فریادی که از عصر عاشورا به عصر ظهور رسید/ احیای دین فراموش‌شده!

 

متن کامل یادداشت:

به نام خدا

مریم فولاد زاده

 

فریادی که از عصر عاشورا به عصر ظهور رسید/ احیای دین فراموش‌شده!

ابعاد قیام امام‌حسین (ع) چنان گسترده و چند ماهیتی است که پرداخت به هرکدام از آن مجال زیادی را می‌طلبد. مسئله احیای دین عنصری جامع و مبنای اصلی نهضت ایشان می‌باشد و مؤلفه‌هایی گوناگونی ازجمله: ایجاد حکومت اسلامی، نفی استکبار و استبداد ظالمان، سلب شرک و نفاق، رجوع مجدد به ارزش‌های اصیل دینی و بسط معنویت، توجه به توحید و معاد، از بین بردن انحرافات و انحطاطات اخلاقی و دینی، رفع بدعت و مبارزه با اندیشهٔ جبرگرایی که از انسان سلب تکلیف کرده و تن سپردن به ظلم را ایجاد می‌کند، را در برمی‌گیرد.

فلسفهٔ قیام در کلام امام

امام حسین (ع) در سخنانی که در موقعیت‌های مختلف بیان می‌کنند هدف قیام خود را چنین می‌دانند:

سیدالشهدا(ع) خطاب به برادرشان محمدبن‌حنفیه می‌گویند:

“إِنّی  لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْصْلاحِ فی  أُمَّهِ جَدّی (صلی  الله علیه وآله وسلم) أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی  عَنِ المُنْکرِ وَ أَسیرَ بِسیرَهِ جَدّی  وَ أَبی عَلِی  بْنِ أَبیطالب”

من از روی خودخواهی و خوش‌گذرانی و یا برای  فساد و ستمگری  قیام نکردم، بلکه قیام من برای اصلاح در امّت جدم است، می‌خواهم امربه‌معروف و نهی  از منکر کنم و به سیره و روش جدم و پدرم علی بن ابی‌طالب(ع) عمل کنم.

همچنین در نامه‌ای خطاب به مردم بصره چنین می‌فرمایند:

“اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلی کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)، فَاِنَّ السُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ، وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ”

من شمارا به‌سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش فرامی‌خوانم. آگاه باشید که سنت‌ها نابودشده و بدعت‌ها آشکارشده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید، من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.

و با شناخت کامل نسبت به این هدف می‌فرمایند:

“إنْ کَانَ دِینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ إلَّا بِقَتْلِی یَا سُیُوفُ خُذِینِی”

اگر دین جدم پیامبر (ص) جز با ریختن خون من برجا نمی‌ماند، پس ای شمشیرها مرا در برگیرید.

لزوم احیاگر دین در جامعه

در جامعهٔ اسلامی هنگامی‌که مسیر حق به‌سوی بیراهه کج شود و بدعت‌ها و انحرافات بر جامعه سیطره پیدا کنند و ارزش‌های اصیل و هویت دینی فراموش شود، در این هنگام وجود احیاگری که بصیرت و شناخت کاملی نسبت به آسیب‌های موجود در حوزهٔ دین را دارد، بیشتر می‌شود.

امام حسین (ع) هنگامی‌که مروان جهت حفظ به‌اصطلاح وحدت مسلمین بعد از مرگ معاویه از او برای یزید درخواست بیعت می‌کند با آگاهی و چنین بصیرتی این جمله را بیان می‌کنند:

“إِنّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ، وَمُخُتَلَفُ الْمَلائِکَهِ، وَبِنا فَتَحَ اللّهُ، وَبِنا خَتَمَ اللّهُ، وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الُخَمْرِ، قاتِلُ النَّفُسِ الْمُحَرَّمَهِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ لَیْسَ لَهُ هذِهِ الُمَنْزِلَهِ، وَ مِثْلی لایُبایِعُ بِمِثْلِهِ …”

ما اهل‌بیت نبوّت و معدن رسالتیم. ماییم که فرشتگان به خانهٔ ما رفت‌وآمد دارند. خداوند رحمت خود را با ما آغاز کرده است و با ما نیز به پایان خواهد برد، امّا یزید، فردی فاسق، شراب‌خوار، خون‌ریز و متجاهر به فسق است و کسی مانند من با شخصی چون او هرگز بیعت نمی‌کند…

و باز در اصرار مجدد مروان پاسخ می‌دهند:

“اِنّا للّه‌ِ وَإنّا إلیه راجعونَ، وَعَلَی الإِسلامِ السَّلامِ إِذْ قَدْ بُلیَت الاُمَّهُ بِراعٍ مِثْلَ یَزید، وَلَقدْ سَمِعتُ جَدّی رَسولَ اللّه یَقولُ: الخِلافَهُ مُحَرَّمَهٌ عَلی آلِ أبی سُفیان …”

ما از خداییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم و اگر یزید بر سرکار بیاید باید فاتحهٔ اسلام را خواند و من خودم از جدم رسول‌الله شنیدم که فرمودند: خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.

