امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
عید غدیر را با نام و یاد مولا علی(ع) بدرقه کردیم. شادمانه به این نام پر شکوه جان یافتیم و شکوه مندانه به شادی، دل جلا دادیم اما این همه تکلیف ما نسبت به غدیر و امامت و رسالت نیست که این آغاز را حرکتی باید در مسیر کمال. اقدامی باید از جنس عمل و این دو نیازمند معرفت است. شناخت باید بیاید و چراغی برافروزد تا ببینیم کیستیم و کجائیم و راهی که ما را به مقصد می رساند از کدام سوست. این درست که از غدیر دو بامداد گذشته ایم اما به معنای واقعی ما اهل و ساکن همیشگی غدیر هستیم و شهد جان مان از آن خم پر شکوه است پس می توان همیشه از این حقیقت سخن گفت و هر روز ایمان تازه کرد در حقیقتی که تاریخ را در بر گرفته است. دیروز که باز به این عید و عیدانه این روز می اندیشیدم به تحلیل مرحوم استاد حائری صفائی رسیدم که در صفحه ۱۳ کتاب غدیر ما را در برابر یک نگاه تازه قرار می دهند. حیفم آمد کام جان تان از این شهد سرشار نشود لذا دوباره می خوانیم باهم این تحلیل ارزشمند را که؛ ولایت على، نه على را دوست داشتن که فقط على را دوست داشتن است. ولایت على، على را سرپرست گرفتن و از هواها و حرفها و جلوهها بریدن است. و این ولایت، ادامهى ولایت حق است و دنباله توحید، آن هم توحیدى در سه بعد؛ در درون و در هستى و در جامعه؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرفها و جلوهها را مىشکند؛ هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوههاى دنیا را.
و در جامعه طاغوتها را کنار مىریزد و در هستى خدایان و بتها را.
در این حد، موحد، جز خدا کسى را حاکم نمىگیرد. جز وظیفه چیزى او را حرکت نمىدهد. هیچ قدرت و ثروت و جلوهاى در روح او موجى نمىآورد و هیچ دستورى او را از جا نمىکَنَد. جز دستور حق و امرِ ا…، از هر زبانى که این دستور برخیزد و از هر راهى که این امر برسد.
و هنگامى که روحى به آزادى رسید و جز امر حق امرى نداشت و جز خواست او خواهشى نداشت، این روح به ولایت مىرسد و به سرپرستى مىرسد و دستور او و حتى نگاه او در دلهاى موحد عاشق، حرکت مىآفریند.
و این است که رسول به ولایت رسید و به اولویت رسید؛ که «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوار تر است» (سوره احزاب، آیه۶) و این است که على به ولایت مىرسد؛ که: «مَنْ کُنْتُ مَولاه فَهذا عَلىٌّ مَولاه»
باری، غدیر را باید فهمید. قبل از آن باید شناخت. آن شناخت و این فهم را باید درآمیخت تا همیشه زمان بر مدار غدیر باشد. باید زندگی را با تراز امامت میزان کرد تا از مدرسه رسالت بیرون نرفت. باید فراتر از ایمان حسی، به ایمان معرفتی و عملی رسید و راه را به سوی کعبه مقصود با امام پیمود که وقتی امام رو به جانب دیگر نهد، ماندن و در آویختن به پرده خانه کعبه هم دور شدن از هدف است چنانکه در سال ۶۱ هجری قمری بسیاری با کعبه ماندند و با حجت خدا به کربلا نرفتند و به مقصد نرسیدند. این تک بیت به گمانم واقعیت را نشان می دهد که؛
ابتدای کربلا، مدینه نیست
ابتدای کربلا، غدیر بود….
بله، برای شناخت کربلا باید غدیر را خواند و برای دریافتی جامع از غدیر باید کربلا را خواند…..