امروز خراسان جنوبی – زنگویی znagoei@birjandtoday.ir
این روز ها بعد از موج آفرینی “آقای خاص” با نامه به رهبر انقلاب، و پیامد آن یادداشت جنابِ ایشان، برخی افراد به واکنش پرداختند از جناح های مختلف اما موجی که باید در مقابل برمی خاست، اتفاق نیفتاد اما اگر کس دیگری چنین می کرد چه می شد؟ می خواهم بعد خواندن آن نامه معروف، چشمان تان را ببندید و تصور کنید یک دهم این نامه را رئیس دولت اصلاحات، نوشته است یا حتی بزرگی مثل مرحوم آیت ا… هاشمی، نامه ای از این دست تحریر کرده بود، آن وقت «تصور» می کنید چه بلوایی برپا می شد؟ – یادمان نرفته است ماجرای نامه دردمندانه و آینده نگرانه سال ۸۸ هاشمی که با آن چه برخوردی کردند تریبون داران و رسانه داران- اما اگر قرار بود امثال ایشان چنین نامه ای بنویسند- ماجرا چنین رقم می خورد که کفن پوشان، به میدان می آمدند، فریاد از در و دیوار برخی اماکن برمی خاست، فلان ستاد و بهمان جایگاه مردم را به خیابان می خواند و صاحبان تریبون ها به فریاد می آمدند و فلان روزنامه ها و رسانه ها پر می شد از حرف های آنچنانی. کوچه ها از آواز اسلام رفت و انقلاب رفت و حرمت ها رفت و قانون زیر پا لگد مال شد و… بر خود می لرزید و فضایی می ساختند که زمین را در آسمان بتند و کاری می کردند که بسیاری از به دنیا آمدن خود هم پشیمان شوند اما …. اما امثال رئیس دولت اصلاحات، تلخی ها را با نجابت شیرین می کند و بعد هر منع و دشواری عهد خود را با انقلاب « تَکرار» می کند چنانچه “آیت ا…ِ مردم” همواره بر عهد خویش با انقلاب و نظام و رهبری ماند، اما این جناب آقا را حکایت متفاوت است چنانکه مواجهه با او هم متفاوت تر از هر تفاوتی است. برخی به سکوت برگزار می کنند و برخی خود را به کوچه بی خبری می زنند و آنانی که سال ها همه جوره ،پشت جناب ایشان می ایستادند و برای حمایتش اسلام و انقلاب و امام زمان و الهام خدا و…. را هم هزینه می کردند امروز جا را برای کودک درون خود باز می کنند که به میدان آید و بازی نوستالوژیک « که بود، که بود، من نبودم» را انجام دهد. بله، ماجرایی شده است آن نامه واین یادداشت و کل فرایند رفتار این آقای خاص که مردم هر کدام از ظن خود به تحلیلش می پردازند و حرف ها می زنند که همه می شنویم از این دست که این آدم چه در چنته دارد که چنین می تازد؟ بقیه را هم نگوییم بهتر است! البته برخی هم هستند هنوز که باز، نسیم می شوند و در شانه ای می نشینند که زلف آن آقا را نوازش می دهد. کم هم نیستند این قبیل افراد که خواندن حرف هاشان مرا یاد سخنان یکی از فعالان پر سابقه دنیای سیاست می اندازد که معتقد بود این جناب آقا نیرویی ندارد که او را و فقط او را قبول داشته باشند بلکه وجود او ماهیتی وابسته دارد که چون قلاب وابستگی باز شود، به سادگی به دره پرت می شود اما… همان وقت هم معتقد بودم این تحلیل دقیق نیست و الان با اطمینان افزون تر می گویم آن آقا، نیروهایی دارد که فقط او را قبول دارند و لاغیر. این چیزی است که حتما باید در نگاه تصمیم گیران باشد که فضا را به سمتی نبرند که آن جناب می خواهد بلکه جوری رفتار کنند که مردم می خواهند. جوری نور بتابانند بر کوچه های اذهان که همه جا روشن و شفاف شود تا کسی دچار فریب، به وادی سرگردانی نرود. باری، آن نامه و نامه ها و گفتارها و رفتارها را علاجی و برخوردی وفق قانون باید. قانونی که باید همه را به یک چشم ببیند و ترازویی داشته باشد که رفتار همه را به یک محک می سنجد. بگذریم، برخی در خیال خام خود، ساعت شنی برای نظام و انقلاب پر کرده اند و به فضای خالی آن امید می بندند غافل از آنکه آنچه خالی می شود، شانس بازگشت آنان است نه انقلاب و نظام که ریشه در خون شهیدان دارد و خداوند به حرمت این خون های پاک نسبت به آن غیرت دارد. همین غیرت هم باعث می شود خیلی از ماها را سرجای مان بنشاند نه جاهایی که در خیال خام خویش تصور کرده ایم….