امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir/ ماجرای دیدار و گفته های پیرمرد شیرین سخنِ هم استانی ما با وزیر جهاد کشاورزی، فضای مجازی را در برگرفته است. همه جا حرف از اوست و جالب این که هرکسی از ظنِ خود، یارش شده و ماجرا را جوری کپی نویسی می کند که دلش می خواهد و به نفع جریان خویش می داند! تعجب نکنید. این قصه همه روزه ماست که هر چیز را تفسیری چنین کنیم. برخی که دولت را از خویش نمی دانند و حُسنِ آن را هم “ذم” می شمارند، کلی وزیر را نواخته اند و از پیرمردِ دیار ما به نیکی گفته اند! نمی دانم وزیر باید چه می کرد که آنان راضی شوند! البته جوابِ این گروه را خود همان پیرمرد در فایل های بعد داد و از شخصیتِ وزیر به نیکی یاد کرد و متانت و صبوری اش را ستود. گروهی هم وزیر را ستوده اند و برخی هم به شوخی برگزار کرده اند ماجرا را و دابسمش درست کرده اند و… من اما یاد شهید رجائی افتادم و آن عکس معروف که پیرمرد روستایی، چانه شهید را به محبت در دست داشت و با او سخن می گفت. تصویری که بعد یک بنده خدایی که می خواست خود را با برند شهید رجائی معرفی کند هم مشابه سازی کرده بود اما قصه شده بود ماجرای دانه فلفل و خالِ مه رویان و قصه این کجا و آن کجا! بگذریم. من یاد رجائی افتادم و در فضای مجازی دیدم که گروهی دیگر هم یاد آن حقیقت افتاده بودند. مثلا یکی نوشته بود: اتفاق بسیار مبارکی است، یکبار در زمانی که شهید رجایی رئیسجمهور. بود در یک روستا، پیرمرد روستایی چانه ایشان را گرفت و نصیحتش کرد و مرحوم شهید رجایی صورت او را بوسید، اکنون این تصاویر مرا به یاد آن بزرگمرد خادم دین و ملت انداخت، کاش این وزرا و رئیسشان، آقای روحانی، راه و آرمان شهید رجایی را در ساده زیستی و ارتباط با مردم در پیش گیرند و همانند شهید رجایی این مسئولیت ها را فرصتی بسیار زودگذر اما مغتنم، برای خدمت به مردم بدانند و با تمام وجود در شناخت مشکلات و راه های رفع آنها و ادای حقوق بر زمین مانده مردم بکوشند و بدانند که جز این تکلیفی ندارند و جز این هر راهی که بروند، خطاست. ارزشمندی مسئولیت ها دقیقا به این است که گرهی از کار مردم باز شود و حقی احیا و احقاق شود و باطلی، بمیرد والا اگر این نباشد، حکومت، همان طور که مولا علی فرمود به عطسه بزی و کهنه کفشی هزارپاره، نمی ارزد. فلسفه حکومت از منظر اسلام هم همین است؛ خدمت به مردم و بسترسازی برای تعالی و پیشرفت همه جانبه آنان. در این ادبیات ما کلمه ای به عنوان رئیس با این تعریف که در جامعه امروز رایج است نداریم که نبی مکرم اسلام(ص) فرموده اند: سید القوم خادمهم. پس کسی حق ندارد که جامه ریاست بپوشد و دیگران را به خدمت گیرد. شأن حاکمان، شأن خدمت است. اگر کسی راهی جز این بپیماید اگر نگوئیم خیانت است لااقل، بهره ای از فلسفه حکومت در نظام دینی ندارد. اما برخی ها مسئولیت را با ریاست عوضی می گیرند و موقعیت ها را فرصتی طلایی برای پر کردن جیب خودشان و رانت خواری و بستن هفت پشتشان از امکانات ملت می دانند. مرحوم رجایی و امثال ایشان ایمان قوی به خداوند مهربان داشتند و این دنیا را مزرعه آخرت و فرصت ها را توشه خدمت به ملک و ملت می دانستند، که در محاسبه خداوند متعال، هرگز فراموش نمی شود. آنچه آن عزیزان را عزیز وجاودان ساخت، عشق و ایمان به خدمت و دوری از دنیازدگی و عناوین و کسب ثروت های مادی بود. آنان به ابدیت فکر می کردند و کارها را چنان سامان می دادند که توشه سفری چنین، فراهم آید. کاش ما و به ویژه مسئولان را همتی چنین روزی شود تا کاری چنان کنیم که رجائی ها کردند….