امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com / ما آنقدر فرصت داشتهایم که دیگر در سخنرانی هایمان از کلمه نهال انقلاب استفاده نکنیم، آنقدر فرصت داشتهایم که دیگر از ایده آلهایی که هیچ گاه محقق نشد حرفی به میان نیاوریم، آنقدر فرصت داشتهایم که پشتوانه عظیم و بزرگی از مدیران بالا دستی و میانی را تربیت کرده باشیم که اینک و از روی اجبار مجبور نباشیم که در زنجیره و مداری بسیار محدود هنوز از مدیران پیر شده و فرتوت چهاردهه قبل استفاده کنیم و شاهد در اختیار داشتن ده ها شغل از سوی آنان باشیم، آنقدر فرصت داشتهایم که با اهداف و خواست اولیه مردم یعنی عدالت خواهی و عدالت محوری را چون چتری بر کل کشور بگسترانیم تا شاهد عقب ماندگی استان هایی چون سیستان و بلوچستان و کردستان و لرستان و حتی استان خراسان جنوبی نباشیم، آنقدر فرصت داشتیم تا فاصله طبقاتی در زمان باصطلاح طاغوت را به صفر نزدیک کنیم تا مردم بدانند برای چه انقلاب کردند تا خوانش مناسبی از قسط را بفهمند نه اینکه آن شکاف طبقاتی تبدیل به گسل طبقاتی شود، آنقدر فرصت داشتیم تا با طرح و اجرای قوانینی محکم و واجب الاجرا شاهد رانتهای اطلاعاتی، اقتصادی، اداری، حجم وسیع اختلاس و کلاهبرداری و رابطه محوری نباشیم، آنقدر فرصت داشتیم که آموزش و پرورش مان را به نحوی ساختارسازی کنیم که تبدیل به یکی از پیشروترین و سالمترین و چابکترین و تاثیرگذارترین وزارتخانهها شود نه این که تبدیل شود به موسسهای که حتی توان خرج کرد روزانهاش را نیز نداشته باشد وزورش به مؤسسات کنکوری و باصطلاح آموزشی هم نرسد، آنقدر فرصت داشتیم تا تبدیل به غول خودروسازی آسیا در طراز کره جنوبی شویم نه اینکه خودروسازان را تبدیل به غول های کاغدیی کردیم که بی کیفیتترین و گران ترین ها را تولید تا بلای جان مردم شوند و انحصاری را به آن ها تزریق کنیم که حق انتخاب مردم را به صفر برسانیم، آنقدر فرصت داشتیم که بانک های مان تبدیل به ابزار پیشرفت و توسعه شوند تا باکمترین سود بیشترین خدمات را به صنعت، تجارت، کشاورزی و خدمات کند نه اینکه با نام و واژه اسلامی بیشترین سودها و سود دیرکرد و رشد قارچ گونه شعب اش در جای جای شهرها تبدیل به نزول خواری بزرگ شود، آنقدر فرصت داشتیم که… براستی چرا این گونه شد، چه کسی مقصر است؟ مردم؟ حاکمان؟ قوانین آبکی، نبود نظارت؟ نبود احزاب قوی و شناسنامه دار؟ نبود شفافیت در عمل و بودجه ریزی؟ نبود مدیران قدرتمند و آزاده؟ نبود سواد سیاسی؟ نبود ارادهای برای استفاده از تمامی نخبگان و متخصصان جدای از نوع تفکر و اندیشه آنان؟ نبود ارادهای که جلوگیری کند از مهاجرت و فرار مغزها؟ نبود قوانینی شفاف که همگان در برابر آن یکسان سود یا زیان برند؟ نبود ارادهای که بتواند زیرساخت های لازم برای آگاهی مردم در تمامی امور مملکت داری را نهادینه کند؟ چهل سال زمان کمی نیست، چهل سال تجربیات سخت و تلخ و گاه آسان و شیرین به حدی محکم است که نتوان از زیر واقعیت آن بگریزیم و خودمان را در پشت سپر رزمندگان و شهدا و خون شهید و جانباز و ایثار گران پنهان کنیم و نگذاریم تا مردم اجازه یابند تا پرسشگری بی لکنت را بیاموزند، چهل سال یعنی کشور باید در طرازی قرار گیرد که دولت مردان و مدیران و گردن کلفتان سیاست و ثروت اش به مردم آرامش وآسایش حداقلی آن هم بی منت هدیه کنند نه این که دائم از آنان بخواهند که باز تحمل کنند درد بی پولی وبیکاری و بی مسئولتی برخی مدعیان انقلاب و اعتیاد وقاچاق را، چهل سالی که گذشت آنهم در کشوری ثروتمند چون کشور ما، طبقات دون و زیر خط فقر و فقر مطلق و سو تغذیه نباید معنایی داشته باشد، چهل سالی که گذشت اگر قرار بو د که طرحهایی هم اجرا نشود وپیشرفتی هم حاصل نگردد پس چه تغییر و انقلابی؟! قرار نیست که مسئولین را برای انجام وظایفشان در قبال امکانات و ویژگی های خاص مدیریتیشان حلوا حلوا کنیم و دایم در مقابلشان کرنش کرده و دست بوسشان باشیم!؟ قراراست پس از چهل سال از آقایان بخواهیم پاسخ دهند در مقابل کارهایی که کردهاند و کارهایی را که نکردهاند و چرا، پاسخهایی شفاف و بدون توجیه گری و فرافکنی و سفسطه بازی و سیاسی کاری!؟ مردم تاکنون پای کار بودهاند و بیشترین بها را نیز دادهاند چه در زمان جنگ وچه تحریمهایی که مردم در آن دخیل نبودند اما تاوانش را دادند، حال باید مدیران و مدعیان انقلابی بیایند پای حساب، مردم دیگر تحمل کشیدن باربیشتر برای راحتی آقایان را ندارند…!