این روزها والدین به اینکه بچههایشان در خیابان بازی کنند حتی فکر هم نمیکنند و اکثراً برای بهبود روابط اجتماعی فرزندشان تنها چشم امید به مهدهای کودک و مدارس دوختهاند. در حالی که کودکان باید زمان هایی بازی بدون تمرکز به یادگیری انجام دهند.
کوچه های محله ها در گذشته کارکردی متفاوت از امروزه داشتند. این معابر بیشتر محل تردد افراد و بازی کودکان بوده است. بازی هفت سنگ و لی لی، دوچرخه سواری و حتی تیم فوتبال چند پسربچه. دختر بچه هایی که در یک گوشه از آن خانه خیالی درست کرده و مشغول خاله و معلم بازی می شدند. والدین هم نگرانی چندانی از بابت اینکه مکمکن است هر لحظه با یک وسیله حمل و نقل برخورد کنند و یا کسی آنها را بدزدد و یا تربیت آنها دچارمشکل شود، نداشتند. اما امروزه بر خلاف چند سال پیش کوچه دیگر نه محل مهمان بازی دخترها و نه کارت بازی پسرها نیست بلکه به خیابانی تبدیل شده که از عبور و مرور ماشین خالی نمی شود و ترس از اینکه اتفاقی برای فرزندانشان بیفتند، اجازه بیرون رفتن را آنها گرفته اند. کوچه عامل انحراف کودکان نیست، زیرا اگر اینگونه بود باید نسلهای گذشته بیشتر دچار انحراف میشدند.
میتوانیم بازیهای خیابانی را به بازیهای بیرون از خانه تبدیل کنیم؛ هم اکنون در دسترسترین مکانها برای این بازیها، پارکها، کلوبهای بازی و مراکز مادر و کودک (مراکزی که مادران میتوانند همراه فرزندانشان بهصورت دستهجمعی بازی کنند) هستند که در نقاط مختلف شهر وجود دارند. مساجد و پایگاههای فرهنگی هم میتوانند گزینه خوبی باشند.
در محروم شدن کودکان از بازیهای خیابانی عوامل زیادی دستبهدست هم دادهاند: نامناسب بودن فضای شهری و دسترسی کم مردم به پارکها، ناامنی و آسیبهای اجتماعی که اخبارش در شبکههای مجازی تن همه را لرزانده است و البته آلودگی هوا! پس نگرانی والدین تا اینجا منطقی و قابل درک است. ضمن اینکه شرایط خانوادهها هم بی تأثیر نیست. الان معمولا هردو والد شاغل هستند و امکان حضور همیشگی و مراقبت کردن ندارند؛ شکل گسترده خانوادهها در گذشته اجازه میداد بزرگ ترهای دیگری غیر از پدر و مادر کنار و مراقب بچهها بمانند؛ حتی در یک محله ممکن بود همسایهها با هم فامیل باشند و ارتباط نزدیکتری با هم داشتهباشند که فضای قابل اعتمادتری بهوجود میآورد».
از ویژگیهای مثبت بازیهای کوچه و خیابان، میتوان به این موارد اشاره کرد که بیرون از فضای خانه و در محیطی گسترده شکل میگرفتند، گروهی انجام میشدند، بدون ساختِ از پیش مشخص و کاملا باز بودند و مهمتر از همه آنکه هیچوقت با نیت آموزش نبودند؛ فقط بازی بودند و البته از بزرگترهایی که به دنبال آموزش باشند هم در آنها خبری نبود. کودکان و نوجوانان امروزی به شدت به والدین و اطرافیان خود متکی هستند، این در حالیست که بازیهای قدیمی بگونهای بود که فرد بدون اتکا به دیگران با همسن و سالهای خود به آنها میپرداخت. اگر میخواهیم فرزندانمان از چنین امتیازاتی بیبهره نمانند، باید از فراهم کردن فضای مناسب برای بازی آنها غافل نشویم. میتوانیم بازیهای خیابانی را به بازیهای بیرون از خانه تبدیل کنیم؛ هم اکنون در دسترسترین مکانها برای این بازیها، پارکها، کلوبهای بازی و مراکز مادر و کودک (مراکزی که مادران میتوانند همراه فرزندانشان بهصورت دستهجمعی بازی کنند) هستند که در نقاط مختلف شهر وجود دارند. مساجد و پایگاههای فرهنگی هم میتوانند گزینه خوبی باشند بهشرط اینکه همه هدف و تمرکزشان روی آموزش نباشد؛ آموزش کودکان از طریق بازی انجام میشود و لازم نیست این همه به آموزشهای مستقیم اهمیت و اولویت بدهیم.
