساختمان به پایین افتاده و کشته شده است. با این فرضیه تحقیقات میدانی آغاز شد و مأموران دریافتند این مرد ساعاتی پیش از مرگ وارد آپارتمان زن جوانی از اهالی ساختمان شده و با سر رسیدن همسر موقت این زن به بالکن طبقه پنجم دویده و به پایین افتاده است.
به این ترتیب زن جوان بازداشت شد و به کارآگاهان گفت: مقتول از چند وقت قبل مزاحمم شده و پیشنهاد دوستی میداد. من به او گفته بودم شوهر و دو بچه دارم، اما او باز هم شماره تماسش را به من داد. آن شب برای خرید از خانه بیرون رفتم، او که در تعقیبم بود با اصرار وارد خانهام شد.
در همین لحظه شوهرم مهرداد هم به خانه آمد و مرد جوان با دیدن او به سرعت به بالکن دوید و به پایین پرت شد، اما اظهارات این زن کارآگاهان را قانع نکرد و پرونده او و همسرش برای رسیدگی به اتهام قتل به شعبه دهم دادگاه کیفری ۲ استان تهران ارسال شد، قضات نیز پس از شنیدن اظهارات آنها رأی به تبرئهشان از اتهام قتل دادند، اما زن به جرم رابطه نامشروع به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد.
این حکم با اعتراض خانواده جوان مقتول به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان حکم را نقض کردند و صبح دیروز بار دیگر این پرونده روی میز آنها قرار گرفت، از آنجا که زن متهم مدتی پیش از محاکمه در زندان فوت کرده بود شوهر ۴۴ سالهاش از زندان به شعبه دهم دادگاه کیفری به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور قاضی حق شناس مستشار دادگاه انتقال یافت.
در آغاز جلسه وکیل خانواده مقتول در حضور همسر او به طرح شکایت پرداخت سپس متهم در جایگاه ایستاد و به سئوالات قاضی پاسخ داد:
آیا سابقه کیفری داری؟
بله، قبل از این ماجرا به خاطر تخلف رانندگی به ۴ ماه حبس و پرداخت دیه محکوم شده بودم.
بر اساس کیفر خواست صادر شده متهم به قتل عمد هستی آیا اتهامت را قبول داری؟
خیر قبول ندارم
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
ساعت ۲۳ و ۳۰ دقیقه بود که به خانه همسر موقتم رفتم، دو بار در زدم، اما کسی در را باز نکرد. کلید را انداختم، اما در باز نشد. چند بار به تلفن همراه و خانهاش زنگ زدم تا اینکه او با تأخیر در را باز کرد. در حالی که چهرهاش خواب آلود بود، او مدعی بود قرص خواب خورده و متوجه صدای زنگ در نشده است.
چند وقت بود آن زن را میشناختی؟
او را ۲ سال پیش صیغه ۹۹ ساله کرده بودم.
متأهلی؟
بله دو فرزند هم دارم.
وقتی وارد آپارتمان شدی چه اتفاقی افتاد؟
داخل آپارتمان رفتم و در پذیرایی نشستم که همسرم اظهار بی حوصلگی کرد و خواست با هم به بیرون برویم. حدود نیم ساعت بعد به خانه برگشتیم که صاحب خانه در حالی که در پایین ساختمان با شلنگ آب خون اطراف جسد را میشست گفت: این مرد از بالکن به پایین پرت شده شاید از خانه شما افتاده باشد، همسرم با شنیدن این حرف از من خواست آنجا نمانیم. در بین راه نیز از من خواست که به خانهاش نروم گفت: میخواهد تنها باشد و استراحت کند. من ناراحت شدم و با او خداحافظی کردم، زیر پل تجریش بودم و همسرم زنگ زد و ماجرا را توضیح داد و بعد پلیس آگاهی من را تلفنی احضار کرد و فهمیدم مرد جوانی از بالکن آپارتمان به پایین افتاده و کشته شده است.
اگر تو وارد خانه میشدی و مرد غریبه را میدیدی چه واکنشی داشتی؟
من تعصب خاصی به همسرم نداشتم، اما با او برخورد میکردم. من اتهام قتل را قبول ندارم و بی گناه هستم.
سپس قاضی دادگاه از همسر مقتول پرسید با توجه به اینکه ۱۸ سال با مقتول زندگی کردهاید همسرتان چطور آدمی بود؟
من همسرم را میشناختم او انسان شریف و آبروداری بود و هرگز لحظهای به او شک نکرده بودم و اصلاً باورم نمیشود که درگیر چنین ماجرایی شدهام.
آیا زن متهم را میشناختید؟
نه هرگز او را ندیده بودم.
با این اظهارات قضات وارد شور شدند تا حکم پرونده را صادر کنند.
دختر ماساژور که آرزوی پوشیدن لباس عروسی و رفتن به خانه بخت را داشت، شرط عجیب خواستگارش را پذیرفت، اما نمیدانست چه سرنوشتی در انتظار اوست.
