امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
استان خراسان جنوبی را در آستانه ورود به سرسرای سال نو پیرتر دیدم، با این که نوجوانی ۱۴ساله است اما هنوز نتوانسته استخوان بترکاند، چهره ای شاداب ندارد، اخم کرده و مغموم است، با این که یازده شهرش عمری بلند دارند اما در حادثه ای که استانش کرد هنوز نوجوان است.
این استان هنوز خویش را نیافته، هنوز در کش و قوس اتفاقی است که برایش افتاده اما مثل اینکه باورش ندارد!!
درهمین مدت کوتاه عمرش ۶ استاندار به خودش دیده و دهها مدیری که دائم جا عوض کرده اند، متولد که شد همه خوشحال بودند و دست افشانی ها کردند که بالاخره نوزادی که سالها چشم در راهش بودیم نصیبمان شد، اما این کودک به دلیل عدم توجه به دستورات و قوانین، کودکی نکرد و بدون آمادگی جسمی و روحی قبل از چهار دست وپا کردن زورکی خواستند راه رفتن را به او بیاموزانند که نتیجه اش این شد که بدون کمک این و آن هنوز توان برپا ایستادن و خوداتکایی را نیاموخته و تجربه نکرده، چون نقشه راه نداشته و ندارد .
استان خراسان جنوبی تغییرات فیزیکی زیادی کرده به حسب ظاهر که همان مثال قدیمی را در ذهن متبادر می کند که آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!! از تقسیم، گرانی زمین ها و خانه ها نصیبش شد و خیلی ها که از این اتفاق، یک شبه میلیاردر شدند!!
ساختارهای زیرساختی استان ابتر و ناقص است، بخش هایی که بدون سلسله مراتب ناگهان تبدیل به شهرستان شدند بدون داشتن فوندانسیون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سفرهای استانی دولت های نهم و دهمی که خواسته های مردم استان را در هزاران کیسه گونی روی هم تلمبار کردند و خاکسترنشینش نمودند.
این دیار هنوز نتوانسته در این چهارده سال داشته هایش را جمع بندی کند و برایش برنامه ریزی کند، نمی داند گره کار منابع انسانی اش کجاست و چه زمان قرار است از خیل عظیم متخصصین داخلی اش استفاده کند.
استان خراسان جنوبی دچار تنش آبی شدیدی شده اما مردم هیچ انگیزه یا فکری برای باور این مرگ دیار قهستان ندارند و نیازی به مدیریت مصرف نمی بینند، مگر در زمانی که به اجبار باید این استان را تخلیه کنند و حاشیه نشین سایر استان ها شوند و این دیری نخواهد پایید و اتفاق تلخی است که خواهد افتاد.
درد استان ما درد حفره ها و سیاه چاله های بزرگ مدیریتی است که سخت از آن رنج می برد، تنها راه نجات را باید در رنسانس و انقلاب مدیریتی چه در سطح مدیران کل و بالاترین مقام دولتی استان و چه در سطح انتخاب نمایندگانی که بدانند نمایندگی یعنی چه و چه سطح بینش و سواد و تخصص را می طلبد و چه در سطح سازمان های قضایی اش، این استان را باید از یوغ و بند تبعیدگاه بودنش رها کرد و از آزمایشگاه دولتی بودنش رها ساخت و دورش کرد، باید مردمش بدانند و به این درک مشترک برسند که محافظه کاری و به دنبال حق نبودن و سکوت هایی که قابل توجیه نیستند و نداشتن عزم مطالبه گری تیرهای مرگباری هستند که این نوجوان ۱۴ ساله را حتی اگر صدساله هم شود از پای درخواهند آورد.
این دیار اقیانوسی دارد از فرهیختگان، هنرمندان، نویسندگان، کارآفرینان، دلسوزان، متخصصین و چهره های مرجع اجتماعی و کشوری که به حاشیه رانده شده اند و کسی هم از آنان خبری نمی گیرد، تا از داشته های درونی خویش استفاده نکنیم و به صدر ننشانیم شان در این دیار هیچ اتفاق خارق العاده ای نخواهد افتاد، جز روزمرگی و قناعت به داشته ها و منافع شخصی مان، نانی و خورشی و وسیله نقلیه و سرپناهی و چند فرش و مبلمان، همین !!!