امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
نه تنها تند گویی نا پسند است که با همین عیار به جواب برخاستن هم نکوهیده است. این درست که طرف شروع کننده ، زود تر و بیشتر، زشتی رفتارش را در کلمات می ریزد و شخصیت خود را عیان می کند.
این قبول که مردم در نکوهش او بیشتر مایه می گذارند اما کسی هم که به جواب از همان جنس برمی خیزد هم شایسته نکوهش است چه پاسخ زشتی را با زشتی دادن هرگز نمی تواند بهره ای به صواب داشته باشد. پاسخ خوبی در برابر بدی است که آدمی را بزرگی می بخشد. بزرگواری و گذشت است که طبع بلند آدمی را نمایان می کند والا در کلمات در هم ریخته و زشت، هیچ زیبایی رخ نخواهد نمود. شاید ما خودمان را توجیه کنیم که شروع کننده بدی نبودیم اما قطعا این توجیه دلیل منطقی برای بدی کردن در برابر بدی و به بدگویی برخاستن در برابر درشت گویی نخواهد بود. این را می شود به صراحت در ماجرایی از زبان معطر امام علی (ع) خواند که خطاب به قنبر- که مى خواست به کسى که بد و ناسزا گفته بود، ناسزا گوید – : آرام باش قنبر ! دشنام گوى خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشى. قسم به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نیاورد و احمق را به چیزى مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. این سخن مولا علی است که همواره به قوت نامش بر می خیزیم آیا نباید در زندگی، چراغ راه کنیم این کلمات روشن را؟ به راستی اگر مشربی چنین داشتیم آیا شمار پرونده های قضایی ما از آمار هندوستان هم بالاتر می رفت؟ نه، مسئله این است که ما نسبت به امام، تعلق خاطر احساسی و عاطفی داریم والا اگر رابطه امام- ماموم داشتیم رفتار مان در برابر بد گویان، شبیه مالک اشتر می شد که بسیار خوانده و شنیده ایم. همان ماجرای معروفی که در بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه ۱۵۷ چنین روایت شده است ؛ مالک از کوچه می گذشت و مردی او را به مسخره گرفت و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد.
مالک اشتر بدون این که به کردار زشت او توجهى بکند و از خود واکنش نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت .
مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد که مالک را مى شناخت به او گفت:
– آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟
مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟
دوست بازارى پاسخ داد:
– او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود.
همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید.
مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟
بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم. امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى .
مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید.
بله، منش علی را به رفتار در آوردن یعنی این. این تاسی عملی به مولاست که جاودانگی را برای انسان رقم می زند چنانکه مالک با این خصال مانا شده است. بیاییم و امروز، برای نجات جامعه از بدگویی و بدکرداری، رفتار مان را اصلاح کنیم. این برای همه ما و جامعه ما و فردای کشور مان بهتر است….