یادداشت امروز / بدحجابی یا تبرج؟ مسئله این است!

فضای مجازی دارد در اندازه یک ابر رسانه مطرح می شود و به مسائل می پردازد. ظرفیت بالا و شتاب و دامن گستری به کمک آن می آید تا میدان را در اختیار گیرد و حتی رسانه های رسمی را به حاشیه براند . در موضوعات گوناگون هم ورود می کند از جمله حجاب و شاهد بودیم که  چندی پیش کلیپی از محاجه یک روحانی عزیز با یک بانو در برنامه ای پخش شد در باره حجاب و حرف به « حجاب اجباری» کشید که من اساسا با این ترکیب دو کلمه ای مشکل دارم، و «حجاب اجباری» را نمی توانم برای خودم حل کنم و معتقدم در حالت تجزیه هر کلمه معنای خود و سازواری خود را دارد اما وقتی کنار هم می نشینند می شود همان ماجرای « مرده شور ترکیبش را ببرد» چون ترکیب این دو کلمه حقیقتا مشکل دار و مشکل آفرین است. در آن کلیپ، روحانی کار بلد ، بانوی مدافع حجاب را چنین گیر می اندازد که دروغ گناهش بیشتر است یا بدحجابی؟ آن بانو هر جوابی که بدهد، به خودش تبدیل می شود. اگر بگوید حجاب، شیخ ما هزار آیه و حدیث به حق ، ردیف می کرد در مذمت دروغ که دو در صد آن برای منع از بدحجابی نیامده است. اگر می گفت دروغ باز پایش گیر بود که چرا آنقدر که بد حجاب برخورد می شود با دروغگو به ستیز برنمی خیزیم. موضوع به گونه ای طراحی شده است که در هر صورت دست شیخ ما بالا می رود اما یک پرسش می تواند، میدان بازی را عوض کند؛ تبرج و خود نمایی دروغ بیشتر است یا بدحجابی؟ پاسخ روشن اسن. دروغ ها را افراد «راست نما» بیان می کنند و تبرج ندارد و طرف چقدر باید کار کند تا کذب آن را بفهمد تازه اگر تلاش کند و اگر دریابد اما بدحجابی، را هر چشمی می بیند و به داوری برمی خیزد این جاست که مسئله طرح می شود و لاجرم نیازمند پاسخ می شود که نمی توان به جای جواب کل صورت مسئله را پاک کرد. حال باید پرسید از آن روحانی بزرگوار که تبرج و آلودگی نگاه کدام یک بیشتر است، دروغ یا بدحجابی؟ قطعا ایشان هم خواهند فرمود بد حجابی. اگر خط مقایسه را ادامه دهیم می توانیم بپرسیم که گناه  زنا بیشتر است یا غیبت؟ جوابش را هم همه ما می دانیم؛ الغیبه اشد من الزنا. و این جا با این پرسش مواجه می شویم که چرا زنا، شامل «حد» در اقسام آن می شود اما غیبت را «حد» نیست.فکر می کنم این مقایسه ها از اساس «پای چوبین» است که  نا تمکین است پس باید میدان را دوباره سازی و درست سازی کرد و به دیگر عبارت، حجاب را باید درست شناخت و درست و دقیق معرفی کرد تا نتیجه درست هم حاصل آید. این را هم باید روشن و دقیق گفت که حجاب یک کنش سیاسی نیست، تا بی حجابی و بدحجابی، واکنشی باشد در برابر کنشگرانی که حجاب را، قانون کرده اند. یک پدیده صرفاً اجتماعی هم نیست که با کشف آن فقط یک ناهنجاری اجتماعی اتفاق افتاده باشد از سوی گروهی علیه گروهی دیگر که قاعده جامعه را می نویسند. حجاب یک حکم مردانه هم نیست تا زنان در پی سالاری خویش و اثبات حرف خود در برابر مردان،آن را بردارد و یا خطوط مرزی آن را به آن چه گمان می کند نفع اوست تغییر دهد. قابل داد و ستد هم نیست که بسته