مطلب پیش رو به بررسی سنتها و رسوم غلطی که منجر به اسراف میشوند، می پردازد و راهکار برای مقابله با آنها ارائه می کند.
در بخشهایی ازین مطلب می خوانید:
“…. همین نگاه در کشور ما نیز رشد کرده و الگوهای رفتاری در حال تغییر هستند. رواج هایپرمارکتها که با رشدی تصاعدی و خیرهکننده همراه بودهاند مبین همین نکته است. پدیدۀ «عطش خرید» به عنوان یکی از پیامدهای این طرز فکر است که حتی میتواند منجر به ایجاد بحران در مورد کالاهای اساسی شود. به عنوان مثال، در بحران اخیر اقتصاد و جامعۀ کشور ونزوئلا بیش از آن که از عدم وجود کالاهای اساسی ضربه خورده باشند، از عطش مردم برای خرید بیش از اندازه کالاهای اساسی و موج تبلیغاتی مصرف آسیب دیدهاند.
اگر به یاد داشته باشید همین معضل چند سال قبل نیز در کشور ما در مورد پودر لباسشوئی اتفاق افتاد و خرید بیش از اندازه آن توسط مردم باعث کمیاب شدن آن در بازار شد.
اسراف در اقتصاد و نقش دولت
معمولا بزرگترین زمینههای اسراف در منابع و اقتصاد جایی ایجاد میشوند که دولت تصدیگری را بر عهده داشته باشد. از آن جایی که برای مدیران میانی، منابع دولتی ارزشی مانند منابع بخش خصوصی ندارند، در نتیجه اسراف و سوءمصرف از پدیدههای شایع تصدیگری دولتی محسوب میشود. با توجه به هدف موسسات خصوصی در بیشینه کردن سود و شکل گرفتن آنها بر اساس اقتصاد رقابتی، بهرهوری و منابع نقش مهمی را در آنها ایفا میکنند. در عوض در بخشهای دولتی، چنین نگاه سختگیرانهای به منابع وجود ندارد و منابع به راحتی مصرف یا حتی سوءمصرف میشوند ….”
مطلب پیش رو به بررسی سنتها و رسوم غلطی که منجر به اسراف میشوند، می پردازد و راهکار برای مقابله با آنها ارائه می کند.
در بخشهایی ازین مطلب می خوانید:
ویروسی به نام سوءمصرف یا اسراف
احمد شریعت
همه ما از کودکی با مفهوم اسراف آشنا شده و اسراف پدیدۀ ناشناختهای برای جامعه ما محسوب نمیشود. با این حال، کمتر جایی را در جامعه میتوان مشاهده کرد که از این پدیده در امان بوده و دچار این ویروس شایع نشده باشد. هر چند مبحث اسراف نیز به مانند بسیاری مقولههای فرهنگی دیگر از شعارزدگی و تفاوت سخن و عمل، آسیب بسیاری دیده است، اما باز هم نمیتوان نسبت به بیتفاوتی بسیاری از آحاد جامعه به آن بیتوجه بود. در این گزارش تلاش میکنیم به پدیده اسراف در جامعه و حتی بخشهای کمتر دیده شدۀ آن از وجوه گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی بپردازیم و با بررسی آنها به راه حل برون رفت از این پدیده نزدیک شویم.
در گذر فرهنگ: اسراف خوب، اسراف بد!
اسراف در جامعۀ ایران با تمام مختصات و پیشینه فرهنگی و اجتماعی آن، یک عمل مذموم و منفی تلقی شده است. از نگاه مذهبی و به عنوان ایدئولوژیک، انسان در هر شرایطی از اسراف نهی شده است، بهصورتی که قرآن بارها به صورت آشکار مسلمانان را از آن نهی میکند، مثلا در: «وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد» (سورۀ اعراف آیۀ ۳۱).
هر چند اسراف به خودیِ خود در زیست اجتماعی غالبا به عنوان عملی منفی در نظر گرفته میشود، اما با پذیرفتن نگاه مذهبی به عنوان نگاه غالب در زیست تاریخی مردمان ایران زمین و شدت مخالفت ایدئولوژی اسلامی با اسراف، میتوان عمق نگاه منفی به آن در فرهنگ سنتی را به صورت بهتر مشاهده نمود.
در ادبیات سنتی ایران، داستانها و حکایات بسیاری در مورد اسراف و عقوبت ناشی از آن آمده است که نیازی به تکرار آنها در این گزارش وجود ندارد. به عنوان مثال در یک مورد، باور به عقوبت ناشی از «کفران نعمت» در نگاه اجتماعی به صورت مستقیم به نوع نگاه منفی به اسراف ارتباط دارد. با این وجود، به نظر میرسد که با ظهور عصر مدرنیته در ایران و تضادهای عمیق در نگاههای سنتی و مدرن، این باور نیز دچار این نگاههای متضاد شده است.
