امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
وقتی چند دهه از انقلاب می گذرد و هنوز دو نحله فکری و بینشی که خویش را وامدار و زاییده انقلاب می پندارند، نتوانسته اند تبیین صحیح و سیستمی منسجم با تعریف علمی و راهبردی برای کشورداری ارائه دهند و با عنایت به ارزش حیاتی منافع ملی یارگیری کنند که برمبنای آن قواعد بازی را به خود و تشکیلات آن و مردم بیاموزند بدیهی است که همچنان به جای تدبر و ارائه راهکار رو به سوی موج سواری آورند.
شاید یکی از دلایل شکل نگرفتن احزاب به مفهوم واقعی اش نبود برنامه ریزی و مدیریت و سازمان نیافتگی است که احزاب را در کشورمان درحد تیمچه های بازار تقلیل داده است که هیچ دولتی تاکنون عزمی برای جدی انگاشتن آنها از خود بروز نداده است.
جالب اینجاست که هر دو نحله فکری یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان خویش را عین اسلام و شریعت و پیشرفت و علم دانسته و پنجره نگاه و تفکرشان را در حد سوراخ سوزنی کوچک و تنگ کرده و همه چیز از فراخنای آن دیده و اندیشیده می شود.
گذر از چند دهه به مردم آموخته که احزاب در ایران فصلی اند و هیچ گونه شمایلی از ظاهر حزب ندارند.
نداشتن سطح تحمل در حد حتی کمترین نقد از بارزترین خلقیات این دوگروه است که حتی نقد درون حزبی را نیز برنمی تابند، چه رسد به پاسخگویی های مستدل و عقلانی!
هریک از دو گروه یاد شده سعی در مصادره مطلوب امواج درونی جامعه به نفع خویش را در دستور کار دارد و برای دست یازیدن به قدرت قوای مجریه و مقننه و قضا خویش را محق دانسته تا با هر ابزار و وسیله ای طرف مقابل را از میدان ریاست خارج و او را ناحق جلوه داده و با ابزار تحقیر و تحریک و حتی در حد تکفیر برای مدت های مدید و طولانی حذف کند.
در جوامع توسعه یافته احزاب آنقدر جدی و قدرتمند هستند که توان جذب افکار عمومی را از راههای قانونمند و سیستماتیک و بدون نگاه حذفی و سلبی داشته باشند. احزابی که نقش چشم و گوش مردم را دارند و دارای قدرت اجرایی فراوانی هستند.
احزابی که با نزدیک شدن بوی خوش انتخابات به ناگهان ثبت و کرکره های شان بالا می رود و تیمچه های تجارتشان رونق می گیرد نه حزب اند و نه مردمی، چرا که پس از انتخابات دوباره کرکره های شان پایین می آید و چراغ تیمچه های شان خاموش !!
در شهرهای کوچک و بزرگ کشورمان چند دفتر حزب به مفهوم واقعی فعال اند و سیستمی برای کار دارند؟! بی اغراق هیچ!! لذا تا فصل اهمیت احزاب توسط حاکمیت ها به رسمیت شناخته نشود و فرا نرسد این حزب بازی ها در جوامعی چون ما بیشتر به درد چسبیدن به قدرت می خورند تا چسبیدن به مردم و دردهای شان.
تا اصول بازی را نیاموزیم و به درک و احترام متقابلی نرسیم و مردم را درک نکنیم و فقط برای مواقعی خاص نخواهیم شان، چند سده هم که بگذرد، در مشکلات و معضلات و سردرگمی مردم همچنان بر پاشنه همیشگی خواهد چرخید، چه اصلاحات باشد و یا اسلاحات و چه اصولگرا باشد یا اسولگرا…!!!