آسمان امروز ستاره باران می شود ، خورشید از محشر یک باره پیدا می شود ، اکبری آید به دنیا چون علی، او آینه ای از جمال احمد است، او علی اکبر است، خانه لیلا امشب پر ز مهر خالق است.
دنیا مانند خیلی ها را کم به خود می بیند و مانند عده ای را فقط یک بار به خود می بیند ،تاریخ در تکرار بعضی حوادث و بعضی افراد بخیل است اما آن شب در خانه لیلا پسری به دنیا آمد که بعد ها انگار تاریخ در قدرت و رشادت دوباره علی (ع) را تکرار کرده و در جمال و شخصیت دوباره احمدی آفریده است.
آنچه از علی اکبر در کربلا می شنویم جانکاه و در عین حال نشان دهنده عشقی است که فقط خدا حد آن را می داند و صحنه ای که پسری در آغوش پدر آرام شهادت می خواند. این تمام علی اکبر نیست، به طور حتم تاریخ بیشتر از این ها را از علی اکبر در خود داشته و دارد، اکبری که به علی بودنش افتخار می کرد. در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدا… الحسین(ع) هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول ا… (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول ا…(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم. و حال روزی را برای علی اکبر (ع) به نام جوانی اش گذاشته اند تا ارج نهند جوانانی که شجاعانه و خالصانه پستی ها و پلیدی ها را کنار گذاشته و دنیایشان را پر از خواستنی هایی می کنند که سرشار از پاکی، بزرگی و شجاعت علی اکبر(ع) است. جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست و هیچ انسانی همانند زمان جوانی، توانمند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها و کامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدف ها، فقط در فرصت جوانی قابل دستیابی است. جوانی فرصتی است که بر خلاف بسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون به انجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلایی ترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد که هدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهی انبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛ اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که با جوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانی است. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گرایی و…؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز، تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و….
پس آرزو می کنیم در سایه یوسف آل عبا همه جوانان در تعادل بین نازها و نیازها آنچه درست است را انتخاب کنند.