ورود جهان به عصر صنعت و صنعتی شدن تولید، باعث افزایش تولید کالا در سراسر جهان شد و کالاهای تولید شده نیاز به مصرفکننده داشتند. به همین ترتیب عصر مدرن نگاه به مصرف کمینه را به مصرف بیشینه دگرگون کرد؛ چنان که مصرف بیشتر به تولید بیشتر، و تولید بیشتر به اشتغال، شکوفایی اقتصادی، رفاه جامعه و… معنی شد. در واقع با افزایش تولید کالا در جوامع صنعتی کلمۀ «بازار مصرف» خلق و تلاش شد باورهای اجتماعی و فرهنگی به شکلی دگرگون شوند که مصرف جامعه به سمت بیشینه میل کند. از آن جایی که نقد و بررسی این چرخه موضوع این گزارش نیست، تنها به ذکر این نکته بسنده میکنیم که این دیدگاه نقش مهمی در بسط و توسعۀ تبلیغات و به تبع آن افزایش مصرف داشته است.
همهگیر شدن تب مصرف و خرید یکی از مهمترین پیامدهای این نگاه در عصر مدرن است. آمارها نشان میدهد که تعداد خریدهای ابزارهای همراه (تلفن همراه، تبلت و لپتاپ) در آمریکا از رقم ۳۶ میلیون مورد در سال ۲۰۱۰ به ۱۱۱ میلیون مورد در سال ۲۰۱۵ رسیده، این یعنی اینکه از هر ۳ آمریکایی، یک نفر در سال ۲۰۱۵ ابزار همراه جدیدی را خریداری کرده است.
با در نظر گرفتن این نکته که درصد بسیار زیادی از این خریدها در کشوری مانند آمریکا -به عنوان مهد تکنولوژی- جزو خرید اولین ابزار همراه محسوب نمیشوند، میتوان به عمق نگاه نهادینه شده که در کشورهای غربی از آن به عنوان «بخر تا باشی» یاد میکنند، دست یافت.
همین نگاه در کشور ما نیز رشد کرده و الگوهای رفتاری در حال تغییر هستند. رواج هایپرمارکتها که با رشدی تصاعدی و خیرهکننده همراه بودهاند مبین همین نکته است. پدیدۀ «عطش خرید» به عنوان یکی از پیامدهای این طرز فکر است که حتی میتواند منجر به ایجاد بحران در مورد کالاهای اساسی شود. به عنوان مثال، در بحران اخیر اقتصاد و جامعۀ کشور ونزوئلا بیش از آن که از عدم وجود کالاهای اساسی ضربه خورده باشند، از عطش مردم برای خرید بیش از اندازه کالاهای اساسی و موج تبلیغاتی مصرف آسیب دیدهاند.
اگر به یاد داشته باشید همین معضل چند سال قبل نیز در کشور ما در مورد پودر لباسشوئی اتفاق افتاد و خرید بیش از اندازه آن توسط مردم باعث کمیاب شدن آن در بازار شد.
اسراف در اقتصاد و نقش دولت
معمولا بزرگترین زمینههای اسراف در منابع و اقتصاد جایی ایجاد میشوند که دولت تصدیگری را بر عهده داشته باشد. از آن جایی که برای مدیران میانی، منابع دولتی ارزشی مانند منابع بخش خصوصی ندارند، در نتیجه اسراف و سوءمصرف از پدیدههای شایع تصدیگری دولتی محسوب میشود. با توجه به هدف موسسات خصوصی در بیشینه کردن سود و شکل گرفتن آنها بر اساس اقتصاد رقابتی، بهرهوری و منابع نقش مهمی را در آنها ایفا میکنند. در عوض در بخشهای دولتی، چنین نگاه سختگیرانهای به منابع وجود ندارد و منابع به راحتی مصرف یا حتی سوءمصرف میشوند. شاید بتوان مهمترین نوع سوءمصرف در تصدیگری دولتی را در استفاده از نیروی انسانی دانست.