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی قبل مرد حجرهداری به اداره پلیس رفت و از اخاذیهای یک زن و دو مرد ناشناس شکایت کرد.
وی گفت: از مدتی قبل دختر جوانی به بهانه خرید میوههای گران قیمت و استوایی به مغازه من میآمد. بعد از چند بار خرید سر صحبت را با من باز کرد و گفت: ماساژور است و در تایلند دوره این کار را دیده است. او مدام از کارش تعریف میکرد و میگفت: با مبلغی پایینتر از دیگر همکارانش مشتریانش را ماساژ میدهد. تا اینکه یک روز به خانهاش رفتم، اما به محض ورود به خانه ویلایی دو مرد جوان به سراغم آمده و کتکم زدند. مردان ناشناس با تهیه فیلمهای سیاه تهدیدم کردند که اگر به خواسته آنها تن ندهم فیلم را برای همسرم میفرستند.
سیروس در ادامه گفت: آنها یک چک ۲۰۰ میلیون تومانی به تاریخ روز و حدود ١۵٠ میلیون تومان هم ساعت و انگشتر و وسایل با ارزشی که به همراه داشتم را گرفتند. مردان ناشناس من را به بانک برده و پس از وصول چک، در خیابانی خلوت رها کردند.
وی در ادامه گفت: چند روزی از ماجرا نگذشته بود که مردان ناشناس دوباره با من تماس گرفته و این بار تهدید کردند که اگر میخواهم فیلمهایم منتشر نشود، ۵٠٠ میلیون تومان به آنها بدهم. من که دیگر از اخاذی و تهدیدهای آنها خسته شده بودم، تصمیم گرفتم به پلیس شکایت کنم.
دستگیری زن ماساژور
با شکایت مرد حجره دار پروندهای در شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تشکیل شد و به دستور بازپرس عباس بخشوده کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی وارد عمل شدند.
در تحقیقات صورت گرفته دختر ماساژور بازداشت شد. او که خود را در برابر مدارک پلیسی میدید به نقشه اخاذیاش به همراه دو مرد جوان اعتراف کرد.
دختر جوان گفت: مدتی قبل با زن میانسالی در یک مهمانی آشنا شدم. فتانه به من خیلی محبت میکرد و بعد از مدتی هم مرا برای برادرش خواستگاری کرد. هرمز – برادر فتانه – مردی خوش قیافه بود و وضع مالی خوبی داشت، اما وقتی به خواستگاری من آمدند و فهمید که من ماساژور هستم، گفت: با شغلت مشکل دارم و این ازدواج بهم خورد. او ادامه داد: از این اتفاق خیلی ناراحت شدم. من آرزوی پوشیدن لباس عروسی داشتم و دلم نمیخواست هرمز را از دست بدهم.
شهره ادامه داد: به شدت افسرده شده بودم و حال خوبی نداشتم تا اینکه هرمز با من تماس گرفت و گفت: فقط به یک شرط حاضر است با من ازدواج کند. او گفت: مرد میانسالی بهنام سیروس در یکی از بازارهای میوه فروشی حجره دار است و وضع مالی خوبی دارد. از من خواست با ترفندی سیروس را به خانه بکشانم تا از او فیلمبرداری و با تهدید فیلمها از او اخاذی کند. من هم که به هرمز علاقهمند شده بودم، این پیشنهاد را قبول کردم و به کمک خواستگارم و دوستش این نقشه را اجرا کردیم.
مرد ورشکسته
با اعترافات دخترجوان، هرمز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد: مدتی بود که ورشکست شده بودم و طلبکارها به سراغم میآمدند. من نیاز به پول داشتم، اما در بازاری که قیمت دلار هر لحظه بالا میرفت، کسی به من پول قرض نمیداد. سیروس را تا حدودی میشناختم و میدانستم وضعیت مالی خوبی دارد. علاقه شهره را که به خودم دیدم تصمیم گرفتم به بهانه ازدواج او را فریب بدهم و با کمک او از سیروس اخاذی کنم.
با اعتراف پسر جوان، بازپرس جنایی دستور بازداشت سومین متهم این پرونده را نیز صادر کرد.
سرهنگ نورآبادی از دستگیری راننده تاکسی سارق که در یکی از شرکتهای معروف تاکسی اینترنتی کار میکرد، خبر داد.
به گزارش خبرنگار حوزه حوادث و انتظامیگروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، سرهنگ حسن نورآبادی رئیس کلانتری ۱۱۹ مهرآباد اظهار کرد: چندی پیش با شکایت زنی، رسیدگی به پروندهای آغاز شد که در آن مالباخته مدعی شد که سوار یک تاکسی اینترنتی شده تا چند گونی برنج را به خانهاش ببرد و راننده یکی از کیسههای برنج را به همراه مبلغ ۴۰۰ هزار تومان پول را با سواستفاده از غفلت وی، سرقت کرده است.
