آیا کسی را میشناسید که دوست نداشته باشد شغل و رتبهٔ دانشگاهی عالی، همسر و بچه خوب و…داشته باشد؟! در سیستم زندگی جدید که نگاه افراد بیشتر به رویه اولیه زندگی دیگران است و نه لایههای هستهای آن، برخی با از بین بردن خواستههای شخصی و رضایت خود تنها متوجه این هستند که چگونه زندگی کنند تا دیگران را از خود راضی نگه دارند و حرف و حدیثها را نسبت به خودشان کم کنند. اما واقعیت این است که زندگی کردنی که بر اساس میل و رغبت دیگران باشد اسمش زندگی نیست.
داستان ملانصرالدین و پسرش را خاطرتان است؟ ملأ و پسرش عازم دهی بودند و افسار الاغ را در دست داشتند. یک نفر رسید گفت خدا به شما شعور بدهد در این گرما پیاده راه میروید! پدر، پسر را روی الاغ نشاند. نفر دومی رسید و گفت: چه پسر بی ادبی! در حضور پدر پیرش روی الاغ نشسته است! پسر پایین آمد و پدر سوار الاغ شد. نفر سومی رد شد و گفت: چه پدر ظالمی خودش نشسته روی الاغ و بچه کوچکش را پیاده میآورد! هر دو باهم سوار الاغ شدند تا بلکه حرف مردم بخوابد. شخص دیگری گفت: چه آدمهای بی رحمی حیوان زبان بسته را از پا در آوردند. آخرش پدر و پسر الاغ را بستند به یک تیر چوبی و هر کدامشان یک سرچوب را گرفتند و مردم هم باز دنبالشان راه افتادند و گفتند این دیوانهها را ببین چکار میکنند! در نهایت هم الاغ از دستشان می افتد داخل رودخانه و میمیرد.
هر چیزی میتواند قابل شنیدن باشد به شرط آنکه ما قدرت تجزیه و تحلیل آن موضوع را داشته باشیم.
حتماً این ضرب المثل را هم شنیدهاید که “در دروازه را میتوان بست اما در دهان مردم را نه!” حالا حکایت برخی از مردم است که هر کاری هم که انجام دهید حرفهای ناگفتهای برای زدن خواهند داشت اما چرا ما باید بر اساس معیارهای دیگران زندگی کنیم؟!
چرا حرف دیگران برایمان اهمیت دارد؟
دکتر ویدا فلاح روانشناس خانواده و مدرس مهارتهای زندگی به تبیان میگوید: در زندگی اجتماعی لازم است برای آنکه فهم مان را قویتر کنیم، حرف دیگران را از زوایای مختلف و نه از زاویهٔ دید خودمان مورد ارزیابی قرار دهیم. گاهی ما ضعفهایی داریم و باید این را بپذیریم که ممکن است بخاطر ضعفهایمان مورد قضاوت قرار بگیریم اما آیا طاقت روبرو شدن با ضعفهایمان را داریم و قادریم با کار کردن روی ضعف هایمان آنها را حل کنیم یا اینکه معتقدیم ضعفهایی نداریم و فقط نقطه نظر و عقاید دیگران با ما متفاوت است و دیگران از این جهت ما را مورد قضاوت قرار میدهند.
در اینصورت ما اگر بخواهیم یک زندگی اجتماعی در مسیر رشد داشته باشیم لازم است طاقت شنیدن نقطه نظرهای مثبت دیگران را داشته باشیم. در اصل باید بگویم توانایی روبرو شدن با واقعیتها از زوایای مختلف از ویژگیهای افراد موفق است که با تجزیه و تحلیل حرف دیگران مشخص میکنند که آن حرف قابل اهمیت دادن است یا خیر!
