امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فردmohammadraeifard@yahoo.com
حدود ده سالی که علامه فرزان در بیرجند تصدی اداره فرهنگ اش را به عهده گرفت، بذری را افشاند و عملیات کاشت، داشت و برداشت اش را با دقت و وسواس و نگاه عمیق و آینده نگر انجام داد که تا دهه هفتاد برکات مدیریتش همچنان بر سر مرکز استان خراسان جنوبی استوار و قابل لمس بود، آنگاه که آخرین نسل آن مدیریت به تاریخ پیوست، نزول فاحش و سقوط آرام و محتوم آموزش و پرورش بیرجند که وزنه ای سنگین درکشور بود شروع و همچنان ادامه یافت.
درآن سالها که استان خراسان جنوبی وجود خارجی هم نداشت مگر استاد فرزان چه داشت که مدیران امروز استان ندارند؟ این که به او عنوان علامه دادند نه از باب تملق و چاپلوسی و بالابردن کاذب شخصیت او بلکه به دلیل جایگاه علمی و سواد مدیریتی اش بود، او نه مدیرکل بود و نه نورچشمی و نه مهره سیاسی کاران و رندان دنیای قدرت اقتصادی و نه مهره کاسبکاران سیاست باز!!
چرا سالهای سال است که دیگر از نسل علامه فرزان ها ستاره ای ندرخشیده است؟ کجای کار عیب دارد؟ چرا عمر مفید مدیران استان به سه سال هم نمی رسد، آنهم مدیران بله قربان گوی بادمجان دورقاب چین و خنثی که نه در زمان حضورشان و نه پس از رفتنشان هیچ اتفاقی در حوزه کاری شان رخ نمی دهد، از آن دسته کسانی که نه کور می کنند و نه شفا می دهند!!
ساختار مدیریتی در استان خراسان جنوبی آنقدر بی برنامه و بی حرکت است که حتی با پرتاب سنگی در حوضچه مدیران اش هیچ موج و التهابی ایجاد نمی شو ، راکد و بی پاسخ !!
استان خراسان جنوبی خواستگاه آزمایشگاهی مدیرانی است که شاید هشتاد درصدشان هیچگونه سابقه مدیریت کلان را در کارنامه و رزومه کاری شان ندارند، می آیند در اینجا تا تجربه ای کسب کنند و کارنامه ای بیارایند تا در مدیریت بعدی از سکوی پرش استان مان به مدیریت هایی چرب تر و پررونق تر دست یابند !!
همچنان که تقریبا تمامی استانداران نیز به چنین اهدافی دست یافتند، آنگاه نصیب استان از این نوع مدیریت های فرمایشی و تحمیلی آنی است که همگان شاهدیم، همچنان آخرین رتبه توسعه یافتگی در کل کشور و استانی که تبدیل به تبعیدگاه دولت شده است.
از دست مردم هم کاری برنمی آید، آنان عادت به سهم خواهی برای توسعه استان شان ندارند، آرام و سر به زیر قانع اند به همین شرایط و شاکر خداوند که وضعشان از این بدتر نیست !!!
نمایندگان مردم هم که از جنس همین مردم اند کاری از دست شان بر نمی آید، چهارده سال است هنوز نود کیلومتر از جاده مرگی (قاین به بیرجند) که صدها نفر را به کام خویش کشیده و صدها نفر دیگر را معلول، تبدیل به جاده ای دوبانده نشده، شش استاندار و ده ها مدیر آمدند و رفتند اما این نود کیلومتر هنوز اتمامش با کرام الکاتبین است و همچنان قربانی می گیرد.
درد این استان درد عمیق مدیریتی است، ناکارآمدی آنان، عدم پاسخگویی شان به افکار عمومی و رسانه های نیم بند استان، بی حرمتی به مردمی که به آنان دلخوش کرده اند و هیچ دلیلی برای رودر رویی با آنان و شنیدن حرف هایشان ندارند.
مطبوعات بی آزار استان هم هرچه می نویسند و پاسخ می خواهند انگار آب در هاون می کوبند و مدیران و مسئولین استان همچنان لب دوخته اند و در دل به ریش قلم به دستان استان می خندند.
نگارنده بارها و بارها و آخرین بار از روابط عمومی استانداری تقاضای مصاحبه ای شفاف و چالشی و صمیمی با استاندار محترم را نموده که متاسفانه با سکوتی سنگین مواجه گردیده است، وقتی بالاترین نماینده دولت دراستان فرصت گپی دوستانه را به اربابان مطبوعاتی نمی دهد از سایر مدیران چه انتظاری؟!!!
مردم بسیاری از مشکلات استان شان را نمی دانند، چرا با آنان بدون واسطه صحبت نمی کنید؟ ازچه می هراسید؟ این همان ضعف بزرگ مدیران استان است که یا مردم را به رسمیت نمی شناسند و یا برای شعور آنان احترام قائل نیستند.
آقایان!! باور کنید که فرق بسیاری است بین ریاست و مدیریت، باورکنید که بسیاری از همان کسانی را که از بالا به آنان نگاه می کنید شاید بسیار چیزهایی را در حیطه کاری تان بدانند که شما نمی دانید!! خوف نکنید از رویارویی با افکار عمومی ونمایندگان آنان یعنی مطبوعات کجدار مریز استان!!
تا زمانی که مدیرانی به مفهوم واقعی، جذب استان نشوند، مدیرانی در حد معاون وزیر و استانداری درحد یک وزیر، دردهای استان همچنان روی هم تلمبار خواهند شد تا به درجه انفجار برسد !!!