در نزدیکی مرز افغانستان و در شهرستان درمیان روستاهایی وجود دارد که در طول شبانه روز تنها ۲۰ دقیقه آب دارند.
تا مرز فاصله زیادی دارند، یکی میگوید از طریق زمینی ۵۰ کیلومتر و از طریق هوایی ۳۰ کیلومتر با مرز افغانستان فاصله داریم و همان طور که از همه چیز به دور و به مرز نزدیک هستیم از امکانات هم فاصله زیادی داریم.
«شنیدن کی بود مانند دیدن»، شنیدن یا خواندن فقر و محرومیت کجا و مردمانی که در فقر و محرومیت غوطه ورند کجا، دیدن فقر و محرومیت کجا و با پوست و گوشت فقر و محرومیت را درک کردن کجا…
ساعت به ظهر نزدیک میشود که به روستای ذکری و روستای رزه شهرستان مرزی درمیان میرسیم. اولین صحنهای که در این روستا توجهم را به خود جلب کرد پیرزنی بود که به همراه کودکی گالنهایی را در دست داشت تا از تانکری که در وسط روستا مستقر شده بود برای مصارف خانگی آب تهیه کند.
آب برای خوردن نداریم
به اولین کوچه روستا وارد میشویم تا سراغ دهیار و یا رئیس شورای روستا را از اهالی بگیریم، مردان و زنانی را مشاهده میکنیم که مشغول گپ و گفت هستند. صدا به صدا نمیرسد، زخم مشکلات کهنه مردم این روستا باز و سفره دل آنها پهن شده است.
باد شدیدی شروع به وزیدن میکند و کاغذهایم را از دستم میرباید. دختر بچهها هم پابه پای باد میدوند تا کاغذهایم را برایم بیاورند.
یکی از آنها میگوید: «خانم اجازه اسم ما رو هم بنویسید» ما آب نداریم، کار نداریم، جوانان روستا به شهر مهاجرت کردهاند …
خانم اسم مرا بنویس «زینب …. فرزند ….»، به اصرار نام پدر و شماره منزلش را هم میدهد، شماره منزلش را مینویسم برق خوشحالی در چشمانش میدرخشد شاید احساس میکند مشکلش برطرف شده است برایش توضیح میدهم من تنها مشکلات شما را منتقل میکنم به طور مستقیم کاری از دستم برنمیآید.
ما آدم هستیم چرا باید در شبانه روز تنها ۲۰ دقیقه آب داشته باشیم پیرمردی سراغم میآید با لحنی تند فریاد میزند، ما آدم هستیم، جان داریم چرا باید در شبانه روز تنها ۲۰ دقیقه آب داشته باشیم و در ماه رمضان اگر این گونه باشد، نفس و جانی برای ما باقی نمیماند دختر جان به حالمان رسیدگی کنید.
مرد جوانتری از آن سوی روستا دوان دوان خود را به من میرساند، خانم لطفا داد ما را به گوش مسئولان برسانید چرا باید دیگران از سد رزه استفادهاش را ببرند، اما مردم این روستا از آن بی نصیب باشند، جوانان در روستا باقی نمیمانند، خشکسالی، کم آبی بیداد میکند، چرا کسی به مشکلات ما رسیدگی نمیکند.تا دو هفته قبل یعنی درست قبل از بارندگیهای اخیر در طول شبانه روز تنها ۲۰ دقیقه در روستا آب داشتیم آن هم تنها در برخی از خانهها و مابقی مردم بی آب بودیم اما از دو هفته قبل که بارندگی شد در طول شبانه روز تنها دو ساعت آب داریم.
این مشکلات روستای رزه از روستاهای شهرستان مرزی درمیان است و البته در مجاور این روستا روستایی دیگر به نام ذکری وجود دارد که این مصائب و مشکلات در این روستا هم نمایان است.
