یادداشت امروز/ناجوانمردی با جوانمردان چرا؟!

امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
گفتم که این روزها حالم خوش نیست. وقتی احوال مردم چنین است که “هشت” شان به گروی” نُه” می رود و قوتی در بازو هم نمی ماند برای سرخ کردن صورت با سیلی، مگر می توان یقه از دست احوال نا خوش بیرون آورد؟! نه، نمی شود. من حالم خوش نیست به خاطر توفانی که در بازار می پیچد. برای کوتاه تر شدن سفره مردم. برای آرزوهایی که باید فراموش شود. اما احوالم ناخوش تر می شود و درد بیشتر در دلم می پیچد وقتی می بینم برخی افراد غفلت نشین، آدرس را اشتباه می روند و طلب نداشته خود را از کسانی می خواهند که اگر پای حساب و کتاب به میان آید، طلبکار خواهند بود، اینان بارها از حق مسلم خود گذشته اند و ذمه شان بدهکار کسی نیست اما بدهکاران دیروز، امروز دست مطالبه گری دراز کرده اند، آن هم به سوی کسانی که باید در جای طلبکار بنشینند اما با نجابت و کرامت، از حق خود می گذرند چنانکه تا به حال گذشته اند. شده اند مصداق” آشِ نخورده و دهن سوخته”، این ضرب المثل را حتما شنیده اید و به احتمال قوی، بارها و بارها به کار برده اید و لااقل خیلی وقت ها در برابر برخی ماجراها این را به ذهن آورده اید. این ضرب المثل دیری است که شرح حال ایثارگران است اگر چه بر زبان نمی آورند و هنوز هم ابا دارند از بیان این کلمات اما گاهی- مثل این روزها که با کاهش ارزش پول ملی مردم هر روز فقیرتر می شوند- که توهین برخی افراد از توهین به فحش می گراید، این ضرب المثل را کم و بیش می شنویم از زبان یاران که ؛ آشی نخوردیم اما دهان مان می سوزد. نه اینکه از نخوردن آش گله مند باشند، نه، اصلا بنا نبوده از همان اول که سر سفره انقلاب بنشینیم و لقمه برداریم. قرار بوده مثل “عباسِ آژانس شیشه ای” باشیم که وقتی به جبهه رفت زمین داشت با تراکتور اما بعد از جنگ به همان زمین برگشت اما بی تراکتور. اما تلخ است که پاسخ گوی تراکتور نداشته دیگران هم باشد عباس که تراکتور خود را هم داده بود. امروز هم قصه همین است و در این روزها حرف هایی می شنویم که تندتر از تیر و تیغ صدامیان است. نمی خواهم زیاد به این ماجرا بپردازم فقط بدانید طعنه ها به فحش تبدیل شده است و فحش ها دارد روی خط تهدید حرکت می کند و ایثارگر، انگار امروز هم باید ایثار کند و فردا هم….یعنی آش نخورده و دهان سوخته و کاسه ای که بر سر شکسته می شود! کاش بالا نشینان بدانند و بفهمند اوضاع را، کاش کاری بکنند. کاش غیرتی در کار شود و گرهی باز شود و خیلی ای کاش های دیگر که باید به دعا اجابت آن را از خداوند حکیم و بصیر و خبیر و قادر بخواهیم تا به حرمت خون شهدا، ما را از این شرایط وارهاند. سخت است. باور کنید سخت است که سفره خودت خالی باشد و دیگری نان خود را از تو طلب کند و چون توان اجابت نداری، چنان گوید که باز نگوئیم بهتر است. یاد حضرات مسئولان و برخی از افراد دور شده از انصاف، باشد که قرار بود خانواده شهدا چشم و چراغ کشور باشند. سنگ زدن به شیشه چراغ جز تاریکی و ظلمت به دنبال ندارد. در تاریکی هم معلوم نیست چه اتفاق هایی خواهد افتاد. معمولا هم اتفاق هایی که در تاریکی روی می دهد به ضد خود تبدیل می شود و به قول یک ضرب المثل قدیمی، “کارِ شب- بخوانید تاریکی- ریشخند روز را به دنبال دارد”. بگذریم، آش نخورده ایم اما به حساب ما می نویسند و باید میز مسئولان و افرادی که کار به دست آنان است را هم ایثارگر حساب کند انگار! حال آنکه باید گفت کم کاری برخی متولیان را به حساب ایثارگر نگذارید که او همیشه کار خود را به نحو احسن انجام داده است. در جنگ، با جان از وطن دفاع کرده است و هیچگاه زبان مطالبه نداشته و همیشه بر منطق ایثار از خود گذشته است و سزا نیست این روز ها حرف تلخ بشنود. روا نیست سنگ در پنجره خانه او زنند. روا نیست زخم هایش را نمک سوز کنند. ناجوانمردی است چشم بر جوانمردی شان ببندیم و به طلب باز کنیم. اینان کوه های پا برجایی بودند و هستند که کشور به آن ها تکیه داد. زدن اینان دقیقا بی پشتوانه کردن کشور است در معرکه ها. آیا رواست نامردی با جوانمردان؟بگذریم، این درد گفته را بگذارید به حساب دلی که پردرد است از نادانی برخی افراد که بدهکارند اما در صف طلبکاران می ایستند….

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*