امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
چهار دهه زمان کوتاهی نیست که هنوز انقلاب را نوپا و به گیاهی کوچک و ضعیف تشبیه کنیم، شرایط امروزمان هرچه که هست نتیجه مدیریت های کلان کشور و نگاه بزرگانی بود و هست که به آنها اعتماد کردیم تا ما را به منزلگاهی که به آن دلیل انقلاب کردیم برسانند.
ایده آل هایی داشتیم که به برخی از آنان نرسیدیم، گاه به هدف نزدیک شدیم و گاه بسیار دور، گاه یکی شدیم و گاه تکه تکه، گاه با هم بودیم و گاه برهم، گاه صبور بودیم و گاه غیرآن، گاه زندگی کردیم و گاه ادای زندگی را درآوردیم، هرچه بود الان در دنیای واقعی مان زندگی می کنیم نه در دنیای تخیلات و شعارهای قوس و قزحی!!
اینک مردم حداقل دست راست و چپ شان را تشخیص می دهند، اینک مردم نیک می دانند که نمی شود چشم بسته به هر حرفی و سخنی گردن بگذارند، اینک مردم ذهن خوانی می کنند و می دانند که قدرت می تواند فساد بیاورد، می تواند قلب واقعیت کند، می تواند بر موج تبلیغاتی و احساسات مردم سوار شود و ماهی بگیرد از آب گل آلود.
باید عینک ضخیم و ته استکانی را از چشم برگیریم و نگاه و زاویه مان را بر واقعیاتی که خودمان نهادینه اش کرده ایم تغییر دهیم، نسل جدید را دیگر نمی شود به دنبال نخود سیاه فرستاد و با سخنرانی و بازی با کلمات از دایره تصمیم گیری و تصمیم سازی حذف کرد!
نسل اول انقلاب که هنوز برخی خویش را وامدار و صاحب اختیار می پندارد و حاضر به سپردن میدان به افکار امروزی نیست همچنان با همان ادبیات چهار دهه قبل حرف می زند، ادبیاتی که این نسل نه می فهمد و نه می پسندد!!
مصادره کردن انقلاب به نام انقلابی گری و خارج کردن خیل عظیم مردمی که چون ما نمی اندیشند از قطار و سفره انقلاب خبط بزرگی است که این روزها تبدیل به پاشنه آشیل شده است.
نسل جدید سئوالاتی جدی دارد، نمی شود با کلی گویی و وارونه جلوه دادن واقعیات و قلب تاریخ آنان را اقناع کرد، نمی شود همه آنها را از راه به درشدگان جامعه پنداشت و برای شان حکم بی غیرتی صادر کرد!!
شرایط امروز جامعه ما نتیجه نوع تفکر و مدیریت سال های گذشته ما است. چه به نام اصولگرا و چه به نام اصلاح طلب و چه به نام اعتدال گرا، زنجیره مطول و وزین مدیران کشورمان است و بس، مدیرانی که مردم جرات نقد برخی از آنها را نداشته و ندارند!!
آیا نبود اعتماد عمومی مقصرش مردم بوده اند؟! آیا نبود عدالت اجتماعی را باید به گردن مردم انداخت؟! آیا تقسیم نشدن متعادل و عادلانه ثروت عمومی بین اقشار مختلف مردم را باید به پای مردم نوشت؟! آیا زالوهای رانت خوار و اختلاس گر را مردم آفریدند؟! آیا درد بی درمان آقازادگی را مردم به ارمغان آوردند؟! آیا مسبب این همه فساد مالی و اداری مردم اند؟! آیا رباخواران بانکی که روی نزول خواران عرفی را سفید کرده اند را باید به پای مردم نوشت؟! آیا تبدیل دلار هفت تومان به هفت هزار تومان را باید از مردم نسق کشی کرد؟!
آیا مردم باید بهای دکل های نفتی به غارت رفته را بدهند؟! آیا مردم باید در مشکلات بیان و نوشتن و افشای هزاران فساد توسط روزنامه نگاران و مطبوعات که رکن چهارم دموکراسی هستند گریه و مویه کنند؟! و دهها و صدها آیای دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است.
به نام مردم و از سوی آنان خیرات نکنیم و از جیب خالی آنان روغن ریخته را نذر امامزاده نکنیم !!
شاید دیگر فرصت زیادی برای توجیه و مقصر دانستن این و آن باقی نمانده باشد، بجای مردم از خودمان مایه بگذاریم از خودی های خودمان!!