در روستای ذکری مردمانی را مشاهده میکنی که ظاهرشان فریاد بی آبی را بیشتر از همیشه به گوشمان میرساند.
مهاجرت جوانان از روستاهای مرزی
بی آبی در روستای ذکری چهره مردم روستا را عوض کرده بود و بعضی هم به بیماریهای پوستی دچار شده بودند البته بیماری پوستی این تعداد که چندین خانواده را درگیر کرده بود جنبه ارثی داشته و از گذشته به آنها منتقل شده بود اما سایر اعضای روستا هم به واسطه بیآبی و اینکه استحمام درستی نداشتند وضعیت پوست صورت، دست و پایشان چیزی از بیماری پوستی کم نداشت.
آب برای خوردن نداریم، مگر ما جزو مردم این سرزمین نیستیم چرا باید با آن همه مشکل مواجه باشیم به گفته اهالی، روستای ذکری ۱۵۰ نفر جمعیت دارد و روستای رزه ۷۰ خانوار جمعیت دارد که در ۴ سال اخیر به دلیل مشکلات جوانان از روستای رزه مهاجرت کردند.
سد را به افراد غیر بومی اجاره دادهاند
یکی از اهالی شورای روستای رزه میگوید: در نزدیکی روستا سد رزه را داریم اما هیچ منفعتی برای ما ندارد چون به افراد غیر بومی روستا اجاره داده شده و ما نمیتوانیم کشاورزی کنیم.
رامگو گفت: اگر به مردم اجازه استفاده از آب سد داده میشد جوانان روستا حاضر بودند در پایین دست سد حوضچه ایجاد کرده و در آن به پرورش ماهی میپرداختند که این امر باعث رونق اشتغال در روستا میشد.وی از سازمان آب منطقهای دل خوشی ندارد و معتقد است: هر چه تلاش میکنیم تا جوانان را در روستای رزه نگه داریم و با وجود سد رزه پیشنهاد اشتغال به طرق مختلف میدهیم اما با مخالفتهای آب منطقهای و جهاد کشاورزی مواجه میشویم.
رامگو افزود: برای سد رزه میلیاردها تومان هزینه شده اما هیچ سود و منفعتی برای مردم روستای رزه ندارد که انتظار بیشتری از مسئولان مربوطه داریم و این مردم اگر در نزدیکی مرز نباشند مرزها خالی از جمعیت میشود و قطعا تهدیدی بزرگ خواهد بود.علاوه بر این مشکلات ۱۶ نفر از اهالی روستا پوست صورتشان پر از پوسته و لبهایشان ترک خورده است انگار به بیماری پوستی مبتلا هستند که هنوز پزشکان نتوانستهاند علت و نام این بیماری پوستی را بفهمند.
این بیماری پوستی ارثی است اگر پدر یا مادر خانواده دچار این بیماری باشد فرزندان هم قطعاً به آن مبتلا میشوند و هنوز کسی نتوانسته نام و علت این بیماری را بفهمد.
تانکر آبی که در روستا قرار دارد در بلندی است تا آب بهتر به همه جا برسد اما خانههایی که در پایین دست روستا قرار دارد به آنها آب نمیرسد و باید گالن و دبههایی آب را با دست تا محل تانکر حمل کنند تا بتوانند از آب آشامیدنی استفاده کنند.
پسر بچهای شش ساله با لباسهای محلی چشم به ما دوخته است، دلت را گرفتار درد میکند. پاهای برهنهاش بر ریگهای کف کوچه بوسه میزند.
آفتاب پشت پاهایش را سوزانده و رنگش را به سیاه سوق داده است. تنها با لبخندی از سوی ما صمیمی شده و به واسطه عکسی که از او گرفتهایم شادمانه بالا و پایین میپرد. اینها تنها حکایت دو روستا از روستاهای خراسان جنوبی بود که خشم روزگار بسیاری از مرزنشینان را به ستوه آورده و باید بیش از این مورد توجه قرار گیرند.