آخرین خبر :

«گنج» جهان در کنجی از بیرجند

«من با دبیری در دانشگاه تهران شروع کردم و بعد از ۱۳ سال استادیار این دانشگاه شدم. اولین کسی بودم که با تحصیلات عالیه جغرافیا به ایران برگشتم و در سال دوم گشایش دانشگاه تهران به‌همراه دو نفر از همکارانم رشته جغرافیا را پایه‌گذاری کردیم. بعد از ما ۶ نسل جغرافیدان در ایران تربیت شده‌است که من به‌نوعی احساس می‌کنم پدربزرگ این جریان باشم. مدتی رئیس دانشکده و معاون دانشگاه تهران بودم. در دوران بازنشستگی هم دانشگاه بیرجند را تأسیس کردم. قبل از انقلاب، مدتی معاون پارلمانی وزارت راه بودم. پس از انقلاب، در دوران جنگ ایران و عراق، مشاور وزیر دفاع بودم. حالا هم در دانشگاه شهید بهشتی مشاور دانشکده علوم زمین هستم و دو دانشجوی دکتری دارم. بیش از صد مقاله به فارسی و انگلیسی نوشته‌ام و چهارده کتاب درسی به چاپ رسانده‌ام. مهمتر از همه‌ این‌ها انتشار کتابی با عنوان جغرافیا در ایران از دارالفنون تا انقلاب اسلامی، که داستان علم جغرافیا در کشور است. پانزده سال است که با دائره المعارف اسلامی همکاری می‌کنم و این اواخر با مرکز گفتگوی تمدن‌ها ارتباط نزدیک دارم و قرار است اطلس جغرافیایی تمدن‌ها را تهیه کنم».
آنچه خواندید بخشی از خاطرات پدر جغرافیای ایران است، فردی که تمام آرزوهایش برای بیرجند و بیرجندی ها خلاصه می شد، یکی از مهمترین بنیانگذاران دانشگاه بیرجند و همین طور فردی که نقش زیادی در استان شدن بیرجند داشت اما هیچ گاه درباره آن گفت و گوی مفصلی نکرد.
پروفسور محمد حسن گنجی ۲۱ خرداد سال ۱۲۹۱ خورشیدی در بیرجند به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات مقدماتی در مدرسه شوکتیه بیرجند، وارد دارالمعلمین عالی تهران شد و در رشته تاریخ و جغرافیا به دریافت درجه کارشناسی نائل آمد. سپس به‌عنوان دانشجوی برگزیده به اروپا اعزام شد و در دانشگاه ویکتوریا، منچستر انگلستان به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۱۷، لیسانس تخصصی خود را در جغرافیا اخذ کرد.
وی بار دیگر، در سال ۱۳۳۱، با استفاده از بورس تحصیلی عازم ایالات متحده آمریکا شد و دکتری خود را در رشته جغرافیا، از دانشگاه کلارک دریافت کرد.
دکتر گنجی، پس از بازگشت به ایران، در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و با درجه استادی در سال ۱۳۵۸ بازنشسته شد. بااین‌حال، وی هیچ‌گاه دست از کار نکشید و از سال ۱۳۶۴ همکاری خود را با مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی آغاز کرد. وی از سال ۱۳۷۰ به‌عنوان مشاور رئیس دانشکده علوم زمین با دانشگاه شهید بهشتی همکاری داشت.
وی، علاوه بر مدیریت گروه جغرافیا، ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی و معاونت دانشگاه تهران، پیش از انقلاب اسلامی ایران، ریاست اداره کل هواشناسی ایران و ریاست هواشناسی منطقه آسیا را نیز بر عهده داشته و عضو کمیته اجرایی سازمان هواشناسی جهان بود‌. این تنها بخش کوچکی از افتخارات مرد بزرگی است که اینک در بینمان نیست فردی که یک قرن زندگی کرد و در تمام دوران این عمر پربارش فقط خوبی و نیکی برای ایران اسلامی به ارمغان گذاشت، فردی که خود را با افتخار بیرجندی معرفی می کرد و هر زمان درباره خاطراتش با او گفت و گو می کردی محال بود که نام شهر دوست داشتنی اش را ذکر نکند شهری که حتی آرزو کرده بود در آن دفن شود. اما آیا بیرجند با این همه ارادت استاد توانسته از وام داری خود اندکی بکاهد؟ این سئوال را خواهرزاده و برادرزاده پروفسور گنجی در تحریریه امروز خراسان جنوبی پاسخ می دهند.
آقای رضایی و خانم گنجی چند روز مانده به سالروز تولد این مرد جغرافیای ایران از یادها و وعده ها و قرار هایی می گویند که باید انجام می شد و نشد، از اینکه طبق معمول وقتی بزرگی را از دست می دهیم و هنوز گرم هستیم چه وعده هایی که برای گرامی داشتش می دهیم و همین که سرمای خاک بر ذهن هایمان چیره شد یادمان می رود در روز وعده ها کلنگ چه بر زمین زده ایم !!!
