بهترین روش برخورد در برابر شکستهای فرزندانمان چیست؟ چگونه با خواسته های بجا یا نابجای کودکان خود مواجه شویم؟ محدوده آزادی فرزندانمان تا کجاست؟
در میان آفریدگان خداوند، نوزاد انسان تنها موجودی است که با تربیت مناسب قابلیت رشد عقلی و فکری را دارد. او برای رسیدن به کمال طراحی شده و مادر بهعنوان اولین انسانی که با کودک، از همان دوران جنینی در ارتباط است وظیفه تربیت فرزند خود را بر دوش دارد. جنین انسان از همان بدو دمیدن روح در کالبد متوجه تغییرات اطراف میشود، به این صورت که تمامی احوالات مادر به جنینی که در حال شکلگیری است، منتقل شده و او را تحت تأثیر قرار میدهد. به همین علت، روانشناسان بسیاری از حالات و روحیات فرد را به زمان جنینی انسان مربوط دانسته و به مادران باردار توصیه میکنند، که در زمان حاملگی از داشتن تنش روحی و استرس زیاد پرهیز کنند.
حمیدایروانی روانشناس و مشاور خانواده می گوید: انسان بعد از تشکیل نطفه اولیه، در تمام مراحل زندگیاش در حال رشد است. او از مرحله جنینی به نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و سپس پیری پای مینهد. او در هر یک از مراحل رشد خود، جنبهای از جسم و روح خود را پرورش میدهد. بخش اصلی و اولیهی تربیت فرزند در ارتباط با والدین و بخشی دیگر توسط اجتماع صورت میگیرد.
والدین میتوانند بهترین دوستان فرزندان خود باشند؛ آنها باید با صرف وقت برای تربیت فرزندان، به شناخت بهتر آنها بپردازند.
والدین در خانه بهعنوان اولین اجتماع کوچک، که کودک در آن شکل میگیرد وظیفه تربیت فرزند را بر عهدهدارند. آنها باید شرایط تربیتی فرزند را مطابق سن او تغییر دهند زیرا هر مقطع سنی، یک شیوه تربیتی مناسب خود را میطلبد. عمده شکلگیری شخصیت کودک پنج الی هفتسالگی تخمین زدهشده است. دورانی که کودک بایدونبایدها را میآموزد، خودباوری و هویتش را کشف میکند. بنابراین کودک در این سن همانند نهالی است که قامت راست یا خمیدهاش در آینده، به آن بستگی دارد. کودکان در این سن به مادر خود بیشتر از پدر وابسته بوده و ازاینرو توجه مادران را بیشتر می طلبند. مادران لازم است بر روی مهارتهای رفتاری و کلامی خود در ارتباط با تربیت فرزند بیشتر کارکرده و راهحلهای گوناگون مواجه با مشکلات را یاد بگیرند.
این مشاور خانواده و روابط فرزندان معتقد است، والدین حتماً باید در تربیت فرزندان خود نکات زیر را مدنظر داشته باشند:
۱- برخورد منطقی با شکستها و موفقیتهای فرزند خود
برخورد مناسب در برابر شکستها و موفقیتها باعث میشود که انگیزه کودک در کارهای بعدی حفظ شود. واکنشهای ما به شکستهای کودکانمان روی نحوه پردازش موانع و ادامه کار، سخترویی و اعتمادبهنفس آنها، و چگونگی برخورد آنها با اشتباهها و شکستها، تأثیرات درازمدتی خواهد داشت. حمید ایروانی می گوید در تحقیقاتی که در مرکز سنجش استعدادهای کودکان دانشگاه برکلی انجام داده ایم، به این موضوع پی بردیم که واکنشهای والدین به شکستهای کودک حتی میتواند نگاه کودک به هوش را تعیین کند. او می گوید: اینکه یک پدر یا مادر اشتباهها و شکست های کودک را به صورت مثبت یا بد ببیند، میتواند باورهای کودک در مورد هوش را شکل دهد و از این طریق روی آینده او تأثیر بگذارد. به عنوان مثال پدر و مادرهایی که با اضطراب و نگرانی به نمره امتحانی بد فرزند خود واکنش نشان میدهند، ممکن است این پیام را به کودک منتقل کنند که چون هوش ثابت است او نمیتواند نمره بهتری بگیرد. امّا والدینی که روی چیزی که کودک میتواند از نمره بد در امتحان یاد بگیرد، تمرکز میکنند، ممکن است این پیام را به کودکانشان منتقل کنند که هوش ثابت نیست و آنها میتوانند با مطالعه کردن نمره خود را بهتر کنند.
