امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
گاه قلم نیز خسته می شود از این همه نوشتن و برملا کردن واقعیات پیش و پس پرده ها اما هیچگونه عکس العمل و یا تغییری در روش ها و تفکرات و اقدامات پدید نمی آید، حرفت به خودت برمی گردد وانگار مشت بر سندان کوبیده ای و آب در هاون، احساس بلاهت می کنی و حماقتی عمیق تو را در خود غرق می کند.وقتی با واگویه ها و فریادهای قلم ات آب از آب تکان نمی خورد احساس میکنی دارند به ریش ات می خندند و در گعده های دوستانه شان به تو و قلم و نوشته هایت قهقهه می زنند.چقدر فریاد زدیم و نوشتیم و انواع انگ ها و اتهامات را به جان خریدیم که در کشوری چون ما که غرق در حوادث و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی است و دائم با بحران های خشم آگین طبیعت و بحرانهای اجتماعی مواجه است نیاز به مدیریت کلان بحران داریم، مدیریت بحران تعریفی دارد که کل جامعه ایرانی را دربر میگیرد، از آمادگی دائمی ادارات وسازمانها، آمادگی مردم با آموزشهای مکرر، از آمادگی و هماهنگی مسئولین و مدیران در بزنگاه های حیاتی، از داشتن مواد و تجهیزات لازم به اندازه وفور و نه کافی، از داشتن برنامه های فرهنگی برای ارتقای رفتارهای اجتماعی، از به وجود آوردن شرایط وفاق و همبستگی ملی و ایجاد اعتماد بین مردم وحاکمیت و… درد ما مدیریت بحران نیست بلکه بحران مدیریت است، آنجایی که هیچ چیز سرجای خودش نیست، آنجایی که جامعه مان را آنقدر به سیاست آلودیم که بحران ها می شوند صحنه تسویه حساب های سیاسیون چپ و راست و میانه و مردم کشک…!!آنجایی که شکافی به نام عدم اعتماد، مردم را روانه مناطق بلازده می کند تا خود دست بکار شوند و حداقل برای شان اثبات شود که سوءاستفاده از احساساتشان نمی شود که آن را در پرترافیک ترین و در عین حال زیباترین و پرمعناترین ترافیک جهانی لحظه کمک رسانی آنان در کیلومترها رژه خودروهای کوچک و بزرگ برای امدادرسانی به آسیب دیدگان استان کرمانشاه دیدیم و دیدند.
متاسفانه سازمان پدافند غیرعامل که حتی بسیاری خوانش صحیح آن را نیز نمی دانند چه رسد به اهداف و عملکرد آن در آنچنان لفافه ای از نامدیریتی ها پیچیده شده که در بحران هایی که باید ابراز وجود کند خود دچار بحران می شود، این سازمان چقدر تاکنون توانسته مردم را آموزش دهد، چقدر توانسته افکار عمومی را اقناع کند، چقدر توانسته در بحران ها آلام مردم را بکاهد، چقدر توانسته با شفافیت عملکردش را در اختیار ارباب جراید و مردم بگذارد، چقدر توانسته فرهنگ همبستگی ملی و اعتمادسازی و احترام به دیگران و قانون را در شرایط بحرانی نهادینه کند، چقدر توانسته … زلزله اخیر کرمانشاه به مردم آموخت که بین حقیقت و واقعیت جامعه ما چه شکاف و فاصله عظیمی است، حقیقت آنی است که باید باشد و حق مسلم و طبیعی مردم است و واقعیت آنی است که وجود دارد و در آن برای مردم حقی نه رعایت می شود و نه دیده می شود، پس از چند دهه دیگر پذیرفته نیست که توپ ندانم کاری ها و بی مبالاتی ها و ضعف های شدید مدیریت ها را به گردن این و آن بیندازیم و عمر و زید را مقصر پنداریم، مردم دیگر بازی با کلمات و صحنه سازی های سیاسی را به قول معروف ناخوانده حفظ اند!!
مردم همچنان به دنبال متاع گرانقیمت صداقت و یکرنگی و کارآمدی اند و سر و گوششان از سخنرانی و نصایح آمرانه و بخشنامه و سمینار و… پر است و دیگر نمی پذیرند عذرهای بدتر از گناه را، آقایان باور کنید که باید تا دیرنشده به راه مردم بازگردید، هرچه دارید از مقام و موقعیت و ملک و دارایی و… از صدقه سری همین اربابان شما یعنی مردم است، سر از زیر خروارها برف ندانم کاری بیرون آورید و سیاسی بازی را بگذارید برای بازی با سیاسیون بامردم روراست و صاف، صادق و بی ریا و بی شعار باشید.