سرمقاله/آری این چنین بود برادر…!!

امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com

در بعد فرهنگی و اجتماعی متاسفانه حلقه های مفقوده ای داریم که جامعه ایرانی با هر علقه نژادی و طایفه ای و با هر انگیختگی سیاسی وعرفی اینک و پس از سالها دریافته که چه چیز هایی را از دست داده و چه چیزهایی را جانشین اش کرده. مردم ما انگاری به دنبال گمشدگانی هستند که بادست خودشان، آگاهانه و یا ناآگاهانه کشتند و دفن اش کردند و در آن سالهای بی خبری پس از دفن بر گورشان دست افشانی و پایکوبی کردند و اینک و در پی گذار سال های دراز دریافته اند که چه کلاه گشادی بر سرشان رفته و چگونه ملعبه تغییرات سریع جهانی شدند و حال  مغموم و افسرده سعی می کند که چون توابین ادای شیون و زاری از دست رفتگانی را در بیاورند که دیگر برای باز پس گیری آنان نه دلیلی وجود دارد و نه ابزار کارزاری!! مردم،  چه گم کرده اند که سرگشته و شیدای پیداکردن آن اند.هزاره سوم هزاره بدی نیست نه برای ما که برای همه جهان، اما شرایط این هزاره زمانی قابل درک و هضم است که با آمادگی به این هزاره ورود پیدا می کردی و تبعات پیشرفت و تغییر را در گرو فرهنگ و ریشه ات قرار می دادی نه این که بر عکس فرهنگ را در خدمت پیشرفت قرار دهیم که دادیم و امروز شاهد پارادوکس هایی عمیق بین نسلی و آوارگی فرهنگی اجتماعی شده ایم، خرده فرهنگ های ارزشمند مان را در پای چهره زیبای پیشرفت قربانی کردیم و به این کارمان فخر فروختیم که در ازایش آدمهای باکلاس وبه روزی شده ایم، بسیاری از ارتباطات اجتماعی و به تبع آن خانواده را دچار گسل های زلزله ای کردیم بی آن که بیاموزیم هزاره سوم حرف اول وآخرش قانون است، گام اولش کار است، تابلو اش زیاده خواهی و زرق وبرق است، گفتارش خشک و عاری از عاطفه است، زبانش تیز است وتلخ، نگاهش بی رحم است ودرون کاو، قدم ها یش محکم است وبی رحم، دستانش سرد است و بی رحم تر .برای کشوری که بنیانش بر طراوت عواطف بنا شده و احساسات غلیانی عمیقی دارد سخت است که تبدیل به ماشین کار شود، مردمی که عادتی تاریخی به راحت طلبی دارند، مردمی که احترام به تعارفات روزمره را بسیار ارجح می دانند بر احترام به قانون، مردمی که عادت کرده اند به این که برای شان تفسیر کنند شرایط روزشان را اما هیچگاه حاضر نشدند که خود مفسرباشند. اینک ما از مصادیق پیشرفت تقریبا همه اش را داریم، کودکان ما از وجود این عامل توانسته اند که دیگر کودکی نکنند، آموخته اند که دربازیهای انفرادی وجمعی کمتر خلاقیت نشان دهند ، آنان دیگر با عروسکی دست ساز مادرشان نمی آموزند پرورش عواطف وبازیهای کودکانه را آنان در موج پیشرفت بازی های کامپیوتری را می آزمایند، آنان دیگر از خانواده صداقت و راستگویی را نمی آموزند چرا که شرایط برای کارصادقانه و راستگویی فراهم نیست، ارتباطات خانوادگی دچار وارونگی و ارتباطات فامیلی وهمسایگی درحد سقوطی مرگبار قرار گرفته، دیگر مشکل نزدیکان مشکل من نیست مشکل خودش است، دیگر احترام به گفتار و رفتار بزرگان تبدیل به افسانه شده، نسل نو حرفی دیگر دارد حرفی که هیچ سنخیتی با فرهنگ شهر و روستا و کشورش ندارد، خانه های حیاط دار و مصفا تبدیل شدند به آلونکهایی که آراسته به مصنوعات و زیورآلات شدند و مردم در چهار دیواری های تنگ و تاریک روی هم و در طبقات بلند مرتبه زندگی می کنند و تحت فشارهایی روانی باصطلاح فرهنگ آپارتمان نشینی را امتحان می کنند و به هم درس پس می دهند. آنقدر سیاست در ارکان زندگی های مان نفوذ کرد و آن را آلود که هیچ لذتی از زندگی نمی بریم. مردم به دنبال همان هایی هستند که خودشان مدفون کردند و اینک فقط خاطره ای از آن به یادمانده. از پیشرفت ماشین سواری و بی قانونی اش را یاد گرفتیم و هرچه شاسی اش بلندتر شد شان خویش را نیز درگرو آن دانستیم، از پیشرفت گوشی تلفن همراه به دست را آموختیم و شخصیت مجازی که خیال کردیم به ما می دهد، از پیشرفت پکیج وآشپزخانه اوپن و سرامیک و مبلمان های پرقیمت و ام دی اف را ملاک زندگی سالم وبی غش دانستیم، از پیشرفت دلمان را خوش کردیم به القابی توخالی و بی مفهوم دکتر و مهندس و استاد و فرهیخته. بنام پیشرفت خویش را تهی کردیم ازآن چه که بودیم وفقط پوسته ای را برخود نگاه داشتیم. روابط اجتماعی را به شکلی عجیب و باورنکردنی به هم ریختیم و فی الحال شاهد موجی غریب از دختران و پسرانی هستیم که ظاهرا ایرانی اند اما شمایلی غربی تر از غربی دارند، درصد آمارهای طلاق و اعتیاد و رشوه و ویژه خواری واختلاس ودزدی و کلاهبرداری های قانونی!! را آموختیم و به جان خریدیم و سپس چون دردمان آمد فریاد زدیم فریادهایی که دیگر عادت مان شده. آری این چنین بود برادر ، آری این چنین است برادر…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*