وی افزود: با طرح شکایت، شناسایی متهم در دستور کار ماموران قرار گرفت و بنابر تصاویر به دست آمده از دوربینهای مداربسته نصب شده توسط همسایه کناری خانه شاکی، گفتههای شاکی واقعیت داشته و با زوم کردن بر خودروی تاکسی اینترنتی، شماره پلاک خودروی مورد نظر به دست آمد.
سرهنگ نورآبادی با بیان اینکه راننده سارق با استفاده از روغن موتور، پلاک تاکسی خود را مخدوش کرده بود فکر نمیکرد شناسایی شود، تصریح کرد: در حالیکه هیچ امیدی نمیرفت نشانی موسسه تاکسی اینترنتی که او در آن شاغل بوده است پیدا شود، ماموران با استعلام از سازمان تاکسیرانی موفق شدند نشانی این سارق را به دست آورند.
وی افزود: ماموران برای دستگیری متهم اقدام کردند و در حالی که او قصد متواری شدن از دست پلیس را داشت، ماموران عملیات کلانتری موفق شدند او را زمینگیر کرده و دستگیر کنند.
سرهنگ نورآبادی بیان کرد: متهم هرگونه سرقتی را انکار میکرد تا اینکه با فیلم دوربین مداربسته موجود در پرونده روبرو شد و در حالی که چارهای جز اعتراف نداشت، سرقت ارتکابی را گردن گرفت و اعلام کرد که آن روز وقتی دیدم این خانم چند کیسه برنج دارد، هنگام رسیدن به مقصد از غفلت او استفاده کردم و یکی از کیسهها را داخل صندوق عقب خودرو قرار دادم تا بتوانم آن را بفروشم.
رئیس کلانتری ۱۱۹ مهرآباد خاطرنشان کرد: راننده در ادامه اعترافاتش سرقت ۴۰۰ هزار تومان پول از کیف شاکی را نیز پذیرفت و گفت: در حالی که مسافرش سرگرم خالی کردن گونیهای برنج به پارکینگ خانهاش بود در یک لحظه با سوءاستفاده از غفلت وی، مقادیری پول نیز سرقت کرده است.
دعوای دو برادر بر سر یک لیوان آب موجب وقوع قتل خانوادگی شد.
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، نیمه شب دوشنبه یکم بهمن مأموران کلانتری ١۵١ یافت آباد مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستانهای پایتخت را به بازپرس کشیک قتل خبر دادند.
با اعلام این خبر بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران بههمراه تیم تحقیق راهی محل حادثه شدند. در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد پسر ٢۶ ساله این خانواده با ضربه چاقوی برادر کوچکترش در خانه به قتل رسیده است. با اطلاعات بهدست آمده بازپرس مرادی دستور بازداشت متهم را صادر کرد. درحالی که بررسیها برای بازداشت عامل این جنایت ادامه داشت، کارآگاهان جنایی پسر جوان را در خانه پدریاش دستگیر کردند.
گفتگو با متهم
٢٣ سال دارد و کوچکترین عضو خانواده است. دو برادر دیگر هم دارد که ازدواج کردهاند، اما او با برادر بزرگترش با پدر و مادرشان در یک خانه زندگی میکردند. هنوز باورش نشده که به خاطر یک لحظه عصبانیت خانوادهشان را به نابودی کشانده است.
با برادرت چه اختلافی داشتی؟
هیچ اختلافی نداشتیم. ما هر دو در بازار موبایل و لوازم رایانهای کار میکردیم. آن روز در خانه نشسته بودیم که برادرم از من خواست به او یک لیوان آب بدهم، اما من عصبانی شدم و با لحن تندی به او گفتم خودت پاشو برو آب بیار. من که نوکرت نیستم. این حرف من باعث شد که برادرم عصبانی شود و بعد هم فحاشی کرد. من هم که از فحاشی او ناراحت شده بودم، به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم. به سمتش رفتم و ناگهان ضربهای به کتفش زدم، هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم آن ضربه کشنده باشد. پدرم با دیدن این صحنه خیلی زود برادرم را به بیمارستان رساند، اما انگار خیلی دیر شده بود.
بعد از جنایت چه کردی؟
شوکه بودم. داخل خانه منتظر ماندم تا خبر سلامتی برادرم را بشنوم. اصلاً فکرش را هم نمیکردم که بهم خبر دهند او مرده است.
پشیمانی؟
مگر میشود پشیمان نباشم. همبازی دوران کودکیام، برادرم و بهترین دوستم را کشتهام. آن هم سر موضوعی پیش پا افتاده. چطور میتوانم تا آخر عمر خودم را ببخشم، فقط یک لحظه عصبانیت و چاقویی که دستم بود جنایت آفرید.
منبع: ایران