یک سوزن به خودمان بزنیم یک جوالدوز به دیگران آسیب شناسی رسانه

چقدر رسانه های ما به انتقاد از خود پرداخته اند؟ همه می دانیم شعار هر خبرنگار و گاهی رسالتش این است که منصفانه انتقاد کند و ما اهالی رسانه انتقاد سازنده را مقدمه و لازمه پیشرفت می دانیم اما چگونه می شود کسانی که انتقاد را برای پیشرفت دیگران تجویز می کنند خودشان را همیشه مبرا از این نقدهای منصفانه می دانند و کمتر پیش می آید که به تحلیل آسیب های رسانه ای بپردازند؟ از یک وبلاگ محلی بگیرید تا روزنامه ها ، خبرگزاری ها و رسانه ملی کدام یک از کسانی که قدرت رسانه را دارند حاضرند به نقد از عملکرد خود بپردازند؟ مگر نمی گوییم انتقاد سازنده لازمه پیشرفت است؟ پس چگونه می شود که خودمان را از این نسخه شفابخش محروم می کنیم؟ به نظر من تا زمانی که جسارت نقد خودمان را نداشته باشیم شایسته نقد از دیگران هم نیستیم.
از سال ۸۹ با رسانه های مکتوب و خبرگزاری های زیادی همکاری داشته ام و در این مدت چیزهایی دیده ام که اسمش را واقعیت های هولناک رسانه ای می گذارم . در خراسان جنوبی با رسانه ای کار کرده ام که مسئولش از خبرنگار می خواهد با هر کلکی شده رئیس یک اداره را وادار به تقدیر از رسانه آنها کند، اگر همین یک موضوع بغرنج را تحلیل کنیم متوجه می شویم که اشتباهات کوچک هم می تواند فاتحه یک رسانه را بخواند. شما در نظر بگیرید من به عنوان خبرنگار از فرماندار بخواهم که تعریف و تمجید رسانه مرا بگوید و در عوض من هم عکس و مطالب تملق آمیز او را در رسانه ام منتشر کنم. این بده و بستان اولین آفت هر رسانه قانونمند و بی طرفی است چرا که فردا بنده نمی توانم از عملکرد این فرماندار انتقاد کنم. رعایت نشدن شأن و منزلت یک خبرنگار به عنوان شهروندی که شخصیت حقوقی دارد باعث آسیب رساندن به جایگاه رفیع دیگر خبرنگاران پر تلاش و مخدوش کردن تصویر ذهنی دیگران نسبت به بقیه همکاران نیز می شود .
رسانه ای که مشروعیت خودش را در تایید مسئولان بداند چگونه می تواند صدای فروخورده مظلومان را فریاد بزند؟ فساد در رسانه حتما با فروش عکس ، تیتر و گزارش نیست بلکه همین نگاه تبلیغاتی صرف می تواند رسالت یک رسانه را با ضعف مواجه کند . خوشبختانه در استان ما فروش تیتر یک و عکس یک رایج نیست و فکر نمی کنم هیچ رسانه ای در این استان اینگونه ناجوانمردانه به تخریب خود و دیگران برخیزد اما اشتباهات کوچک که آسیب های بزرگی به بدنه باورهای مردم نسبت به رسانه ها می زند کم نیستند و ما اگر به دنبال ایجاد یک رسانه مردم پسند هستیم باید فقط و فقط با تولید محتوای مورد نیاز مردم رقابت کنیم. هر رسانه ای که در بین مردم پایگاه مستحکم تری داشته باشد قطعا عمر طولانی تری هم خواهد داشت . نمی شود ادعا کنیم که رسالت ما احقاق حقوق مردم است و نتوانیم چند نسخه از روزنامه مان را بفروشیم و آمار روزنامه های برگشتی مان از مراکز عرضه هر روز بالاتر برود. اگر چنین بحثی پیش بیاید حتما صاحبان علم رسانه خواهند گفت : دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟! وقتی بعد از سال ها مردم هنوز اسم رسانه ما را بلد نیستند چه حقی داریم که خودمان را نماینده مردم معرفی کنیم؟ این خودش چالش بزرگیست. دقت کنید ما رسانه هایی داریم که با هزینه های میلیونی بعد از سال ها چاپ و یا انتشار حتی در فضای مجازی هنوز مردم اسمشان را نمی دانند یا اشتباه می گویند و این نشان دهنده یک واقعیت غم انگیز است. به نظر شما وقتی یک رسانه نمی تواند در شهر کوچکی مثل بیرجند و یا در استانی مثل خراسان جنوبی بعد از سال ها ادعای کار فرهنگی فقط و فقط اسم خود را که جزو اولیه های کار رسانه ای به حساب می آید بین مردم جا بیندازد چه معنایی دارد؟ مثبت مثبت که فکر کنیم باید بگوییم این رسانه نه کور می کند و نه شفا می دهد! پس قبل از آنکه به تحلیل سایر آسیب ها و آفت های رسانه ای که در اولویت های بعد قرار می گیرند بپردازیم از خود بپرسیم آیا ما جزو آن دسته از رسانه های ضعیفی هستیم که مردم نام ما را اشتباه می گویند؟ آیا ما جزو رسانه هایی هستیم که مسئولان را با شیوه های مختلف وادار به تعریف و تمجید از خودمان می کنیم و این را یک امتیاز به حساب می آوریم؟ آیا ما با محتوای نخبه پسند و مردم پسند رقابت می کنیم یا محتوا سازی ضعیفی که نتیجه ای را دنبال نمی کند، استراتژی و مسیر مشخصی ندارد و باری به هرجهت ذهن مخاطب را دچار آشفتگی می کند؟
از طرفی باید محیط سالم و با نشاط را مهم ترین لازمه داشتن یک رسانه موفق بدانیم چرا که من در گذشته با رسانه ای کار کرده ام که حقوق میلیونی به خبرنگارانش می داد اما خبرنگارانش یکی پس از دیگری استعفا می دادند ! پس نتیجه می گیریم با اینکه حقوق و تامین معیشت خبرنگار یکی از اصلی ترین عامل های انگیزه در کار روزنامه نگاری است باز هم بخصوص خبرنگاران متخصص و با سابقه حاضر نیستند فقط برای پول در یک رسانه کار کنند، داشتن محیطی سالم فقط به نحوه مدیریت یک مجموعه برمی گردد برای مثال وقتی مسئول یک رسانه کارمندانش را تفکیک کرده و از آنها خودی و غیر خودی بسازد باعث می شود.
که برخی از نیروها برای خوش خدمتی به رئیس تخم تفرقه را در این زمین آماده که فکر و ذهن بیمار یک مدیر است بکارند و این کشت نتیجه ای جز اشباع زمین از علف های هرز ندارد . اگر می خواهیم رسانه موفقی باشیم باید نیروهای سالم، متعهد و بهره مند از اذهان روشن زینت شده با مدیریتی یکپارچه داشته باشیم چرا که در استان کوچکی مثل خراسان جنوبی ظلم به کارمندان همان ماهی ست که پشت ابر نمی ماند و مثلا اگر یک خبرنگار بعد از ۷ ماه هنوز حقوق فروردین ۹۶ را طلبکار باشد و خودش را ناچار ببیند به شکایت از رسانه ای که ادعای حق خواهی مظلومان را دارد این موضوع بسیار غم انگیز و افشا کننده ایست. صاحبان رسانه باید بدانند خبرنگاری که مطالبه گری را آموخته دیر یا زود حق خودش را مطالبه خواهد کرد و اگر بستر فکری فراهم نباشد با زور پول هم نمی شود کسی را نگه داشت در نتیجه می بینیم خبرنگارانی با بیش از ۱۰ سال سابقه خدمت از حقوق خود گذشته اند و با افتخار و سر بلند در رسانه های دیگر رسالت شان را انجام می دهند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*