فلاح اضافه میکند: افراد در برههای از بلوغ دوست ندارند به حرف دیگران اهمیت دهند و فکر میکنند همه چیز را میدانند و دیگر به کسی نیاز ندارند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند ما می گوییم چنین فردی اختلال شخصیت دارد؛ به گونهای که تأیید اجتماعی برای او اهمیت ندارد، اینکه چه لباسی بپوشد، هر رفتاری انجام دهد و…؛ این درجه از خودخواهی نشانهٔ اختلال شخصیت است و باید درمان شود.
دکتر فلاح معتقد است اهمیت ندادن به حرف مردم کاملاً غلط است چرا که واقعیت این است که ما از طریق تبادل کردن و بیرون آوردن اندیشههایمان رشد میکنیم بنابراین باید تا حدی به حرف دیگران اهمیت دهیم اما نباید به قدری هم برای حرف دیگران اهمیت قائل شویم که دنیای درونمان طوفانی شود، بلکه باید بتوانیم همانند یک فرد بالغ با آن برخورد کنیم لذا هر چیزی میتواند قابل شنیدن باشد به شرط آنکه ما قدرت تجزیه و تحلیل آن موضوع را داشته باشیم.
ازدواج به سلیقهٔ مردم!
فلاح اشاره میکند که گاهی حرف مردم قضاوت دربارهٔ شخص ما نیست و بهنوعی اظهارنظر در رابطه با پیش بردن زندگی شخصیمان است مثلاینکه بر اساس حرف مردم ازدواج کنیم، جهیزیه دهیم، عروسی بگیریم و … در این حالت شما یا اجازه دادهاید که دیگران درباره بخشی از زندگیتان و شیوهٔ جلو بردن آن بحث و گفتگو کنند و یا شما از پیش برای خودتان معیارهایی را تعیین کردهاید که در این صورت میتوانید باکسانی که اظهار نظر میکنند وارد گفتوگو شوید و از سلایق و علایقتان بگوید. شما در اصل با احترام گذاشتن به نقطه نظر دیگران نظرات خود را بیان میکنید و در چنین بحثهای منطقی افراد میتوانند در نظرات اولیه خود تجدید نظر کنند.
وی همچنین به میزان اهمیت داشتن پذیرش دیگران در روند پیش بردن برگزاری مراسم ازدواج اشاره میکند و میگوید: به میزانی که شما مستقل شده باشید و بپذیرید که فردیت و انتخابهای شخصیتان در مقابل تأیید دیگران اولویت دارد، میتوانید بپذیرید که دیگران در این مرحله تا حدی ناراحت شوند ولی شما طبق ارزشها و انتخابهای خودتان پیش بروید یا اینکه نه برای شما مهمتر این است که خانوادهتان و فامیلتان از شما راضی باشند؟! لذا در رابطه بااهمیت دادن به اظهارنظر مردم در پیش بردن زندگیهایمان باید بگویم جواب واحدی در مورد همه افراد وجود ندارد بلکه باید بررسی شود که افراد در چه مرحلهای از بلوغ فکری و استقلال رأی قرار دارند.
چه مواقعی به حرف مردم اهمیت دهیم؟
دکتر فلاح تمرینهایی را برای پذیرش و عدم پذیرش حرف مردم ارائه میدهد و میگوید: لازم است افراد تمرینهایی را برای حفظ ارزشمندی خود انجام دهند مثلاً برای تصمیمگیری در یک موقعیت باید جدول سود و زیان کشیده شود و اثرات مثبت و منفی آن تصمیم موردبررسی قرار بگیرد؛ تصمیمی که بر اساس جدول سود و زیان گرفته میشود، باعث میشود تا بر تصمیم هایمان مصمم باشیم و در این صورت حرف دیگران در ما اثر نخواهد داشت و درواقع ملاک برای انجام تصمیمگیری، سود و زیانی است که برای ما دارد. درنهایت باید بگویم که ما باید یاد بگیریم درستهای جامعه را برداشت و آنها را تجزیهوتحلیل کنیم و حتی گاهی لازم است خودمان را با حرف دیگران تغییر دهیم تا رشد کنیم.