«بسمالله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
۱۸ اردیبهشتماه سالروز اعلام حکم معروف آیتالله میرزای شیرازی درباره تحریم تنباکو در ایران است. ۱۲۹ سال پیش ناصرالدین شاه قاجار امتیاز تجارت توتون و تنباکو را به مدت ۵۰ سال به «تالبوت» اعطا کرد. این امتیاز که به امضای شاه و «سرهنری ولف» رسید، ۱۵ فصل داشت که اختیارات تام تالبوت در امور دخانیات ایران و بیاعتنایی به منافع ملت ایران را نشان میداد. مطابق این قرارداد، شرکت «رژی» متعهد شده بود که در ازای انحصار خرید و فروش توتون و تنباکوی ایران به مدت ۵۰ سال، سالانه مبلغ ۱۵ هزار لیره انگلیس به همراه یکچهارم سود خالص خود را به شاه بپردازد.
اندیشه انحصار تجارت توتون و تنباکو را نخستین بار محمدحسنخان اعتمادالسلطنه (وزیر انطباعات ناصرالدینشاه) مطرح کرد. در پی سفر سوم ناصرالدینشاه به اروپا در سال ۱۲۶۹ هجری شمسی که به تشویق وزیر مختار انگلیس در ایران انجام گرفته بود، دولت انگلیس فرصت مناسب را برای کسب امتیاز انحصار توتون و تنباکو به دست آورد و زمینهسازی آن را به «ماژور جرالد تالبوت» از نزدیکان و مشاوران «لرد سالیسبوری (نخستوزیر و وزیر خارجه انگلیس)» محول کرد. از طرفی ناصرالدینشاه که برای تأمین هزینه سفرهای خود به اروپا با مشکلات مالی مواجه بود با اعطای امتیاز موافقت کرد و پس از بازگشت به ایران قراردادی را با تالبوت به امضا رساند.
پس از آنکه شرکت رژی حدود ۲۰۰ هزار نفر از اتباع دولت بریتانیا و مستعمرات آن را به عنوان کارکنان شرکت به ایران آورد و به شهرهای مختلف فرستاد، زنگ هشدار برای ایرانیان به صدا درآمد ؛چرا که با حضور آنها حدود ۱۰۰ هزار مبلغ مسیحی وارد ایران شدند و در مناطق مختلف ایران کلیسا بنا کردند. علاوه بر این، انگلیسیها هر جا که میرفتند، سوار، اسب، اسلحه و مزدور اسلحه به دست خود را نیز میبردند و این همان شیوهای بود که انگلیسیها در تصرف هند و ایجاد کمپانی هند شرقی و سپس حضور نظامی به بهانه حفظ امنیت این کمپانی و در نهایت مستعمره کردن هند به کار گرفته بودند. برای همین مردم ایران با این اندیشه که انگلیسیها قصد دارند کمپانی رژی را به کمپانی هند شرقی و ایران را همانند هند به مستعمره خود تبدیل کنند به مخالفت گسترده پرداختند.
نخستین اعتراضها به رهبری روحانیت توسط «سید علیاکبر فال اسیری» داماد میرزای شیرازی و از علمای برجسته شیراز آغاز شد. علیرغم تمام خشونتهای حکام، مقاومت مردمی ادامه یافت و قیام مردم شیراز به تبریز، مشهد، اصفهان، تهران و دیگر نقاط ایران گسترش یافت. در همین روزها «سید جمالالدین اسدآبادی» نیز که به دعوت ناصرالدینشاه در تهران به سر میبرد، به مخالفت علنی با امتیاز پرداخت و در پی صدور اعلامیهای بر در مساجد، کاروانسراها و سفارتخانهها با این مضمون که «به چه حقی خرید و فروش تنباکویی که خریدار و مصرفکننده آن ایرانی است به بیگانه واگذار شدهاست؟» از ایران اخراج شد.
اما آیتالله میرزای شیرازی (مرجع تقلید شیعیان) از همان ابتدا به واسطه نامههایی که از علمای ایران دریافت میکرد و از طریق اخباری که سیدعلیاکبر فال اسیری و آقامنیرالدین بروجردی اصفهانی به وی میرساندند از این امتیاز مطلع شده بود. از اینرو میرزای شیرازی همزمان با شروع ناآرامیها در تبریز در اول ذیحجه سال ۱۳۰۸ با ارسال تلگرافی به ناصرالدینشاه ضمن اشاره به ضرر و زیان اجازه مداخله خارجیها در ایران به اعطای امتیازات نیز توجه کرد و همه آنها را منافی صریح قرآن، نوامیس الهیه و استقلال ایران خواند. شاه ایران اما به تلگراف میرزا پاسخ نداد و برای توجیه اقدامات دولت و ذکر دلایل اعطای امتیاز و مشکلات ناشی از لغو آن، میرزامحمودخان مشیرالوزاره (کارپرداز ایران در بغداد) را نزد میرزای شیرازی در سامرا فرستاد. مشیرالوزاره در این دیدار به میرزای شیرازی گفت که شاه ایران در فسخ این قرارداد ناتوان است. میرزای شیرازی نیز در پاسخ به مشیرالزواره گفت: «دولت اگر از عهده جواب بیرون نتوان آید، ملت از جواب حسابی عاجز نیست. اگر دولت از عهده بر نمیآید، من به خواست خدا آن را برهم میزنم.»
