عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگویی به بازخوانی حیات سیاسی آیتا… هاشمی رفسنجانی و نقش وی در برهههایی حساس از تاریخ انقلاب پرداخت.
سیدمرتضی نبوی در ۶ آذر ۱۳۲۶ در محله مسجد محمدیه قزوین، در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی پس از دریافت دیپلم در سال ۱۳۴۵ وارد دانشکده فنی تهران شد و پس از پنج سال موفق به دریافت مدرک فوقلیسانس از آن دانشگاه شد. در همین سالها وی با سازمان مجاهدین خلق آشنا و با سازمان مذکور ارتباط برقرار کرد. نبوی در اواخر مهر ۱۳۵۲ دستگیر شد و دو سال را در زندان قصر و اوین گذراند و سپس آزاد شد.
نبوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد و در همان ایام مسئول تأسیس دفتر حزب در قزوین شد. وی در کابینه محمدجواد باهنر وزیر پست و تلگراف و تلفن شد و در کابینه بعدی در سمت خود باقی ماند. در دولت میرحسین موسوی نیز مسئولیت این وزارتخانه را بهعهده داشت اما از آنجا که همکاری با موسوی چندان برای وی دلچسب نبود از این سمت استعفا داد.
مرتضی نبوی در دورههای چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران بود و از اواخر دوره پنجم به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و هنوز با آن مجمع همکاری دارد.
بهمناسبت نخستین سالگرد ارتحال آیتا…هاشمیرفسنجانی بهسراغ این عضو قدیمی مجمع تشخیص مصلحت نظام رفتیم تا بازخوانی از حیات سیاسی فردی را داشته باشیم که بیش از ۲۷ سال ریاست مجمع تشخیص را بهعهده داشت.متن زیر بخشی از گفتگوی نبوی است که می خوانیم:
برای شروع توضیحی درباره ارتباط و آشنایی خود با مرحوم هاشمی رفسنجانی، چه در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن بفرمایید.
نبوی: بنده در ابتدا برای آقای هاشمی آرزوی رحمت الهی دارم و امیدواریم خداوند پاداش خدمات ایشان به انقلاب اسلامی را برای ایشان منظور کند.اولین بار ایشان را در دوران دانشجویی بین سالهای ۴۵ تا ۵۰ در دانشکده فنی دانشگاه تهران دیدم. خاطرم است که در آن ایام مرحوم هاشمی برای سخنرانی به آمفیتئاتر دانشکده فنی آمده بود و بنده برای اولین بار ایشان را در آنجا دیدم. با توجه به اینکه در آن زمان پای صحبت دیگر علما و وعاظ نیز مینشستم، اما سخنرانی ایشان برای بنده تازگی و جذابیت خاصی داشت. وقتی سخنرانی ایشان را با دیگر سخنرانیها مقایسه میکردم، میدیدم که یک نوآوری و تازگی خاصی داشت. بار دوم در آمفیتئاتر کوی دانشگاه تهران در محله امیرآباد شاهد سخنرانی ایشان بودم.بنده در سالهای ۵۲ تا ۵۴ زندان بودم. آقای سیداحمد نصری هم که از بستگان ما هستند، در آن برهه زندان بود. وقتی از زندان بیرون آمدیم، یک شب بهاتفاق آقای نصری به منزل مرحوم هاشمی رفتیم که منزل ایشان آن زمان در خیابان حکمت منطقه قیطریه قرار داشت. در آن جلسه صحبتهای زیادی درباره انقلاب شد. آنجا بود که از مرحوم هاشمی برای اولین بار موضوع تشکیل حزبی نیمهمخفی و نیمهعلنی را شنیدیم. در حقیقت مرحوم هاشمی و دوستانشان تصمیم داشتند حزب جمهوری اسلامی ایران را تأسیس کنند تا این حزب محلی برای تربیت کادر باشد تا چنانچه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، کادر مناسبی برای اداره انقلاب وجود داشته باشد البته باید این نکته را گفت که در آن برهه هیچ کس فکر نمیکرد که انقلاب با آن سرعت به پیروزی برسد.در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی خبر تأسیس حزب جمهوری اسلامی اعلام شد و بنده نیز از افرادی بودم که بهسرعت عضو این حزب شدم و فعالیت های سیاسی خود را در آنجا آغاز کردم. از آن زمان آشنایی بیشتری با شهید بزرگوار بهشتی، شهید باهنر، مقام معظم رهبری و آقای موسوی اردبیلی که البته قبل از انقلاب هم با ایشان ارتباط داشتم و به مسجد ایشان میرفتم، باز شد.