رضایی خواهرزاده دکتر است فردی که به دکتر همانند دیگر خواهرزاده ها و برادرزاده ها نزدیک بوده با این تفاوت که او اطلاعات موثقی از آنچه دکتر انجام می داد و می نوشت هم دارد. از ۴ کتابی می گوید که گنجی به رشته تحریر درآورده است، سفرنامه هایی که او چه به دلیل مسائل کاری انجام داده است چه مسائل علمی که هر کدامش یک ورق از تاریخ است هر چند مرد جغرافیای ایران آن را نگاشته باشد.اما تاکنون فقط یکی از این کتاب ها چاپ شده است. وی می گوید: سفرنامه های دایی از خاطرات و دست یافته هایی است که در تمام سفرهایش از ایران گرفته تا انگلستان، آمریکا و آفریقا یادداشت کرده و حال در ۴ کتاب گردآوری شده اما با وجود اینکه تمام کارهای مربوط به ویراستاری و… انجام شده است به دلیل هزینه هایی که نشر آن دارد ۳ کتاب دیگر همچنان مسکوت مانده است .
وی از گرد فراموشی که بر دیگر آثار استاد نشسته است می گوید و از شنیده هایی که برخی از دست نوشته ها و خاطرات ایشان به نام افراد دیگر چاپ می شود و از همه دردناک تر اینکه هیچ کدام از این آثار به دست دانشجویان و دانش پژوهان بیرجندی نمی رسد، با وجود اینکه تمام آرزوی استاد این بود که در بیرجند دفن شود و بعد از مرگش مزارش محلی باشد برای رجوع آنهایی که دستی بر آتش علم دارند تا بدانند او در یک قرن زندگی علمی اش چه کرده و چه نگاشته است. رضایی با اشاره به اینکه پروفسور گنجی عضو فعال دائره المعارف بزرگ اسلامی بوده است درباره سرنوشت آثار استاد می گوید: چون در بیرجند محل مناسبی برای جمع آوری و نگه داشت این آثار نبود مسئولان دائره المعارف تصمیم گرفتند تمامی آثار ایشان را از دست نوشته ها تا دفترچه خاطرات و کتاب هایشان را در همانجا حفظ کنند اما میدانم که خواسته استاد دسترسی دانش پژوهان علمی بیرجند به این آثار بود. با افسوس چنین ادامه می دهد: وقتی در شهر بیرجند با مقبره استاد این قدر غریبانه رفتار شده است نمی دانم شاید جلوگیری از انتقال آثار ایشان به بیرجند و نگهداری آن در دائره المعارف بزرگ اسلامی کار صحیح تری بود!!!
خواهرزاده و برادرزاده استاد از شرایط پارکی می گویند که روزگاری قرار بود به جای محلی بی روح با شب هایی تاریک تبدیل به فرهنگسرایی شود جامع و کامل اما کلنگی که آنجا بر زمین خورد بعدها در جای دیگری به عنوان سرای علم پروفسور گنجی در پارک صیاد شیرازی سربرآورد.
شاید روزگاری که محمد حسن گنجی در دوران دبیرستان اولین دوربین به دست بیرجند بود و از گوشه گوشه شهر عکس می گرفت و تلاش می کرد همه بزرگان شهر را در قاب دوربین داشته باشد تا شاید روزی بیرجندی های ۱۰۰ سال بعد بدانند این شهر چه مفاخری در خود داشته است به این نمی اندیشید که همشهریانش حتی یکی از این عکس ها را نخواهند دید.
امروز تمام داشته های علمی و تحقیقاتی و حتی یادداشت هایی که در اولین دفترچه خاطراتش که گفته بود از یک مرد هندی در بیرجند خریده است در غبار فراموشی دائره المعارف بزرگ اسلامی به دور از دسترس بیرجندی هایی که دکتر این قدر به آنها علاقه داشت که به جای خوابیدن در قطعه مفاخر بهشت زهرای تهران ترجیح می دهد در بین کاج های شهر خودش ابد نشین خاک شود ماندگار شده و مسئولان بیرجند نشینمان برای آنچه قول داده اند امروز و فردا می کنند !!
به راستی آیا روزی که محمد حسن گنجی در کشور کره یکی از ۱۵ نفری بود که جغرافیا را یک قرن تجربه کرده است و میان آن تشویق ها و یادبودهای جهانی، فکرش را می کرد که گردی زمین روزگار را چنان بچرخاند که در شهر خودش چنین غریبانه دفن شود؟ شاید حتی اگر مقبره اش در بهشت متقین بیرجند بود گذر ما حداقل ماهی یک بار به مقبره اش می افتاد!!!و حمدی برایش می خواندیم.
هرچند همه اذعان دارند خوبی و دل پاکی او سرشتش را این طور پر سرنوشت کرده بود که ۱۰۰ سال عمر کند و نیازی به حمد گفتنمان نداشته باشد اما یاد بزرگان و مفاخر وظیفه ایست که ما بیرجندی ها با داشتن چند پدر علمی باید توجه ویژه ای به آن داشته باشیم و اگر در بهشت متقین خود قطعه ای به عنوان مفاخر نداریم در جایی که بزرگی از ما دفن است احترام گذاشته و در شأن او و جایگاه علمی اش کاری کنیم.
فردا روز تولد گنج جهان است که در کنجی از بیرجند دفن است، گنجی که تاریخ دیگر به خود نخواهد دید و در مدار استوای جغرافیای عالم تکرار نخواهد شد. یادش گرامی و نامش جاودان باد.