در اردیبهشت ۱۳۰۹ در تهران شایع شد که حکمی از میرزای شیرازی درباره تحریم استعمال دخانیات صادر و به اصفهان مخابره شده است. چند وقت بعد با رسیدن محموله پستی به تهران بخشی از حکم در میان مردم منتشر شد با این توضیح که نسخه اصلی آن را فقط میرزا حسن آشتیانی مشاهده کردهاست. متن حکم چنین بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
بلافاصله پس از صدور فتوا، مأموران حکومت موظف شدند که از انتشار این حکم و آگاهی مردم نسبت به آن ممانعت به عمل آورند. با این حال در همان نیمه روز اول که حکم به دست «میرزا حسن آشتیانی» رسیده بود، حدود ۱۰۰ هزار نسخه از حکم نوشته و در سراسر کشور پخش شده بود. با صدور این فتوا، مردم از همه اصناف و حتی اقلیتهای مذهبی مبارزه سیاسی علیه این قرارداد را یک وظیفه شرعی و تکلیفی الهی دانستند و قلیانها را شکستند و توتون و تنباکو را به آتش کشیدند.
اما در این اوضاع آشفته در حرمسرای ناصرالدینشاه چه خبر بود؟
۸۴ زن در حریم ناصرالدینشاه قاجار زندگی میکردند که قلیان کشیدن یکی از کارهای روزانه آنها محسوب میشد. در میان این ۸۴ زن «انیسالدوله» محبوبترین آنها نزد شاه محسوب میشد که در واقع سوگلی حرمسرا بود. از آنجا که ناصرالدینشاه به شدت انیسالدوله را دوست میداشت به نظرات و تذکراتش توجه میکرد. یکی از وقایعی هم که انیسالدوله به شدت در آن بر ناصرالدینشاه تاثیر داشت، ماجرای نهضت تحریم تنباکو بود.
پس از اعلام حکم میرزای شیرازی که مردم در کوچه و بازار قلیانها را شکستند و از استعمال توتون و تنباکو خودداری کردند، اهالی دربار شاه نیز به این حکم مذهبی احترام گذاشتند و از آنجا که انیسالدوله که زنی خیرخواه و نیککردار بود و از سویی دینداریاش او را به تبعیت از مراجع و علما وامیداشت، در کنار مردم مبارزه علیه این قرارداد را در پیش گرفت. به دستور انیسالدوله زنان تمام قلیانها را از حرمسرا جمعآوری کردند و شکستند زیرا جایگاه او در نقش رئیس اندرونی شاه، همه را به تبعیت از او وامیداشت.
وقتی ناصرالدینشاه متوجه میشود که انیسالدوله قلیانهای حرم را شکسته است، از او میپرسد: «خانم! چرا قلیانها را از هم جدا و جمع میکنند؟» انیسالدوله جواب میدهد: «برای آنکه قلیان حرام شده.» ناصرالدین شاه متحیر شده و میگوید: «که حرام کرده؟» انیسالدوله با همان حال میگوید: «همانکس که مرا به تو حلال کرده است.»
شاه هیچ نگفت و برگشت و برای آنکه مبادا به احترامش لطمه وارد شود، بعد از آن به هیچیک از نوکران خود دستور نداد قلیان بیاورند و در تمام دربار قلیانها را جمع کردند.
چند روزی از این رویداد گذشت و در نهایت قرارداد رژی توسط ناصرالدین شاه پس از ۵۵ روز پایداری مردم و علما ملغی اعلام شد. همراهی انیسالدوله با مردم و علما و تلاش موفق او در کشاندن نهضت تنباکو به داخل حرمسرای شاه، نام وی را در میان زنان ناصرالدین شاه برجسته کرد.
انیسالدوله که اولین ملکه ایران بود که به اروپا سفر کرد، نسبت به شاه وفاداری حیرتانگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدینشاه تا زمان مرگ عزادار بود و زمانی که اتابک، حقوقش را به صورت یک بسته اسکناس برایش فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناسها غش کرد و پس از چند ساعت از دنیا رفت.