مردمان «مختی»

زاغو، دوبشک، تل زردکی و کلرگی نمی دانم این نام ها را چرا بر روی این روستاها گذاشته اند اما می دانم حالا که خشکسالی همه مان را در آغوش گرفته می توان آخر دنیا را در این روستا ها دید، خراسان جنوبی در این تکه از تن خاکی اش انگار طاعون گرفته است. هرچند وقتی نگاهت را در پی امید به مردمک چشم دخترکی در یکی از این روستاها می گردانی از تکرار واژه ما مختی (عادت)کرده ایم می فهمی تو دیر به اینجا آمده ای که آنها به چنین درد های عمیق مختی کرده اند.
قحطی!
قحطی! باز هم قحطی! در قحطی ، سامان زندگی به هم می ریزد. همه چیز به هم می ریزد . آدم ها، منش ها و رفتارها. غم هایی در ژرفای جان ها می جوشند که در آغاز ناشناخته هستند . ولی لحظه های خشمی که پیاپی از راه می رسند زود آن غم ها را می ترکاند و سرکش و ستیزه جوشان می سازند. اینجاست که غم ،هزاران چهره به خود می گیرد . اگر ابرها شتابان از فراز آسمان بگذرند، سرها با چشم هایی پر از کینه و دشنام و نگاه ِ چپ چپ بالا می آیند!
در این روستاها قحطی به خوبی دیده می شود، به راستی قحطی که می آید به تک تک خانه ها سر می کشد و بر دل و پیکر هر آدمی یادگاری می نهد. سالخورده ها بس که از دیرباز به روزهای سخت برخورده اند به سال های خشکِ سترون و گزش گرسنگی خو گرفته اند. با این همه ، چون به اینها می اندیشند، هراس دلشان را پر می کند. خیلی ها نمی توانند مانند سالخورده ها در مقابل قحطی بایستند آذوقه کمی که با پشتکار فراوان اندوخته می شود تا توشه روزهای گرسنگی باشد زود ته می کشد و ناپدید می شود. درست مثل خشکیدن آب چشمه یا جوی . این ها از آن پس خود را به آب و آتش می زنند تا بخور و نمیری به دست آورند.
اینجاست که هراس و اندوه پَرهیبِ ترسناکی می شوند که جای پایش را در چهره بچه ها می توان دید و در ترشرویی و دشنام های مردها و اشک های ریزی که بی هیچ بهانه روشنی از چشم زن ها فرو می چکد.
در یکی از این روستاها از مردی که گله بی آبی اش را چند بار تکرار می کند می پرسم چرا از این جا نمی روید به جایی که همه تان راحت تر باشید کمی جلوتر با هم باشید بهتر نیست. آنجا آب هم بهتر پیدا می شود.
جوابش مرا از پرسیدن هر سوال دیگری لال می کند«اینجا خانه من است اما من در این خانه برای شما آرامش گرفته ام. من و بچه هایم و همه آنهایی که می بینی در این قحطی مانده ایم فقط از سر عادت نیست. درد ما این است که در این بیابان ها و در ظلمات شب های اینجا اگر گربه ای رد شود می فهمیم. حال تصور کن آن گربه آدمی باشد در لباس داعش» نور آفتاب چنان ضد نور شده است که صورت مرد را نمی بینم. فقط مدام از پیشانی ام یک کلمه می گذرد. امنیت، امنیت، امنیت.
هیچ کدام از این روستاها برق ندارد اما وقتی این موضوع مهم را می بینی و می پرسی چطور بدون برق زندگی می کنید بدون پاسخ به این سوال فقط می گویند . ما مشکل آب داریم. آبی که با تانکر می آید کفاف مان را نمی دهد. گاهی برای تامین آب مجبوریم مسافت های زیادی را تا روستاهای دیگر با موتور برویم. این را از روی دبه های آبی که با کیسه انگار کادو گرفته اند می توان فهمید.همه خواسته ها در این روستاها از یک دست است مانند رنگ خاکستری آن. نه خبری از درخت است و نه حتی علف هرزی بر زمین روییده است. اما از بوته های خار شتر تعجب می کردم که با آن همه سخاوتشان چرا دیده نمی شوند.
صورت های آفتاب سوخته و لبهای تکیده از روزهای خشک، زن هایی که دلشان یخچال، تلویزیون، آب سرد کن، حمام و سرویس بهداشتی تمیز می خواهد و مردهایی که دل در خانه های بلوکه ای بسته اند و هنوز می خواهند بمانند.
قرار است کمیته امداد برای این روستاها مقرری ویژه برقرار کند. شاید نیمه شهریور امسال برای ۳۲ روستای خراسان جنوبی که شرایطی مشابه دارند متفاوت شود.
معاون حمایت و سلامت کمیته امداد امام خمینی(ره) کشور در سفری به روستاهای مذکور هدایایی شامل کالاهای ضروری زندگی را از طرف رهبر معظم انقلاب به مردم محروم این مناطق اهدا کرد.
فرش های نو، اجاق گاز، سرویس های آشپزخانه، پتو ، تشک ، بالشت، کپسول گاز، بسته های بهداشتی و غذایی، کفش و البسه از جمله کمک هایی است که بین ۳۲ روستای مشابه زاغو و تل زردکی در خراسان جنوبی توزیع می شود.
معاون حمایت و سلامت خانواده کمیته امداد امام خمینی (ره)، هدف از اهدای این هدایا را رفع محرومیت عنوان می کند و می گوید: برنامه شناسایی روستاهای فاقد برق کشور در کمیته امداد به صورت جهادی و انقلابی شروع شده و اکنون در مراحل پایانی این طرح ۱۸۰ روستا مشخص شده است.
فاطمه رهبر در حاشیه بازدید از این روستاها ضمن اشاره به مشکل کمبود آب عنوان می کند: نصب منبع چند هزار لیتری آب، لایه روبی قنات و چاه برای این مشکل ساکنان روستاهای هدف ( اعم از مددجو و غیرمددجو ) انجام می شود.
وی ادامه می دهد: ساخت سرویس های بهداشتی مناسب نیز در دستور کار قرار دارد و امید است که با تدبیر سایر دستگاه های اجرایی مشکل برق این روستاها نیز حل شود.
وی توانمندی و اشتغال را از فازهای بعدی محرومیت زدایی در این قبیل روستاها ذکر و ابراز امیدواری می کند؛ با مجموع این اقدامات شاهد رفع محرومیت حاد از نقاط روستایی باشیم.
در پایان این سفر وقتی به یکی از ساکنان این روستاها اعلام شد که قرار است هدیه سفر کربلای معلی را برایش در نظر بگیرند. مات و مبهوت به مدیر کل کمیته امداد امام خمینی(ره) و میهمانش نگاه می کند و می گوید: همسرم چه می شود. می گویند او را هم با خودت می بری. دوباره مات زده می گوید: گوسفندهایم چه می شوند نمی توانم آنها را به امان خدا بسپارم. جوانی که در همسایگی اش است می گوید برو به امان خدا، خودم آنها را نگه می دارم. پیرمرد در حالی که به جوان نگاه می کند می گوید می ترسم ما تنهایی آنجا گم می شویم. همه می خندند و معاون سلامت و حمایت خانواده کمیته امداد کشور می گوید: شما با کاروان خواهید رفت .
به راستی در این روستاهای خاکستری به جز سفیدی در دل زجر کشیده اهالی نمی توان دید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*