امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
خانه های امروز سفید است و زیبا. کافی است یک لامپ روشن کنیم تا همه جا غرق نور شود. خانه های روستا هم کم از شهر نمی آورد امروز اما پیشترها چنین نبود و اگر سری به روستاها بزنیم خواهیم دید خانه هایی را که سقف شان سیاه است، بسیار سیاه. از بس آتش روشن شده و دود اندر دود شده است برای گرم کردن خانه، برای پخت غذا، برای درست کردن چای و…کار چراغ هم نبوده است این. اجاق بود و هیزم و آتش و دود و نتیجه اش هم سیاهی، روی سیاهی. خب، خانه که سیاه باشد، هزار چراغ هم که در آن روشن کنیم باز یک صدم آن چه باید به چشم نمی آید، حتی خورشید هم اگر می توانست بر آن بتابد، باز کاری از پیش نمی برد. مشکل هم از لامپ ها، نور و خورشید نیست. مشکل از سیاهی خانه است که به نور هم میدان جلوه گری نمی دهد. حالا قصه دل بعضی از ما هم همین است آن قدر بی تفاوت نشسته ایم تا شیطان در و دیوار آن را سیاه کند و گاه حتی خود چُرتکه به دستش داده ایم و رَنگ برایش گرفته ایم که به سیاهکاری دل ما بپردازد، گاه بعضی ها از این مرحله هم بالاتر رفته اند و به جای این که «وردست شیطان» باشند، شیطان را «وردست خود» کرده اند، یعنی شیطان است که رَنگ می گیرد و چُرتکه به دست می دهد و این خود ما هستیم که بر قطر سیاهی دل خود می افزاییم و تا قصه هم این باشد، ماجرا هم آن خواهد بود که نور رحمت بر دل مان کارگر نخواهد شد. حتی اگر «رمضان» با برکت، رحمت و مغفرت به سوی ما بیاید- که رو به همه انسان ها آغوش گشوده دارد- اصلا مگر کور از نور بهره ای می برد که کور باطنی اجازه بدهد بتوانیم از انوار رحمت و حلاوت، برکت و آرامش مغفرت بهر ه ای ببریم؟ به باور من اگر خواهان باران رحمت، شیرینی برکت و آرامش غفران هستیم، اول باید خانه دل را آب و جارو کنیم، باید زباله های حقد و حسد و کینه را از خانه به دور اندازیم باید فرشتگان حق را به یاری گیریم و سیاهی های شیطانی را از در و دیوار خانه دل پاک کنیم و به جایش زلال ترین رنگ ها را به کار گیریم تا زیباترین تجلی ها هم اتفاق افتد آن وقت حلاوت روزه را و شکوه رمضان را در خواهیم یافت چنان که آینه، آب و آفتاب را می فهمد. اگر ما از روزه و رمضان، جز سختی و عطش و نخوردن و… نمی فهمیم به خاطر این است که هنوز خانه جان سفید نکرده ایم و الا اگر جان روشن شود، درمی یابیم که این «نخوردن»، به معنای “خُرد نشدن” آماده شدن برای همه خوبی هاست. این عطش، فرصت شکوفایی می دهد آن قدر که کویر هم اگر باشد، انسان، باز شکوفا می شود، سنگ هم باشد، از آن گُل می روید… بیاییم در این مبارک ماه و هنگامه زیبا، کینه را، حسد را، حقد را، از خانه دل آب و جارو کنیم و به جای هر سطل زباله اخلاقی، یک چمن گل بگذاریم تا عطر زیبایی و بندگی همه جان و جهانمان را سرشار کند. ما باید در این ماه عادت های زشت را از یاد ببریم و به مرتبه ای از معرفت برسیم که حتی از عادت به عبادت، عبادت و بندگی کردن را عادت زندگی خود کنیم، پس همین امروز اول شیطان سیاهی و تباهی را از خانه دل به در کنیم و بعد آن را سفید و برای خداوند آب و جارو کنیم تا به اشارتی از دوست، شکوه بهشت بگیرد و روشنایی چنان در آن جاری شود که تاریکی بدان راه نیابد….