تحلیل شما از عدمحمایت مرحوم هاشمی از آقای ناطقنوری در انتخابات ۷۶ چیست، با اینکه هر دو عضو جامعه روحانیت مبارز بودند؟
نبوی: شاید علت آن نوع مدیریت آقای ناطقنوری در مجلس چهارم بود. روحانیت مبارز در مجلس چهارم با شعار “پیروی از خط امام، اطاعت از مقام معظم رهبری و حمایت از هاشمی” وارد صحنه شد. دولت آقای هاشمی هم از این جریان برای ورود به مجلس حمایت کرده بود، در نهایت هم لیست جامعه روحانیت مبارز پیروز انتخابات مجلس چهارم شد. وقتی مجلس چهارم تشکیل شد، انتظار آقای هاشمی این بود که این مجلس از ایشان اطاعت کند. در حالی که شعار این جریان، اطاعت از رهبری و حمایت از هاشمی بود، بنابراین این اختلاف نظر عاملی برای مخالفت آقای هاشمی با کاندیداتوری آقای ناطق شد.
آقای هاشمی معتقد بود که نهتنها آقای ناطق مانند کارگزاران سازندگی مطیع ایشان نیست بلکه در جاهایی هم به عملکرد دولت انتقاد دارد. گرچه آقای ناطق در بیان نظرات خود حرمت آقای هاشمی را بسیار حفظ میکرد و حتی خود را بهنوعی نوچه ایشان معرفی میکرد ولی این مسئله در اذهان عمومی نتیجه عکس داشت و مردم میگفتند “«ما نوچه هاشمی را نمیخواهیم»، چراکه از وضع موجود ناراضی هستیم و میخواهیم وضع موجود تغییر کند”. در آن برهه هم آقای خاتمی مظهر تغییر بود. آقای هاشمی هم نوع سلوک آقای ناطق را قبول نداشت و به همین دلیل حمایت نکرد.
در برهههای مختلفی از تاریخ انقلاب دشمنان نظام سعی کردند میان مرحوم هاشمی و رهبر انقلاب فاصله بیندازند و یک دوقطبی ایجاد کنند. رابطه این دو بزرگوار را چگونه ارزیابی میکنید و آیا خاطرهای از این روابط بهخاطر دارید؟
نبوی: اختلاف نظر آقای هاشمی و مقام معظم رهبری چیزی نبود که مخفی مانده باشد، در واقع هر دو بزرگوار این اختلافنظر را ابراز کردند، هم آقای هاشمی ابا نداشت که بگوید “در برخی مسائل با رهبری اختلاف نظر دارم” و هم مقام معظم رهبری، بهعنوان مثال در همان خطبههای نماز جمعه پس از انتخابات سال ۸۸ بهنوعی اشاره کردند که “نظر آقای احمدینژاد [با آن مواضعی که آن دوران داشت]، به من نزدیکتر است.”، بنابراین اختلاف نظر میان این دو بزرگوار مسئله مکتومی نبود و انکار هم نمیشد.
البته بنده مکرر از آقای هاشمی چه در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام و چه خارج از آن شنیدم که میگفت “مقام معظم رهبری در جایگاه ولیفقیه هستند و اگر ایشان در موارد حکم کنند و نظر صریح داشته باشند، وظیفه شرعی و سیاسی من این است که اطاعت کنم”. مقام معظم رهبری هم همیشه حریم آقای هاشمی را حفظ میکردند و اگر این مراقبت مقام معظم رهبری و توصیه ایشان نبود، شاید انتقادات و حملات بسیار تندی، شاید تندتر از اقداماتی که جریان چپ در انتخابات مجلس ششم و ماجرای عالیجناب سرخپوش علیه آقای هاشمی انجام دادند، وارد میشد.
خیلیها انتظار داشتند که آقای هاشمی از سوی مقام معظم رهبری به ریاست مجمع تشخیص مصلحت منصوب نشوند اما رهبری تا لحظه فوت آقای هاشمی جایگاه و حرمت ایشان را حفظ کردند. همچنین دو بزرگوار رابطه دوستی هم با هم داشتند و هر از چند گاهی دیدارهایی بین این دو بزرگوار برگزار میشد.آقای هاشمی هم همواره اذعان میکرد که “در این برهه از زمان هیچ شخصی را صالحتر از رهبر معظم انقلاب برای رهبری انقلاب اسلامی نمیشناسم و اینکه اگر ایشان نظر صریحی داشته باشند، حتماً اطاعت میکنم”. البته آقای هاشمی در برخی از موارد که با مقام معظم رهبری مشورت میکردند، ایشان حکم نمیکردند، نظر خود را میگفتند و میفرمودند “شما آزاد هستید.”، بهطور مثال در برخی از مقاطعی که آقای هاشمی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شدند، بهنظرم وقتی با مقام معظم رهبری مشورت کردند، ایشان فرموده بودند “بنده بهمصلحت آقای هاشمی نمیدانم که کاندیدا شوند”، منتها آقای هاشمی از آنجا که رهبری حکم شرعی نکرده بودند، به نظر خود عمل کردند.اگر مراقبتها و توصیههای مقام معظم رهبری نبود، شاید انتقادات و حملات بسیار تندتر از اقداماتی که جریان چپ در انتخابات مجلس ششم و ماجرای عالیجناب سرخپوش علیه آقای هاشمی انجام دادند، به ایشان وارد میشد.