اثرات بازی های خارج از خانه با گروه همسالان
تقویت و بهبود روابط اجتماعی
کودکان در این نوع بازیها، دوستیابی را یاد میگیرند؛ آنها یاد میگیرند برای انتخاب شدن و عضو یک گروه شدن، چگونه باید تلاش کنند، همچنین کار تیمی بهخوبی یاد گرفته میشود. قبلا در بازیهای خیابانی، یک شبکه اجتماعی داخل کوچه شکل میگرفت؛ اگر کسی توی کوچه نمیآمد از آخرین اخبار و جدیدترین خوراکیها و دیدن تازهترین اسباببازیها غافل میماند. علاوه بر این طرز برخورد با گروه های مختلف سنی را یاد میگرفت و حتی فرصت آشنا شدن با آدمهای جدید هم فراهم بود مثلاً یادتان است آوردن بچههای مهمان و نشان دادن محله و دوستها به او یک افتخار محسوب میشد؟
فعالیت بدنی
محیط بیرون از خانه، فضایی مناسب برای تخلیه انرژی کودکان است. جنبوجوش و کنجکاوی در کودک یک غریزه است اما متأسفانه گاه از آن غافل میشویم و حتی سرکوبش میکنیم. جستوخیز کردن کودکان در فضای باز مثل همان کوچه و خیابان چند فایده داشت؛ اول اینکه برچسب بیشفعالی به کودک زده نمیشد؛ در فضای آپارتمانی، انرژی کودک تخلیه نمیشود و حتی جنبوجوشِ معمول او گاه بیشفعالی تلقی میشود، نهی شدن از جنبوجوش هم سبب نافرمانی در کودک میشود. تحرک بدنی در بازی همچنین برای کودک حکم ورزش را دارد؛ سوختوسازش بالا میرود، عضلاتش پرورش پیدا میکند و اکسیژن بیشتری نصیبش میشود. من خیلی با نگاه آموزشی به بازی موافق نیستم، چون بازی جزئی از ذات کودک است و از طریق آن به شناخت خود میرسد که کمترین فایدهاش آماده شدن برای خواندن و نوشتن است. اما اگر بخواهیم از جنبه آموزشی و آماده شدن برای مدرسه به ماجرا نگاه کنیم، بازی در فضای بیرون از خانه محرکهای زیادی در اختیار کودک قرار میدهد؛ همین باعث رشد مغزی بیشتر و عملکرد بهتر درسی در مدرسه است؛ اگر جزئیتر مثال بزنم یک بازی ساده مثل «لیلی» با هوش فضایی در ارتباط است که رد پای این هوش در درسی مثل ریاضی دیده میشود.
بالابردن قدرت تطابق و انعطافپذیری
در بازیهای خیابانی و بیرون از منزل، کودکان در یک چهارچوب و فضای از پیش تعیینشده محصور نیستند. درباره بازیهای رایانهای که امروزه محبوبیت و رواج زیادی برای کودکان پیدا کردهاست، ادعا میکنیم کودک فعالیت ذهنی انجام میدهد اما باید بپذیریم که در قیاس با بازیهای بیرون از خانه به نوعی منفعل است. خطرپذیری و ماجراجویی، حل مسئله فعال و توانایی کشف کردن از دیگر مزایای بازیهای بیرون از خانه و خارج از فضای بدون ساخت است.
ارتباط با عناصر طبیعی
تحقیقات پزشکی نشان میدهد کودکانی که در محیطهای به شدت ایزوله و کنترلشده رشد میکنند، واکنشهای آلرژیک بیشتری نشان میدهند. یکی از دلایلی که هم اکنون کودکان بیشتر از قبل در معرض سرماخوردگی و آلرژی هستند، غیر از آلودگیهای سربی، می تواند محیط کنترلشده و بسیار پاکیزه خانه باشد. بازیهای بیرون از خانه، بچهها را دربرابر چنین بیماریهایی مقاوم و سیستم ایمنی را فعال میکند. تماس با مواد طبیعی مثل گِل، سنگ، خاک، چوب و مانند آنها، برای رشد طبیعی ضروری است و به پرورش خلاقیت کمک میکند. کودکان در گذشته با چنین چیزهایی برای خود اسباببازی می ساختند و این زمینهساز پرورش خلاقیت بود. کارشناسان معتقدند اسباب بازیهایی که از عناصر طبیعی بهویژه چوب ساخته میشوند آثار مثبتی بر شخصیت و پرورش خلاقیت کودکان دارند و باید آنها را به اسباب بازیهای پلاستیکی ترجیح داد.
آزادی
کودکان در فضای بیرون از خانه، یعنی بیرون از چهارچوب همیشگی، امکان ابراز وجود پیدا میکنند، استقلال بیشتر و وابستگی کمتری به والدین خواهند داشت. در بازیهای خیابانی این خود کودک بود که نوع بازی را انتخاب میکرد؛ نکته مهم اینکه با آن چندساعت دور بودن از مادر نهتنها مشکلی بهوجود نمیآمد بلکه مسیر شکلگیری دلبستگی ایمن هم فراهم بود. بعضی از والدین بر این باورند که محیط مدرسه میتواند کمبود بازیهای بیرون از خانه را جبران کند؛ بچهها در مدرسه روابط اجتماعی و دوستیابی را کموبیش یاد خواهندگرفت امادر مدارس ما، آموزش بیش از هرچیزی هدف است و به ندرت به کودک فرصت و امکان آزاد بازی کردن و بهرهمندی از مزایای آن داده میشود.