کودکی ۵ساله به دلیل آزار و اذیت وشکنجه جسمی به کما می رود و بر اثر مرگ مغزی می میرد ، به همین راحتی! به راحتی گعده و دورهمی یهویی و قهقه هایی که درپس آن دنیایی اندوه و افسردگی است.
هرروز بلااستثنا خبر داریم ، آن هم ازکودکان مان ازمرگ فجیع آنان یا باتجاوزویا با شکنجه وضرب وجرح ، هرروز خبرهای فراوانی داریم ازتیراندازی و گروگانگیری حتی در پادگان وپاسگاه ، هرروز شاهد مرگبارترین تصادفات جاده ای ومرگ های فجیعی هستیم ، هرروز عربده کشانی هستندکه قمه به دست ایجادرعب ووحشت کنند ، هرروز شاهد بالارفتن آمارطلاق و خودکشی ها هستیم ، هر روز مان راباید درانتظار خبر مرگی فجیع کودکی معصوم به انتظار بنشینیم، مهم یادآوری نام های شان نیست بلکه مهم یادآوری دایمی فجایعی است که دارد روتین باور جامعه می شود.
جامعه دارد درخودش می جوشد وناخن بر چهره وجدان اش می کشد، مگر اعدام قاتل آتنا ویا بنیتا نقطه پایانی است بر اینگونه فجایع ؟! مگر اعدام های حیواناتی بنام خفاش شب، روباه روز، گرگ عصر، عنکبوت سحری و اسامی عجیب دیگر نقطه پایانی بود بر آن فجایع و قتل ها؟!!
این اعدام ها شاید لازم بنظرآید وچون قطعه یخی برالتهاب داغ جامعه فقط لحظاتی خنک کند آن داغها را اما باز شروعی دیگر را شاهد خواهیم بود.
میگویند نباید اینگونه اخبار را بسط داد و تشویش افکارعمومی کرد ، بسیارخوب دیگر چیزی نخواهیم نوشت وتحلیلی نخواهیم کرد آیا تمامی شاخص های به شدت نزولی اخلاق و فرهنگ جامعه دوباره اوج خواهدگرفت وهمه چیز آرام ومتعالی خواهد شد ؟!! به نظر می رسد که بازتاب وساری وجاری شدن اینگونه تفکرات و سیاست هایی که بهترین وراحت ترین راه را در پاک کردن صورت مساله و برخورد با معلول میداند در طول چند دهه باعث بوجود آمدن تنش های شدید اجتماعی ورشد قارچ گونه غدد متعفن خصلت و عادت تهاجمی مردم با یکدیگر شده و دست اندرکاران مدیریت کلان جامعه همچنان به دنبال عوامل تشدید شرایط وخیم فرهنگی، اقتصادی وسیاسی در خارج ازمرزهای کشورهستند تا توپ رادر زمین آنها پرتاب کنندتاخویش را از زیر بار مسئولیت وسوال های افکارعمومی برهانند ونفسی به راحتی بکشند.
آنقدر که اطراف مان امواج الکتر ونیکی گوشی های همراه و وایفا و پارازیت و امواج رادیو وتلویزیونی وماهواره ها درخودغرق مان کرده اند بسیاربیشترازآن خطوط قرمز من درآوردی است که بر مردم تحمیل کرده ایم که نه ببینند ونه بشنوند ونه بگویند ونه بپوشندو نه بنشینند ونه برخیزند ونه…نتیجه آن همه فشار ویک بام وچند هوا بودن اجرای قانون درکشور بمب متحرکی می شود که تک تک مردم چه اندک وچه زیاد باخود حمل می کنند.
مدیران ومسولین حق ندارند فقط مردم را گناهکاربدانند وخویش را در ردای معصومیت بپیچند، وقانون را فقط برسر عوام هوارکنند وباپاسخ های دیپلماتیک وکلی گویی مردم را همیشه بد هکارکنند وخویش راطلبکار!! پس از چهاردهه ماهنوز برنامه ای مدون برای آموزش پدران، مادران، کودکان، نوجوانان وجوانان در مورد مسایل جنسی وراهکارهای دستیابی به شناخت متقابل نداریم وآنقدر دراین حیطه تابو سازی کرده ایم وخطوط قرمز رافراهم آورده ایم که نتیجه اش می شود بالارفتن آمار تاسف بار جرم و جنایت و تجاوز، کدام کشوردنیاراسراغ دارید که فرهنگ بخشنامه ای و شعاری، سخنرانی، همایش، دستور وگشت ومشت گره کردن را نهادینه کرده باشد که ما دوم آن باشیم ؟!!
هنوز دیرنشده وشایدبتوان جبران مافات کرد ، به اساتیدو پدیده های جامعه شناس، رفتارشناس وروانشناسان اجتماعی اعتمادکنیم و شرایط کار را فراهم آوریم تا بتوانند با شناخت کامل جامعه پای کارآیند تا بابرنامه ریزی از سقوط جامعه در دره فقر ندانستن ها جلوگیری کنیم….شاید هنوز فرصتکی باقی مانده باشد، شاید…