مذاکره در خانواده را یاد بگیرید

آیا تا به حال شده است بارها و بارها در رابطه با مساله ای با هسرتان به مذاکره بپردازید اما هیچ گاه به نتیجه نرسیده باشید به نظرتان مشکل کجاست؟ یعنی مذاکرات زناشویی سخت تر از مذاکرات هسته ایست؟!

مذاکره، خانواده، روابط زناشویی،رابطه جنسی ، ازدواج

برای آنکه در زندگی مشترکتان موفق باشید، ارتباط درست و موثر با هم یک شرط لازم است. خیلی ساده است؛ اگر با همسرتان ارتباط مناسبی نداشته باشید، نمی‌توانید زندگی زناشویی شادی داشته باشید. ‏

معاشرت صحیح با اطرافیان، یکی از اصلی‌ترین توانایی‌هایی است که هر انسان در زندگی یاد می‌گیرد، شما با یک ارتباط مناسب می‌توانید به موفقیت‌هایی در زندگی برسید که شاید حتی تصورش برای شما سخت باشد. ‏

یکی از مهمترین مشکلات ارتباطی زناشویی این است که زن‌ها توقع دارند همسرشان از طریق همذات پنداری و بدون کلام مشکلات او را بفهمد. ‏

زن و شوهر در همان سال اولیه ازدواج می‌توانند متوجه این موضوع شوند که روش ارتباطی متفاوتی با هم دارند. مثلا ممکن است شما خیلی منطقی رفتار کنید و کمتر احساساتی شوید ولی همسرتانپر شور باشد(مثلا اگر دوستی از شما بخواهد که شب مهمان آنها باشید اما سرتان شلوغ باشد، ممکن است شما به راحتی بگوید «ممنون، وقت بهتری مزاحم می‌شویم.» در حالی که جواب منفی دادن برای همسرتان بسیار سخت باشد. شما باید یاد بگیرید که این تفاوت تنها بر اساس شخصیت متفاوت افراد است و هیچ کس مقصر نیست؛ شما فقط باید به فکر ایجاد تعادل در رابطه زناشویی باشید. ‏

قدم اول فهمیدن این تفاوت‌هاست .سپس باید یادبگیرید چگونه می‌توانید با وجود این تفاوت در رفتار و شخصیت می‌توانید در ارتباطتان تعادل ایجاد کنید. ‏

مثلا اگر بحث بر سر میزان هزینه‌های مادی و یا برنامه‌ها و اهداف است، کسی که منطقی فکر می‌کند در ارتباط موفق‌تر است. اما زمانی که موضوع راهنمایی، گوش دادن به درد دل‌ها و آرزوهاست، ارتباط منطقی -احساسی بیشتر به کمک شما می‌آید. ‏

البته علاوه بر تفاوت شخصیت‌ها، به طور کلی زن‌ها و مردها روش‌های متفاوت ارتباطی دارند. معمولا مردها تنها ارتباط کلامی دارند در حالی که زن‌ها در کنار ارتباط کلامی، ارتباط غیر کلامی نیز برقرار می‌کنند. آن‌ها از زبان بدن و اشاره بیشتر از مردها استفاده می‌کنند. ممکن است برای مردها ارتباط جسمی، مانند نوازش تنها به منظور رابطه جنسی باشد اما زنها فراتر از آن احتیاج به این نوع ارتباط داشته باشند. ‏

یکی از مهمترین مشکلات ارتباطی زناشویی این است که زن‌ها توقع دارند همسرشان از طریق همذات پنداری و بدون کلام مشکلات او را بفهمد. ‏

وقتی زنی از شوهرش در مورد دوستش گلایه می‌کند، نمی‌خواهد بشنود: «اگر فلان کار را نمی‌کردی، او الان با تو اینطور رفتار نمی‌کرد» و یا «خوب راحته، دیگه باهاش رفت و آمد نکن.» خیلی ساده‌تر او چیزی شبیه این احتیاج دارد «عزیزم، واقعا متاسفم که این رفتار رو داشت.»‏

به طور ذاتی در هر مشکلی مردها می‌خواهند در لحظه مشکل را حل کنند در حالی که زن‌ها می‌خواهند دلداری بدهند و یا نیاز به همدردی دارند. این به این معنا نیست که زن‌ها قادر به حل مشکلات نیستند و یا مردها نمی‌توانند همدردی کنند، بلکه یکی از این ویژگی‌ها‌ در آنها قوی‌تر است. ‏

اصول اساسی مذاکره در خانواده

همسران چند نکته را باید به عنوان پیش فرض و اصول ابتدایی مذاکره پپذیرند. اول اینکه باید با این دید وارد مذاکره شوند که لزوما در پایان نظر آن ها، نظر نهایی نخواهدبود. یک  مذاکره مثبت باید به تصمیمی مبتنی بر منطق سازنده ختم شود. منطق سازنده، مجموع دلایلی است که براساس آن، طرفین به این نتیجه می رسند که تصمیم اتخاذشده بیشترین فایده را به همه اعضای خانواده می رساند.

یکی دیگر از اصولی که باید در مذاکره مورد توجه قرار بگیرد، اصل «شنیدن» است. هر کس که وارد مذاکره می شود، باید این اصل را بپذیرد که در یک گفت و گوی دونفره، نمی توان همیشه گوینده بود و گاهی نیز باید سکوت کرد و به حرف های طرف مقابل گوش سپرد.

اصل دومی که باید رعایت شود، این است که موضوع مورد مذاکره باید روشن باشد و تنها بر سر آن مورد، گفت و گو انجام شود. به مثال انتخاب رشته برگردیم. اگر زوجین سر این موضوع اختلاف دارند و برای مثال پدر اصرار دارد که فرزند خانواده رشته ریاضی بخواند و مادر روی رشته تجربی تاکید دارد، باید در ابتدای بحث تعیین شود که باری مثال تا نیم ساعت بعد، تنها بر سر همین موضوع گفت و گو شود. اما متاسفانه ما شاهد این هستیم که در بسیاری از موارد زوجین، هنوز چند دقیقه از شروع صحبت نگذشته که بحث از موضوع اصلی منحرف شده و مثلا به رفتار بد مادرشوهر در فلان مهمانی می رسد! درواقع این موضوعات، به شدت بستر مذاکره را تهدید می کنند.

یکی دیگر از اصولی که باید در مذاکره مورد توجه قرار بگیرد، اصل «شنیدن» است. هر کس که وارد مذاکره می شود، باید این اصل را بپذیرد که در یک گفت و گوی دونفره، نمی توان همیشه گوینده بود و گاهی نیز باید سکوت کرد و به حرف های طرف مقابل گوش سپرد.

گوش کردن هم صرفا ساکت بودن نیست. شاید همه ما این تجربه را داشته باشیم که هنگامی که اصطلاحا در یک بحث مشغول «گوش دادن» به صحبت های طرف مقابل هستیم، کلا ذهنمان معطوف به فضای دیگری است. یعنی اصطلاحا یک گوشمان در است و دیگری دروازه. به جای اینکه ببینیم طرف مقابل از ما چه می خواهد، مدام در فکر این هستیم که چگونه جمله جدیدی را علیه او تدارک ببینیم. اگر بخواهیم وارد «مذاکره»ای سازنده شویم، باید بدانیم تا وقتی ذهنمان را برای شنیدن حرف های طرف مقابل آماده نکنیم، قطعا نتیجه مطلوبی در کار نخواهدبود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*