رنج کودکانی که باید نقش پدر و مادر را در منزل ایفا کنند والدین کوچک خانه

کودکی ، دوران طلایی عمر آدمی است. تحقیقات به ما می گوید که یک زندگی موفق و سالم و همچنین احساس خوب داشتن ریشه در کودکی فرد دارد.

 

 

والدشدگی

کودکان فرصت مناسبی دارند که بدون دغدغه هایی که یک فرد بزرگسال دارد، به گشت و گذار در اطراف بپردازند و از راه  بازی دست به آزمایش دنیا بزنند و از این طریق یاد بگیرند. تمام این مراحل به شرطی امکان پذیر است که یک مراقب قدرتمند، کودک را حمایت کند و تکیه گاهی امن برای رفع نیاز های عاطفی و مادی او باشد. دلبستگی مفهومی است که به رابطه ی عاطفی کودک با مراقبانش که به طور معمول پدر و مادر او هستند اطلاق می شود. دلبستگی نقشه ای فراهم می کند که کودک از طریق آن دنیا را می بیند و با دیگران ارتباط برقرار می کند. هر چه رابطه ی کودک و مراقبانش بهتر باشد و کودک احساس امنیت کند، این دلبستگی عمیق تر می شود. بنابراین روابط خانوادگی نقش مهمی در روابط آینده کودک و  سلامت او ایفا می کند.

هر چه رابطه ی کودک و مراقبانش بهتر باشد و کودک احساس امنیت کند، این دلبستگی عمیق تر می شود. بنابراین روابط خانوادگی نقش مهمی در روابط آینده کودک و سلامت او ایفا می کند.

 

والدین کوچک خانه

اعضای خانواده با نگرانی های مشترک، وفاداری و اعتماد، به صورت عاطفی بهم متصل شده اند. وقتی این اتصال عاطفی به هر دلیلی از هم بپاشد زمینه برای شکل گیری انواع مشکلات و بیماری ها چه جسمانی و چه روانی فراهم می گردد. یکی از مشکلات خانوادگی رایج اما پنهان ، حالتی است که در آن نقش های خانوادگی تغییر می کند و یکی از کودکان مجبور است جای والدین را پر کند و نقش والدین را بپذیرد. به این فرایند در روانشناسی “والدشدگی ” می گویند. کودکانی که مجبورند نقش والدین را بر عهده گیرند، احساس مسئولیت سنگینی در قبال دیگر اعضای خانواده تجربه می کنند.متاسفانه والد شدگی و مراقبت آنها از خواهر و برادر های دیگرشان  نه توسط دیگران تایید می شود و نه اینکه از طرف کسی حمایت می شوند.

زندگی مدرن و تغییراتی که این نوع سبک زندگی در خانواده ها و ساختار آنها ایجاد کرده است، نرخ شیوع این مشکل را افزایش داده است.  دور شدن خاواده ها، افزایش طلاق، گسترش اعتیاد، بیماری های ناتوان کننده، فقر،  زندگی تک والدی و کم رنگ شدن روابط همسایه ها از جمله زمینه هایی است که موجب افزایش تعداد این کودکان شده است.

والد شدگی اثرات منفی و در برخی موارد مثبت نیز در پی دارد. عوارض منفی این مساله را می توان در سه موضوع جست وجو کرد: مشکلات کودکی که مراقبت را بر عهده دارد، مشکلات کودکان دیگر و مشکلات ارتباطی بین اعضای خانواده.

کودکان در سنینی که می بایست به یادگیری مهارت ها بپردازند و در حالی که آمادگی بر عهده گرفتن نقش های بزرگسالی را ندارند مسئولیت سنگین حراست از خانواده را بر دوش آن ها می گیرند. این کودکان از یک طرف بدلیل بار سنگینی که برعهده دارند استرس بسیار زیادی را متحمل می شوند و از طرف دیگر از حمایت دیگران نیز بی بهره اند. این استرس و احساس تنهایی عمیق  می تواند باعث بیماری های جسمی و روانی بسیاری گردد. مشکلات عمیقی که این کودکان به آن دچار می شوند تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند.

این افراد معمولا احساس می کنند کودکی خود را گم کرده اند و از این بابت بسیار خشمگین هستند و ممکن است رو به رفتار های مخرب و ضد اجتماعی بیاورند. از سوی دیگر به علت استرسی که در حین مراقبت از خواهرها و برادرهای خود تجربه می کنند، ممکن است دچار اختلالات اضطرابی و وسواس شوند و برای کاهش استرس های خود رو به مصرف مواد بیاورند. کودکانی که مجبورند نقش والدین را بر عهده بگیرند معمولا نمی توانند اهداف و آرزو های خود را دنبال کنند و خیلی زود از تحصیل کناره گیری می کنند و مجبورند به شغل های کم درآمد و سطح پایین روی بیاورند.  آن ها فرصت نمی کنند  برقرای روابط سالم با دیگران را یادبگیرند و در بزرگسالی رو به روابطی می آورند که نیاز های ارضا نشده ی کودکی خود را از طریق آن برطرف کنند. گریگوری یورکوویچ در کتاب خود با عنوان کودکی از دست رفته: وضعیت محنت‌بار کودک والدشده ، می‌نویسد: «بی‌اعتمادی کودکان به دنیای روابط بین‌فردی‌شان یکی از مخرب‌ترین پیامدهای این تجربه در دوران کودکی به‌شمار می‌رود». در نتیجه ممکن است مشکلات خود را وارد روابط خود با همسر و فرزندان و حتی جامعه کنند.

کودکان تربیت شده والدین کوچک

در سوی دیگر این داستان، کودکانی قرار دارند که توسط برادر یا خواهر های خود مراقبت می شوند. این دسته نیز دچار مشکلات زیادی خواهند شد. وضعیت اقتصادی نامطلوبی که معمولا این خانواده ها را درگیر خود می کند، باعث می شود که امکانات کمی در اختیار این ها وجود داشته باشد. این کودکان ممکن است مورد ضرب و شتم و بدرفتاری برادر یا خواهر بزرگتر خود قرار گیرند.. این گروه نیز در معرض آسیب های جسمانی و روانی مثل افسردگی و به خصوص مصرف الکل و مواد قرار دارند.

دسته ی سوم مشکلات مربوط به نوع روابطی است که در این نوع خانواده ها بین برادرو خواهر شکل میگیرد. این کودکان علی رغم نزدیکی زیادی که با هم دارند به نوعی سردرگمی در رابطه با هم دچار می شوند. این  روابط پر از احساسات متناقض و متضاد است. یک از این کودکان در مورد روابط خود می گوید: ما بسیار بهم وابسته بودیم ولی در مواقعی حتی ماه ها باهم صحبت نمی کردیم.  روابط بین این کودکان با هم  معمولا راضی کننده نیست.

با وجود همه ی این مشکلات، پدیده ی مورد بحث در برخی موارد ، می تواند باعث شکل گیری اتکا به نفس در کودکان بزرگتر شود و این کودکان به دلیل نقشی که بر عهده دارند بسیار سریع تر وارد تعاملات اجتماعی می شوند و تجارب بیشتری کسب خواهند کرد. همچنین روابط بین این خواهر و برادر ها معمولا بسیار عمیق خواهد بود که این نکته می تواند به تحمل شرایط سخت زندگیشان کمک کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*