به بهای پرداختی تغییر کند، چانه زنی هم نمی تواند سرمویی، پوشش موها را جابه جا کند. حجاب یک امر دینی است، مثل نماز، مثل روزه و مثل دیگر اموری که واجب اند و نمی توان آن را منکر شد، یا اجرای آن را با اما و اگر مواجه کرد که اما و اگرکنندگان در مباحثی که ضروری دین شمرده می شود، اگر عالماً و عامداً بدان «ورود» کنند «از » دین «خروج» خواهند داشت، هر چند «بر» دین خروج نکرده باشند! حکم این هم در فقه و حقوق اسلامی روشن است. البته در این نوشتار در پی فهرست کردن مواد حقوقی و احکام فقهی ماجرا نیستیم بلکه فقط می خواهیم توجه دهیم به این مسئله که حجاب یک امر دینی است و لزوماً بی حجابی مسئله ای غیردینی خواهد بود هر چند مرتکب آن قصد ضدیت با دین را نداشته باشد پس باید توجه داشت که تقابل های اجتماعی و لجاجت های کودکانه سیاسی هرگز نباید فردی را به سوی اقدامات دین گریزانه بکشاند. هر چند اگر نگاهی صرفاً اجتماعی هم به مقوله داشته باشیم، باز می طلبد به عنوان شهروندان متمدن جامعه قانون و نظم اجتماعی و محیط زیست جمعی را محترم بشماریم و حداقل نگاهی همسان با مقررات راهنمایی و رانندگی بدان داشته باشیم، که نادیده گرفتن آن هم مجازات ها و جریمه های قانونی دارد و هم در برخی موارد به حادثه منجر می شود که فرد جان خود را می بازد. پس عقلانی نیست، حتی از نوع  عقل ابزاری آن هم حکم می کند، قوانین راهنمایی و رانندگی به رعایت محترم شمرده شود و هیچ خردمندی، علایم راهنمایی و فرمان های پلیس را محدودیت نمی خواند بلکه آن را حد و مرز سلامت ماندن می داند و حتی تلخی جریمه نیز در کام او شیرین می شود.
پس اگر کسی نگاه دینی به حجاب نداشته باشد و صرفاً آن را مسئله ای اجتماعی بداند، باز لازم است تمام و کمال آن را رعایت کنند چون حجاب وقتی به کوچه و خیابان کشیده می شود دیگر یک مسئله شخصی و خصوصی نیست، تنها در حریم خصوصی می توان آن را امری شخصی دانست اما وقتی به جامعه کشیده می شود، قطعاً موضوعی اجتماعی است که باید به رعایت همه جانبه، حرمت گذاشته شود، این هم مسئله ای است که همیشگی روی آن کار و فرهنگ سازی کنیم به گونه ای که افراد بیگانه با دین هم بدانند وقتی مسئله ای به قانون تبدیل می شود همه باید نسبت به اجرای آن التزام داشته باشند نه اینکه آن را متناسب با اعتقاد خود انجام دهند و یا از زیر بار اجرای آن شانه خالی کنند. مثل قوانین رانندگی که افراد بخواهند یا نخواهند «باید» آن را رعایت کنندو… بگذریم، حجاب در عین حال که یک مسئله اجتماعی و قانونی است یک امر دینی نیز است و جامعه ما هم جامعه متدینان است و هم جامعه دینی و هم متدینان خواهان حجاب و هزار البته عفاف هستند و هم اقتضای جامعه دینی این است. پس این می طلبد تا درباره حجاب و عفاف بیشتر، علمی تر، حقوقی تر، جامعه شناسانه تر بیندیشیم و عاقلانه تر، قانونمدارانه تر عمل کنیم. تا دیگر کسی  حکم شرعی حجاب را، «حجاب اجباری» تعریف نکند و برای متبرجان قانون شکن، موج همدلی به راه نیندازد….

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*