معضلی به نام سربازی و اسراف نیروی انسانی
بر اساس برآوردهای ملی، سالانه حدود ۸۰۰ هزار نفر از جوانان این کشور برای ادای خدمت نظامی وارد ارگانهای نظامی یا سازمانهای زیرمجموعه آنها میشوند. بیست و یک ماه از بهترین و مهمترین دورۀ زندگی و فعالیت جوانان ارزش بسیار بالایی دارد اما آن چنان که همه از خدمت سربازی اطلاع دارند، از آن استفادۀ بهینهای صورت نمیگیرد. با یک ضرب ساده میتوان نتیجه گرفت که سالانه چیزی حدود هفت میلیارد ساعت از عمر جوانانی در سن ۲۰ تا ۳۰ سال در کشور به خدمت سربازی اختصاص مییابد که عایدی بسیار کمی برای جامعه و خود فرد دارد. محمد که با داشتن مدرک کارشناسی ارشد در حال اتمام دورۀ سربازی خود است با گلایه از به بطالت گذشتن عمر سربازان وظیفه میگوید: «با توجه به مجانی بودن منابع انسانی (سربازان وظیفه) برای نهادهای نظامی، هیچ توجهی به این منابع انسانی نمیشود و بسیاری اوقات حتی به فرد آموزش نظامی مناسبی نیز ارائه نمیشود. حال آن که در یک شرکت خصوصی برای لحظه لحظه حضور فرد برنامهریزی دقیق و کاملی وجود دارد.» به باور نگارنده ریشه این اسراف بزرگ را میتوان در «فرهنگ مدیریت منابع انسانی در نهادهای دولتی» مشاهده کرد.
راهکارها
اما بهراستی برای مقابله با سوءمصرف یا اسراف منابع چه اقداماتی باید صورت داد؟ شاید بتوان مهمترین گام را در اصلاح الگوی مصرف، اقدامات و تغییر نگرشهای فرهنگی در سطوح فردی و اجتماعی دانست.
یکی از موارد مهم فرهنگی-اجتماعی برای مقابله با اسراف در سطوح فردی، فرهنگ نهی از منکر و امر به معروف است. آیتا… سیستانی در رسالۀ خود، یکی از مواردی که حتما باید مورد این فریضه قرار بگیرد را اسراف (صرف مال زیادتر از آنچه شایسته است) و تبذیر (بیهوده خرج کردن مال و صرف آن در آنچه شایسته نیست) عنوان کرده است. با این وجود و با تاکیدات بسیار اسلام نسبت به این فریضه، متاسفانه این فریضه امروزه کمتر در بخشهای اجتماعی اجرا میشود. به عنوان مثال همۀ ما از وجود بحران در منابع آبی کشورمان و اهمیت بیبدیل آب در زندگی روزمره خبر داریم، اما با این حال به ندرت مشاهده میشود که به فردی که در تابستان حیاط یا ماشین خود را با آب فراوان میشوید توسط رهگذران، عابران یا آشنایان تذکری داده شود.
از دیگر راهکارهای مهم در سطح فردی میتوان به تغییر در سبک زندگی و دیدگاهها اشاره کرد. شاید بهترین راه برای مبارزه با عطش مصرف، بیان محدودیتهای موجود در بسیاری از منابع مصرفی باشد. از سوی دیگر برخی رسوم و رفتارهای غلط فردی مانند ابراز تجمل و چشم و همچشمی نیز در اسراف منابع موثرند که باید با آنها با فرهنگسازی درست مقابله نمود.
اما در بخش عمومی، همۀ راهها به دولت و حکومت ختم میشود. به نظر میرسد مبارزه با اسراف جز با «جا انداختن اهمیت منابع (به ویژه منابع انسانی) برای مدیران و تصمیمسازان» و «استخراج ضریب بهرهوری (با توجه به نسبت کار صورت گرفته و منابع مصرف شده)» ممکن نباشد. در بخش دیگر حوزۀ عمومی، یعنی رابطۀ دولت و ملت نیز مشارکت جمعی پدیدهای مهم است که کشور ما با فقدان آن روبروست. با این حال تجربه موفق «سهمیهبندی بنزین» در سال ۸۹ که در آن هر دو سوی معادله امتیازاتی دریافت کردند میتواند الگوی مناسبی قلمداد شود.
از رهگذر این مشارکت جمعی، جلوی آسیب تحریم بنزین -که میتوانست منجر به بروز هرج و مرج و بازار سیاه بنزین و… شود- گرفته شد و مردم نیز با کاهش مصرف به کمک دولت آمده و از سوی دیگر متناسب با شغل خود از سهمیه و بنزین با قیمت ترجیحی بهرهمند شدند. این تجربه از آن جهت ارزشمند بود که نشان داد با وجود معضلات و نارساییهای بسیار میتوان به وقوع مشارکت دولت- ملت برای مقابله با اسراف منابع، امید بست.