یک هفته دیگر وپس از کش وقوس های فراوان و نفس گیر مناقشات، مناظرات، سخنرانی ها و فیلم های تبلیغاتی، نوبت مردم است که برگزینند آنی را که شناخته اند و آنی را که به او باور دارند و آنی راکه به او اعتماد کرده اند.
قرار نیست ۵۶ میلیون ایرانی که حق رأی و انتخاب دارند همگی رأی بنام یکی در صندوق ها بریزند، همانگونه که بسیار بعید است حضور صددرصدی مردم را درپای صندوق های رای شاهد باشیم ، چنانکه درصد قابل توجهی از مردم در طیف رأی دهندگان باصطلاح خاکستری جای دارند که تا روزهای آخر مردد و دودل باقی می مانند که آیا به صندوق های رأی آری بگویند و یا نه…
بهتر است به شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی وژئوپلتیک ایران توجه کنیم تا حساسیت مکانی و سیاسی آن کاملا روشن و شفاف بیان شده و به نتیجه ای رسیده شود تا بدانیم چرا اصرار بر حضور در پای صندوق های رأی می شود.
واقعیت مدیریت در کشور ما مجموعه ای از تناقضات، خلأها و حفره هایی است که برکسی پوشیده نیست، فسادهای نهادینه شده مالی و اداری، رانت خواهی ها و رانت دهی ها واختلاس های بی محابا وشوک آور و بسیاری از مشکلات دیگر، کسی هم ادعا ندارد که در مدینه فاضله ای زندگی می گذرانیم، اما واقعیت دیگری نیز وجود دارد که بدون تعصب باید به آن پرداخت و آن نیاز مبرم رسانه های غربی و تحلیلگران آنان در بی حیثیت کردن و به حاشیه بردن مردمی هستند که پای کارند، هیچ یک از کشورهای غربی نه دلشان برای ما سوخته و نه اشک تمساحشان برای نجات ماست آنان از ظن خود یار هستند.
نسل ایرانی قابل پیش بینی نیست، این نسل نیک می داند که کشورش در حال گذار به سمت دموکراسی است و باید بهایی سنگین برای رسیدن به آن بپردازد، تحریم را تحمل کند، به ریشخند غربیان بنگرد، درد درونی را به جان بخرد اما به وقت اش کاری کند کارستان و اتفاقی را رقم زند که تمامی تحلیلگران و رسانه چی های آنسوی آب را به انفعالی بزرگ بیندازد و آنان را باز به چالشی بزرگ کشانند.
برای رسیدن به آمال ملتی بزرگ باید کارهایی بزرگ کرد، آن هم نه توسط دولت ها که خود مردم، این مردم اند که دولت انتخاب می کنند آن هم با شناخت و تعقل، نه با احساس و شعار..
آن که گفت آری و بر پای صندوق ها از حق رأی و گذشته تاریخی پرافتخار کشورش دفاع کرد، آینده آیندگانش را تضمین کرده و آن که باصندوق قهر کرد ونه گفت، باید فقط نظاره گری باشد که دچار خسرانی سنگین خواهد شد.