این گفتگو و صراحت امام(ع)، پرده از واقعیتی برمی‌دارد که در عصر امام(ع) به خطری مهلک تبدیل گشته شده و دین پیامبر(ص) با حاکمیت چنین عناصر فاسدی در معرض آسیب‌های جدی و نابودی قرارگرفته بود.

علت انتخاب روش قیام، جهت احیای دین

اگرچه رسالت تمام ائمه‌اطهار(س) در حیات خود مبارزه با انحرافات و زنده نگاه‌داشتن دین بوده است و هریک از ایشان نیز با جدیت در اجرای آن به فراخور شرایط و ظرفیت و مقتضیات جامعهٔ زمان خود پرداخته‌اند، اما در زمان امام حسین(ع) این مسئله اهمیت بیشتری پیدا کرد و موقعیت متفاوتی جهت احیای دین فراهم گشت.

معاویه در گفتگوی محرمانه‌ای با یکی از دوستان خود پرده از اندیشهٔ پلید خود برداشته و می‌گوید:

لَا وَ اللَّهِ إِلَّا دَفْناً دَفْناً، نه به خدا قسم، جز این‌که نام این پیغمبر باید دفن شود و اسم او هم از بین برود.

و با این هدف فرزند خود یزید، که برخلاف او حتی تظاهر به اسلام نکرده و آشکارا به مقدسات دینی بی‌اعتنایی می‌کرد را به جانشینی انتخاب کرد. این انتخاب در بطن خود حامل اتفاقات بی‌شماری بود که در آینده نام مسلمانی را به فراموشی می‌برد و اسلام را نابود می‌کرد. در همین زمان امام حسین(ع) با شناخت سریع این خطر راه نجات جامعهٔ مسلمین را قیام خونینی دانستند تا دین از زوال و انحطاط نجات‌یافته و به اصالت خود رجوع کند. زیرا هنگامی‌که ضلالت و گمراهی جامعه به بالاترین حد خود برسد، در این صورت اصلاحات فردی و جزئی که محدود به زمان و مکان خاصی بوده، تأثیرگذاری چندانی نداشته و نمی‌تواند مانند سد محکمی از نفوذ بیشتر آن در جامعه جلوگیری کند و در این میان تنها راه باقی‌مانده اقدام و جنبشی است که در تمام جغرافیا، زلزله‌ای بزرگ ایجاد کند و پایه‌های حکومتی خلفای فاسد را سست و در اندک زمانی ویران نماید. و این تنها راه نجات اسلامی بود که به پوستینی وارونه تبدیل گشته بود و از قرآن جز خطّی و از اسلام جز نامی باقی نمانده بود.

میزان موفقیت امام در احیای دین

پس از شهادت امام حسین(ع) تبلیغات و شبهات فراوانی توسط دستگاه اموی در میان مردم برای پایمال کردن و بی‌ارزش جلوه دادن قیام و برحق دانستن خود، صورت گرفت. اما در این میان با روشنگری‌های امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از ماوقع حادثه، بر رسوایی و ننگ آنان افزوده گشت و خون به‌ناحق ریخته شدهٔ امام حسین(ع) مانند فریادی در گوش جامعهٔ به خواب‌رفته، پیچید و آنان را از غفلت بیدار کرد. با شهادت امام(ع) ابعاد تازه‌ای از فساد و بی‌دینی دستگاه اموی برای مردم روشن گشت و قیام‌های متعددی در جهت خونخواهی از شهیدان کربلا صورت گرفت و بقای دستگاه آنان را که تیشه به ریشهٔ اسلام می‌زدند را در اندک زمانی به پایان رساند.

 

احیای دین در عصر ظهور

احیای دین را نمی‌توان تنها در قیامی که در زمان امام حسین(ع) صورت گرفت خلاصه نمود و نسبت به آن احساس بی‌نیازی کرد، بلکه باگذشت زمان و ایجاد فاصله‌ای که مردم از عصر آخرین امام گرفته‌اند توجه و عمل به شرایع دینی کمرنگ‌تر شده و انحرافات دینی بیشتر می‌گردد به‌طوری‌که هنگام دعوت منجی جهت عمل به اسلام، گویی دین جدیدی ظهور یافته است. امام صادق(ع) در حدیثی در رابطه با احیای دین در عصر ظهور می‌فرمایند:

“هنگامی‌که قائم (ع) برمی‌خیزد، مردم را بار دیگر به اسلام فرامی‌خواند و آن‌ها را به‌سوی امری که آثار آن از بین رفته است و بیشتر جامعه از آن منحرف‌شده‌اند، هدایت می‌کند. قائم ازآن‌رو «مهدی» نامیده می‌شود که به‌سوی امری که دچار انحراف شده است، هدایت می‌کند و به این دلیل، به او قائم گفته می‌شود که برای اقامه‌ی حق برمی‌خیزد.”

بنابراین امام مهدی(عج)، هنگام قیام خود با اقتدا به امام‌حسین(ع) دعوتی همگانی را جهت احیای دین جدشان پیامبر(ص)، انجام می‌دهند. این احیا با انحرافاتی که در جامعهٔ کنونی ما به‌آسانی قابل‌مشاهده است و مقابله‌ای اساسی در برابر آن‌ها وجود ندارد، امری دور از ذهن و غریب نخواهد بود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*