۲- برآورده کردن خواسته های معقول کودک
مشاور برجسته تربیت فرزندان معتقد است: در برآورده کردن نیازها، والدین نباید وسواس به خرج داده و فوراً نیازهای کودکان خود را برآورده سازند. کودک باید بداند که ارزش واقعی چیزی که طلب کرده به چه اندازه است و از آگاهی خود نیز برای رسیدن به خواستهاش استفاده کند. اینگونه است که کودک قدر داشتههای خود را میداند و دارای شخصیت پرتوقعی نخواهد شد. پدر و مادر خوب کسی است که عاقلانه خواهشهای طفل را تعدیل کند و هر جا خواسته کودک به صلاح اوست با مهربانی و عطوفت عمل کند. آنجا که خواهشهای کودک به صلاح وی نیست، در کمال اقتدار با یک نگاه تند یا بیاعتنایی، او را از خواسته نابجایش منع کند. بعضی از پدران و مادران ، کمترین توجهی به خیر و مصلحت کودک ندارند. هدف آنها تنها راضی کردن کودک و برآورده کردن خواستههای اوست. آنان عملا خود را مطیع و فرمانبردار و کودک را مطاع و فرمانروا میسازند و به این ترتیب باعث خودخواه تر شدن کودک و تقویت تفکر خودستیزی او خواهند شد. این قبیل والدین، ناآگاهانه و با دوستی و محبت، ریشههای سعادت فرزند خود را میخشکانند و با عواطف نابجا و محبتهای بیحد و حصرشان، آنها را به بدبختی سوق میدهند.
۳- تشخیص موقعیت مناسب برای امر و نهی
حمید ایروانی به والدین توصیه می کند: در صورت داشتن خواستهای از کودک، آن را با فریاد یا تهدید نباید عملی کرد. در این مواقع باید موقعیت کودک را در نظر گرفت و اگر او مشغول انجام عملی است از دستور دادن پرهیز شود. در این مواقع باید نام کودک به صورت کامل ادا شود و پدر یا مادر با تماس چشمی مناسب به کودک خواسته خود را بیان کنند.
۴- تعیین میزان آزادی و محدودیتهای کودک
از نگاه این مشاور خانواده کودک نباید آنقدر آزاد باشد که تصور کند هر سخنی و هر رفتاری را میتواند انجام دهد و نه آنقدر محدود که برای انجام هر کاری وابسته به والدین باشد. زیرا که روش اول تربیت، فرزندان را پرتوقع و لوس و روش دوم آن ها را فاقد اعتمادبهنفس بار میآورد. بنابراین در میزان آزادی و محدودیت فرزندان باید دقت عمل صورت گیرد و کودک میزان حدود و باید و نبایدهای خود را بشناسد.
۵- داشتن الگو در خانواده
این دانش آموخته دانشگاه برکلی معتقد است: کودکان در طی رشد خود دارای الگوهای متفاوت رفتاری هستند. گاهی یک شخصیت کارتونی، یک شخصیت برجسته علمی یا هنری را الگوی خود قرار می دهند. اغلب الگوبرداریی ها با ناآگاهی و از رو ظاهر الگوها برداشته میشود. بسیاری از این الگوها با فرهنگ کودک در تضاد است و برخی دیگر اصلاً مناسب او نیستند. بنابراین بایست سعی شود والدین با رفتار درست، خود را به عنوان یک الگوی مناسب به کودک معرفی کنند تا کودک برای رفتار خود مجبور به پیروی از الگوهای بیرونی نشود.
۶- داشتن رابطهای سالم با کودک
حمیدایروانی می گوید: والدین میتوانند بهترین دوستان فرزندان خود باشند. آنها باید با صرف وقت برای تربیت فرزندان، به شناخت بهتر آنها بپردازند. گوش دادن و بازی کردن دو روش مؤثر برای نزدیک شدن به کودک و نوجوان میباشد. اگر والدین به گفتههای کودک و نوجوان خود به دقت توجه نمایند او فکر میکند که نگرانیها و گفته هایش مورد توجه قرارگرفته اند و والدینش برای کمک به او از هیچ اقدامی فروگذاری نخواهند کرد.