امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
کلمه مردم در این سالها شاید یکی از پرمصرف ترین ها در بین سیاست مداران و سیاست بازها و سیاسی کارها بوده و هست.به راستی آقایان از کدام مردم حرف می زنند؟ از حاشیه نشینانی که هیچ یک از مدعیان مردم جرات حضور در آن محله های پر وحشت را ندارند؟! از روستانشینانی که زلزله ای دسترسی به آنان را به دلیل نبود راه و امکانات غیرممکن می سازد تا خود قبل از رسیدن اولین گروه امداد پس از چند روز جنازه های شان را دفن کنند؟!!
از خیل عظیم بازنشستگان لشکری و کشوری که به جای لذت بردن از دوران استراحت و آسایش و آرامش به مهلکه دردناک درد و رنج تا وقت رفتن فرو می غلطند و بجای لذت قبای ذلت برتن می پوشانند؟!، از بازنشستگانی که برای ستاندن حق خورده شده شان و گرفتن امتیاز زورکی برای ارتقای اجتماعی، با موهایی سپید و تنی رنجور و روحی خسته، فریادشان را با ضرب و شتم و بگیر و ببند پاسخ می دهند؟!
از جوانانی که سرخورده و بیکار و بی آینده باید بهای سنگینی را به سردمداران قدرت و زور و فشار و منازعات درون قدرت بپردازند و اگر از ناعدالتی ها به حد انفجار رسیدند و بر زمین سخت اعتراض پای کوبیدند به سخیف ترین وجه ممکن آن ها را منتسب به دشمن فرضی کنیم و گلویشان را بفشاریم؟!
از دختران و زنانی که با قوانین و نگاه های سلبی مردانه رنجی مضاعف می برند و ظلمی سنگین را بر دوش می کشند، بانوان و دخترانی که برای آنان هیچ چیزی به راحتی آزاد نیست، نه ورزش، نه تماشای ورزش، نه هنر، نه پوشش، نه تفریح و نه حتی دیه، نه امنیت شغلی و اجتماعی، زنان و دخترانی که همه او را به اندرونی فرا می خوانند تا در پستوهای غیرت قلمبیده مردانه خاموش گیرند و دم برنیاورند؟!
از کارگرانی که بدون قرارداد و یا عقد قراردادهای صوری به طرز بدی استثمار می شوند و تقریبا تمامی آنان زیرخط فقرند و برای زنده ماندن می جنگند و نه برای زندگی؟!
از کارمندانی که به تعداد انگشتان دو دست، گاه دفترچه های پرداخت وام دارند، آنانی که حداقل دو شیفت کار می کنند تا برای تاخیر در اقساط شان از سوی بانک های عامل، تبدیل به سیبل ریخته شدن آبروی شان شوند ؟!
از مردمی که در جنگ قدرت اغنیا و خانواده صدهزار فامیل فقط شاهد عربده کشی سیاسی بازان بی دردی هستند تا بدانند که چگونه هزاران میلیارد تومان از حق و سهم شان به یغما می رود و آنان حق هیچ اعتراضی ندارند که نکند آب باریکه زنده ماندنشان قطع شود؟!
به راستی از کدام مردم فریاد می زنیم؟ با کدام مردم مغازله سیاسی می کنیم؟! برای کدام دسته از مردم یقه می درانیم و کف بر دهان می آوریم؟!
به جای کدام مردم و در پشت تریبونهای رنگارنگ حرف می زنیم و نسخه می پیچیم ؟! بجای کدام مردم فکر می کنیم و تصمیم می گیریم؟! در این وانفسای درهم ریختگی که جای نخبگان با تدلیس کنندگان قدرت وپول، عوض شده و نفاق و دورویی وریا بیداد میکند جایگاه مردم کجاست و قرار است برای آنها چه اتفاقی بیفتد؟!
نوش داروی بعد از مرگ سهراب؟!!
اعتماد مردم که تبدیل به بازیچه گروهی و حزبی و خودخواهی های مشمئز کننده شود، شک نکنید که دیگر انتهای مسابقه کی بود کی بود من نبودم فرا رسیده است.